🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ۖ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ
ای اهل ایمان، انفاق کنید از بهترین آنچه اندوختهاید، و از آنچه برای شما از زمین میرویانیم، و بدها را برای انفاق در نظر نگیرید، در صورتی که خود شما جنس بد را نستانید مگر آنکه از بدی آن چشم پوشی کنید؛ و بدانید که خدا بینیاز و ستوده صفات است.
( آیه ۲۶۷ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
« #شعر_نو 🌱 »
دیدی آن را که تو خواندی
به جهان یارترین؟
سینه را ساختی
از عشقش سرشارترین
آنکه میگفت؛
منم بهر تو غمخوارترین!
چه دل آزارترین شد
چه دل آزارترین...
#فریدون_مشیری
🍭@shakhee_nabat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«#کلیپ🎥»
زیباترین اسامی در شاهنامه و وجه تسمیه آنها🔮
🍭@shakhee_nabat
«#شعر_شما ⛱»
آخِر، میان ماندن و رفتن
تردید را انگار گردن زد
پک زد نخ سیگار آخِر را
با رفتن آتش بر دل من زد
ته ماندهی حرف دلش را گفت
بر زخمهای من نمک پاشید
رویای پروازی که در سر داشت
در حجم آغوشم نمیگنجید
رسوا نشستم بین اشعارم
اُردی جهنم شد همه دنیام
در هفت خوان لحظهها بی تو
روئین تن شبهای بی فردام
لعنت به دلتنگی و تنهایی
دنیا، به تو هم اعتمادی نیست
میگیری از من انتقام افسوس
این زندگانی مرگ تدریجیست
هی شعر میجوشید در نایم
آنقدر تا من از نفس افتاد
خاموش شد در حنجره فریاد
پروانهام در پیلهاش جان داد
تقویم رومیزی ورق میخورد
این فصلها تا انتها زردند
دنیا کمی آهستهتر لطفا
هرگز ورقها بر نمیگردند
#طیبه_عباسی_آرانی
#عضو_انجمن
🍭@shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
«#نور ✨»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
شیطان شما را وعده فقر و بیچیزی دهد و به کارهای زشت و بخل وادار کند، و خدا به شما وعده آمرزش و احسان دهد، و خدا را رحمت بیمنتهاست و (به همه امور جهان) داناست.
(آیه ۲۶۸ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
« #زیر_چتر_شعر ☔️ »
ابر میبارید بر آیندهی دلگیر من
خنده میزد کاتب تقدیر بر تدبیر من!
اشک میآمد به استقبال ما وقت وداع
سخت میلرزید در چشمان او تصویر من
شرم اگر مانع نمیشد، بیشتر میدیدمت
بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من
با سخن چینی مرا از چشم او انداختند
ساده لوحان غافلند از آه پر تأثیر من
مُصحفی هستم میان مکتب کج فهمها
هر چه میخواهند میگویند در تفسیر من
هیچ ابری موجب خاموشی خورشید نیست
رو سیاه است آن که کوشیدهست در تحقیر من...
#حسین_دهلوی
🍭 @shakhee_nabat