eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
150 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
شب های جمعه بیقرارم، روضه میخوانم با چشم های اشکبارم روضه میخوانم گاهی برای این دلِ عـاصـیِ هرجایی گاهی برای روزگارم روضـه میخوانم طعنه زدند و بغض کردم، آمدم هیئت با هیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم من جز درِ این خانه جایی رو نخواهم زد وقتی گره خورده ست کارم، روضه میخوانم از داغـهـای کــربلا آشــوبم و بــی تاب دل را به پرچم می سپارم، روضه میخوانم یکروز می میرم از این بغض ِ بلاتکلیف بالا سرِ سنگِ مـزارم روضـه میخوانم حتی در آن بحـبوحـه ی تاریکیِ قبـرم آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم جـانم فـدای آن امـامـی که نگاهش گفت: جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم میگفت زهرا جان، پس از تو گوشه ی خانه زل میزنم بر ذوالـفـقـارم روضـه میخوانم : چشمی که دریا میشود شبهای جمعه مهمـان زهـرا میشود شبهای جمعه گرچه گنه کارم ولـی با دست زهرا این نامه امضا میشود شبهای جمعه صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد درد و غمهایم زیاد و این دلم آلوده است معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد از فراقت گـریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم من که دیدم غربتت اما دلـم مضطر نشد خوب کن بدحالی ام، رو برنگردان از گدا غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد تو بیا کرب و بلایی کن مرا آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد : ڪسی ڪه خوب ره و رسم نوڪری بلدسٺ مـرام فـاطـمـی و عشق حـیدری بلدسٺ گـدای اول صبحیم و حضـرٺ ارباب طلب نڪرده خودش ذره پروری بلدسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام
سالها داغ زیارت به جگر داشته ام به هوای حرمت شوق سفر داشته ام مادرم مهر تو با شیر به من داد حسین عشق شیرین تو از خون پدر داشته ام منم آن عاشق سرگشته که در طیّ طریق از سر کوی شما قصد گذر داشته ام سائلی بی کس و کارم به درِ خانه تان که به دستان کریم تو نظر داشته ام کـام من وا شده با تربت قبرَت آقا از شفا بخشی این خاک خبر داشته ام قول دادم که فقط لب بزنم نان حلال زین سبب نان ز سر خوان تو برداشته ام هر کجا نام تو آمد ز جگر ناله زدم پای هر روضه ی تو دیده ی تر داشته ام همه ی عـمـر کنار عـَـلـَـــم و بیـرق تو سایه ی پرچمتان را روی سر داشته ام نه که از بدو تولـد که ز قبل از خـلـقــم مهر تو در دلــم از عـالـــم ذَر داشته ام : صبحِ خود را به سلامی به تو آغاز کنم جُـز هَــوایِ تـو کجـا باشم و پـرواز کنم حَسرَتِ بوسه به شش گوشه‌ی تو ما را کُشت دردمندم، به کــه مـن دردِ خـود ابـراز کنم؟پپ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
صحبت از فاطمه سر فصل غزل‌خوانی ماست گریه در روضه‌ی او مسلک عرفانی ماست ما پریشان غـم مـادرمـان فـاطمـه‌ایم غربتش علت این گریه‌ی طولانی ماست هر کسی در پی دارو و دوا می‌گردد نمک روضه‌ی او نسخه‌ی درمانی ماست هرکسی رخت عزا کرده به تن می‌داند که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست لـعـن بر قاتل صـدیقـه‌ی کبـری بی‌شک مُهر تأیید و قبـولـی مسلمـانـی ماست روضه‌خوان، روضه‌ی دیوار و در و کوچه نخوان سر شکستن سند غیرت ایرانـی ماست : خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمـت ربوده ز کف اختیار مـن رفتی ز دیده ی منو، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد مـادرم گفت نگـو، سوختم از خاموشی زینب ای کاش که مَحرم بشود، حیف نشد فـدک و خانه‌ی امن و جگـری بی آتش گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد رفته بودیم بیاییم مگر مـادرمـان ذره‌ای راحت از این غم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست مانع آن همه مـاتم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد : فکر کردن به غم‌ و غصه‌ی مادر سخت است خواندن روضه‌ی در، چند برابر سخت است از حسین‌ این همه اصرار، حسن‌ حرف بزن از حسن‌ بغض پی بغض، برادر سخت است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
