eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸رمان نوجوان نوشتۀ اثر برگزیده بیستمین دورۀ جشنواره ادبی شهید غنی‌پور شد. گفتنی‌ست این رمان توسط به چاپ رسیده است. 🔹مؤسسۀ شهرستان ادب و همۀ هنرمندان همراه با این مجموعه این موفقیت را به آقای فیروزجایی تبریک گفته و برای این نویسندۀ خوب کشورمان آرزوی توفیقات روزافزون دارد. 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔹خداوند شناخت واژه و آشنایی با كلمه را، رایگان به كسی نمی‌دهد و در ازای آن بهای بسیار بزرگی می‌گیرد كه این بها رنج شناختن مفاهیم این كلمات است. 🔸 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سووشون از سیاوش تا زری (به مناسبت سالروز درگذشت ، یادداشتی بر به قلم ) 🔹«زری در سووشون چند بار درباره شجاعت صحبت می‌کند. حتی فراتر از آن، خود نویسنده هم درباره این موضوع نظر می‌دهد. آیا این‌ها کافی هستند که سووشون را رمانی درباره شجاعت بدانیم؟ مسلماً کافی نیستند. این که شخصیتی در داستان درباره موضوعی حرف بزند، و حتی دغدغه آن را داشته باشد، دلیل بر ارتباط ساختاری داستان با آن موضوع نیست. پس در کجای رمان باید به دنبال شجاعت باشیم تا بتوانیم ادعا کنیم فلان رمان درباره شجاعت است. موضع‌گیری نویسنده درباره موضوع هم اثری ندارد؟ یقیناً اثر دارد، اما هنوز به حد کفایت نمی‌رسد. پس کجا باید رد پای یک موضوع مثل شجاعت را در اثری مانند سووشون پی گرفت؟ کمی درنگ می‌تواند ما را به نقطه اصلی رهنمون کند، که همانا عمل است. شجاعت خود را در اراده نشان می‌دهد و اراده در عمل آشکار می‌شود. عمل هم که مبنای داستان مدرن است. پس احتمالاً مناسب خواهد بود که در عمل داستانی به دنبال شجاعت بگردیم و به موضوع نزدیک‌تر شویم. یوسف از همان ابتدای داستان اهل عمل نشان داده می‌شود، آن هم عملی شجاعانه. او قهرمان داستان، و قهرمان زندگی زری است، و تصمیمات شجاعانه‌اش را هم با صدای بلند اعلام می‌کند. آیا این نقطه برای اعلام ارتباط رمان با موضوع شجاعت کافی است؟...» 💠 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11818 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸خورشید (شعری از به مناسبت شهادت علیه‌السلام) 🔹زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه‌جان حتی تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که تجرّی داشت پیش صبر او زخم زبان حتی معیّن کرد با یک گوشه‌چشمش رزق عالم را کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه‌ نان حتی کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی امام و دست بسته، قصه تا کی می‌شود تکرار مدینه، شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان هدایت شد ز انفاسش زن آوازه‌خوان حتی همه دیدند از این گُل نمانده غیر گلبرگی بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش نشد تشییع روی شانه‌های شیعیان حتی ☑️ @ShahrestanAdab
