eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آغوش (شعری از در پرونده ) ▪️کرونا هم تمام خواهد شد من دوباره تو را در آغوش خواهم گرفت ترانه‌های ایلیاتی را زیر گوشت زمزمه خواهم کرد پسرم کرونا هم تمام خواهد شد زنگ تفریح مدرسه را از هیاهو سرشار خواهد کرد کتاب‌های دلتنگ کتابخانه پرندگان شعر را در آسمان نگاهت آزاد خواهند کرد کرونا هم تمام خواهد شد و جهان سراسر بوسه آغوش و لبخند می‌شود ☑️ @ShahrestanAdab
🔻فاصله راوی - سعدی (بحثی پیرامون ساختار کثرت‌گرای روایت اخلاقی در آثار سعدی، یادداشتی از در روز بزرگداشت ) ▪️«یکی از مسائل جدی پیرامون آثار سعدی به ویژه گلستان، بحث بر سر میزان واقعی بودن خاطراتی است که از نقاط مختلف روایت می‌کند. از طرفی قول جدی آن است که اکثر (یا حداقل بسیاری از) نقاطی را که نام می‌برد، واقعا دیده و در آن مکان‌ها حضور داشته است. از طرف دیگر، باز هم بسیاری از پژوهشگران معتقدند که برخی از نقاطی که نام برده شده، مقصد واقعی سعدی نبوده و او در حال نقل داستانی است، نه یک خاطره ای. برای توجیه این اختلاف مباحث مطولی مطرح شده و حتی کار به اتهام دروغ گویی نسبت به شاعر هم کشیده است، اما یکی از بهترین پاسخ‌ها، فرض فاصله راوی- شاعر است که در دنیای امروز مبحثی کاملا پذیرفته شده است، هرچند در گذشته با این ابعاد وجود نداشته است...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11587 ☑️ @ShahrestanAdab
42.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ▪️شناخت (سخنرانی دکتر در اردوی ، به بهانۀ روز بزرگداشت سعدی شیرازی) ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کاش دیده بودمت (شعری از کتاب سرودۀ به یاد ) ▪️کاش دیده بودمت کاش دیده بودمت آری ای عزیز بارها و بارها دیده‌ام تو را دیده‌ام تو را ولی به خواب! دیده‌ام تو را و با تو خواب‌هایِ من _خواب‌هایِ بی خیال، خواب‌های نامنظمِ شلوغ _ شاعرانه می‌شدند! کاش... «ای دریغ و حسرت همیشگی» تا هوایِ صبح با تنفسِ سلامِ تو بهاری است، تا زبانِ عشق با سرودِ شاعرانه‌هایِ تو مثلِ چشمه، مثلِ رود در زمانه جاری است، تا چراغِ کوچه، چشمِ آینه از نگاهِ آفتابِ ناگهانیِ تو روشن است، تا همیشه‌ی خدا حسرتِ ندیدنِ تو با من است 🔗 برای تهیه این اثر به فروشگاه اینترنتی مراجعه کنید: adabbook.com/صبح-زود ☑️ @ShahrestanAdab
🔻امیدوارم مخاطب نوجوان با شخصیت‌های تاریخی بیشتر آشنا شود ( در گفتگو پیرامون رمان ) ▪️«...در انتخاب کتاب و رمان اولین چیزی که مخاطب با آن برخورد می‌کند، اسم کتاب است. می‌خواستم اسمی باشد که تاحدی برای خوانندۀ نوجوان جذابیت داشته باشد، به‌علاوه داستان اصلی را لو ندهد. انتخاب پلنگ به‌عنوان حیوانی که مظهر حیات وحش ایران به‌ویژه در نقاط کویری است، آگاهانه بود. هدف از انتخاب این اسم، اشاره به روحیۀ جسارت و سرکشی شخصیتی مثل «میرزا رضای کرمانی» است. وی سال‌ها مورد ظلم هیئت حاکمه بوده، ناگاه همچون پلنگی از خواب بیدار شده و درصدد گرفتن حق و حقوق خود برمی‌آید. مرد بزرگی که اقدامش را می‌توان به آغاز بیداری ایرانیان تعبیر کرد. علاوه‌ بر این ما در داستان، پلنگی داریم که شکار می‌شود، سرنوشت اندوهناکی دارد و تاحدی باعث برخورد و آشنایی شخصیت‌های نوجوان داستان با برخی شازده‌های قجری و همین‌طور کنسول انگلیس می‌شود. نوجوان راوی در برهه‌ای از داستان دائم خواب پلنگ می‌بیند. پلنگی که به دست پدرش شکار شده و ازقضا سرنوشت بدی پیدا کرده است. پلنگ در بند می‌تواند به برخی شخصیت‌های آزادی‌خواه اشاره داشته باشد؛ افرادی همچون میرزا رضا که روحیۀ اصلاح‌گری جامعه را دارند، اما در بند شکارچیان، اسیر و گرفتارند...» 