شهرستان ادب
🔻 زیستن میان تاریخ و ادبیات
(کتابشناسی حمیدرضا شاهآبادی به قلم #حسین_سامانی در پروندهپرترهی #حمیدرضا_شاه_آبادی )
▪️ «... شاهآبادی جایی میان تاریخ و ادبیات زندگی میکند. آثار او نیز بازتاب زندگی اوست، با نگاهی ویژه به ادبیات کودک و نوجوان؛ کودکانی که تاریخسازان آیندهاند. در این مجال نگاهی به آثار داستانی او میاندازیم:
1ـ دایرۀ زنگی، کمان (1385):
اولین مجموعهداستان منتشرشدۀ شاهآبادی، شامل 7 داستان در فضای جنگ است. داستانهایی سرراست که رنگوبوی خاطره دارند اما متفاوت از داستانهای جنگی معمول، خواننده را به چالش میکشند. این مجموعه با «داستان صادق»، خبر از ظهور نویسندهای قصهگو را میدهد که تلخی تاریخ را با مهارتش در نویسندگی میآمیزد.
2ـ دیلماج، افق (1385):
اثری شناختهشده در میان خوانندگان ادبیات داستانی است و جایزۀ ادبیات «واو» و جایزۀ غنیپور را نیز در کارنامۀ خود دارد. رمانی تاریخی که با فاصلهگذاری، مسخ شخصیت اصلیاش را از لابهلای روزنوشتها و حوادث دوران قاجار و مشروطه روایت میکند. دیلماج با طرح داستانی جذاب و تعلیقی که با نثر قجری و ماهرانۀ شاهآبادی در سراسر کتاب پخش شده است، بستن کتاب را برای خوانندهاش سخت میکند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9578
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 روح خزان
( پرونده #شعر_پاییزی شهرستان ادب را با شعری از کتاب #مرا_صدا_کردی سرودهی #لیلا_حسین_نیا بهروز میکنیم. )
▪️آمیختند در گل من عشق و درد را
آنگونه که به روح خزان سرخ و زرد را
یکلاقبا و خستهام اما نمینهم
از سر هوای رد شدن از فصل سرد را
دیریست راه عشق ندیدهست رهروی
باید تکاند از تن این جاده گرد را
سرمینهم به شانهی سبز بهار تو
تا بازگویم آنچه که پاییز کرد را
آری! پناه باش در این عصر دردخیز
این شاعر شکستهدل دورهگرد را
من آن یگانهسرو تبرخوردهام ولی
میایستم که فتح کنم این نبرد را
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
[In reply to شهرستان ادب]
🔻 فردا 15مهرماه، سالروز تولد زندهیاد #سهراب_سپهری شاعر نوگرای ایرانی است. ضمن گرامیداشت این روز، پرونده پرترهای که پیش از این سایت شهرستان ادب درباره سهراب سپهری منتشر کرده بود را بازگشایی میکنیم
▪️در «پرونده پرتره سهراب سپهری» سایت شهرستان ادب تا کنون یادداشتها و مقالاتی چون:
تفاوتهای سهراب سپهری با دیگران (یادداشتی از #علی_داودی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7374
نگاهی به بنمایههای عرفان شرقی شعر سپهری (یادداشتی از #محمدرضا_وحیدزاده)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7376
ردپای نقاشی در شعرهای سهراب سپهری (یادداشتی از #عصمت_زارعی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7384
سهراب سپهری، سیاستمداری حرفهای (یادداشتی از #رویا_رسولی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7953
درنگی بر حضور طبیعت در شعرِ سهراب سپهری (یادداشتی از #مرتضی_شمس_آبادی)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7373
نگاهی به شعر و زندگی سهراب سپهری (یادداشتی از #المیرا_سادات_شاهان)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5894
زیست شاعرانۀ سهراب سپهری در فضای روستا (یادداشتی از #نیلوفر_بختیاری)
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5895
سهراب سپهری در قامت غزل
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5897
و... از نویسندگان شهرستان ادب منتشر شدهاست.
