eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
283 دنبال‌کننده
958 عکس
209 ویدیو
2 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسته عزاداری هیئت عشاق الخمینی(ره) به مناسبت رحلت امام(ره)/ سال ۷۱ ارسالی از آقای حسین @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ده ها بار هم که این تکه فیلم، فلش بک شود و تو باز لیوان آب را برداری و جرعه ای نوش جان کنی، دلِ آنکه دلتنگ توست به دنبالت کشیده می شود و باز چون تلاطم همان آبِ در لیوان، متلاطم می گردد... حتی از یک آب خوردن ساده ات نمی توان ساده گذشت ... ‌‌
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
شعر دوطفلان زینب(س) روید ای نوگلان باغ خواهر نمایید یاری احوال مادر به قلبم بیش از این آتش نیارید ز دیده ابر غم بر من نبارید دل مادر به دست آرید که دیگر شود از بعد من محزون و مضطر الا یا سیدی خون خدایی مگو حرفی دگر از بی‌وفایی چگونه ما تو را تنها گذاریم بده اذنی که بر تو جان سپاریم خدا داند که مادر داده فرمان که ما جان را کنیم بهر تو قربان به حق مادر ما زینب زار مکن ما را به داغ خود گرفتار بیا مادر تو با آن شور و شینت نما راضی دل نرم حسینت الا یا ایها المولای مظلوم مکن طفلان من از فیض، محروم بده پاسخ به آوای بَنینم که خواهم رویشان خونین ببینم @shalamchekojaboodi
همون طور که آقا سعید توی سررسیدش یادداشت کرده بود، سال‌های اولیه تشکیل هیئت عشاق، در دهه محرم، هیئت عصرها توی منزل قدیمی شهید ملک‌کندی برگزار می‌شد... ⬇️⬇️ @shalamchekojaboodi
‌ همون طور که آقا سعید توی سررسیدش یادداشت کرده بود، سال‌های اولیه تشکیل هیئت عشاق، در دهه محرم، هیئت عصرها توی منزل قدیمی شهید ملک‌کندی برگزار می‌شد. حتی پذیرایی هم یادمه خیلی ساده و باصفا نون پنیر سبزی می‌دادند. ولی سالهای آخرِ آقاسعید و هم‌زمان با تغییر منزل حاج ملک‌کندی، هیئت بعد از نماز مغرب و عشاء، مفصل‌تر و سنگین‌تر برگزار می‌شد. علت اینکه اون اوایل، هیئت عصرها برگزار می‌شد این بود که بچه‌ها از جمله خود آقاسعید بعد از نماز مغرب و عشاء هیئت‌های دیگه‌ای هم می‌رفتند. مثل مراسمات بیت‌رهبری یا محبان مرتضی و سایر هیئات یادش بخیر پا رکاب آقاسعید ماراتن هیئت داشتیم. توی هیئت عشاق مثل ایام فاطمیه که شعر ثابت جمع‌خوانی داشتیم، آقا سعید یه سری اشعار بهم گفت که روی کاغذ نوشتم و هر بندش رو روی یه قسمت از سیاهی‌های هیئت می‌زدیم که بچه‌ها ببینند و از روش بخونن. این اشعار معمولا با حضور خود آقا سعید وسط جمع بچه‌ها، بعد از سخنرانی حاج محسن و قبل از شروع مداحی به صورت جمعی خونده می‌شد. تا چند سال بعد از شهادتش هم این ابیات رو تو هیئت می‌خوندیم و برای همین هنوز ابیاتش توی ذهنم هست؛ من چنین بی‌کس نبودم چون در این وادی رسیدم بی‌کسم کردی و چشم از چشمه‌ خون مالامالم من شهید کربلایم سربریده از قفایم(۲) وحش و طیر این بیابان جمله سیرابند و چون شد من که از آل رسولم تشنه یک جرعه آبم من شهید کربلایم سربریده از قفایم(۲) اکبرم کُشتی و عون و جعفر و عباس و قاسم این منم کز ظلم دشمن طائر بشکسته بالم من شهید کربلایم سربریده از قفایم(۲) راوی: آقای محمود ________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
شعر حضرت عبدالله بن الحسن(ع) من آن عبدالله دردانه هستم که از عشقت عمو دیوانه هستم جدا شد دست من در راه عشقت گمانم که گرفته آه عشقت نمی‌خواهم که تو تنها بمانی میان این همه اعدا بمانی عمو با قلب من غوغا نمودی گمانم با منم سودا نمودی یقین دارم مرا هم دوست داری سرم را روی زانو می‌گذاری به سان قاسم گلچهر و نازم برایت ای عمو، جانم ببازم اگر بین عدو مردی نباشد در آن دلهایشان دردی نباشد ولی من مرد میدان و نبردم ز غمهایت عمو بگرفته دردم الا ای دشمن بی‌دین حیا کن تو کمتر بر عموی من جفا کن به آوای دلم مرهم گذارید عمود آهنین بر من بیارید @shalamchekojaboodi