🔗 متن کامل این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11346 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻ماه خداوندی (شعری از در پرونده ) ▪️وقت تماشای رخت از ماه می‌گویم با یاد چشمان تو بسم‌الله می‌گویم بسم‌الله ای گیسویت از امواج پیچان‌تر رگ‌هایت از چاقوی تیز عشق برّان‌تر هرشب به دستت می‌دهم دست نسیمم را وا کن تو بسم‌الله رحمان‌الرحیمم را ممنونم از چشمی که با پلکی شکستم داد می‌خواستم صحبت کنم قرآن به دستم داد ممنونم از بوی تو ای ماه خداوندی از اینکه لب‌های مرا از ذکر آکندی ممنونم از صبح تو با ترتیلی از اعجاز از اینکه راهم دادی آخر در صف پرواز ممنونم از صبحی که صد خورشید آورده‌ست از خوان پر نوری که تا افطار گسترده‌ست من آمدم این بار هم در پیشگاه تو تا پر بگیرم با سجودی در نگاه تو طعم لذیذ تشنگی دادی به کام من عطر دعای افتتاحت در مشام من ای ماه! کو آن ماه پشت ابرها سیال که در نیامد هیچ گاه از پشت استهلال با او زمین گهوارۀ خورشید خواهد شد کی بی هلال ابروانش عید خواهد شد؟ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات (مقدمه‌ای در "رباعی_صلوات"های ، به قلم ) ▪️«شعر دینی که این روزها از آن بیشتر با عنوان شعر آیینی یاد می­شود در یک جمله؛ شعرِ در خدمت معارف و مسائل مذهبی است و در واقع نوعی رسانهء ترویج باورها و اعتقادات دینی. این نوع شعر چه در مرحله سروده شدن و مضمون یابی و مضمون سازی و چه در ارزش گذاری، ضرورتا و لزوما با مسائل برون متنی مربوط ست و به عبارتی "چه گفتن" معیار اصلی سنجش آنست. نکته ای که برای مخاطبش نیز تعیین کننده و جذاب ست. با اینهمه اما، نقطه عزیمت شعر دینی آنجاست که یک مسلئه عمومی و یک مساله رایج دینی، از نگاه یک شاعر و از جایگاه شعر بررسی و کشف شود...» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11592 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🎥 کتاب چی بخونیم؟ ▪️رمان، از جمله سرگرمی‌هایی‌ست که باید آن را جدی گرفت. چون بدون هزینه واقعی، تجرب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کتاب چی بخونیم؟ ▪️رمان، از جمله سرگرمی‌هایی‌ست که باید آن را جدی گرفت. چون بدون هزینه واقعی، تجربه ما را در زندگی بارور می‌کند. اما برای به دست آوردن مهارتی درخور جهت خواندن می‌توانیم ترفندها و پیشنهاداتی داشته باشیم که که به ما در مورد بالا بردن کیفیت مطالعه کمک کند. در این ویدئوها همراه با همین پیشنهادها را دنبال می‌کنیم. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻لحظۀ ناب (شعری از در پرونده ) ▪️رمضان آمد و مهمان تو خواب است، خدایا وقت دیدار، به دنبال ثواب است، خدایا نیست ساقی و زمین یک دلِ آباد ندارد حال مردان خرابات، خراب است، خدایا میهمان را تو بخوانی و در آغوش نگیری؟ دل بی‌تاب، به دنبال جواب است، خدایا از توام، آمده‌ام تا که در آغوش تو باشم قدر من، درکِ همین لحظۀ ناب است، خدایا کی شود، سوی تو بی‌رنگ و سبک‌بار سفر کرد؟ تا دل، این‌قدر پر از رنگ و لعاب است، خدایا آبرو، با بر و رویی برود، گر تو نگیری نقشِ دینداری ما، نقش بر آب است، خدایا این که، این سوی نقاب است، که دل می‌‌بَرَد از خلق بُگذر از آن که، در آن سوی نقاب است، خدایا اصلا آن آتش سوزانِ جهنم، به جهنم زندگی بی‌تو، خودش عین عذاب است، خدایا «عهد ما با لب شیرین دهنان» بستی و افسوس کار ما، شرح تو از روی کتاب است، خدایا می‌پرستم احد ساختۀ ذهن خودم را، که چنین باورم از جنس حباب است، خدایا زیر باران تو با چتر غرور آمده بودم خشک ماندم، گله کردم که سراب است، خدایا گذر عمر، نشانده‌ست مرا بر لب جویی که پر از دسته گلِ داده به آب است، خدایا ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻استاد «نجف دریابندری» مترجم و نویسنده پیشکسوت درگذشت ▪️همه کتاب‌خوان‌های ایران از دهه ۴۰ با خاطره دارند؛ مرد خودساخته‌ای که زبان انگلیسی را از کارمندان خارجی شرکت نفت آموخت؛ ولی همراه با ناصر تقوایی اولین قدم‌ها را در نوشتن داستان بومی و داستان ضد استعماری برداشت. شخصیت‌های قصه‌هایش زیر آفتاب آبادان با انواع فلاکت‌ها دست به گریبان بودند. خوب، البته نوشته‌ها و فعالیت‌های سیاسی او خوشایند دربار نبود و کارش را به زندان کشاند. در حالی که مخاطبانش داشتند ترجمه‌اش از «وداع با اسلحه» را می‌خواندند خودش طی چهار سال تحمل حبس «تاریخ فلسفه» اثر «راسل» را ترجمه کرد. شاید به همین خاطر بود که مستقیما از پشت میله‌ها به انتشارات فرانکلین رفت تا بعضی از بهترین رمان‌های آمریکایی را به فارسی شیرینی برگرداند. وقتی در ۱۳۵۴ سر از تلویزیون درآورد، تلاش کرد روی اصلاح زبان فارسی در دوبله تاثیر بگذارد و پس از انقلاب هم آثار زیادی را به زبان مادری‌اش ترجمه کرد. او در پرونده خود همه‌جور چیز دارد. از تاریخ هنر گرفته تا تاریخ بزرگان و آشپزی. این یعنی کار اصلی‌اش ترجمه بود. اما آنچه در تمام فعالیت‌های دریابندری برجسته‌ است توجه به سلامت زبان فارسی و در عین حال کوشش برای منعطف کردن آن است. نثر دلکش و صمیمی او هیچ گاه استواری خود را از دست نداد و زحمات‌اش تبدیل به مشق بهترین مترجمان نسل بعدی شد. نجف دریابندری که در ۱۳۰۸ به جهان گشوده بود امروزبه دیار باقی شتافت. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه همکاران همراه با این موسسه، درگذشت این استاد بزرگ را به خانواده محترم و جمیع دوست‌داران ایشان تسلیت می‌گوید. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻انجمن ادبی شهرستان ادب برگزار می‌کند: شب شعر مجازی ▪️با حضور و شعرخوانی: ، ، ، ، و اجرای: 🔸 دوشنبه ۱۵ اردیبهشت، ساعت ۲۱ به صورت زنده از صفحۀ: 🔗 instagram.com/shahrestanadab.anjoman/ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اگر باشی | با دکلمۀ «محمدحسین موسوی‌تبار» و آهنگسازی «امیرحسین سمیعی» ▪️تازه‌ترین اثر شهرستان ادب با عنوان با شعری از زنده‌یاد ، به مناسبت سالروز در گذشت این غزل‌سرای توان‌مند معاصر. گفتنی‌ست دکلمۀ این اثر توسط و آهنگسازی آن بر عهدۀ بوده است. 🔗 aparat.com/v/R341c ☑️ @ShahrestanAdab
