eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 رمان حاج مهدوے نفس عمیقے ڪشید و با لحن آرومترے گفت: -شرمندتونم. آخہ خیلے دیره. اگر عجلہ نڪنیم نمیتونیم بہ ڪاروان برسیم. من مغموم وشرمنده😓 چشم بہ سنگ فرش خیابون دوختہ بودم و دندان بہ هم میساییدم. امروز چقدر روز بدے بود. نہ بے انصافیہ. نمیتونست روز بدے باشه!! همہ چیز در آینده معلوم میشہ… معلوم میشہ امروز روز خوبے بوده یا بد.!!! روزهاے فراوونے در زندگیم بودند ڪہ و الان از یادآوریش شرم میڪنم. و روزهایے بد رو تجربہ ڪردم ڪہ حالا با لبخند ازشون یادمیڪنم.! حاج مهدوے در مقابل من مثل سنگ بود؛ سخت وخارا!!! اما در مقابل فاطمہ سراسر خضوع و احترام بود و این واقعا مرا آزار میداد! اونقدر در اون لحظات احساس بد و تحقیر آمیزے داشتم ڪہ دلم میخواست پشت ڪنم بہ آن دو و ازشون جداشم. داشتم با خودم دودوتا چهارتا میڪردم که فاطمہ با صداے نسبتا بلندے صدام ڪرد: -خانوم حسینے؟؟ میگم نظر شما چیہ؟ با دلخورے و بی اطلاعے پرسیدم: -درمورد چے؟ فاطمہ ڪہ واضح بود فهمیده من یه چیزیم هست با لحن آروم ومحترمانه اے گفت: _حاج آقا میفرمایند بہ ڪاروان نمیرسیم چون احتمالا دیگہ توقف ندارند. موافقید خودمون بریم اردوگاه؟ من با دلخورے و بغض گفتم: _براے من فرقے نمیکنہ. من چیڪاره ام ڪہ از من سوال میڪنید. مسوول هماهنگے شما هستید. من فقط یڪ حرف دارم واون ابراز شرمندگیہ بخاطر وضع موجود.. فاطمہ اخم دلنشینے ڪرد و در حالیڪہ دستمو میگرفت گفت:😊 _این چہ حرفیہ عزیزم؟! شما حق ندارے شرمنده باشے. این اتفاق ممڪن بود واسہ هرڪسے بیفتہ. اما حاج مهدوے هیچ ڪلامے نگفت و قلبم رو واقعا بہ درد آورد. اشڪ در چشمانم جمع شد… قلبم بہ درد آمد. حس بے پناه شدن داشتم. مثل همون روزے ڪہ داییم تو خیابون دیدتم. مثل همون شبے ڪہ اون خانومہ از صف اول جدام ڪرد فرستادتم آخر صف… اون روزها هم نمیخواستم اشڪم پایین بریزه ولے اشڪهام فرمانبردار خوبے نبودند. آبرومو بردند! مثل امروز!😢 نمیخواستم فاطمہ اشڪهامو ببینند. پشتم را بہ آنها ڪردم و وانمود ڪردم ڪہ چادرم رو درست میڪنم. سریع از زیر چادر اشڪهاے بی پناهم رو از روے گونہ هام پاڪ ڪردم. فاطمہ ڪنار گوشم نجوا ڪرد. -عسل چتہ؟! چرا امروز اینطورے شدے تو..😒 جواب ندادم. بغضم رو قورت دادم و با غرور راه افتادم. حالا حاج مهدوے و فاطمہ جاموندند. ولی طولے نڪشید ڪہ حاج مهدوے آمد او با لحن آرومے گفت: _ڪجا تشریف میبرید؟ راه از این طرفہ. ایستادم. چشمهام تازه خشڪ شده بود. وقتے باهام حرف زد دوباره خیس شدند. نگاهش ڪردم. نگاهم نمیڪرد. تصویرے ڪہ مدام  در این چند مدت تڪرار میشد! میدونستم این بار دیگہ بہ هیچ طریقے نگاهم نمیکنہ. فهمید نگاهش میڪنم. اگر فاطمہ اینجا نبود داد میزدم. هوار میڪشیدم ڪہ آهاے چه خبره؟! جرم من چیہ ڪہ اینطورے نگاهم میکنے؟! من شاید مثل فاطمہ پاڪ و باوقار نباشم.. ولے اونقدر شخصیت دارم ڪہ گدایے محبت تو رو نڪنم پس خودت رو نگیر😏… ... نویسنده: 💕 @aah3noghte💕 🌼
