eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
73 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2هزار ویدیو
2 فایل
@Yazinb69armaghan اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎⃟🎉 •❍امشب‌سخن‌ازجان‌جهان‌بایدگفت ❍•توصیف‌رسول‌انس‌وجان‌بایدگفت •❍درشام‌ولادت‌امام‌صادق ❍‌•تبریڪ‌بہ‌صاحب‌الزمان‌بایدگفت😍 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~
میلاد حضرت محمد رسول اللهﷺ اللهم صل وسلم علی سیدنا و نبینا و حبیبنا و طبیب قلوبنا محمد♡ ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_حوض_خون🌹🍃 #خاطرات : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 #نویسنده :..#بانو_سادات_میرغا
🌹🍃 : بانوان اندیمشکی از رختشویی در دفاع مقدس 🌷🕊 :.. فصل سوم ..( قسمت چهارم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 می رفتم بیرون چند ثانیه هوا می خوردم و بر می گشتم داخل. هر وقت عملیات بود ذره های گوشت و پوست بیشتری لای ملافه و لباس ها بود. خانم ها مدام به من می گفتند: تو برو ملافه های خشک رو تا بزن. هی من را از آن قسمت بیرون می کردند. یک روز خیلی از دستشان عصبانی شدم. از خون ترسی نداشتم. ولی بهم تشت ندادند و نگذاشتند بروم کنار حوض. ازم خواستند بروم توی اتاق و ملافه های خشک را تا بزنم. رفتم گوشه رخت شویی ایستادم سرپا و به شستن خانم ها خیره شدم. هی این پا و آن پاکردم. دنبال راهی گشتم بروم توی جمعشان. یکی از خانم ها از پای تشتش بلند شد چند قدم رفتم جلو با یک بغل ملافه برگشت و قبل از من نشست سرجایش. ناامید و عقب عقب برگشتم و تکیه دادم به دیوار. هر چه قیافه ام را مظلوم گرفتم کسی بهم توجه نکرد آن قدر با جدیت می شستند اگر بمب می خورد وسط رخت شویی هم اهمیت نمی دادند. بیکار بودم. به خودم گفتم به جای بیکاری توی این اوضاع بهتر است بروم همان اتاق کناری و ملافه تا بزنم. ناامیدانه به خانم ها نگاه کردم هنوز دوست نداشتم آن شور و شوق را بگذارم و بروم چشمم افتاد به یک تشت کسی کنارش نبود سریع ملافه ای برداشتم توی تشت گذاشتم و شروع کردم به لکه گیری انگار دنیا را فتح کرده بودم. تندتند وایتکس زدم و لکه ها را توی دستم ساییدم. سایه ای افتاد بالای سرم. قبل از اینکه چیزی بگوید گفتم: یه وقت فکر نکنی من چبه م فقط جثه م ریزه ها نگاه کن چقدر تمیز می شورم. نشست کنارم با لبخند گفت: با هم می شوریم. گاهی می رفتم توی بخش پیش خاله ام. دو سه ساعت پیشش می ماندم. سرش خیلی شلوغ بود. بالای سر هر مجروحی می رفت چند سوال ازش می کردم هی بهم می گفت: کمتر حرف بزن وقتم رو نگیر. خیلی مراقب بود به چیز دست نزنم. خاله را دوست داشتم اصلا خانه نمی آمد هر وقت دلم برایش تنگ می شد به بهانه ای می رفتم پیشش. بمباران شد باز مدرسه تعطیل بود رفتم بیمارستان. حراست گفت: کجا؟ گفتم: می خوام برم رخت شویی . گفت: تنهایی نمیشه برو با مامانت بیا. گفتم: خاله م مسئول بخشه خانم داغری. خندید. گفتم: پس من برم. گفت: اتفاقا خانم داغری گفته خواهرزاده هام رو را نده. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65
خداكند‌كه‌دلم‌رابه‌هیچكس‌نفروشم خداكندكه‌دل‌من‌فقط‌برای‌تـوباشد..! |↫ ‌ |↫ ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد 🦋 با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~
• دَر سـلام بر تو دستـ را بر سینـہ مۍ‌گذاریم تا قلب از جایش کندھِ نشود . تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~