همچنین در این پرونده گزیدهای از شعرهای زندهیاد سپهری نیز منتشر شدهاست. همزمان با بازگشایی این پرونده، مطالب تازهتری در سایت شهرستان ادب با موضوع سهراب سپهری منتشر خواهد شد. برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحۀ ویژه سهراب سپهری در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید:
🔗 shahrestanadab.com/پرونده-پرتره-سهراب-سپهری
گفتنی است سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش مشهور ایرانی 15مهر 1307 در کاشان به دنیا آمد. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاند
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اگر شهریار نه، پس چه کسی؟
(مصاحبهی ویژهی #شهریار_شفیعی با #علی_اصغر_شعردوست در پروندهپرترهی #شهریار)
▪️«...قبل از رفتنم به تهران، در تبریز بهصورت طبیعی با استاد شهریار مربوط بودیم؛ رادیو بود و هم وظیفۀ اداری بود و هم خودم به استادشهریار علاقهمند بودم و مکرر به دیدارشان میرفتم. عکسها و تصاویر هست. دستگاهی میبردیم و با استاد صحبت میکردیم. استاد اگر سرحال بود شروع میکردند به خواندن شعر و ما هم ضبط میکردیم و بعدها بهتناسب در برنامهها استفاده میکردیم. استاد یک اعتمادی به من داشتند بهنحوی که بعد از اینکه من به تهران آمده بودم هم، اگر مثلاً کسانی میخواستند با استاد دیدار کنند یکی از کسانی که میگفتند با او صحبت کنید نده بودم. یکبار من از ایشان پرسیدم استاد این چه رازی است که شما میفرمایید که من به شما بگویم، درصورتیکه شما ممکن است بشناسید یا صلاح بدانید به کسی وقت بدهید؟ استاد فرمودند: "بعضی از اینها، شیاطین هستند میخواهند از من حرفهایی بگیرند و ضبط کنند و بعد منعکس و پخش کنند، من میخواهم آدمهایی که میآیند، آدمهای معتمدی باشند."
در تهران هم که من بودم استاد شهریار نیاز به معرفی نداشتند و ما از ایشان بهره مند میشدیم و در برنامهها استفاده میکردیم. برای شهریار چند برنامۀ ویژه ساختیم و از شبکۀ سراسری پخش کردیم. بعضی دوستان ما هم بودند که با استادشهریار مرتبط بودند، مثل آقای طرزمی، آقای فردی و دوستان دیگر که ما در هر جایی که بودیم بههرحال چون همشهریهای ما بودند بهتناسب، از دوستان نیز استفاده میکردیم و از آنها میخواستیم، برنامه بسازند و برنامه بدهند. یک کار بسیار خوبی آقای طرزمی کردند که آن زمان مدیر گروه ادبوهنر تلویزیون بودند، یک واحد سیار از تهران آوردند تبریز و یک زندگینامۀ تصویری کامل از شهریار ضبط کردند...»
ادامهی این مصاحبه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9583
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پاییزهایی که خواهند آمد
(امروز، پانزدهم مهرماه، سالروز تولد #سهراب_سپهری است. شاعری که طبیعت همواره در آثار او نقش بهسزایی داشته است. به این مناسبت، شعری میخوانیم درحالوهوای پاییز، از این شاعر نامدار معاصر و شما را به خواندن مطالب دیگر پروندهپرترهی سهراب سپهری دعوت میکنیم)
▪️کاجهای زیادی بلند.
زاغهای زیادی سیاه.
آسمانِ به اندازه آبی.
سنگچینها، تماشا، تجرد.
کوچهباغ فرا رفته تا هیچ.
ناودانِ مزین به گنجشک.
آفتابِ صریح.
خاکِ خوشنود.
چشم تا کار میکرد
هوش پاییز بود.
ای عجیب قشنگ !
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ،
چشمهایی شبیه حیای مشبک،
پلکهای مردد
مثل انگشتهای پریشان خواب مسافر !
زیر بیداری بیدهای لب رود
انس
مثل یک مشت خاکستر محرمانه
روی گرمای ادراک پاشیده میشد.
فکر
آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند.
در کجاهای پاییزهایی که خواهند آمد
یک دهان مشجر
از سفرهای خوب
حرف خواهد زد؟
پرونده #شعر_پاییزی
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نویسنده، قاضی، خداوندگار
(یادداشتی از #هادی_خورشاهیان و #لیلا_عباسعلی_زاده در پروندهپرترهی #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️ «..."حمیدرضا شاهآبادی" یک نویسنده است. اینگزاره البته به همین سادگی که خوانده میشود، نوشته نشده است. نویسنده، جهانی را خلق میکند. برای جهانش تصمیم میگیرد و دربارۀ اتفاقها قضاوت میکند. آیا نویسنده در جهان داستان، خداوندگار است؟ به این سؤال جوابی نمیدهیم و میگذاریم در حدّ سؤال باقی بماند. بحث اکنون بر سر عدالت نویسنده است. تناسب مجازات با جُرم، نقطۀ ثقل این بخش از نوشتار ماست. قاضی، حکمی را صادر میکند که باتوجه به همۀ مدارک، متناسب با جُرمی است که اتفاق افتاده است. آیا نویسنده، قاضی است و مخاطب میتواند حکمت حکم را متوجه شود یا نویسنده، خداوندگار متن است و الزاماً مخاطب حکمت حکم را در اولین و یا حتی آخرین دقت هم متوجه نخواهد شد؟
برویم سراغ بخش دوم مقدمۀ این مقدمه...»
