eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
59 ویدیو
232 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
شش اصل طنزنویسی / ج . كوين ولف 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 در درون همه ما یک دلقک .هست ممکن است شما نتوانید لطیفه بگویید و شاید هرگز در کوچکی دلقک کلاس نبوده اید. اما برای طنزنویسی لزوماً نباید بازیگر نمایشهای طنز بود. ما همه با استعداد و خلاقیت وودی آلن به این دنیا پا میگذاریم فقط باید استعدادمان را شکوفا کنیم شاید به خودتان بگویید من زندگی معمولی داشته ام. باب نیوهارتِ حسابدار هم قبل از اینکه بازیگر نمایشهای طنز بشود و دکتر گراهام چپمن هم قبل از اینکه به گروه نمایشی طنز پردازان مانتی پایتون بپیوندد احتمالاً همین را میگفتند. تنها چیزی که طنزنویسی لازم دارد طبع شوخ است. بنابراین شما هم بدون اینکه شخصیت خاص خودتان را کنار میتوانید طنز بنویسید. خیلی از نوابغ دنیای طنز امروز حتی پا روی صحنه نمایش نگذاشته اند بلکه تنها و بهترین اجراهای طنز خود را جلوی صفحه نمایش رایانه و کلید رایانه انجام داده اند. دگمه های صفحه کلید [کیبرد] رایانه هم هیچوقت نه غر میزنند و نه هو میکنند بلکه این دستگاه فقط چیزی را میگوید [یا مینویسد] که شما میخواهید. متأسفانه طنز فوری زیر میکروسکوپ می میرد. برای همین آزمایش و تجزیه و تحلیل آن مشکل !است! طنز در نهایت از درون آدم سرچشمه می.گیرد برای اینکه استعداد شوخ طبعی خودتان را رشد دهید و در این کار قوی شوید، باید بررسی کنید و ببینید چه چیزهایی در وجود خودتان خنده دار است. خصلتهای عجیب شما چیست؟ عادتها، تعصبات، افکار و نوع نگرشهای شما منبع بزرگی برای مطالب طنزآمیز است. شما از چه چیز دیگران عصبانی میشوید؟ این عیبهای دیگران را به شکلی اغراق آمیز نشان دهید. به علاوه قضیه را برعکس کنید و تنفر خودتان را بررسی کنید. بدشانسیهای شما در زندگی چیست؟ ببینید دست سرنوشت اخیراً چه شوخیهایی با شما .کرده هیچیک از ما آدم کاملی نیستیم. نقطه ضعفهای ما باعث میشود همه به ما بخندند. چند تا لطیفه درباره خودتان بنویسید طنز همان نظریه های صادقانه ولی دردناک درباره خودمان چه به صورت فردی و چه به صورت انسان نوعی است.لطیفه ها و حرفهای خنده دار خیلی از طنزنویسان درباره خودشان است؛ مثلاً مارک تواین بیزاری اش را از ورزش این جوری بیان میکند «وقتی میل شدیدی نسبت به ورزش پیدا میکنم دراز میکشم و استراحت میکنم تا هوای ورزش از سرم بیفتد! مسلماً شما هم از این جملات خنده‌دار از قصد یا به طور تصادفی گفته اید. زندگی خود ما پر از اتفاقاتی است که میشود آنها را به داستان طنز یا لطیفه تبدیل کرد. دنبال این جور داستانها باشید. شما در چه زمین‌های صاحب نظر و در چه کاری وارد هستید؟ برنامه نویسی رایانه؟ شکار؟ باغبانی؟ در هر زمینه که ما آدم خبره ای ،هستیم ویژگیهای لازم را داریم تا در آن زمینه لطیفه بسازیم. در حقیقت این کار تخصص شماست ارما بامبک سالها درباره مادرها لطیفه گفت و هیچوقت هم کم نیاورد. كلاً مردم باشد و چه نتیجه نظریه‌های شما درباره دنیایی باشد که در آن زندگی میکنیم میخندند. وقتی که چیزی را میشنوند یا می بینند و از تعجب جا میخورند یا غافلگیر میشوند و نیز به بدشانسی خودشان یا آدمهای .دیگر ما وقتی میبینیم دو چیز به هم نمیخورند یا باهم جور در نمی آیند، جا میخوریم و میخندیم؛ به طنزهای شما چه این طنز از درون شما جوشیده. مثلاً وقتى ببینیم عالی جناب پاپ روی تخته اسکیت سوار شده و دارد به سرعت میرود از تعجب میزنیم زیر خنده؛ چون خلاف توقع ماست. درواقع وقتی تخته اسکیتی به سرعت از کنارتان رد میشود توقع دارید ببینید یک پسربچه روی آن است نه عالی جناب پاپ. مردم به بدشانسی آدمها هم میخندند بدبیاری ثروتمندها و آدمهای ،مشهور یا آدمهای فقیر یا بعضی از اقوام و نژادها یا حتی خودتان در این جور طنزها نویسنده ها یکی را آلت دست میکنند تا همه به او بخندند یک دقیقه به لطیفه هایی که اخیراً شنیده اید فکر کنید. این لطیفه‌ها چه کسی را دست می‌انداختند؟ جورج بوش یا سارکوزی را؟ فرانسویها یا اسکاتلندیها را؟ یا کسانی را که به لطیفه گوش میکنند؟ ادامه دارد 📚اسرار و ابزار طنزنویسی ✍محسن سلیمانی @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهرزاد داستان‌📚📚
به اولین تصویری که از کودکی خودتان به ذهنتان میرسد فکر کنید و صحنه آن را برای من با استفاده از حواس
نوشته صدیقه بادسار آواز کودکی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 آغاز هر صبح زیبا در خونه روستایی،بیداری با صدای روح نواز خروس،شروع یک روز عالی،بوی نون تازه شیر گرم؛ بازیهای کودکانه،لی‌لی،هفت‌سنگ،گرگم به هوا و قایم موشک،خنده‌های از ته دل بی غم عالم. بی‌دغدغه وبدون فکر به آینده،همیشه شادم. گریه‌هایم هم وقتی هنگام بازی زمین می‌خوردم خیلی زود فراموش وبه شادی تبدیل می‌شد. یادش بخیر بچگی‌ام. دوران کودکی من هم  مثل همه بچه‌ها پر از شیطنت و دلخوشی رویای کودکانه بود،انگار همین دیروز بود. هنگام تاب بازی بهترین لحظه‌های من بود که با شادی وخنده از ته دل گذشت. حیاط خونه ما همیشه پر از سر وصدای بچه‌ها‌ی هم سن و سالمون بود،پسرا یه طرف مشغول دبل بازی وما دخترا در طرف دیگه  سرگرم طناب بازی و هفت سنگ و....‌‌بودیم. احساس می‌کنم خیلی زود کودکی‌هایم ورق خورد. @shahrzade_dastan
کفشدار حرم نوشته زهرا رستم زاده 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 مسعود بعد از زیارت دوباره پیشش آمد. خواست تا کفش‌هایش را تحویل بگیرد؛ امّا کفش‌های او را نداد. روبرویش ایستاد. چشم دوخت به چشم‌های سیاه پسر جوانش. گفت که "می‌دانم کنار ضریح از آقا چه خواسته‌ای؟ کفش‌هایت امانت اینجا می‌ماند. برگشتی می‌بری، اگر هم. ادامه‌ی حرفش را خورد. دوباره گفت "به جایش این‌ها را بپوش ". مسعود از شوق نیم‌نگاه تَر شده‌ای به جفت پوتین‌هایی که جلویش گذاشته شده بود کرد، نیم‌نگاهی هم به راهی که لحظاتی قبل آمده بود.‌ @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیه‌های علی اشرف درویشیان به نویسندگان قسمت اول
توصیه‌های علی اشرف درویشیان به نویسندگان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ۱. برخی نویسندگان بزرگ کار نوشتن را از خبرنگاری برای روزنامه ها و نشریات آغاز کرده اند. شرکت در جمع آوری و تهیه خبر یکی از کارهایی است که میتواند در شناخت فرد نسبت به جامعه اش سودمند باشد. ۲. داشتن دفتر یادداشت روزانه کاری مفید و ضروری است. این یادداشتها را از همین امروز آغاز کنید برای یک فرد دوستدار نویسندگی، این دفتر یادداشت گنجینه بزرگی خواهد بود؛ زیرا در آن مطالب مهم و اتفاقاتی که برای یک فرد رخ میدهد، نوشته می شود. ۳. یک دفتر یادداشت کوچک جیبی با مدادی همیشه آماده در جیب، كاملاً ضروری است؛ زیرا ما در طول روز هنگام روبه رو شدن با مردم در اتوبوس، صف نانوایی و صفهای دیگر میتوانیم سخنان جالب، اصطلاحات، ضرب المثلها و آداب و رسوم و عقاید آرمانها و آرزوهای آنان را در دفترمان یادداشت کنیم. این یادداشتها به ویژه هنگامی که داستان نوشته شده توسط ما با محاوره و گفتگوی شخصیتهای داستانی پیش میرود، سودمند است و می تواند به غنا و پر باری و تازگی گفتگوها و جذابیت آنها کمک کند. ٤. کسی که علاقه مند به نویسندگی است، باید روزنامه ها و مجله هایی را در روز مطالعه کند. به ویژه خواندن صفحه حوادث ما را در جریان وقایع زندگی مردم و مشکلاتشان قرار میدهد و امکان میدهد که با دید همه جانبه و چند بعدی به زندگی نگاه کنیم. ۵_ خواندن افسانه ها