eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻 یک واقعه‌ی فاجعه‌بار (دهمین صفحه از را به بازخوانی صفحه‌ای از رمان اثر معروف می‌دهیم) ▪️ «...برای مدتی مردم را این‌طوری دست‌به‌سر می‌کردند که می‌گفتند لیخودیف در آپارتمانش است، ولی این کار سبب می‌شد تلفن‌کنندگان بیشتر عصبانی شوند؛ آن‌ها اعلان می‌کردند که به منزل لیخودیف زنگ زده‌اند و جواب گرفته‌اند که به واریته رفته است. یک‌بار خانم برافروخته‌ای زنگ زد و مصرانه خواست که با ریمسکی صحبت کند، ولی به او پیشنهاد شد که با خانم ریمسکی در منزل تماس بگیرد، گوشی هق‌هق‌کنان جواب داد که خودش خانم ریمسکی است و اثری از آثار ریمسکی در منزل نیست. داستان عجیبی بر سر زبان‌ها افتاد. یکی از زنان نظافت‌چی همه‌جا شایعه می‌کرد که وقتی برای نظافت وارد اتاق حسابدار شده، دیده که در باز است و چراغ، روشن است و پنجرۀ مشرف به باغ، شکسته و یک‌صندلی در اتاق، دمر افتاده و کسی هم در اتاق نیست... » ادامه‌ی این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9605 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بگذار بماند (داستانی در حال و هوای پیاده‌روی از ) ▪️ «... آقااسماعیل هوس کرد از روی ویلچر پایین بیاید و پیاده‌روی کند. اول سختش بود و بعد پابه‌پای پیاده‌ها می‌آمد. ویلچر شده‌بود چرخ دستی و رویش ساک و کوله‌ها بود. گاهی ابراهیم آن را هل می‌داد و گاهی سمیرا. آقااسماعیل دیگر صحبت نمی‌کرد. شده بود صمٌ بکم. اما وقتی که ابراهیم می‌خواست عکس بگیرد، می‌خندید و ابراهیم و سمیرا را به آغوش می‌کشید. عکس‌های یک‌نفره‌اش کمتر شده بود و بیشتر اشاره می‌کرد که سه‌نفره عکس بگیرند. صبح روز چهارم در هلالیات مهمان خانواده‌ی عربی بودند. وقتی سمیرا برای نماز صبح بیدار شد و رفت تا اتاق مردانه که ابراهیم را برای ادامه‌ی مسیر از خواب بیدار کند، ابراهیم فریاد زد که پدر نیست. خانواده‌ی عرب نمی‌فهمیدند که چه اتفاقی افتاده است. مَبیت شان حاشیه‌ی کانال آبی بود که می‌‌رسید به شعبه‌ای از فرات. ابراهیم دوید تا لب کانال، چشم چرخاند به هر دو سوی کانال پرآب، شاید نشانی از پدر ببیند... » ادامه‌ی این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9653 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 کورسوی امیدی دربرابر سیل‌های زبان‌برانداز (یادداشت در پرونده‌ی سایت شهرستان ادب) ▪️ «... یکی از تفاوت‌های معنادار طبقات پایین با طبقه‌ی متوسط شهری، تعداد هیئات عزاداری حاضر در این طبقات و فراوانی برگزاری جلسات عزاداری امام حسین (ع) است. هرچند که امروزه (تحت تأثیر ترانه‌ها و موسیقی جدید)، عزاداری‌ها هم دچار آسیب‌های جدی زبانی شده‌اند، اما هنوز که هنوز است بدنه‌ی اصلی نوحه‌ها و روضه‌ها با ساختاری نزدیک به ساختار کهن و غنی زبان فارسی اجرا می‌شود و کلیت این محافل از فروپاشیدگی زبانی (که رسانه‌ها و دانشگاه‌ها و نهادهای سیاسی و... در ایران با آن درگیر هستند)، دور افتاده‌اند و جوهر درونی زبان را حفظ کرده‌اند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9633 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 ادبیات متعهد در آثار علی‌اشرف درویشیان (یادداشتی از به مناسبت روزهای درگذشت نویسنده‌ی معاصر ) ▪️ «... درویشیان در زمان پهلوی به‌عنوان یکی از منتقدان