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9582
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️@ShahrestanAdab
🔻برگزاری دورهی تخصصی «چهار شاعر قصهگو» در #مدرسه_رمان
(با تدریس #علیرضا_سمیعی)
▪️دفتر داستان موسسه «شهرستان ادب»، دوره آموزشی تازهای برای آشنایی با «چهار شاعر قصهگوی» ادبیات فارسی برگزار میکند.
در این دورهی تخصصی، علیرضا سمیعی، منتقد ادبی، چهار شاعر کلاسیک ایرانی را برای علاقمندان به داستان و ادبیات معرفی میکند.
عناوین این دورههای آموزشی بدین قرار است: «فردوسی و خرد ایرانی»، «نظامی و حکمت روایی»، «عطار و میراث عرفان ایرانی»، و «مولوی و بنیانگذاری عرفان ایرانی».
#چهار_شاعر_قصه_گو در سه جلسه و هر کدام با این مباحث معرفی میشوند: آشنایی با شاعر و جایگاه تاریخیش، معرفی آثار و سبک شاعری او با تمرکز بر یک اثر، و دورخوانی قسمتی از این اثر.
هزینه شرکت در این دوره، که از تاریخ ۳۰مهرماه، روزهای دوشنبه هر هفته برگزار میشود، مجموعاً سه جلسه، چهل و پنج هزار تومان تعیین شده است.
عموم علاقه مندان میتوانند تا ۲۳مهرماه به صورت تلفنی یا در سایت شهرستان ادب یا در سایت مدرسه رمان اقدام به ثبت نام کنند.
- ۰۲۱۷۷۵۱۷۸۳۰ داخلی ۱۴۶ (دفتر داستان)
- www.ShahrestanAdab.com
- www.MadreseRoman.com
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 چرا «کافهی خیابان گوته» رمانی عمیقاً فمنیستی است؟
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر رمان #کافه_خیابان_گوته در پروندهپرترهی #حمیدرضا_شاه_آبادی )
▪️«... رمان «کافۀ خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. تاریخ در روایت راوی، تنها در زنجیرۀ علّت و معلول دیده میشود. زندگی تنها زیر سایۀ مبارزه معنی مییابد. هر نسل تنها آن مقدار اهمّیّت دارد، که وارد جریان مبارزه میشود. تشکیلات حرف اوّل و آخر را میزند. «مرام»ها و «ایسم»ها، تکلیف همه را معیّن میکند، حتّی تکلیف آیندۀ فرزند یک کمونیست را و حتّی فرهنگ؛ فرهنگ هم ذیل مبارزه معنی مییابد. کافه وسیلهای میشود برای گسترش ایدئولوژی و کافۀ فرزند در آلمان هم باز تنها به همین کار میآید. فضای کافه مردانه است؛ صحبتها مردانه است؛ حتّی کارگر زن کافه هم، رفتار و برخوردی مردانه دارد. همه چیز مرتّب و منظّم، سر جای خود نشسته است. هیچ چیز از قاعده بیرون نیست. برای هر چیزی، قالبی معیّن وجود دارد. خلاصه اینکه، «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد. بله، میشد حکم کلّی صادر کرد که «کافه خیابان گوته» فضای کاملاً مردانه دارد، اگر و تنها اگر «آذر» در داستان نبود.
آذر، زنی است که مردانگی رمان را -به همان معنی که فمینیستها بهکار میبرند- به چالش میکشد... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9565
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻فروختن
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با تازهترین شعر سیاسی - اجتماعی #میلاد_عرفانپور به روز میکنیم)
▪️تصویب شد به هلهله ما را فروختن
پنهان دسیسه کردن و پیدا فروختن
از مُردهمَردهای سیاست بعید نیست
میراث زندهی شهدا را فروختن
جان را فروختن به اماننامهی یزید
دل در قمارخانهی دنیا فروختن
تصویب شد چِرای علفهرزههای غرب
وانگاه مفت، گندم اعلا فروختن
تصویب شد مطابق تقویم دشمنان
امروز را به وعدهی فردا فروختن
تصویب شد فروختن عزت وطن
بیدردسر، چنانکه مربا فروختن
هنگام رزم، ملعبهی دشمنان شدن
شمشیر آهنین به مقوا فروختن
لبخند را ز چهرهی مردم ربودن و
آن را به نیشخند اروپا فروختن
بین دو چای، چالهی برجام کندن و
بین دو چُرت، جام مطلا فروختن
اینگونه مفت، ننگ خریدن برای خود
اینگونه بیتعهد و امضا فروختن
آخر حراج واژهی غیرت شروع شد
این راه میرسد به الفبا فروختن
کم نیست حرمت شرف و غیرت و وطن
آسان مباد اینهمه یکجا فروختن
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گذر شهریار به عرفان و حکمت
(یادداشتی از #مهدی_نعلبندی در پروندهپرترهی #شهریار)
