eitaa logo
انجمن ادبی شاخ نبات 🍭
592 دنبال‌کننده
928 عکس
188 ویدیو
120 فایل
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند✨ شاخ نبات، لذت همراهی با ادبیات❤️📖 حرفاتون رو می‌شنویم😌: @shakh_nabaat
مشاهده در ایتا
دانلود
« ☔️ » در کوی محبت به وفایی نرسیدیم رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت چون شعله به معراج فنایی نرسیدیم با آن همه آشفتگی و حسرت پرواز چون گرد پریشان به هوایی نرسیدیم گشتیم تهی از خود و در سیر مقامات چون نای درین ره به نوایی نرسیدیم بی‌مهری او بود که چون غنچه‌ی پاییز هرگز به دم عقده گشایی نرسیدیم ای خضر جنون! رهبر ما شو که در این راه رفتیم و سرانجام به جایی نرسیدیم 🍬۱۹ مهرماه؛ زادروز استاد شفيعي کدکنی 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️ » سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد اگر منم که دلم بی‌تو سر نخواهد کرد من و تو پنجره‌های قطار در سفریم سفر مرا به تو نزدیک‌تر نخواهد کرد ببر به بی‌هدفی دست بر کمان و ببین کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد خبرترین خبر روزگار بی‌خبری‌ست خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد مرا به لفظ کهن عیب می‌کنند و رواست که سینه‌سوخته از «می» حذر نخواهد کرد 🍭 @shakhee_nabat
«‍☔️» روسری نارنجی ات، را سر نکن پاییز من تا بریزد گیسوانت بر تن تب ریز من با لب همچون انارت بوسه بر باران زدی بوسه داری تا بکاری باز بر جالیز من رقص رقصان آمدی با دامن رنگین کمان باز هم چرخی بزن ای دلبر زرخیز من مثل بارانِ نشسته روی حسِ برگ ها صورت معشوق بود و بوسه های ریزمن دست در دست نگار و زیر باران نگاه مهر بود و ماه بود و آتش لبریز من در زمستان هم نگاه مهر را از من نگیر ای تو شرح قصه ء حس جنون آمیز من 🍭@shakhee_nabat
« ☔️ » چشمِ من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم؛ غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه‌بسا طعنه زدن‌‌های تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده‌ست به من، باورکن هیچ‌کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️ » داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد یادش‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد! ما را فریب دادی و جای گلایه نیست ما زودباوریم و تو دلال اعتماد صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد 🍭 @shakhee_nabat
☔️ کاش می شد خنده را تدریس کرد کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد کاش می شد عشق را تعلیم داد ناامیدان را امید و بیم داد شاد بود و شادمانی را ستود با نشاط دیگران ، دلشاد بود کاش می شد دشمنی را سر برید دوستی را مثل شربت سر کشید دشمن بی رحمی و اجحاف بود دوستدار نیکی و انصاف بود کاش می شد پشت پا زد بر غرور دور شد از خود پسندی، دور دور با صفا و یکدل و آزاده بود مثل شبنم بی ریا و ساده بود از دو رنگی و ریا پرهیز کرد کینه را در سینه حلق آویز کرد کاش می شد ساده و آزاد زیست در جهانی خرم و آباد زیست اعتیاد و فقر را نابود کرد دودمان بی کسی را دود کرد ﺍﺯ ﺯﺭ ﻭ ﺗﺮﻭﯾﺰ ﺑﯿﺰﺍﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﻋﺎﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﺯﻭﺭ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭﺍﻧﻬﺎﺩ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﮐﺎﻣﮕﯽ ﻣﻨﻬﺎ ﻧﻬﺎﺩ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺟﻨﮓ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﺭﺍﻩ ﺟﻬﻞ ﻭ ﺟﻌﻞ ﺭﺍ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻌﺼﺐ ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺷﺐ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺟﺎﯼ ﻇﻠﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺑﻮﺩ 🧑🏻‍🏫👩🏻‍🏫 🍭@shakhee_nabat
« ☔️ » با استكان قهوه عوض كن دوات را بنويس توی دفتر من چشمهات را بر روزهای مرده تقويم خط بزن واكن تمام پنجره های حيات را خواننده‌ی كتيبه‌ی چشم و لبت منم پــر رنگ كن بـــه خاطر من اين نكات را ما را فقط به خاطر هـم آفريده‌اند آنگونه‌ای كه خواجه و شاخه نبات را نام تو با نسيم نشابور می‌رود تا از غبــار غــم بتكاند هرات را یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست! از نو بدل بــه بتکده کـن سومنـــات را حالا بایست! دور و برت را نگاه کن تسخیــــر کرده‌ای همه کائنات را تا پلک می‌زنی همه گمراه می‌شوند بـــر  روی  مـــا  مبند  كتاب  نجات  را 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️ » هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند، جُسته‌ایم و نبود تو آن‌که جُسته و پیداش کرده‌ام، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان زده را حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش کویر تشنه‌ی عشقم، تداوم عطشم دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را دوباره در تن من روح نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقم، هزاردستان باش 🍂 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️ » 🕊 ما را کبوترانه وفادار کرده است آزاد کرده است و گرفتار کرده است بامت بلند باد که دلتنگی ات مرا از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است تنها گناه ما طمع بخشش تو بود ما را کرامت تو گنه کار کرده است چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر قربان آن گلی که مرا خوار کرده است 🍭@shakhee_nabat
« ☔️ » تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دارِ وصل نیست یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می‌شد قریب پنج دیوان داشتم بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟! ساده از «من بی تو می‌میرم» گذشتی خوب من! من به این یک جمله‌ی خود سخت ایمان داشتم لحظه‌ی تشییع من از دور بویت می رسید تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم! 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️ » از درد عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس حتی اگر شنید نفهمید هیچ‌کس زور شراب گر به غم عشق می‌رسید ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس آدم حریص منع‌شدن‌هاست، گر نبود آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس شرمنده‌ی محبتت ای غم که در فراق حال مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس فاضل ز خیر نام گذشته‌ست دوستان روی مزار او بنویسید هیچ‌کس... 🍭 @shakhee_nabat
« ☔️» هم در هوای ابری آبان دلم گرفت هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید هرجا گرفت نم نم باران دلم گرفت با خنده گفتمش: به سلامت… سفر بخیر… وقتی که رفت، از تو چه پنهان... دلم گرفت بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت 🍭@shakhee_nabat