دل خوشم نام مرا در قلمت جا بدهی به من بی سر و پا در حرمت پا بدهی این منم از همه ی اهل جهان وامانده دل خونین من از عشق تو تنها مانده من خـریدار تـو و عشق تـو و تنهایی ذکر روی لب من در همه روز و همه ی شبهایی آخرالعمر به عشق تو منم جان بدهم بین ارباب و خودم من سروسامان بدهم جان ناقابل اگر در ره عشقت نشود قربانی مـرغ پر بسته بُـوَد در قـفسی زنـدانـی : عمر زاهد همه طی شد به‌ تمناۍ‌ بهشـت او ندانست ‌ڪه در ترک ‌تمناست بهشت این چه حرفیست که در عالم‌بالاست‌بهشـت هرکجا ذکر حسین است همانجاست بهشــت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
روستایی زاده‌ام از راه دوری آمدم با هزار امید از بهر حضوری آمدم دست خالی آمدم گفتم تو آقای کریم پر کنی دستم اگرچه روسیاهم یارضا گفته‌ام من با همه حکم برائت میدهی وعده‌ بر زوار با خط شفاعت میدهی مادر بیمار من گفته سلامش را دهـم بر تو ای آقا سلامِ از روی بامش‌ را دهم خادم مسجدکه‌خرج‌این‌سفر را هم نداشت کاسه ی نذری به من داده که نامش را دهم هرچه‌ خیر از سوی حق‌ جاری‌شده‌ پایان تویی بی‌سروسامان‌عشقم سامان تویی : ای صاحـب بی چون و چرای وطن ما ای جـان جهـان، خسرو شیرین دهن ما مدیـون کـرمـخانـه ی تو مـرد و زن ما کار که به جز توست حسینی شدن ما؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم خوب داری خبر از من که چرا دور شدم رفتم آنقـدر به دنبال گناهان که دگـر در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم در قدیم از غمتان دیده ی تر داشته ام حیف شد باز هم از حال بکا دور شدم در جواب کرم و لطف زیاد تو به من هِی بدی کردم و از رسم وفا دور شدم یک شب جمعه ببر نوکرتان را به حرم مدتی می شود از کرب و بلا دور شدم : فدای گریه کُنانت، فدای زوّارت زیارتت شده حال و هوای زوّارت دعای مادرِ تو میشود «شبِ جمعه» امـانِ روزِ قیامت برای زوّرات صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غـم هجـر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمـر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طـوبـی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن، که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : به ناله های پشت در میان شعله ها بیا به دست های بسته در میان کوچه ها بیا بیا که تا بنا کنی حــرم برای مـادرت به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود مادر باب الحوائج، خانه ات دارالشفاست درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود : گوهر دریای احساسی تو یا ام البنین میهمان گلشن یاسی تو یا ام البنین همدم اولاد زهـرایی و همراه علـی فخرت این بس، ام عباسی تو یا ام البنین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... سالروز شهادت امّ‌العبّاس، امّ الادب، حضرت امّ‌البنین سلام‌ الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم🏴
حس می‌کنم هرشب حضورت را کنارم وقتی به روی خاک تو سر می‌گذارم بگذار دستت را به روی شانه‌ام باز از دست رفته بعد تو صبرم، قرارم! قرآن که می‌خوانم تو هم می‌خوانی انگار کوثر بخوان تا رود رود اینجا ببارم وقتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد احساس می‌کردم تو را دیگر ندارم يادت می‌آيد موقع رفتن چه گفتی؟ جان عزيزت روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی خاکت باز امشب ای کاش سر از خـاک دیگر برندارم : زهرا شدی ڪه نام علی را علم ڪنی پنهان شدی که هردوجهان راحرم کنی شافع شدی ڪه بر گنه ما قلم زنی مادر شدی ڪه بر همه عالم ڪرم کنی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