🔸درخت جوان! (بیستمین روز از اسفندماه زادروز شاعر معاصر و نام آشنای کشورمان است. او خالق مجموعه شعرهای ماندگاری همچون ، و است. ، شاعر و چهره صاحب‌نظر شعر و ادبیات به مناسبت پاسخ به شعری که مودب به وی تقدیم کرده بود، شعری سروده است که با هم می‌خوانیم) 🔹«درخت جوان یاد کردی مرا جوانیت بالنده باد و از برگ و باری شگرف به هرسال و هر ماه آکنده باد نه تنها به اردیبهشت به دی ماه نیز سرت سروسان دلت چون انار بمانی برومند و دور از بد روزگار درین راه دُشخوار درفشی که بر دوش داری درخشنده باد فرازت مبیناد رنگ فرود جهان پیش چشم تو آیینه‌ای باد هر بامداد که خورشید می‌گوید این خاکدان را درود تنت بی‌گزند دلت شادمان علی‌رغم بیداد و بد بماناد این دوستی جاودان به پیمان مهر خداوند خیبرگشای جهان را به پیکار با اهرمن رهنمای به عهدی که با مام آب و نمک بسته‌ایم که روح جهان است و بالاترین راز پروردگار...» 💠 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11822 💠 آثار مؤدب را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خاتم (شعری با صدای از کتاب ) 🔹روی هر صدایی نام تو را می‌نویسم به‌خاطر سنگریزه‌های صدات وقتی که قرن‌هاست سخن می‌گویی به‌خاطر هر تکه ماه که روی نجوای شبانه‌ات یافتم به هوای زیبایی که در چشم‌هات مرور می‌شد برای کودکانی که در نامت چشم گذاشتند به خاطر حسرت که از جای خالی‌ات برخاست گذشتی و گل‌های از قدیم دوباره شدند رودخانه تعبیر چشم آدم شد ابراهیم شعله کشید موسی شنید عیسی کلام شد این ستاره‌بازی از روبه‌روی شما آغاز گشته است اکنون سلام که در کنار هر جوابت تمدنی به راه می‌افتد تنی که بر تو نماز می‌برد حرف به حرف شراب می‌شود 💠 «صدای بهتر زخم» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: adabbook.com/صدای-بهتر-زخم ☑️ @ShahrestanAdab
🔸نمی‌گویم زمستان است (شعری از ، به مناسبت ۲۲ اسفندماه، روز بزرگداشت شهدا) 🔹دل واماندۀ من باز هم تنگ است، زندان است نگفته خوب می‌فهمم که تنگ مرد میدان است خروشان است و در صحرای مادرزادی جانم سراسر ابر و برق و رعد و خاک و باد و توفان است به من می‌گوید از آنان بگو؛ از نامْ‌نشناسان از آنانی که کم‌ترنامشان گویا شهیدان است شهیدانی که هم رنگند و فرقی بینشان یا نیست و یا قدر تفاوت در قرائت‌های قرآن است بگو این روز و شب‌ها، روز و شب‌ها وامدار کیست بگو از کیست شب مهتابی و خورشید ارزان است بگو چند است تخمینی، بهای این‌که می‌بینی هنوز این قوم، ایرانی، هنوز این خاک، ایران است حسابی کن، چه میزان شمع جای مرد می‌سوزد درنگی کن چه میزان نامِ گل نام خیابان است به یاد آور، ببین سرمایۀ آن‌ها فقط نامی است برای تو اگر آب و برای من اگر نان است کجا هستی؟ کجاها می‌نشینی؟ ادّعایت چیست؟ به یادآور که این‌جایی که هستی جای مردان است هوا سرد است می‌دانی، هوا سرد است می‌دانم ولی با این همه گل من نمی‌گویم زمستان است ☑️ @ShahrestanAdab
🔸رؤیای آمریکایی (یک صفحۀ خوب از کتاب اثر ) 🔹«وقتی دان به اتاق خودش در هتل بیلتمور رفت، روی بسترش دراز کشید و به سقف خیره شد. چهل‌سال داشت و اگر تاکنون کسی رؤیایی آمریکایی را در خواب دیده بود، او نیز مطمئناً چنان رؤیایی در سر داشت. اکنون سال ۱۹۲۸ بود و فقط چهل‌سال از زمانی که مادر و پدرش در بندرگاه نیویورک از کشتی قدم به آیس‌آیلند گذاشته بودند می‌گذشت. پدرش ماهی‌گیری فرانسوی‌ایتالیایی بود که با همسری ایتالیایی، بدون ذره‌ای آشنایی با انگلیسی، سرگردان و بی‌آنکه در دنیای ایست‌ساید نیویورک دوستی داشته باشد، قدم به آن‌جا نهاد. آن‌ها ماجراهایی را که بر سرشان آمده بود، بارها و بارها برایش گفته بودند. آن روزهای گرسنگی در نیویورک، استخدام پدرش در یک گروه کار برای راه آهن آچیسن و توپکا و سانتافه، خطی که از فراز کوه‌ها وارد سان‌فرانسيسكو می‌شد، نخستین دورنمای سان‌فرانسيسكو، آن شهر طلایی در کنار خلیج، مبارزه برای زندگی کردن و برای زنده‌ماندن و برای بودن...» 💠 ادامۀ این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11823 ☑️ @ShahrestanAdab
🔸سرنوشت (شعری از در زادروزش) 🔹در خانۀ مادرم، قاب عکسم، به من خیره شده است و بس نمی‌کند از پرسیدن: ای تو! ای میهمان من! آیا تو خود منی؟ آیا تو همان بیست‌سالگی منی، بی‌عینکی و بی‌چمدانی؟ که تنها روزنه‌ای در دیوار اتاق کافی بود تا ستارگان، شوق خیره شدن به ابدیّت را به تو بیاموزند [ابدیّت چیست؟ به خودم گفتم] و ای میهمان من!... آیا تو خود منی همچنان‌که ما پیش از این بودیم؟ پس کداممان، از حالات چهره‌اش طفره می‌رود؟ آیا سم آن اسب سرکش را بر پیشانی‌ات به یاد می آوری؟ یا با چهره‌پردازی آن زخم را پیراسته‌ای تا در دوربین زیباتر دیده شوی؟ آیا تو خود منی؟ آیا دل شرحه‌شرحه‌ات را به یاد می‌آوری؟ دل شرحه‌شرحه با آن نی‌لبک قدیمی و پر ققنوس را؟ یا آن هنگام که راهت را عوض کردی دلت را نیز...؟ گفتم: آهای، من همان خود توام اما از دیوار پایین پریدم تا ببینم چه خواهد شد اگر سرنوشت مرا ببیند در حالی که از باغ‌های معلقش، با احترام بنفشه می‌چینم... شاید سلام برساند و بگوید: به سلامت بازگرد… و از این دیوار پایین پریدم تا ببینم آنچه را که دیده نمی‌شود و ژرفای دوزخ را بسنجم ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فقدان خالقان زبان (بخشی از مقاله «در باب متن مرجع ترجمه قرآن مجید» نوشتۀ از کتاب ) 🔹«با مقایسۀ سورۀ يوسف و داستان یوسف در تورات می‌توان دریافت (هرچند جای دیگر هم گفته‌ام) که فرض قبلی سورۀ يوسف این است که مخاطب روایتی را در ذهن دارد. این نحوۀ روایت همان تذكر افلاطونی است که انگار این قصه در لوح روح مخاطب هست، حال اگر به‌جای‌جای آن اشاره شود (شیوۀ اشارتی به جای عبارتی) تمامی قصه بیدار خواهد شد، به همین جهت قصه نه از آغاز که از میانه شروع می‌شود، مثل نقل خواب یوسف به پدرش. يعقوب هم با ذکر کاری که برادران خواهند کرد، آینده را باز می‌آورد، که شکستن شیوۀ خطی و توالی منطقی است. باز میان خواب دیدن يوسف و توطئۀ برادران خلئی است که با کنار هم دیدن آن دایرۀ خواب و گفتگو با يعقوب و این توطئه می‌توان حجم قصه را بازآورد...» 💠 ادامۀ این متن را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11825 ☑️ @ShahrestanAdab
26.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این معماری خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
🔸شش‌گوشه (شعری از به مناسبت سالروز ولادت علیه‌السلام) 🔹نامت دلیل محکم مرگ و حیات من مهرت ثبات داده به اضلاع ذات من باران دوست‌داشتنت بی‌مضایقه بخشیده است جان به جماد و نبات من محتاج عشق هیچ کسی جز تو نیستم شش‌گوشۀ غمت همۀ کائنات من در این شب قدیمیِ هر لحظه بیم موج نورت همیشه آمده بهر نجات من در راه کربلای تو افتاده اتفاق ای مهربان، عزیزترین خاطرات من هی‌ می‌نویسم از تو و هی سبز می‌شوم چشمت چه ریخته است مگر در دوات من با یاد جمعۀ حرمت جور دیگری است اشک دعای ندبه و آه سمات من 💠 اثر خانم سعادتمند را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
42.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این بنایی خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
28.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این بنایی خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
🔸حضرت سقا (شعری از به مناسبت سالروز ولادت علیه‌السلام) 🔹باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد کودکی آمده که هیبت حیدر دارد چه جمالی چه کمالی چه قد و بالایی ماه مجنون و تو لیلاتر از لیلایی وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد چون که مدح تو فقط کار برادر باشد عاشق آن است که آیینه دلبر باشد یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب‌تر است کربلایی شدن از راه نجف خوب‌تر است آمدی با دل دریا که تو دریا باشی آمدی نور دل حضرت مولا باشی میر و سردار و پناه دل آقا باشی تا که بر تشنه‌لبان حضرت سقا باشی یاد دادی به همه شیوۀ جانبازی را از تو آموخته‌ام غیرت و سربازی را راهی علقمه سقا شده ماشاءالله دشت در دشت چه غوغا شده ماشاءالله جنگ خیبر شده، مولا شده، ماشاءالله بیش از پیش چه زیبا شده ماشاءالله تیغ می‌راند و تکبیر اباعبدالله ذکر لا حول و لا قوة الا باللَّه ☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این بنایی خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
32.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این بنایی خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
🔸فصل چهارم (شعری از به مناسبت سالروز ولادت علیه‌السلام) 🔹فصل چهارم است، ولی باز هم بهار تا عصر انتظار از آغاز هم بهار از کربلا اگر چه دلش آتش است و خون از خون دل کشیده گل ناز هم بهار هم دیده است خواهر خود را شکسته دل هم دیده سر به نیزۀ اعجاز هم بهار در مکتب صحیفه اگر درس خوانده‌ای هم دیده‌ای هزار گل راز هم بهار سجاده آسمان شده و پرکشیده است مرغ بهشت و موسم پرواز هم بهار 💠 ؟ اثر «نغمه مستشارنظامی» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
38.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ده‌سالگی «شهرستان ادب» به روایت 🔹زمانی رویایی داشتیم که در آن شهری از ادبیات تاسیس می‌شد. ده‌سال پیش برای بنا کردن همان رویا اولین قدم‌ها را برداشتیم و اولین سنگ‌ها را گذاشتیم. تا شهری از شعر و داستان و موسیقی بسازیم. حالا ده‌سال از عهدی که بر سر شهر بسته بودیم می‌گذرد و آماده می‌شویم که آن رویای بی‌انتها را تا آخرین لحظه مجالی که داریم طی کنیم. ما در این بنایی خیالی، دلگرم همراهی شما هستیم. ☑️ @ShahrestanAdab
29.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸 شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد به روز مرگ، شعرت، سورۀ یاسین نخواهد شد فریبت می‌دهند این فصل‌ها، تقویم‌ها، گل‌ها از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد مگر در جستجوی ربّنای تازه‌ای باشیم وگر نه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله‌ور در باد بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد 💠 آثار «محمدحسین انصاری‌نژاد» و «علیرضا قزوه» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸محشر کبری (شعری از به مناسبت سالروز ولادت حضرت علیه‌السلام) 🔹«در آن تاریک، دل می‌بُرد ماه از عالم بالا گرامی باد این رخشنده، این تابانِ بی‌همتا شب است و خرده‌های خندۀ ماه از ورای ابر می‌افتد روی آب و می‌پرد خواب از سر دریا شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام کمی از مانده‌های نور را بر سفره‌ی صحرا می‌اندازد فلک بر صورت خورشید روانداز و می‌خوابانَد او را روی پای خویش تا فردا شب است و آسمان پیراهنی از هالۀ مهتاب به تن کرده‌ست چون صوفی که بر تن می‌کند شولا میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن تنها تعالی الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالی الله مویش را که «والیل اذا یغشا» ملاحت می‌چکد از ساحت پیشانی‌اش هر بار که در نزد پدر پایین می‌اندازد سر خود را کسی چون او پر از سُکر خدا گشته‌ست پا تا سر...» 💠 ادامۀ این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11838 💠 اثر «رضا یزدانی» را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🔸 | کتاب اثر (تحریریۀ سایت شهرستان ادب) 🔹«فرض کنید در وضعیتی خاص گیر کرده‌اید، مثلاً مجروح شده‌اید. حالا پرستاری شما را مداوا می‌کند و شما شیفته پرستار می‌شوید. چه می‌کنید؟ حالا سئوال دیگری که پیش می‌آید این است که اگر پرستاری شیفته یک مجروح شود داستان چطور پیش می‌رود؟ و حالا زمان بسیاری از این حادثه گذشته باشد و میان این دو جدایی افتاده باشد و تمام این دلتنگی‌ها بخواهد در قالب رمان و با نامه پیش برود چه اتفاقی می‌افتد؟ این‌ها می‌تواند پرسش هایی باشد که در رمان نقل گیتی مطرح کرد. رمان بین دو فضای مختلف سعی کرده است روایتی جذاب و عاشقانه را در دل جنگ طرح کند. البته ابتداباید به این مسئله نگاه کرد که آیا عشق نوعی جنگ نیست؟ آیا دوست داشتن دیگری به نوعی وارد شدن به یک جنگ با خود و دیگری نیست؟ نقل گیتی به نوعی راویت همین درگیری‌ها و حرفاست. بودن‌ها و نبودن‌ها...» 💠 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11839 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
37.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔸شعرخوانی از کتاب سرودهٔ 🔹تلاش‌ می‌کنم‌ این‌روزها به‌ او برسم‌ غزل‌، بهانه‌ی‌ خوبی‌ست‌ تا به‌ او برسم‌ نشسته‌ام‌ همه‌ شب‌ پشت‌ پلک‌هایش‌ تا همین‌ که‌ باز کند دیده‌ را، به‌ او برسم‌ نشسته‌ام‌ که‌ سر از خواب ناز بردارد نشسته‌ام‌ که‌ در این‌ ماجرا به‌ او برسم‌ تمام دغدغه‌های‌ شبانه‌ام‌ شده‌ است‌ که‌ من‌ چه‌ وقت‌؟ چگونه‌؟ کجا به‌ او برسم‌؟ کمی‌ نیاز، کمی‌ عاشقی‌، کمی‌ احساس‌ مرا بس‌ است‌ که‌ بی‌ادّعا به‌ او برسم‌ دلم‌ خوش‌ است‌ به‌ پایان این‌ غزل‌، شاید خدا بخواهد و در انتها به‌ او برسم‌ فقط‌ خدا کند، این‌ سرنوشت ما باشد: که‌ او به‌ من‌ برسد زود یا به‌ او برسم‌ 💠 این اثر را از فروشگاه اینترنتی تهیه نمایید: www.adabbook.com ☑️ @ShahrestanAdab
🎼 🔹خواننده: 🔸ترانه: 🔹آهنگساز و تنظیم: 🔸ضبط: 🔹تولید دفتر موسیقی موسسهٔ فرهنگی هنری شهرستان ادب ☑️ @ShahrestanAdab