💔 ✨ نویســـنده: و علـــے سپــــاه خود را به و فرا مے خواند و مےگفت: "این ڪہ مےگویید بہ خاطر تـــرس از مـــرگ، فرمـــان جنگ نمےدهم، به خــــــدا سوگنـــد باڪے ندارم ڪه به آغوش مرگ بروم یا مرگ نزد من آید. به خــدا سوگند هیچ روزے جنگ را به تأخیر نینداختم جز به امید این که گروهے به من بپیوندند و شوند. این براے من بهتر از این است که آنان به خاطر گمراهے شان هر چند در گناه باشند در جنگ نابود شوند." ماه به پایان رسید و ماه صفـــــر آغاز گردید. حال احســـــاس می شد که به روز جنگ با دشمن نزدیک مےشویم. تا این ڪه فرماندهان سپاه، دسته هاے سواره نظام و پیاده نظام را به صف ڪردند. تیراندازان در صف جلو ایستادند. سپاه آرایش جنگے به خود گرفت. من جزء افراد پیاده بودم. سپاه معاویـــه نیز در فاصله ی دویست مترے ما آماده ے نبرد بودند. امام که لباس رزم پوشیده بود، سوار بر اسب خود، مقابل سپـــاه ایستاد. مالڪ اشتر ڪه فرمانده‌ے سواره نظام بود، با تڪان دادن شمشیر خود بر بالای سرش، سپاه را به آرامش و سڪوت فرا خواند. وقتے همه ساڪت شدند، امام با صداے بلند و رسا گفت: "یـــاران من! صبر و بردبارے من و شما براے نجات دشمن از مرگ و در افتادن در جهنم خدا نتیجه نداد. اینک که دشمن بر رأی خود استوار است، چاره ای جز پیڪار نیست. من شما را نصیحت مےڪنم به این ڪه اگر دشمن را شڪست دادید، اسیران را نڪشید. دشمن را چون زخمیان خود ڪنید. عورتی را ڪشف نڪنید و ای را مثلــه نسازید. فراریان را تعقیب نڪنید و آن ها را نڪشید. ثابت قدم و استوار باشید و خدا را یاد کنید تا رستگار شوید. باشید ڪه خداوند با بردبـــــاران است." پس از سخنان امام، اشتــــر با حدود بیست تن از سواره نظام، و من نیز با همین تعداد از زره پوشان پیاده نظام، به طرف سپاه دشمن به راه افتادند و در میانه میدانگاه ایستادند. از سوے شامیان نیز تعدادے سواره و پیاده در مقابل آن ها صف آرایے ڪردند تا شاهد اولین نبرد تن به تن باشند. آن ڪه پیشاپیش نیروهای دشمن بر اسب سیاهے نشسته بود، ڪسے نبود جز عمــــروعــــاص من او را برای اولین بار مےدیدم. جنگ تن به تن بین دو گروه آغاز شد. ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 🌿 افشای سوابق خیانت غاصبان 🌿وَ هذا بَعدَ وَفاتِهِ شَبیِهُُ بِما بُغِي لَهُ مِنَ الغَوائِلِ في حَیاتِهِ و این خیانتی که شما بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرتکب شدید، نظیر غائله هایی است که در زمان حیات آن حضرت انجام می دادید. این عبارت حضرت علیها السلام روشن می کند که این کارها تازگی ندارد و این گروه قبلاََ هم (غائله) می کردند. (غائله) نوعی از (توطئه) است؛ یعنی شما قبلاََ هم توطئه می کردید، یعنی شما سابقه دار هستید و من شما را از قبل می شناسم . می دانید که توطئه های بسیاری علیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صورت گرفت، شاید اخرین آن ها هم رم دادن مرکب ایشان بود که برخی در آن دست داشتند. 