به نام خالق هستی؛ خدایی که عالم را بر مبنای عشق و محبت آفرید و بر مدار جذب و انجذاب. سعید شاهدی عاشقی بود که در راه عشقش زندگی کرد و در عمر کوتاهش پایبند بود به اون چیزی که بهش عشق می ورزید و در راه همون چیزی که بهش عشق می ورزید، به شهادت رسید. یکی از خاطراتی که از آقا سعید تو ذهنم دارم اینه که خیلی مقید بود که هیئت درست انجام بشه و اشکالی در برگزاری‌ش ایجاد نشه. خب من تازه ازدواج کرده بودم و منزلمون توی بلوار ابوذر بود. سعید صبح های دوشنبه که می‌خواست بره سرکارش؛ پادگان امام حسن(ع) (مقر لشگر حضرت رسول)، حدودای ساعت ۷، ۷ و نیم صبح می‌آمد در خونه ما، زنگ‌ می زد، من اف اف رو برمی‌داشتم می گفتم بله؟ می گفت سلام حاجی! من سعیدم یادت نره شب می‌یام دنبالت که بریم هیئت. مقید بود به اینکه مراقبت و هماهنگی کنه که در برگزاری هیئت یه وقتی مشکلی پیش نیاد. راوی؛ شیخ (سخنران هیئت عشاق الخمینی (ره)) ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) عموجان نوجوان سربازت آمد به سویت قاسم جانبازت آمد بده اذنم روم‌ سوی عدویت شوم قربانی روی نکویت اگر اذنم دهی اینک عمو جان نمایم سرفرازت پیش عدوان فرستم بر سَقَط این اشقیا را بگیرم انتقام مجتبی(ع) را به یاد سیلی رخسار زهرا(س) بریزم خونشان بر خاک صحرا تجلی کرده روح مجتبایت به جسم قاسم نو کدخدایت پدر می خواست نماید بر تو امداد مرا در کربلای تو فرستاد ... @shalamchekojaboodi
چند ماه پیش که فیلم تشییع سعید را می دیدیم، یک نفر با اورکت سبز رنگ توجهمان را جلب کرد و خواستیم بدانیم ایشان چه کسی هستند و آیا خاطره ای از سعید دارند؟! ولی متاسفانه طولی نکشید که با خبر رحلت این برادر بزرگوار مواجه شدیم و هر بار خواستیم این خبر را در کانال قرار دهیم قسمت نشد تا اینکه امروز عکس ایشان با لباس مشکی و لقب خادم الحسین(ع) ما را واداشت تا آن را در کانال قرار دهیم. کأن باید ایام محرم ایشان را یاد می کردیم. هدیه به روح خادم الحسین(ع)؛ که ۲۴ اردیبهشت امسال به رحمت خدا رفتند @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حالیکه تابوت سعید در حلقه‌ی خانمها قرار دارد، ایشون (مرحوم حاج احمد رضایی) وسط حیاط خانه‌ی پدری سعید در حال صحبت‌ کردن هستند و بقیه گریه می کنند. اگرچه صدای میکس شده‌ی روی فیلم خالی از لطف نیست ولی کاش فیلم خام موجود بود تا صداهای اصلی را می شنیدیم. ‌
سال سوم راهنمایی (حدودا ۱۳، ۱۴ ساله) بود که گفت از طرف مدرسه قرار است یک هفته اردوی دیدن از مناطق جنگی ببرند. پدرش راضی نبود می‌گفت حالا جنگ است برای چه باید بروی اردوی مناطق جنگی؟! بنشین درسَت را بخوان. تو بچه هستی، آنجا به چه دردی می خوری؟! ولی من راضی بودم می‌گفتم حالا صلاح خدا هرچه باشد همان می‌شود. اگر آدم بخواهد بترسد از اینکه چه می‌شود یک وقت ممکن است همین جا هم که باشد اتفاقی برایش بیفتد. پدرش به من گفت پس خودت هم با او برو، رفتم اداره آموزش و پرورش و به مسئولشان گفتم من هم می خواهم با پسرم بیایم، گفتند خانم نمی‌شود شما بیایی. بالاخره بدون اجازه پدرش رفت.‌ آن یک هفته برای من یک ماه گذشت. خیلی نگران بودم که نکند طوری بشود. وقتی هم برگشت پدرش از دستش ناراحت بود و گفت چرا بی اجازه رفتی؟! اما اردوی مناطق جنگی رفتن همان و هوایی شدن همان... راوی: ___________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
داشتم صدای سعید را که دیروز بارگذاری شده بود گوش می‌کردم، رفتم روی لینک: من که زائر کرببلایم با عکس بالا مواجه شدم. جالب بود که در این عکس فقط دو صورت دیده میشه برای اولین بار علاوه بر سعید، ناخودآگاه چهره برادر رضایی برام جلوه کرد. چیزی نگذشت که با پیام آخر کانال مربوط به ایشون مواجه شدم. خداوند روح هر دو عزیز را شاد کنه و میهمان شهید کربلا باشند، ان شاء الله🤲🤲 @shalamchekojaboodi