شهرستان ادب
🔻پنجره ها
(شعری میخوانید از کتاب تازه منتشر شدهی #بعد_از_بنفشه_ای_که_نیامد سرودهی #عباس_باقری)
▪️دیوار ها
جوری لم داده اند روی سینه ی خاک
که خورشید مجبور میشود
هر روز
راهش را کج کند به سمت بیغوله ها
و از خاموشی و سکوت گلایه کند
*
عاقبت، امّا
از درون دیوار ها
پنجره هایی برخواهند خواست
که نشانی خانه ها را به خورشید بدهند.
آینه ها را
طوری روی تاقچه ها بچینند
که پلک ها
از خواب های عادت،بدشان بیاید
و پرنده ها هر بامداد،
روشنایی را به منقارشان بگیرند
بیاورند برای مردم ابری
برای مادرانی
که میخواهند رخوت شبانگاهی شان را
از بستر ها بتکانند
برای عابرانی
که شمعدانی ها را
کنار پنجره ها خوب میبینند
برای زوج هایی که دوست داشتن را
کنار پنجره ها یاد میگیرند...
*
دیوار ها نمیدانند
از پنجره ها
چه کار های شوق بر انگیزی ساخته است
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🎥 با خاطرات اردوی تیرماه #آفتابگردانها ✅ (بخش اول) ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با خاطرات اردوی تیرماه #آفتابگردانها
✅ (بخش دوم)
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻زنی که نقش نخست هزار قصه غمگین بود!
(یادداشتی بر کتاب #لیلی_آذر، سرودۀ #اعظم_سعادتمند به قلم #المیرا_شاهان)
▪️«...با این حال نمیتوان منکر تاثیر تبلیغات در فروش و جلب توجه یک اثر در بین مخاطبان ادبیات شد؛ چه بسیار آثارِ به اصطلاح زرد و کمارزشی که با روح هنر و ادبیات بیگانهاند و گاهی به خاطر روابط دوستانۀ شاعران با یکدیگر و معرفیهای نابهجا یا حتی به دلیل جذابیتهای کاذب خودِ مجموعه شعر، مورد توجه قرار میگیرند و سلیقۀ مخاطب را تا حد پایینی تنزل میدهند. دوستداران شعر نیز که ممکن است با ویژگیهای یک اثر ادبیِ فاخر ناآشنا باشند، در معرض مفاهیم مبتذل و سطح پایینی قرار میگیرند که بهراستی نمیتوان آنها را ذیل عنوان شعر قرار داد.
اما چیزی که قابل اعتنا و باعث خرسندیست، حضور شاعران واقعی و شریف در عرصۀ ادبیات معاصر است که بهراستی برای خوب سرودن تلاش میکنند و ضمن ارتقای سواد ادبی، حرفهای تازهای برای گفتن دارند. آنها میکوشند که مضامین بکر بیافرینند و از تکرار و بهکارگیری تلمیحات کلیشهایِ شاعران که اغلب حول می و مطرب، زلیخا و یوسف، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و موضوعاتی از این دست میگردد، بپرهیزند.
برای نمونه، میتوان از مجموعه شعر «لیلیِ آذر» سرودۀ اعظم سعادتمند نام برد که اردیبهشت سال گذشته، همزمان با نمایشگاه کتاب تهران، از سوی انتشارات شهرستان ادب منتشر شد و روی میز فروش قرار گرفت. مجموعهای که علیرغم زیبایی چشمگیر و فروش نسبتاً خوبی که در همان روزهای نمایشگاه داشت، آنطور که شایسته و بایسته است بر سر زبانها نیفتاد و این احتمالاً مربوط به همان موضوع تبلیغات و تاثیر آن بر جلب توجه مخاطبان ادبیات است. بیراه نیست اگر بگوییم که «لیلیِ آذر» در مقایسه با دیگر مجموعه شعرهای سال 96 و حتی بسیاری از مجموعههای شعرِ متعلق به دهۀ اخیر، یک سر و گردن بالاتر است و از تاریکی و ابتذال تهیست. ما با شاعری مواجهیم که خلاق و نوآور است، دایرۀ لغات او گسترده، و خیال و مضامین شاعرانهاش بکر و خواندنیست. شاعری که زاویۀ دیدی شگفت و کمنظیر دارد و از تکرار و حرفهای همیشگی و مضامین عاشقانهای که به میزان زیادی در بین شعرهای امروزی رایج است فاصله گرفته...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9258
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارش تصویری نقد کتاب #لیلی_آذر سرودهی #اعظم_سعادتمند در هجدهمین جلسه #یک_ماه_یک_کتاب 🔗 shahresta
🔻مشروح نقد و بررسی کتاب #لیلی_آذر سرودهی #اعظم_سعادتمند در نشست #یک_ماه_یک_کتاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9271
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻ثبتنام نخستین دوره #مدرسه_رسانه ویژه ترم تابستان آغاز شد.