غم می‌وزید شادیِ ما مختصر کند شب می‌رسید کامِ مرا تلخ‌تر کند کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد کو مَرهمی که بر جگـرِ ما اثر کند مادر که می‌رود همه‌ی خانه بی‌کس‌اند مادر که هست خنده از اینجا گذر کند باشد، مریض هم شده باشد به خانه‌ات کافیست در نماز که چادر به سر کند او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست کافیست در قنـوت دعـایی اگر کند من روضه‌خوان خویشم و دیدی که روزگار! آتش نکرد آنچه که غم با جگر کند نامردِ شهر با همه ولگـردها رسید تا که تمام قصه‌یِ دیوار و در کند گردن کشید، دید علی نیست، شیر شد تا بی‌خیال طعنه زند خنده سر کند اول قباله‌یِ فـدک از دستِ ما گرفت می‌خواست تا غرورِ مرا خُردتر کند محکم گرفته مـادرِ من چادرش، ولی فرصت نشد که دست به رویش سپر کند عمدا میانِ تنگـیِ کـوچـه کشیده زد تا ضـربِ دستِ او دو برابر اثر کند یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست : وسط روضه یکی گفت به گوش پدرم خوش بحال پدری که پسرش سینه زن است پـدرم گفت که شـادمـان تر آن بـابـایـی که جگرگوشه اش آواره ی کوی حسن است. صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گـریه به داغ تو آفـریده شدم اگر چه وصل نصیبم نشد، همین کافیست یکی دو بار حـوالی یار دیده شدم همین که اهل توام، کار من نه، کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگر چه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکـی لبهـات آبدیده شدم نبود آتش داغ تـو، خـام می ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم : باز نوکـر به سرش شور محرم دارد از فراق غم دارد همه بر وفـق مـرادند ولـی آقـا جان نوکرت یک نفس از عطر حرم کم دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... فرا رسیدن ۲۲ بهمن، روز پیروزی خون بر شمشیر را گرامی میداریم🇮🇷
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند هر گز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حـریم قـدسـی ات آقای مهربان آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند : چای روضه قلبِ عاشِق را هَوایی می کند یادِ بـی آبـی دلــم را نِینـوایی می کند غالباً در روضه یِ ارباب مَشهَد میدهند اکثراً ما را رِضا کـرب و بلایی می کنَد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
حَــــرَمَٺ بوی مُحرَّم دارد بانویــی ڪُنجِ حَــــرَم مجلسِ ماتَم دارد شب جمعه شده و باز دِلَـــم رفٺ حَــرَم دل آشفته ی مـن، صَحْــن تو را ڪَم دارد روضــــه گرفته اسٺ برایَٺ آقا زیر لب زِمـزِمـه ی دارد عَيـــان اسٺ زِ روی گُنبد مجلسِ روضه همانجاسٺ ڪه پَرچَم دارد گـریه ی مـادرتـان را لَرزاند روضـــه ی " آه بُنَـیَّ " چِـقَـــدَر غَـــم دارد : مادری آمد و از رنگ پرید روضه ای نو شد و دل، باز به دلدار رسید شده و فاطمه فریاد کشید جـلـوی چشم تَـرَم، از پسـرم سَـر مبرید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه حق من بوده دچار غصه و غمـها شدم روز و شب را طی کنم با معصیتهای زیاد گریه کرد آقا برایم چون که بی تقوا شدم با تمام بی وفایی ها مرا رسوا نکرد در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم تا زمین خوردم فقط آقا به فریادم رسید زود دستم را گرفت و از زمین من پا شدم دیدگانم تر شده حالا که بین روضه ام مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم آرزو دارم کنار علقمه من ببینم میهمان سفره ی سقا شدم صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است قطـره بودم در حـریم کـربلا دریا شدم : هر چند گناه رو سیاهم کرده است در زندگی و عمر تباهم کرده است بگذار همانگونه که خواهی بشوم گویم که امام من نگاهم کرده است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام
بانو سلام، حال شما؟ روز مـادر است روز زنی که از همه مردان، سَری سَر است روز شما که مـادر زینب، حسن، حسین نه، روز دختری ست که اُمّ پیمبر است از آسمـان صدای قـدمـهـات می رسد گوش فلک ز همهمه ی عرشیان کر است حیف از تو و زنان قریش، میزبان تـو جمعی ز مریم، آسیه و ساره، هاجر است یاس نبـی، کبـوتر دردانه ی عـلـی هفت آسمانِ دل ز قدومت معطر است تو مـاه آسمان شدی، از تکه های تو این یازده ستاره به گردت مدوّر است ای یکه تاز عشق، تماشاچی ات شدیم حیران عشق بازی تو حقّ داور است مـادر بگو که دست مرا رد نمی کنی این شعر هم "هدیه ی من روز مادر است" : خانه را آذین کنید زیرا که طاها آمده جان خود قربان کنید کـوثر بدنیا آمده آب و جارویی زنید با پلک خود این خانه را به پابوسی آمده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... سالروز میلاد خجسته ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، سرور بانوان جهان و روز مادر مبارک باد.