حکومت در زمرۀ نویسندگان چپ‌گرا قرار می‌گرفت و داستان‌های او سرشار از مفاهیم سوسیالیستی است. یکی از این مفاهیم، تضاد طبقاتی است. وی تضاد طبقاتی را در داستان‌هایش با توصیف بالاشهر و پایین‌شهر و نیز تقسیم شخصیت‌های داستان به فقیر و غنی نشان داده است. مثلاً در داستان «سه خم خسروی» این تضاد را چنین توصیف کرده است که بچه‌های بالاشهر از برف و سرما لذت می‌برند و آن را وسیله‌ای برای سرگرمی خود می‌دانند ولی کودکان پایین‌شهر با لرز و اشک به مدرسه می‌رفتند. در داستان «دکان بابام» تضاد را با نور خانه‌ها مشخص می‌کند، هرخانه‌ای که پر نور بود و چراغ زنبوری داشتند یعنی وضع‌شان خوب بود! و در مقابل، خانه‌هایی که نور ضعیفی در شب‌ها داشتند، در اوضاع بد اقتصادی به‌سر می‌بردند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9655 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 موکب الرضا (شعری از کتاب سروده‌ی در پرونده‌ی سایت شهرستان ادب) ▪️ آبشار رحمت و ملاطفت در حریم جاده جلوه کرده است ما به موکب رضا رسیده‌ایم قلب بچه‌آهوی قریحه‌ام چه تند می‌زند! من به اتفاق طبع شاعرانه‌ام رو به مشرق وجود از خیال خود حجاب‌های تیره را کنار می‌زنم خاک طوس را در مسیر اربعین شفیع عزم خویش می‌کنم تن به آبشار می‌زنم. ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 مشکل آسان‌نما (اشاره‌ای درباره‌ی به قلم در پرونده‌ی سایت شهرستان ادب) ▪️ «... این پشتوانه و این نقش بزرگ، حسّاسیتی دو چندان به شعر هیأت داده و سرودن آن به همین نسبت مشکل‌تر می‌شود شعری که در یک‌بار شنیدن منقلب‌کنندۀ عاطفی باشد، توامان حرفی تازه بزند که از طرفی متّصل و پیوسته به مکتب اهل‌بیت باشد و همچنین به زبانی قابل فهم باشد و موسیقی مناسب و قابل زمزمه‌ای آن‌را همراهی کند. انصافاً مشکل ساده‌نمایی است؛ از همین‌رو علیرغم تولید فراوان شعرهای هیأت، نمونه‌های ماندگار و مؤثّر چندان نیستند؛ چرا که تعادل بین این اصول، هنرمندی خود را می‌طلبد. در واقع، ربط چند بُعدی شعر هیأت با زندگی باعث می‌شود که شاعر معمولی و تک‌بعدی ابداً نتواند نوحه‌سرایی کند و مجلس‌گردان باشد. این کار شاعری همۀ فنّ و ذی‌وجوه می‌خواهد... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9656 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻بازگشایی پرونده‌پرتره در سایت شهرستان ادب ▪️فردا، هشتم‌آبان‌ماه، یازدهمین سالگرد درگذشت قیصر شعر فارسی است؛ شاعری که از جنوب آمد و در قلب شعر فارسی نشست. قیصر امین‌پور از جمله شاعرانی‌ست که آوازه‌ی شخصیتش همراه با شعرش در تاریخ ادبیات فارسی جاودانه خواهد ماند. با گرامی‌داشت یاد و خاطره‌ی قیصر امین‌پور، در سالگرد درگذشت او شما را به خواندن پرونده‌پرتره‌ی این شاعر انقلابی، که پیش از این در سایت شهرستان ادب گشوده شده بود، دعوت می‌کنیم. گزیده‌ای از مطالب این پرونده‌پرتره: 🔸گفتگوی با درباره‌ی شعر و فلسفه و شعر قیصر امین‌پور 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/7421 🔸 راهی که قیصر گشود | گفت‌وگوی Khamenei.ir با در سالگرد درگذشت قیصر امین‌پور 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6618 🔸 شعر ضدّجنگ و قیصر امین‌پور | یادداشتی از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6576 🔸 «ظهر