▪️این دوره شامل سه کارگاه آموزشی کاربردی است که داوطلبان میتوانند در هر کدام به صورت جداگانه و به دلخواه شرکت کنند: کارگاه #ویکی_نویسی (احمد پرهیزی)، کارگاه #ساخت_پادکست (وحید استیری)، و کارگاه #ریویونویسی (حسن صنوبری). این سه کارگاه مقدماتی هستند.
علاقمندان برای ثبتنام در این کارگاهها و آگاهی از کم و کیف و هزینه کلاسها میتوانند از سایت مدرسه رسانه با نشانی madreseresane.ir یا سایت رسمی شهرستان ادب بازدید کنند. همچنین برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانند با شماره 77517830 داخلی 139 بین ساعات نه تا سیزده تماس بگیرند.
مهلت ثبتنام برای این کارگاهها تا 15 مردادماه 1397 تعیین شده است.
شایان توجه است که از میان فارغ التحصیلان برگزیده هر یک از این کارگاهها برای همکاری پارهوقت با دفتر رسانه شهرستان ادب دعوت میشود.
گفتنیست «مدرسه رسانه» عنوانِ مجموعه کارگاههای آموزشی کاربردی رسانهای است که توسط دفتر رسانه موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب با هدف آموزش مهارتهای رسانهای طراحی شدهاند. دفتر رسانه شهرستان ادب پیش از این، جدا از سایتها و صفحات مجازی گوناگون، برنامههای موفق متعددی از جمله «میزگردهای بوطیقا»، «شبهای شعر عاشقانه»، «نشست تخصصی ادبیات و رسانه»، «شبةای شعر مقاومت» و... را برگزار کرده بود. این نخستین قدم این دفتر در حوزه آموزش و در ادامه دیگر فعالیتهای آموزشی موسسه فرهنگی شهرستان ادب، از جمله «دورههای آموزشی شعر جوان کشور، آفتابگردانها» و «مدرسه رمان» است.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 روایت بحران و انحطاط
(یادداشتی از محمدرضا وحیدزاده)
▪️ «اکنون میتوان درک کرد، انسان این عصر، بهویژه اگر هنرمند و دارای شاخکهایی تیزتر و حسّ غریزۀ قویتری نیز باشد، چه نسبتی با عقلمحوری و تجربهگرایی عصر پیشین برقرار خواهد ساخت. آری، بیگمان در ادامۀ این سیر، واقعیتگریزی و عقلستیزیِ متّکی بر غرایز مادّی و دور شدن از ساختار رئالیستی روایت و رواج سوررئالیسم و وهمگرایی و بازیهای ذهنی، طبیعیترین و بدیهیترین اتفاقی است که میتوانست در آثار هنرمندان هوشمند و زندۀ عصر مدرنیته ظهور و بروز یابد. همانطور که گفته شد، مسأله، مسألۀ شناخت بود. انسان مدرن در همهچیز، حتی در خودش شک کرده بود؛ چراکه راههای رسیدن به شناخت را در معرض ویرانی و فروپاشی میدید. قوای حسّی او خطاپذیر بود و دریافتهای عقلی او در معرض نقض و لغزش قرار داشت. روایتهای راویان مختلف با یکدیگر متفاوت بود و هیچیک بر دیگری برتری نداشت. در وقع امکان دستیابی به حقیقتی مطلق، شوخی کودکانهای بیش نمینمود. فراتر از آن، نه تنها راههای دستیابی به حقیقت مخدوش بود، بلکه اصل وجود آن نیز زیر سؤال بود. »
متن کامل یادداشت #محمدرضا_وحیدزاده را در پروندۀ #رمان_معناگرا در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9273
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با خاطرات اردوی تیرماه #آفتابگردانها
✅ (بخش سوم)
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«این رشتۀ نامرئی»
(در تازهترین مطلب از پرونده #ادبیات_و_فوتبال مقالهای از #پیر_پائولو_پازولینی کارگردان سینما و شاعر مشهور ایتالیایی را با یادداشت و مقدمهای از #امیر_مرادی میخوانیم)
▪️«...تا کنون تعریف درستی که بتواند ادبیات را از غیرش به طور کامل جدا کند، ارائه نشده است امّا شاید اگر بگوییم"ادبیات هر متن زیبای تأثیرگذاری است" پر بیراه نرفته باشیم. در این تعریف سه کلمه کلیدی است: متن (هر آرایشی از کلمات)، زیبا (وابسته به فرم) و تأثیرگذار (وابسته به محتوا). بنا بر این تعریف، کار ادبیات به بند کشیدن محتوا در قالب فرم زیبایی از کلمات است که اگر درست انجام شود، سبب ماندگاری یک اثر میشود.