همتراز شرف کـوثر تو زمـزم نیست خادم خانه ی تو کیست اگر مریم نیست؟ خاندانت همگی مظهر اسمُ اللّه اند ولی اندازه ی تو هیچ کسی اعظم نیست همه ی دلخوشی حـیدر کـرار تویی لحظه ی خنده ی تو در دل مولا غم نیست حیف نور تو که خرج در و همسایه شود تو فقط وقف علی باش کسی محرم نیست من از آن روز که خلق تو شدم گریه کنم از زمانی که خودم هم به خدا یادم نیست : گفتم مفصل است سخن، مجملش کنم جبـریل گفت سـوره ی کـوثر بخوانمت ای مـادر حسین و حسن، مـام زینبین من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گـداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کـریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کـربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مـادر بقیه را بخشید : به لطف حق شده ام گریه کن برای حسن دمـی فـدای حسینم، دمـی فـدای حسن یقین کنید که روزی به چشم خواهم دید پیاده می روم آخـر به کــربلای حسن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
سنگ غم تـو شیشه قلب مرا شکست این سنگ را به گوهر غلطان نمیدهم عمری بـه بزم روضه ات الفت گرفته ام این روضه را به روضه ی رضوان نمی‌دهم مـن با محبت تـو در این عـالـم آمدم والله بی محبت تـو جـان نمی‌دهم مهر تـو را به مهر و مه و آسمان دهم؟ هرگز! خدا گواست بـه قرآن نمی‌دهم یک قطره اشک در غم تـو، هستی مـن اسـت این قطره را به بحـر خـروشان نمیدهم از کودکی بـه بزم عزایت گریستم این گریه را به صد گل خندان نمیدهم : امان نمی دهدم گریه، درد و دل دارم به سینه مانده چه ناگفته هایِ بسیاری به جـان مـادرت آقـا بـه كار مـیـایـم مرا اگر تو در این روضه ها نگه داری صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
«گندم به دست» نیّت احرام می‌کنم نذر کـبوتر سر این بام می‌کنم از زعفـران گنبدت آغاز می‌شود پائیز و فصـل نوبریه پرتقـالـهـا از آن زمان که چشم من افتاده بر ضریح رغبت نمی‌کنم به نگاه غزال‌ها کوه گناه و شستشوی قطره های اشک فیض شماست، حل شود اینجا محالـها شاید شما به موقف مرگم گذر کنی صددرصد است ممکن این احتمالها : بر ضامن غربتـــ غریبان صلوات بر پادشه مُلڪِ خراسان صلوات یارب به رضای تو رضا بود، رضا خشنودی جمله اهل ایمان صلوات صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
ست بیا چشم دلت باز نما پرگشا تا حـرم عشـق، تو پرواز نما مرغ دل را بنشان داخل بین الحرمین به حسین بن علی عشق خود ابراز نما برو و یاد غـم کن تو زیارت به دلـی غـم زده آغاز نما شب جمعه ست یقین فاطمه هم کرببلاست دل خود با دل پر از غمش همـراز نما سر به ی مولا بنه و زاری کن اوست ،تو هم نوکـری احراز نما تا بگـیری تو بـرات نظـر بر حـرمـش اشکـهـا ریز و نیاز خودت ابـراز نمـا : واجب تر از نماز شبم روضة الحسین جالب تر از بهشت برین جنة الحسین باشد قرار و وعـده ی عشـاق کــربلا شبهای جمعه نیمه ی شب قبة الحسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
دلـم هوای تو کرده هوای آمدنت صدای پای تو آید صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کـودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمـر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت نیامدی و دلـم را شکستی ای مولا چه نـذرها که نکـردم برای آمدنت : آسمـان در گوشه ی قلبش نـوشٺ هر که می خواهد دلش بوی بهشٺ دامـن بگـیـرد روز و شب باغ جـنـٺ گـردد او را سـرنـوشت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام
تسبیحِ دل ذکـر و دعـا را دوست دارد «أَمَّن یُجیبِ» روضه ها را دوست دارد دستِ گدایی همه سویش دراز است بنده نواز است و گدا را دوست دارد شکـی ندارم با همین دستان خالـی اربابمان پیوسته ما را دوست دارد حبِّ در سینه دارد هر آنکه با ایمان، خدا را دوست دارد فـرقـی ندارد ارمنـی یا شیعـه باشد هرکس که من دیدم، شما را دوست دارد این نـوکــر بیچـاره را دریاب آقـا از کودکی کرب و بلا را دوست دارد : چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب سرمایه سری هست فدای سر ارباب از کـودکی‌ام یاد گـرفتم که بگویم مـادر پـدرم نـذر پـدر مـادر اربـاب صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
روزی شعار کُلِ جهان می شود علی طبق حدیث امام زمان می شود علی وقتی که اشهدش بشود مرز شیعگی باور کنید کُلِ اذان می شود علی آدم اگر که فرض شود دین برای آن تن می شود پیمبر و جان می شود علی در عالم مثال اگر رود شیعه را سرچشمه شد نبی جریان می شود علی ای خوش به حال آنکه به هنگام عقد خویش در سفره اش کلیدِ زبان می شود علی ذکر حسین آخر مجلس که می شود دقت کنی دهان به دهان می شود علی ذکر تمام گریه کنان می شود حسین ذکر تمام سینه زنان می شود علی با کوله بار نان و رطب ها هنوز هم هر شب برای ما نگران می شود علی : تا که گفتم یا علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم راحت از غمـها شدم قطره بودم از کـرامات علـی دریا شدم لایق دست دعـای حضـرت زهـرا شدم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام