eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
293 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
77.jpg
104.4K
یافتم افشین را بر گوشۀ صدر نشسته و نَطعی پیش وی فرود صفّه بازکشیده و بودلف به شلواری و چشم‌بسته آنجا بنشانده و سیّاف شمشیر برهنه به دست ایستاده و افشین با بودلف در مناظره و سیّاف منتظر آنکه بگوید دِه تا سرش بیندازد. و چون چشم افشین بر من افتاد سخت از جای بشد و از خشم، زرد و سرخ شد و رگ‌ها از گردنش برخاست... ادامۀ این داستان را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12297/ @shahrestanadab
غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری جلّاد و شهید جابه‌جا شد در مغلطۀ خبرگزاری افسوس که چشم‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری @shahrestanadab
75.jpg
301.8K
نشانی: شریعتی، بالاتر از سه‌راه طالقانی، روبه‌روی سینما صحرا، پلاک ۱۶۸، طبقۀ چهارم، مؤسسۀ شهرستان ادب @shahrestanadab
چیست وطن؟ و چیست این میل بی‌نهایت به خاک؟ چرا باید به جایی که از آن برآمده‌ایم، عرق داشته باشیم و چرا خود را باید نسبت به آن مسئول بدانیم؟ چرا انسان با همۀ ادّعای دهان‌پرکن جهان‌وطنی، هنوز هم وقتی در دورترین نقطۀ جهان، صدای هم‌وطنی را می‌شنود، چون طفلی که به آرزویی رسیده باشد، چشمانش برق می‌زند و برای باز کردن سر سخن، به هر دستاویزی چنگ می‌اندازد؟... ادامۀ یادداشت را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12299/ @shahrestanadab
آسوده نیست مرغ روانم درون تن وقتی که بی‌قرار و پریشانی، ای وطن! «ای کاروان حُسن که خوش می‌روی به ناز» دور از تو باد چشم حرامی و راهزن آتش گرفته‌ایم که روشن شوی، چه باک؟ شمعی اگر فدا بشود پای انجمن آغوش توست آینۀ حق‌نمای ما روزی که می‌رویم به دیدار خویشتن از خون ما نرُسته به خاکت شقایقی شرمنده است طایفۀ بی‌شهید من @shahrestanadab
به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم، آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمه‌گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبک‌‌سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم! هر آنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایۀ‌ جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم @shahrestanadab
آقوی آقام! بَبِۀ بَبَم! کاکوی کاکام! یا شاچراغ چیشَم به راه خشک شده تا بازم بیام یا شاچراغ سلام به سمت آسونه، به میرمحمّدت کنم از کوچه‌هوی سر دُزَک نیگا به گنبدت کنم نَنَم بهم می‌گفت اگه برات کربلا بخوی شبای جمعه شاهچراغ باید چهل وخمه* بیوی میگن به چند تا کفترت یه هدیۀ سوا دادی به جای زیارت بهشون خودِ خودِ کربلا دادی آقو میگن به کفترات تازگیا سنگ می‌زنن بال و پراشون رو یه مشت شغال و کرکس می‌کنن به ما نگی بی مَرفَتا! نگی لاتای گودندیده شیرازی که می‌دونی خودت، جون واسه مهمونش میده کاشکی می‌مردیم که نشه صورت زائرات کبود بی‌هوا از پشت می‌زنن! ای بزدلای بی‌وجود اَی نه بچۀ قدمگاه و گِلکوه و پشت دلگشا نَمی‌ذاره نگاه چپ بیفته سمت زائرا قرار دعوای ما لاتا اینجو که نه، یه جای دیگه‌ن قرارمون تو خیبر و یه «یا علی» نعره زدن * وخمه: شب زیارتی مخصوص در گویش شیرازی @shahrestanadab