همین مسئلۀ ماندگاری است که فوتبال را به ادبیات پیوند میزند. گاهی لحظاتی در فوتبال پدید میآیند که دوربینها با همۀ قدرت و قابلیت بی حدّ و حصر خود، نمیتوانند ثبتشان کنند و نیاز به سازهای محکم از کلمات است که بتواند این لحظات را در یک قاب تاریخی ماندگار کند. به یاد بیاورید که چهقدر از صحنههای فراموشنشدنی فوتبال را با گزارشها، بهتر بگویم، با کلمات و ادبیات، به خاطر دارید؛ "الله اکبر"های کوتی وقتی ایران مقابل عربستان به پنالتی رسید، "تمام تن و بدنم داره میلرزه" عادل فردوسیپور اواخر بازی بارسلونا-پاریسنژرمن، "باز هم روی زمین»های خیابانی پس از گل ایران به استرالیا. به یاد بیاورید استعارههای"بمبافکن" (لقب گرد مولر)، دلقک (لقب پابلو آیمار)، چیچاریتو (به معنی نخود فرنگی، لقب خاویر هرناندز) و غزال تیزپا و جادوگر و موشک و هلیکوپتر را برای خداداد عزیزی و علی کریمی و مهدی مهدویکیا و وحید هاشمیان.
با همۀ جذّابیتهای بصری فوقالعادهای که دوربینها و رسانهها برای فوتبال ساختهاند، فوتبال هیچ گاه منفک از کلمه و کلمات قابل تصوّر نیست و از همین روست که تو اگر از گزارشگر یک بازی متنفّر هم باشی، نمیتوانی صدای تلویزیون را ببندی و فقط دل به تصاویر خوش کنی. فوتبال بدون صدای استادیوم و گزارشگر، بدون کلمه و کلمات، مجموعهای است از تصاویر گذرا. فوتبال بدون ادبیات چیزی نه، چیزهایی کم دارد...»
متن کامل این مقاله و یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9266
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پانزدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
eitaa.com/shahrestanadab/348
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«ترجمه علم است یا هنر؟» | گفتگوی شهرستان ادب با #موسی_بیدج
(مصاحبهای خواندنی از #شهریار_شفیعی)
▪️«...ببینید، اینکه ضرورت ترجمه در کجا واقع میشود، خیلی واضح است. روزگار ما روزگار رسانههای شتابان است. روزگاری که خبری پیش پا افتاده از آن سوی جهان در عرض ثانیهای به اینسو میرسد، درحالیکه قبلاً اینطور نبود. ارتباط جهان نیاز به فراتر از این هم دارد. ما وقتی علوم رو مد نظر قرار میدهیم به تکنولوژی و فناوری نیاز داریم اما در کنار اینها ـکه موضوع کار من هم هستـ ادبیات قرار دارد. ادبیات بهخاطر اینکه آیینۀ فرهنگ یک ملت و یک زبان است، میتواند تکمیلکنندۀ فرآوردههای دیگر آن ملت، زبان و فرهنگ باشد. برای مثال، اگر ما از آلمان ماشین میآوریم، میخواهیم ببینیم که آلمانیها چهطور فکر میکنند، اندیشهشان در کجاست. حالا یکی سراغ فلسفه میرود، یکی ادبیات، که من سراغ ادبیات رفتم. برای اینکه به نظر من ادبیات جامعتر است. برای مثال فلسفه، فقط به فلسفۀ آلمانی میپردازد اما ادبیات، هم دارای فلسفه است، هم جامعهشناسی، هم خودِ فرهنگ و رفتارهای یومیه و هم سلوک آدمها. همۀ اینها در ادبیات واقع میشود، پس ما نیاز داریم که به ادبیات بپردازیم. الان همۀ ما با زبانهای دیگر آشنا نیستیم، پس به یک واسطه و مدیوم نیاز داریم به نام مترجم، تا بتواند ادبیات دیگری که فرهنگ و هنرش را هم در برمیگیرد برای ما بازتاب کند، این ضرورت روزگار ماست.