قصه های عامیانه ملی مربوط به کشور خودمان و دیگر کشورها آگاهی گسترده ای در اختیارمان قرار میدهد که می توانیم در داستانهای نمادین و تمثیلی از آنها استفاده کنیم. ٦. شناخت آداب و رسوم و عقاید مردم میهنمان برای یک نویسنده جوان، کاملاً لازم است. ۷_ یک نویسنده جوان نباید خواندن متون کهن را فراموش کند. پرباری زبان داستانی او بیشک بستگی به عمق مطالعه و شناخت او از آثار گذشتگان دارد. خواندن شعرهای کهن و نو و تاریخ تحلیلی آن، برای هر نویسنده ای لازم و ضروری است زیرا یک نویسنده باید در شناخت زیر و بم ها و پیچیدگی های زبان شعر کهن و ،معاصر تسلط داشته باشد. ادامه دارد 📚چگونه می‌نویسم/ نُه روش از نُه داستان‌نویس ✍کاظم رهبر @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شش اصل طنزنویسی/جی کوین ولف قسمت دوم
شش اصل طنزنویسی/جی. کوین ولف قسمت دوم 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 در طنز اغلب غافلگیری با بدشانسی ترکیب میشود؛ مثلاً ممکن است بدشانسی در ضمن غافلگیرکننده هم باشد مثال ۱_ شبی یک هواپیمای دوموتوره در آسمان نیوجرسی پرواز میکرد که ناگهان دستگاه مولد اکسیژن آن در قسمت بار هواپیما با صدای گوشخراشی منفجر شد. هواپیما پنج سرنشین داشت: خلبان دالایی لاما رهبر تبعیدی تبت و برنده جایزه صلح نوبل شکیل اونیل بازیکن بسکتبال مشهور در آمریکا بیل گیتس رئیس سابق و طراح شرکت مایکروسافت و یک جوان سوسول دود داشت تمام قسمت مسافرها را برمی داشت که در کابین هواپیما باز شد و خلبان پرید توی قسمت مسافرها و :گفت آقایان یک خبر خوش و یک خبر بد برایتان .دارم خبر بد این است که هواپیما دارد در نیوجرسی سقوط میکند خبر خوش هم این است که ما فقط چهار تا چتر نجات داریم که یکی اش مال من است!» بعد در هواپیما را باز کرد و با چتر نجاتش بیرون پرید بعد از او شکیل اونیل اولین کسی بود که از جا پرید گفت: «آقایان من مشهورترین ورزشکار دنیا هستم. دنیا به ورزشکارهای بزرگ واقعاً احتیاج دارد. برای همین یکی از این چترهای نجات باید به من برسد!» بعد یکی از سه تا چتر باقیمانده را قاپید و خودش را از در هواپیما پرت کرد بیرون و در تاریکی شب گم شد. در این موقع بیل گیتس از جا پرید و گفت: «آقایان من باهوش ترین آدم روی زمین هستم دنیا به آدمهای باهوش احتیاج دارد. برای همین یکی از چترها هم باید به من برسد.» و بسته ای را قاپید و از هواپیما بیرون پرید. دالایی لاما و جوان سوسول نگاهی به هم کردند اما حرفی نزدند. بالاخره دالایی لاما به حرف آمد و گفت پسرم من عمرم را کرده ام و شیرینی زندگی را چشیده.ام. اما تو هنوز جوانی چتر نجات را بردار و بپر بیرون من توی هواپیما میمانم.» اما جوان سوسول با خونسردی لبخندی زد و گفت: «غصه نخور پدر باهوش ترین آدم روی زمین اشتباهی کوله پشتی مرا برداشت و بیرون پرید. مثال ۲_ رئیس یک شرکت قرار بود روز بعد با هواپیما به مسافرت برود. نگهبان شرکت شب موقع ،نگهبانی در خواب دید که هواپیمای رئیسش سقوط کرده است وحشت زده از خواب پرید و با اینکه هنوز صبح نشده ،بود قضیه خوابش را تلفنی برای رئیس تعریف کرد. رئیس شرکت نیز روز بعد دیگر با هواپیما به سفر نرفت. آن روز در ضمن خواب نگهبان شرکت درست از آب درآمد هواپیمایی که قرار بود آقای رئیس با آن مسافرت کند سقوط کرد و همه مسافران آن کشته شدند رئیس شرکت هم فوری نگهبان را احضار کرد و دستور داد پاداش هنگفتی به او بدهند و بعد اخراجش کنند. نگهبان شرکت با عصبانیت از رئیس شرکت پرسید آخر چرا؟ من که شما را از مرگ... رئیس شرکت :گفت بله به همین دلیل هم پاداش گرفتی اما متأسفانه موقع انجام وظیفه خواب بودی!» 📚اسرار و ابزار طنزنویسی ✍محسن سلیمانی @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کفش‌ها نوشته زهرا منصوری