🔻طالع تابان (شعری از در پرونده ) ▪️از خویش می‌رویم و بیابان ما تویی آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی ما ماهیان غرق در امواج شور تو هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی بی‌پرده می‌درخشی و بی‌پرده نیستی پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی ما جنگل نهان شده در جان هسته‌ایم فریاد می‌زنیم که باران ما تویی ما برّه‌های گم شده در ذات ظلمتیم دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده در گرگ و میش، طالع تابان ما تویی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عطر داستان (مروری بر کتاب نوشتۀ ، به قلم ) ▪️«رمان و شعر کودک و نوجوان بر خلاف ظاهر ساده‌ای که دارد، موضوعی بسیار سخت و پیچیده است؛ تنها به این دلیل ساده که نویسندگان این آثار از تجربیات آن دوره فاصله گرفته‌اند. این "فراموشی" در داستان‌های ایرانی بیشتر به چشم می‌خورد. شاید همین فراموشی، باعث شده تا نوجوانان به سراغ رمان‌های ترجمه‌ای بروند؛ اما اغلب به دلیل تفاوت‌های سبک زندگی دچار سردرگمی می‌شوند. در حقیقت نوجوانان ما در هر دو حالت غریب و سرگردانند؛ زیرا در رمان ایرانی "نوجوانی" را نمی‌بینند و در رمان ترجمه، "زندگی واقعی" خودشان را نمی‌یابند....» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11588/ 🔗 برای تهیه این اثر به فروشگاه اینترنتی مراجعه کنید: adabbook.com/دارم-می-رسم-جان-جان ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کریم‌العفو (شعری از در سالروز میلاد علیه‌السلام) ▪️جلوه‌اش گاهی کریم‌العفو شد گاهی حسن من گمان کردم عوض کرده‌ست خالق پیرهن عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار از قدم‌هایش نمانده هیچ ردی جز چمن چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز می‌شود بار گناه من به دوزخ طعنه‌زن صبح‌پیشانی او چون روز محشر سر زند چاره‌ای بر ما نمی‌ماند به غیر از سوختن کاسه‌ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود قطره‌ای از صبر او بین دو عالم سرشکن حسن رو کرد و "خیال" هستیم از دست رفت در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از لندن به پاریس» به روایت | از کتاب (چهل‌ودومین صفحه از ) ▪️«کالسکه با سر و صدای بسیار و با بی‌اعتنایی غیرعادی، که امروزه درک آن آسان نیست، به سرعت از خیابان‌ها می‌گذشت و پیچ‌ها را در می‌نوردید، در حالی که زنان در برابر آن شیون می‌کردند و مردان یکدیگر و کودکان را از سر راه آن به کنار می‌کشیدند. سرانجام، هنگامی که در برابر فواره‌ای، پیچی را چون تندبادی پشت سر گذاشت، یکی از چرخ‌های آن به گونه‌ای چندش‌آور با چیزی تصادم کرد. فریادی بلند از گلوی چند برخاست و اسبها بر دو پا بلند شدند و از حرکت افتادند. اگر دردسر اخیر پیش نیامده بود، شاید کالسکه باز نمی‌ایستاد. اغلب کالسکه مصدومین خویش را به‌جای می‌گذاشت و به راه خود ادامه می‌داد. در این مورد، اما، خدمت‌گذار مخصوص که وحشت کرده بود، تند از کالسکه به زیر آمد و اکنون چندین و چند دست در لگام اسبان آویخته بود. مسیو، در حالی که با خونسردی تمام از کالسکه به بیرون نظر می‌انداخت گفت: چه شده است؟...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11602 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نیویورک درون نیویورک (شعری از ) ▪️«نیویورک درون نیویورک (۱) شاعر! درویش! شعرت را می‌خوانی برایم شعرم را می‌خوانم برایت تو در دنیای پیشاکرونا مرده‌ای من در دنیا پساکرونا نیویورک را برمی‌گردانم به زبان جهانی که تو در آن مأوا داری کلماتت را بیادآور: اما به هشدار سرخپوستان گوش فراده: نه به اسبت دل ببند نه به مدرنیته زیرا هیچ قربانی از جلادش نمی‌پرسد: آیا من تو هستم؟ اما تو هم آیا مثل ادوارد سعید دوستت دو زبان دو نام داری هم‌چون همه مردانی که ترک دیار کرده‌اند زبانی با واژگانی دیگر برای ترک گذشته ترک اندوه و پیامبران برای ترک رؤیا، ترک خاطرات ازل ترک فرشتگان، مادر، شعر زبانی برای مدرن بودن بودن دلخواه دنیا در دنیا شنا کردن، غرق شدن پول در آوردن، سخنرانی کردن نوشتن مشهور شدن و مردن و زبانی دیگر که آسمان و بیت‌المقدس و شاعر درآن گفتگو می‌کنند زبانی دیگر، به آهنگی ماه نقرهفام تابستان مهتاب که در آستان خدا می‌توانی با کلماتش از خود بپرسی آیا من چندگانه بودم هنوز درونم با بیرونم در تشتت است هنوز؟ از نیویورک بگریز شاعر! چنانکه مردی از کرونا بیا گل سرخی را بسرا که گل تو بود از شمشیر برّاتر گلی، پنجره‌ای رو به سوی جبرائیل و کربلا رو به سوی همۀ کشتگان مشرف به خدا بیا و قدم در راه دیگر بگذار شاعر! از خود سئوال کن تردید کن خلاف جریان آب شنا کن بازگرد از نیویورک بازگرد از بوی خون پنهان در بن‌شهر در هوای شهر، در جان شهر خون قاره‌ها خون زمین خون جاری در جنگ‌های سرزمین‌های غریب در کودتاها خون مس خون سیاه خون نفت خون طلا خون انسان بی‌پناه بیا و بازگرد از شب‌نشینی جهنم از همنشینی جنایت از وانموده‌ها بازگرد از نیویورک متلاشی نه به سوی بربریت با بال‌های باد راه برو بر بال‌های باد راه برو همانگون که گونه‌به‌گونه کلمات سرایی باد که به سوی غریب میوزد به سوی مظلوم به سوی خون خون خدا ▪️نیویورک درون نیویورک (۲) دوست مرده من درویش! شعرت را می‌خوانی شعرت را گوش می‌دهم در می‌آمیزد کلماتم با کلماتت اندوهم با اندوهت بارانم با بارانت چه روزگاری، چه دنیایی شاعر اما پس از تمام صداهات تمام قصیده‌ات همچنان نوامبر و تمام ماه‌ها نیویورک نیویورک است کانسپچوالآرت سرمایهسالاری جهانی درندگی سود و کائوس بانقاب آفرینش و الوهیت بت و رب‌الارباب مدرنیته متأخر زهدان واشنگتن‌دی‌سی...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11603 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مجموعه داستان «نفرین به هرچه قانون!» نوشتۀ منتشر شد ▪️این نویسنده جوان پیش از این با اشاره به مضامین متنوع در کتاب گفته بود: این کار مجموعه‌ای از داستان‌های سال‌های اخیر بنده است که مثل مجموعه داستان قبلی‌ام این مجموعه هم فضاهای رنگارنگ و متنوعی دارد که موضوعات و مضامین متنوعی را دربر می‌گیرد. این مجموعه هم داستان‌های روان‌شناختی دارد و هم داستان‌های اجتماعی و عاشقانه. سعی میکنم از جهات مختلف به زندگی آدم ها نگاه کنم و معمولا هم طبقه فرودست و آدم های معمولی را زیر ذره بین میگذارم و سعی میکنم نشان دهم چالش های روانی و اخلاقی آنان را نباید دست کم گرفت. «نفرین به هرچه قانون» شامل هفت داستان کوتاه است که در بازه زمانی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ توسط اسطیری نوشته شده‌اند. داستان‌هایی اجتماعی و روان‌شناختی که مانند کارهای پیشین این نویسنده عنصر «قصه» در آن‌ها پررنگ است. پیش فروش این اثر زودی از طرف نشر اسم انجام خواهد شد و نسخه الکترونیک آن نیز طی هفته‌های پیش رو در سایت‌های معتبر عرضه خواهد شد. 🔗 متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11604 ☑️ @ShahrestanAdab