ما باید آشنا بشویم، به این دلیل که میخواهیم از تجارب دیگران هم استفاده کنیم. روزگار ما خیلی سریع از دست میرود. پس ما نمیتوانیم هر چیزی را خودمان تجربه کنیم. مثل اینکه شما با ماشین به سمت مسیری حرکت میکنی که بسته است، از قضا همسایۀ شما میگوید اگر به فلان خیابان میروی بسته است. اگر جناب همسایه تجربهاش را در اختیار من نمیگذاشت بنده تا آنجا میرفتم و متوجه میشدم که بسته است و کلی از زمانم گرفته میشد. پس آشناشدن با تجربههای دیگران مهم است برای اینکه بدانیم چه طرز فکری دارند، اصلاً نسبتش با شما در چه زاویهای هست، آیا با شما خوب است یا خوب نیست. برای اینکه لازمۀ مراودات امروز ما این است که از حداقل آشناییها برخوردار باشیم. درواقع این میشود ضرورت ترجمه، به زبان ساده...»
متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9019
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
(شعری میخوانید از کتاب تازه منتشر شدهی #روح_اندوهگین_یک_شاعر سرودهی #سیدرضا_محمدی)
▪️و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
از آن بدایت بیماجرا بریده شدیم
یکی یکی بند از پایمان گسست و سپس
شبیه مشتی خاک از هوا بریده شدیم
نه مثل چند پرنده که بی قفس گشتند
پرکپرک زده از بندها بریده شدیم
نه چند مؤمن مأیوس از تکلّم غیب
که بیدلیل شبی از خدا بریده شدیم
رها شدیم نه راه و نه نقشه و نه هدف
رها شدیم نه شاید رها، بریده شدیم
درست مثل دو کاغذپران رسیده بههم
دو نخ شدند که از هم جدا بریده شدیم
هوا پر از لبهی تیغ ها گردان بود
یکییکی همه از دست و پا بریده شدیم
تو بین ابر افتادی عجین شدی با برف
ز یاد هم هم رفتیم تا بریده شدیم
مرا تلاطم بادی کشاند شهر به شهر
برای حسرت آخر چرا بریده شدیم
تو سرد و تلخی من دربهدر تو دور...من...آه
نمیرسیم به ما دوتا...بریده شدیم
بریده یعنی با اینکه عاشقیم به هم
بریدهایم از هم نیز... یا... بریده شدیم
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 نیهیلیسم، جنگ، عشق
(یادداشتی از محمدقائم خانی)
▪️ «... جو بیدست و پا و گوش و چشم و زبان، نمایش فردی است که میتواند نزدیکترین مصداق به سوژۀ دکارتی باشد. جز اندکی از فیلسوفان و هنرمندان، بقیۀ مردم (و یا حداقل اکثریت مطلق ایشان) امکان فهم نهیلیسم سوژۀ دکارتی را ندارند؛ چرا که مشغول بودن آنها به محسوسات، آنها را از پی بردن به حقیقت ذهن ویرانگر انسان مدرن دور نگه میدارد؛ اما ترامبو با خلق شخصیت جو در این رمان، هر مخاطبی را به دنیای تاریک سوژۀ دکارتی نزدیک میکند. اگر نبود دریافتهای مستقیم حس لامسه در جو و نیز ادراکات بدنمندانۀ او از «فضا»، تاریکی مطلق سوژۀ دکارتی در جو نمایان میشد. »...
متن کامل یادداشت #محمدقائم_خانی را در پروندۀ #رمان_معناگرا در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9282
☑️ @ShahrestanAdab