▪️«...شهریار چرا شروع به نوشتن قرآن کرد و یک جزء از کلام خدا را با خطّ خود و به دست خود نوشت؟ خطی که از میرزاطاهر آموخته بود. و میرزاطاهر، خوشنویسی بود که کلام خدا را بیستوچهار بار نوشته بود و نقل است که آیات را از سینه مینوشت و از بر بود. میگویم قرآننوشتن شهریار هم شاید راهی بود برای مؤانست بیشتر او با کلام وحی؛ انسی مدام و خوانشی از مجرای نوشتن. او مینوشت که خوانده باشد و میخواند که چیزی بشنود. و لابد چیزی بگوید از همانها که آقای بهاءالدینی فرمود. شاید همانند نخلهای از آتش که سخن گفت با موسی و شاید هم سخن موسی در پاسخ یک سؤال از او: که این است عصای من و بدان تکیه میکنم و گوسفندانم را با آن هی میکنم و منافع دیگری است در این عصا برای من. "و ما تلک بیمینک یموسی، قال هی عصای أتوکؤا علیها و أهش بها علی غنمی و لی فیها مئارب أخری". نکتۀ نغز این مکالمه را نکتهدانان همان گفتهاند که موسی به معاشقه، سخن میگفت و او را میلی بود با سؤالکننده. شهریار هم شاید نوشتن را همان میدانست که؛ "أتوکؤا علیها و أهش بها علی غنمی و لی فیها مئارب أخری".
شاید شهریار مینوشت که رنگ آیات قرآن را بگیرد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد به پیرانهسری. و این شاعر پیر، لابد هنوز دلی جوان داشته برای عاشقشدن...»
متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9587
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻عرض تسلیت بابت درگذشت استاد #محمد_دبیرسیاقی
▪️باخبر شدیم که سیدمحمد دبیرسیاقی، استاد برجسته ادبیات فارسی، و شاهنامهپژوه بزرگ دار فانی را وداع گفته است.
استاد دبیرسیاقی متولد 1298 در قزوین، علاوه بر پرورش شاگردان متعدد در ایران و مصر و چین، کارنامهای پربار در تصحیح متون کلاسیک و پژوهش ادبی داشت که مهمترین آن دیوان منوچهری و شاهنامه فردوسی است. او همچنین در نگارش برخی حروف لغتنامه دهخدا با علیاکبر دهخدا، محمد معین و سیدجعفر شهیدی، همکاری داشت.
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه، فقدان استاد دبیرسیاقی را به خانواده محترم ایشان و تمامی دوستداران ادبیات تسلیت میگویند.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻سرود برگریزان
(در همنشینی و همزمانی پروندهپرترهی #شهریار و پروندهی #شعر_پاییزی، غزلی پاییزی از این شاعر شهیر ایرانی میخوانیم که آن را به زیبایی باد پاییزی تهران آغاز کرده است)
▪️خراب از باد پاییز خمارانگیز تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهرآشوب شمرانم
خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی
گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شبآویزان چه میخواهند از جانم
پریشان یادگاریهای بر بادند و میپیچند
به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم
خزان هم با سرود برگریزان عالمی دارد
چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم
سهتار مطرب شوقم گسسته سیم جانسوزم
شبان وادی عشقم شکسته نای نالانم
نه جامی کو دمد در آتش افسرده جان من
نه دودی کو برآید از سر شوریده سامانم
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وی
به اشک توبه خوش کردم که میبارد به دامانم
گره شد در گلویم ناله جای سیم هم خالی
که من واخواندن این پنجهی پیچیده نتوانم
کجا یار و دیاری ماند از بیمهری ایام
که تا آهی برد سوز و گداز من به یارانم
سرود آبشار دلکش پس قلعهام در گوش
شب پاییز تبریز است در باغ گلستانم
گروه کودکان سرگشته چرخوفلکبازی
من از بازی این چرخ فلک سر در گریبانم
به مغزم جعبهی شهر فرنگ عمر بیحاصل
به چرخ افتاده و گویی در آفاقست جولانم
چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن
به زورقهای صاحبکشتهی سرگشته میمانم
ازین شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگین
چه میگویم نمیفهمم چه میخواهم نمیدانم
به اشک من گل و گلزار شعر فارسی خندان
من شوریدهبخت از چشم گریان ابر نیسانم
کجا تا گویدم برچین و تا کی گویدم برخیز
به خوان اشک چشم و خون دل عمریست مهمانم
فلک گو با من این نامردی و نامردمی بس کن
که من سلطان عشق و شهریار شعر ایرانم
☑️ @ShahrestanAdab