روز دهم؛ منظومۀ خورشیدی قیصر امین‌پور» | یادداشتی از 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/5943 🔸 عطا و لقای قیصر در شعر نیمایی | یادداشتی از 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5942 🔸چهل شعر از زیباترین سروده‌ها در سوگ قیصر امین‌پور 🔗shahrestanadab.com/Content/ID/5940 🔸کلیپ سفر اهالی ادبیات به دیار قیصر امین پور ، گتوند 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/8965 صفحه این پرونده: 🔗 shahrestanadab.com/پرونده-قیصر-امین-پور ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 قیصری که من می‌شناختم ( ، دوست و همراه ، یادداشتی در صفحه‌ی شخصی خود منتشر کرده است و به ذکر چند خاطره از قیصر پرداخته است. به مناسبت یازدهمین سالگرد درگذشت قیصر، این یادداشت را با هم می‌خوانیم) ▪️« ... قیصر در یکی از شعرهایش، می‌گوید «خواهرم فروغ» که نگاه من نیز همین‌گونه است؛ هر چند که این دو نگاه مشترک، با نوع نگاه طیفی از جماعت اهل سیاست (که البتّه کمترین شناخت را از فروغ و شعر فروغ دارند) دارای تفاوتی محسوس است . در آن سال‌ها، هر از گاهی به اتّفاق بر سر قبر خواهرمان می‌رفتیم و با قیصر گفتگو می‌کردیم. حاصل آن دیدارهای فروغ‌یاب، بیان این باور مشترک بود که کاش ارگان‌های فرهنگی مسئول، توجّه بیشتری نسبت به آرام‌گاه مشاهیر شعر معاصر ایران داشتند و آن‌ها را از این غربت و انزوا، در کشور خودشان درمی‌آوردند... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9666 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 افسانه‌ی جنگ ( امروز هشتم آبان، سالگرد شهادت است. به این مناسبت و در ادامه پرونده‌ی سایت شهرستان ادب، شعری می‌خوانیم از کتاب سروده‌ی ) ▪️ «سروده شد یک‌هفته پس از شهادت شهید فهمیده» نقش خون، طرح گل بود بر سنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ با تبار گل لاله هم‌رنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ روزگاری علم بود بر دوش، روز و شب‌ها قلم بود بر دوش یارمان بود فرسنگ‌فرسنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ آن‌طرف جبهه بود و شط خون بوی باروت و دود و شط خون این‌طرف مادران با دلی تنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ آن‌طرف گُرد نادیده‌ای بود سیزده‌ساله فهمیده‌ای بود یار پیران صورت پرآزنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ مردهای کفن‌پوش زخمی، نوجوانان خودجوش زخمی یاس و داس و شب تار و نیزنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ صوت تکبیر بود و شب رزم، غرش شیر بود و شب رزم کاروان در مسیر شباهنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ نغمه‌اش نام زهرا در آن بود، رمز «انّّا فتحنا» در آن بود شروه می‌خواند مردی خوش‌آهنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ شهرزاد شما آن‌چه گفته است نیست، افسانه حرفش درست است آن‌چه امشب شنیدید از جنگ، بچه‌ها یادتان مانده یا نه؟ ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 مشروح و گزارش تصویری هجدهمین میزگرد منتشر شد. (گفتگو پیرامون ) ▪️ «... حال چطور می‌شود در رمان یک شخصیت خوب داشت؟ استفاده از تکنیک‌های موثر و هویت دادن به شخصیت. همان‌طور که اشاره کردم شخصیت‌ها هویت‌های مختلفی دارند از جمله هویت ملی، اجتماعی، خانوادگی و فردی. برخی از این هویت‌ها، هویت‌هایی هستند که متمایزکننده‌ی شخصیت اند. هر شخصیتی یکسری عناصر وجودی دارد و یکسری عناصر متمایزکننده. عناصر وجودی بین همه‌ی شخصیت‌ها مشترک است اما این عناصر متمایزکننده هستند که شخصیت را متفاوت می‌کنند و باعث می‌شوند شخصیت دیده شود. اصل وجودی در فلسفه‌ی اجتماعی این است که تا تمایزی نباشد چیزی دیده نمی‌شود. طبیعتاً همه‌ی ما در داستان‌هایمان شخصیت را داریم اما در پردازش شخصیت‌هایمان اشکال داریم، در عناصری که می‌توانند شخصیت را متمایز کنند و او را تبدیل کنند به یک شخصیت کنشگر. همین مشکل باعث شده که اینک شخصیت های داستان های مان هویت نداشته باشند... » برای خواندن متن کامل سخنان ، ، ، و در هجدهمین بوطیقا پیرامون این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9631 همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید: 🔗 ShahrestanAdab.com/بوطیقا ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 دو رباعی برای قیصر (دو رباعی از کتاب سروده‌ی به مناسبت سالگرد درگذشت ) ▪️«رباعی نخست را با دوـ‌سه رباعی دیگر، به همراه دوست شاعرم محمدمهدی سیار در روز دوم اریبهشت هشتادوچهار، چهل‌وششمین سال‌روز تولد قیصر گفتم و در منزلش برایش خواندم. رباعی دوم را هم دوسال و چندماه بعد از آن روز... » تو قیصری و این‌ همه مردانِ تواند شاعرترها آینه‌گردان تواند تا آیۀ نور از دهنت می‌جوشد گل‌ها همه آفتاب‌گردان تواند *** باور نکنید بعد از این باور را بر باد دهید باقی دفتر را یا در پی دستمال خیس از گریه آتش بزنید شهر بی‌قیصر را ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 اخوان ثالث و جنگ (یادداشت در پرونده ) ▪️ «...اخوان ثالث در اوایل دهه‌ی پنجاه در صدا و سیمایِ خوزستان مشغول به کار می‌شود و چندین سال را در این خطه به سرمی‌برد که حاصلش اشعار و منظومه‌هایی می‌شود که خود اخوان آنها را خوزیّات نامیده است و پس از مرگ اخوان به همت دکتر مرتضی کاخی تحت عنوانِ «منظومه بلند سواحلی و خوزیّات» مستقلاً منتشر شد. یکی از خوزیّات معروف غزلی است با مطلع: خوشا اقلیم خوزستان و خورشید خطرخندش پسین و صبح نخلستان، شب کارون و اروندش اخوان در این غزل که در سال‌های 50 یا 51 سروده شده است، با وجدی خاص به وصف زیبایی‌های خطه‌ی خوزستان پرداخته است. اما پس از شروع جنگ نیز اخوان غزل دیگری بر همان وزن و قافیه درباره‌ی خوزستان می‌سراید، با این تفاوت که این‌بار شعر، رنگ و بویی حماسی دارد و نمایانگر خشم و خروش شاعر از تجاوزگر بعثی و جهان‌خواران غربی و شرقی است... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9652 ☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 تسلیت به جناب آقای کاظم رستمی (در پی شهادت حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن دهقانی، شوهر خواهر محترم ایشان) ▪️ متأسفانه باخبر شدیم جناب آقای ، شوهر خواهر محترم برادر گرامی ، به شهادت رسیدند. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه، شهادت این بزرگ‌مرد شهید را به کاظم رستمی عزیز و خانواده محترم ایشان تبریک و تسلیت می‌گویند. گفتنی‌ست کاظم رستمی از شاعران جوان و از همراهان قدیمی شهرستان ادب است. ☑️ @ShahrestanAdab