گودال قتلگاه همین جاست، اینجا که جمع خون و جنون است اینجا که شروه‌خوان عزیزان، اینجا که دشت شیون و خون است تَق‌تَق صدای تیر می‌آید، جای اذان نفیر می‌آید دشمن رسیده تا لب مقتل، آه این صدای پای قشون است باید چه کرد این همه غم را؟ خون را ، شهید را و حرم را شاهِ چراغ! حال دلم را از من سراغ گیر که چون است درد آمده که مرد بگرید، بر جسم‌های سرد بگرید مرهم به غیر اشک ندارد، زخمی که از شماره فزون است جز آه در بساط ندارم، آهی که کاخ ظلم بسوزد با این شرار خانه‌برانداز، دشمن به حدّ مرگ زبون است @shahrestanadab
بی‌خبر، بی‌پناه، کشته شدند به کدامین گناه کشته شدند؟ همه پروانه‌های شاه‌چراغ دور آن شعله، آه! کشته شدند حرم امن است، امن، امّا آه زائران را نگاه! کشته شدند عاشقان نماز شام حرم غرق در نور ماه کشته شدند لحظۀ گفتن تشهّد بود وسط «لا اله...» کشته شدند زیر چادرنمازهای سفید گیسوان سیاه کشته شدند کودکان و عروسکان آنجا به کدامین گناه کشته شدند؟ @shahrestanadab
لاله‌های حریم شور و شعور شعر خون خوانده‌اند با حافظ آی زائر! زیارت تو قبول به سفر می‌روی؟ خداحافظ پر بکش رو به اوج، هم‌وطنم فارغ از دشمنان فرسوده ما همه هم‌دلیم و هم‌قسمیم آی زائر؟ خیالت آسوده... متن کامل این شعر و اشعار دیگر شاعران از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12302/ @shahrestanadab
رباعی ۱ آشفته نمی‌شود چرا خواب جهان؟ از دور نیفتاده چرا چرخ زمان؟ آیینۀ خون شد حرم شاه‌چراغ این است حقوق بشر مدّعیان رباعی ۲ نیّات پلیدشان برآورده نشد بر بار ضلالشان کسی گرده نشد از آنچه که پیش آمده در شاه‌چراغ وجدان جهان چگونه آزرده نشد؟ @shahrestanadab
ترانۀ «دماوند» منتشر شد. خواننده: ستار سهرابی شاعر: علی‌محمد مؤدب آهنگساز: امیرحسین سمیعی تولید مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما @shahrestanadab
Damavand.mp3
6.88M
خواننده: ستار سهرابی شاعر: علی‌محمد مؤدب آهنگساز: امیرحسین سمیعی تولید مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما @shahrestanadab
انتشار رمان «بی‌کتابی» در صربستان متن کامل خبر را از پیوند زیر مطالعه کنید: https://www.irna.ir/news/84908487/ @shahrestanadab
ای بی‌قرار، ای غم سرشار، ای وطن ای زخم‌خورده از در و دیوار، ای وطن چادرنمازِ خونیِ گلدار، ای وطن شمشیرِ در نیام گرفتار، ای وطن تاریخِ موبه‌مو شده تکرار، ای وطن این شعر نیست، این غم آتش گرفته‌ای‌ست این اشک نیست، زمزم آتش‌گرفته‌ای‌ست این شکوه نیست، پرچم آتش‌گرفته‌ای‌ست این خیمۀ محرّم آتش گرفته‌ای‌ست آتش تو را مباد سزاوار، ای وطن ابلیس را تصوّر ادریس کرده‌اند این است خدمتی که به ابلیس کرده‌اند از آن زمان که حیله و تَلبیس کرده‌اند شلوارهای بیشتری خیس کرده‌اند ای دشمنت زبون و زیانکار، ای وطن در عین سرو بودن خود سایه‌افکن است در اوج سربلندی و عزّت فروتن است کاری که در رشادت مردان میهن است، چیزی شبیه حضرت عبّاس بودن است برخیز پا به پای علمدار، ای وطن گاهی اگر به دشت، نسیم ملایمیم مانند کوه در شب طوفان مقاومیم تا زنده‌ایم، ریشه‌کَنِ ظلم و ظالمیم یک انتقام سخت، بدهکار قاسمیم ای داغدارِ قافله‌سالار، ای وطن معشوق را شکفته و خندان که دیده است؟ خندان میان خیل سواران که دیده است؟ از سمت جاده‌های خراسان که دیده است؟ اینقدر کوچه‌های چراغان که دیده است؟ چشم‌انتظارِ لحظۀ دیدار، ای وطن @shahrestanadab
بی‌نقاب از راه می‌آیند خیل داعشی‌ها بوی آزادی نمی‌آید از این آدمکشی‌ها ای غریب روزگاران! ای وطن! این بی‌وطن‌ها باز هم کشتند مردی از تو را با کِل‌کشی‌ها آه ایران! باز هم در فتنه تنهایت نهادند چون همیشه پای تو ماندند امّا ارزشی‌ها گر هزاران جنگل بی‌غیرتی رویید امّا شعله‌ها سر می‌کشد از غیرت ما آتشی‌ها @shahrestanadab
غیر از آهنگ شادی شیطان، همۀ نغمه‌ها حزین هستند گُر گرفتند در گلوهامان، بغض‌هایی که آتشین هستند ای وطن! ای صلابت یکدست! به کدامین گناه ناکرده‌ست؟ که تو را تکّه‌تکّه می‌خواهند، گرگ‌هایی که در کمین هستند کوهی از افتخارهایت را دشمنانت ندیده می‌گیرند مشتی از سنگ‌ریزه‌ها امّا دائماً زیر ذرّه‌بین هستند در هیاهوی شبهه و تردید، در دل فتنه می‌توان فهمید از کسانی که لاف دین زده‌اند، چه کسانی به فکر دین هستند در حرم بین مهر و سجّاده، تن چندین شهید افتاده و گروهی که نعل تازه زدند، باز امروز روی زین هستند عدّه‌ای که صدای قهقهه‌شان، هم‌صدا با خشاب تکفیر است نکند لحظه‌ای خیال کنند ایمن از آه «آرتین» هستند آخر ماجرا قشنگ‌تر است، قصّه ختمِ به نور خواهد شد تا که روشن شود کدام گروه، وارث اصلی زمین هستند @shahrestanadab
غلامرضا سلیمانی، شاعر و ترانه‌سرای نام‌آشنای کشورمان درگذشت. شهرستان ادب ضمن تسلیت به خانوادۀ این عزیز بزرگوار، به اطّلاع می‌رساند مراسم تشییع آن مرحوم، فردا سه‌شنبه در حوزۀ هنری برگزار خواهد شد. خدایش بیامرزاد. @shahrestanadab
38.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ «آرتین و آرشام» شعر: محمّدمهدی سیار خواننده: امیر حقیقت موسیقی: سورنا داودی کاری از مرکز موسیقی حوزۀ هنری @shahrestanadab
100.jpg
214K
مکزیکی‌ها را تا از نزدیک نبینید به خاص بودنشان پی نمی‌برید؛ شاید یکی از پیچیده‌ترین و ریشه‌دارترین اقوام روی زمین. خانم‌هایشان معمولاً دست‌بندی‌هایی دارند که چیزی شبیه حرز‌های خودمان است، بنا بر باورها و آموزه‌های باستانی سرزمینشان برای نگاه‌داری و حفظ از شرّ انواع بلایا. کافی است کمی پای صحبت‌‌هایشان بنشینیم؛ به قدر یک تاریخ چند هزارساله حرف دارند از اسطوره‌ها و نمادها و باورهایشان... متن کامل این یادداشت را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12309/ @shahrestanadab
یکشنبه‌های داستان با حضور استاد مجید قیصری شرکت برای عموم علاقه‌مندان آزاد است. @shahrestanadab
ابوالقاسم حسین‌جانی درگذشت. باخبر شدیم که ابوالقاسم حسین‌جانی، شاعر، نویسنده و مترجم اهل گیلان، ۱۹ آبان ماه در سن ۷۳ سالگی، دار فانی را وداع گفت. حسین‌جانی که از او آثار فراوانی به یادگار مانده، خالق شعر و نوحۀ معروف «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» است که پس از کوچ او نیز زمزمۀ لب‌های عاشقان شهیدان خواهد ماند. مراسم ترحیمی نیز فردا دوشنبه ۲۳ آبان از ساعت ۱۴:۳۰ در محلّ حوزۀ هنری برای این عزیز درگذشته برگزار خواهد شد. شهرستان ادب، این ضایعۀ غم‌بار را به خانوادۀ آن مرحوم و به علیرضا قزوه، داماد ایشان، تسلیت می‌گوید و علوّ درجات برای همۀ عزیزان درگذشته را از خداوند خواستار است. خدایش بیامرزاد. @shahrestanadab
عکس پایانی نشست «یکشنبه‌های داستان» ۲۲ آبان ۱۴۰۱ @shahrestanadab