🌿 استدلال به قرآن حضرت پس از اشاره به اینکه شما را خوب می شناسم به پاسخ مطالب ابوبکر می پردازد و می فرماید: 🌿هذا کِتابُ اللهِ حَکَماََ عدلاََ وَ ناطِقاََ فَصلاََ یقُولُ : ( یرثُني وَ یرِثُ آلِ یعقُوبَ) سوره مبارکه مریم آیه ۶ (وَ وَرِثَ سُلیمانُ داوُدَ) سوره مبارکه نمل آیه ۱۶ این کتاب خدا است که عادلانه داوری می کند و حقّ و باطل را از هم جدا می سازد .قرآن می فرماید: حضرت زکریا از خدا خواست فرزندی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد و خداوند یحیی را به او عنایت نمود و در آیه ی دیگر می فرماید: و سلیمان از داود ارث برد. تا اینجا حضرت علیها السلام مسئله میراث بردن فرزندان انبیاء از انبیاء را مطرح فرمود. 🌿 فَبَیَّنَ عَزَّوَجَلَّ فیما وَزَّعَ عَلَیهَ مِنَ الأَقساطِ وَ شَرَّعَ مِنَ الفَرائِضِ وَ المیراثِ وَ أباحَ مِن حَظِّ الذُّکرانِ وَ الاناثِ ماأَزاحَ بِهِ عِلَّةَ المُبطلینَ و خداوند در قرآن ارث را توزیع و واجبات ارث و حدود میراث و سهم پسر و دختر را بیان فرموده است. 🌿وَ أزالَ التَّظَنِّي وَ الشُّبُهاتِ فِي الغابِرینَ به طوری هم بیان فرموده که گمان ها و شبهات افراد بیهوده گو و دروغ گو را از بین برده است . اشاره به اینکه آیات ارث به قدری واضح و بیان آن رسا است که جایی برای ابهام باقی نگذاشته و همین ،کار شما را در جعل حدیث افشا می کند و جایی برای فتنه باقی نمی گذارد. حضرت می فرماید: من از قرآن شاهد می آورم. قرآن هم که صریحاََ احکام را بیان کرده و شبهات کسانی مثل شما را که در آینده بخواهند در ذهن ها ایجاد کنند زائل کرده است. بنابراین چرا با خیانت و جعل دروغ منکر قرآن شده اید ؟ البته دلیلش روشن است ، علت یک چیز بیشتر نیست: 🌿دلیل رو گردانی از حکم خدا 🌿( کَلّا بَل سَوَّلَت لَکُم انفُسُکُم اَمراََ) نه چنین است که می گویند ،بلکه هواهای نفسانی بر شما غالب شده است. 🌿فَصَبرُُ جَمیلُُ پس باید صبر پسندیده پیشه کرد، ببینید حضرت علیها السلام چقدر زیبا ضمن استفاده از آیات سوره ی یوسف می فرماید : شما که دست بردار نیستید پس ما باید صبر کنیم تا نزد خدا پسندیده باشد، طوری که نه ضربه به اسلام بخورد و نه ما کوتاه آمده باشیم! یعنی طوری صبر می کنیم که طبق وظیفه ی شرعی مان عمل کرده باشیم . اشاره به اینکه 🌿اولاََ ؛ منشأعمل شما ، نه دین و دلسوزی برای مسلمین و مصلحت آنان ، بلکه حبّ جاه و ریاست طلبی شما بوده است. 🌿ثانیاََ؛ شما دست بردار نیستید و قرآن هم در شما اثر ندارد. 🌿ثالثاََ؛ ما هم با شما مقابله نمی کنیم و صبر پسندیده پیشه می سازیم. 🌿رابعاََ ؛ ما از تهمتی که به پیامبر می زنید و توجیهات شیطانی شما، به خدا پناه می بریم. ادامه دارد... ... 💕 @aah3noghte💕