eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فاخته دیدیم و قامت اشجار خموش کن که سخن شرط نیست وقت صلاة
💔 ...🌹🕊 آرامش یعنـی در پناه شما ، ...🌹🕊 بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان . ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_سی_و_شش پاسگاه زید سال شصت
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨


  




حسرت می خورد که چرا خودش مانده است...

 به من گفت :« مرتضی من لیاقت شهادت ندارم.» گفتم :«این حرف ها چیه که می زنی؟»
گفت :«باور کن من لیاقت ندارم. من همیشه قبل از عملیات زخمی می شوم، می دانی علتش چیست؟»

گفتم :«خب اتفاقی است، مثل اینکه فراموش کردی برای شما بیشتر خطرات، قبل از عملیات ها و در شناسایی منطقه است.»

گفت :« نه! علتش این است که من طاق مقاومت در عملیات را ندارم، خدواند زودتر مرا زخمی می کند که بروم و از منطقه خارج شوم.»

گفتم :«آخه چرا این فکر را می کنی؟»
گفت :«خودم از خدا خواسته ام تا در هر عملیاتی که می داند توان و تحمل ندارم، مرا مجروح کند.»

این حرف را محمدحسین به چند نفر دیگر هم گفته بود. بالاخره خداوند او را طلبید.
 سماجتش برای حضور در آخرین عملیات نشانه ی پروازش بود.


یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
... ... 💞 @aah3noghte💞
کانال عشاق الحسین 2.mp3
5.1M
•°🌱 ۴۰ روز تا ایام عاشقے •عجب عکس ضریحیدلا رو میکنه جذب 👌فوق_زیبا ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ...🌹🕊 از آنجایـی ڪه به شهید محمودرضــا بیضایـی خیلی علاقه داشت، از همان اسم پسرش را محمودرضا انتخاب کرد،، بعد از اینکه پسرش محمودرضا به دنیا آمـد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتی به فرودگاه دمشق رسید درگیری سختی پیش آمد و دوباره بہ جبهه ی مقاومت بازگشت.. از آنجا پیام کوتاهے برای پسرش می فرستد و می گوید:" بـابـا، محمودرضا! من الان بعد از به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم کرمـان و تو را ببینم، ولی دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم.. محمودرضا، من تو را خیلی دوست دارم، بابا، کار بـی زینب رو زمین است.. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 همه ما یک "من" هستیم: مسلمان اگر ملل اسلامی این "من" را در خودشان کشف کنند و آن را به دست آورند و به او اعتقاد و ایمان پیدا کنند بمب اتم هم از عهده آنها برنمی‌آید. و ما باید کوشش خودمان را بیشتر در همین راه به خرج بدهیم... 📚آینده ے انقلاب اسلامی ایران ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دلم تنگ و با چشمانم غریبه است. تقویم، تولدشهیدی را نشانم میدهد که روزی شد و عهد بستم دلش را خون نکنم با کارهایم اما شکسته شد و را زخمی کرد میدانی رفیق؟ من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم. خودم کم آورده ام! دست به زانو گرفته، با نفَسهای بریده در جاده ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از ، له شده با حسرت می نگرم. سرزمین قلبم، مدتی است اشغال شده و یاد خدا را گم کرده است. ! بیا و فرمانده قلبم باش. این نیروی خسته از خود را جان دوباره ببخش. برایم خط و نشان بکش. لکه های گناه و نفرت و کینه را با یک عملیات، پاکسازی کن. یاری‌ام کن پیروز شوم در این جنگ که تا به حال مغلوب این شده ام. تو را قسم به که در آن شهد نصیبت شد دعا کن برای طلوع ایمان در دلم. مدتی است فقط غروبش را نظاره‌گر هستم. حاج عمار نتوانسم خودم را خرج کنم. روز به روز دورتر می شوم از ارباب. فقط اگر گاهی کسی از و و بگوید،دلم می لرزد. کاش تو بودی و اتاق مشهدالرضا با وسعتی بی پایان. تو بخوانی و من برای عاشورای دلم گریه کنم. تو مداحی کنی و من بر سر بزنم و گریه کنم برای خودم که بندگی را گم کرده ام. شاید اشک های روضه روح خسته ام را شفا دهد. رفیق شهید، بودم اما میدانم تو بر سر همان راه منتظری تا بازهم دست گیری کنی و فانوس را نشانم دهی. بندگی کنم برای خدا و زیارت آل یاسین هدیه کنم به تو راستی
شهید شو 🌷
💔 #طنز_جبهه آموزش نظامی بودیم . ساعت ۳ نصفه شب بود . مربیان آهسته و آرام اومدند و در سالن ایستا
💔 توی تیپ امام حسن ع که بودیم آموزشهای خیلی سختی میدیدیم ونفس گیر یه اموزش داشتیم زندگی درشرایط سخت!!! شامل سه روززندگی درکوه سه روزدرجنگل و یکروز راپل[راپل ،به اومدن از کوه پایین میگن باطناب] قراربود بعدازاین اموزش،بریم خرمال عراق،وپشت نیروهای عراقی عملیاتی انجام بدهیم قبل ازرفتن ،روزی ۱۲کیلومترسنگین میدویدیم وبدنمون نیم کیلوچربی هم نداشت جوان بودیم وسرحال، همه کچل کردند، چون یه هفته از حموم و زندگی طبیعی ادمیزاد خبری نبود. فقط من کچل نکردم، موهام هم فروبلندبود!!! اولین روز توی کوههای مسجدسلیمان خوابیدیم باید خودمون رو استتارمیکردیم تا بچه های اموزش پیدامون نکنن مهمات جنگی داشتیم و اگه پیدا میکردن بهمون شبیخون میزدن واسیر هم میگرفتن اولین شب رو بسلامت گذروندیم برای نماز صبح ،بیدارشدیم بااینکه بارون نبود اما توی کوه تمام زیرپامون ،گل بود لزج،،اب که نبود میخواستیم تیمم کنیم همه جاخیس بود من سرم پرازخاک بود؛😅 دستامو توسرم زدم وتیمم کردم 😅 بقیه بچه ها علاف بودن دنبال یه جای خاکی؛ من شروع کردم نماز ،بعدازنمازهمه سوال میکردن خاک ازکجا؟ که جریانو گفتم و حالا بقیه می‌خواستند با سر من تیمم کنن!! خلاصه نفر چهارم پنجم که زد تو سر من، سرم درد گرفت و منم در رفتم🏃‍♂ عکس تزیینی است ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بدان ڪه تو لحظه اے از خدا خارج نیستے... امام جواد علیه السلام ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... شهــادت پاداش ڪسانے است ڪه به تڪلیفشان عمل ڪردند.... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل
💔 ... تو برنامه "زندگے پس از زندگے" اونایے ڪه از اونور برگشته بودن مےگفتن: دیگه فقط مےخوام شهیــد بشم..! ببینین چقدر براشون مردن بد بوده رفقا.... ! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 صبح خود ِ تویی، خورشید بهانه ست ...   ... 💕 @aah3noghte💕
💔 صبح ها كه از منزل بيرون مي آييد اين دعا را بخوانيد : " بِسمِ اللّٰه وَ بِاللّه حَسبی اللّٰه تَوکَلتُ علی اللّٰه وَ لاحَول ولاقُوه الابِاللّٰه العَلي العَظيم " ... 💕 @aah3noghte💕
یا ذا الجود و الاحسان....💔
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم داشتم می رفتم به سمت مسجد العیس، دیدم اورکت کویری شمعی از این جنس
💔 خیلی آدم افتاده‌ای بود. خوش مرام و خوش خنده😃، فقط یه مشکلی داشت🙁 اونم اینکه مجرد بود! و به خاطر همین، اون دو سه روزی که با هم بودیم، حسابی سر به سرش گذاشته بودیم! و اذیتش می کردیم!🙄 اصلا شاکی نمی شد و فقط سرشو مینداخت پایین و می خندید😅 و یه چیز دیگه ای داشت و من خیلی خوشم اومد از این شیخ، این بود که خیلی انگیزه برای کار کردن داشت و دلش می سوخت و این دلسوزیش باعث شده بود که تحرک داشته باشه و اهل کار👌 واقعا خدا جای حق نشسته و گلچین می کنه! اونم چه گلچینی🥀 ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸 به رسم امانت از عکس هایی استفاده میشه که خود شهید عبدالله زاده استفاده کردند👌
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۲۳۸) حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‌ وَ قُومُو
✨﷽✨ (۲۳۹) فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ‌ پس اگر (از دشمن يا خطرى) بيم داشتيد، پياده يا سواره (به هر شكل كه مى‌توانيد نماز گزاريد) و آنگاه كه ايمن شديد خدا را ياد كنيد، همانگونه كه آنچه را نمى‌توانستيد بدانيد به شما آموخت. ✅ نکته ها در قرآن گاهى به جاى كلمه‌ى «صلاة»، كلمه «ذكر» گفته شده است، چنانكه درباره نماز جمعه مى‌فرمايد: «فَاسْعَوْا إِلى‌ ذِكْرِ اللَّهِ» به سوى ذكر خدا بشتابيد. و يا خداوند به موسى عليه السلام مى‌فرمايد: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي» نماز را بپادار تا ياد من باشى. در اين آيه نيز مراد از «فَاذْكُرُوا اللَّهَ» نماز است. آرى، فلسفه و روح نماز، ياد خداوند است. اين آيه اشاره به نماز خوف دارد كه در شرايط جنگى با احكام مخصوصى كه در فقه آمده است، اقامه مى‌شود. در احاديث مى‌خوانيم كه پيامبر صلى الله عليه و آله در جنگ احزاب با اشاره نماز خواندند و حضرت على عليه السلام در بعضى از جنگ‌ها دستور مى‌دادند كه هنگام جنگ با ايماء و اشاره نماز بخوانند. امام كاظم عليه السلام در جواب شخصى كه پرسيد: اگر حيوان درنده‌اى به ما حمله كرد و وقت نماز تنگ بود چه كنيم؟ فرمودند: با همان وضعى كه داريد نماز بخوانيد، گرچه پشت به قبله باشد. 🔊 پیام ها - نماز، در هيچ حالى ساقط نمى‌شود. «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً» - در اسلام عسر و حرج نيست. وقتى امكان استقرار بدن و يا ايستادن به سوى قبله و يا ساير شرايط نباشد، حذف مى‌شوند. «فَرِجالًا أَوْ رُكْباناً» - نماز، شكر نعمت است. «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَما عَلَّمَكُمْ» - بعضى از مسائل را انسان نمى‌داند، ولى مى‌تواند به تجربه بدست آورد. ولى بعضى از مسائل را انسان نمى‌داند و نمى‌تواند كه بداند، مگر از طريق وحى. «ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» ونفرمود: «لا تعلمون» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 ‹ يا مُجيبَ نِدآءِ يُونُسَ فِى الظُّلُماتِ › گمشده ام میان تاریکی ها بیا و دوباره دلم را روشن کن..
💔 خراب حالے ما لشڪرے نمےخواهد بس است آمدن و رفتنِ نفس ما را💔 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_سی_و_هفت حسرت می خورد که چر
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨

  
 


محمدحسین 
به روایت تاج علی آقامولایی
شیمیایی اول😷


زمان عملیات خیبر بود. بچه های اطلاعات عملیات در قرارگاه زرهی مستقر بودند.
محمدحسین یوسف اللهی به همراه تعدادی از مجاهدان عراقی برای شناسایی به خاک عراق می رفتند. یکی از این مجاهد ها یک لباس بلند عربی به محمدحسین داده بود تا وقتی که به ماموریت می رود، راحت شناسایی نشود.

محمدحسین وقتی آن لباس را پوشید به شوخی گفت :«ببینید بالاخره عرب هم شدیم.»😅


صبح زود بود. هر کدام از بچه ها مشغول کاری بودند. آن روز نوبت شهرداری من و محمد شرف علی پور بود.
دوتایی مشغول آماده کردن صبحانه بودیم که ناگهان هشت هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شدند. تا آمدیم به خودمان بجنبیم و کاری بکنیم، هواپیماها بمب های خود را ریختند.

 بیشتر انفجار ها پشت خاکریز جفیر بود، اما این بار با همیشه فرق می کرد؛ سر و صدای انفجار های قبلی را نداشت و مانند همیشه آتش و ترکش زیادی هم به اطراف پراکنده نشد.

خیلی عجیب بود در همین موقع اکبر شجره را دیدم که به سرعت می دوید و فریاد می زد :« شیمیایی! شیمیایی! بچه ها فرار کنید....شیمیایی زدند.»



... 
...



💞 @aah3noghte💞