eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
283 دنبال‌کننده
1هزار عکس
249 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
چقدر خوبه که تصاویر می تونه مزار شهید مؤمنی در امامزاده عباس چاردونگه را به مزار شهید شاهدی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا متصل کنه؛ دو برادر در یک قاب♥️ چه گل آرایی زیبایی💐 زیارت قبول
هدیه به روحشان صلوات 💐
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین زلفی اگر که ماند برایت سفید شد در اول بهار زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر قاری شدی مفسّر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین من که به روی چشم علمدار جام بود یادم نمی رود سر بالا نشین تو  بازیچه ی نگاه اهالی شام بود در حرف های مرد و زن پشت بام ها چیزی اگر نبود فقط احترام بود با دست سنگ صورت تو خط خطی شده از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم   هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت  هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟ آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت گل های باغت از همه رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت مردی نبود اگر یل ام البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم ای سایه بلند سرم ای برادرم آیینه ی ترک ترکِ در برابرم بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم بگذار اول سخن و شکوه ام تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سرمزار خودم گریه می کنم دستی که چوب زد لب قرآنی تو را زیر سوأل برد مسلمانی تو را بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید تا که رفو کنم سر پیشانی تو را می خواستند پیش همه کوچکت کنند اما خدات خواست سلیمانی تو را ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم حیران نبودم این همه حیرانی تو را این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست یعنی کسی ندید پشیمانی تو را تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 فیلم کامل | بیانات رهبر انقلاب در پایان مراسم عزاداری هیئت‌های دانشجویی در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۳/۶/۴ 💻 Farsi.khamenei.ir
سال ۷۳ که با یه تیم ۵، ۶ نفره برای تفحص، وارد خاک عراق شدیم، در پی نقض آتش بس و تیراندازی‌ای که به سمت ما شد، طی یک‌‌ ماجرایی من اسیر شدم و این اسارت (در زندان ابوغریب) حدود سه سال و خورده ای طول کشید. بعد از اینکه سال ۷۷ تبادلی صورت گرفت و از سفر طولانی اسارت برگشتم، شنیدم برادر عهدی و عقدی ام؛ سعیدِ شاهدی تو همون منطقه‌‌ی فکه که من اسیر شدم، به شهادت رسیده. اصلا برام قابل باور نبود، چون ما با سعید خیلی تو سر و کله هم می زدیم و فکر می کردم بچه‌ها دارند باهام شوخی می کنند. تا زمانی که رسیدم تهران، از خانواده‌ام استعلام کردم و گفتند بعد از مدتی که شما رفتی و به اسارت در اومدی، یه روز غروب آقا سعید اومد درب منزل و خداحافظی کرد و رفت. دیگه وقتی از اخوی هایم و دوستان دور و بری هم شنیدم که سعید شهید شده، اون موقع تازه متوجه شدم که موضوع جدی ست و دنیا رو سرم خراب شد. الان حدود بیست و شش ساله که من یا بهشت زهرا نرفتم یا اگه رفتم قطعاً بالا سر مزار آقا سعید رفتم و بهش توسل کردم. او ما را از یاد نمی‌بره اون‌ها زنده‌اند و نزد اوستا کریم دارن رزق و روزی شونو می‌خورند. من خودمو مرده می‌دونم. شاید یه روزایی ماها نسیان انسانیت بهمون غلبه کنه و فراموش‌شون کنیم اما اون‌ها یادشون نمیره و یاد ما هستند. راوی؛ آقای سیدداوود ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
به نام خداوند منان و با عرض سلام خدمت آقا امام زمان(عج) و نائب محترمش حضرت امام خمینی(ره) و با عرض سلام خدمت تمامی رزمندگان و با آرزوی ظهور آقا مهدی(عج) و با عرض سلام خدمت برادر گرامی خودم آقا سعیدِ گل. امیدوارم که حال حضرت عالی خوب باشد و در سلامت کامل به سر ببرید و هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید و باید به عرض برسانم که نامه پر از مهر و محبت شما روزِ ۷ یعنی دیروز به من حقیر رسید و کلی مرا خوشحال کرد. سعید جان! به خدا قسم شبی نیست که سر به زمین بگذارم و صبح به یادم نیاید که دیشب خواب منطقه و عملیات و غیره را دیدم هر شب خواب‌های عجیب می‌بینم و دیگر اعصاب برایم نمانده است. سعید جان! تو رو به خدا بیا تهران دم عیدی تا حداقل دوتایی با هم باشیم چند روزی. امیدوارم که حرفم را رد نکنی و بیایی. حال ظاهری حقیر هم خوب است و به دعاگویی مشغولم. سعید جان! از قول من به تمامی بچه‌ها سلام برسان به خصوص فرهاد کارآموز(کوپانی)، مهدی، فرهنگ و همه و همه. خب سعید جان بیشتر از این سرت را به درد نمی‌آورم و از شما التماس دعا دارم. به امید دیدار، خداحافظ نوکر و خادم شما؛ سید میثم(داوود) ۶۷/۱۲/۸ @shalamchekojaboodi
سلام پس از پایان سفر اربعین و بعد از زیارت حرمین شریفین اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و اباالفضل العباس علیه‌السلام، در فضای روح‌بخش بین‌الحرمین و بهشت روی زمین بیکباره حاج حمید پایمرد را دیدم. کسی که با دیدنش فقط به یاد آقاسعید افتادم و خیلی برام جالب و خوشایند بود. در این دیدار مختصر کمی هم راجع به آقاسعید صحبت داشتیم. سفری که به یاد و نیت سعید شروع شد و پایانش با دیدار یکی از رفقای همیشگی سعید به اتمام رسید. جالبه که من ایشون رو در داخل کشور هم نزدیک به ۳۰ سال بود ملاقات نکرده بودم. @shalamchekojaboodi
یک شب خواب دیدم سعید با موها و ریشهای سفید، سوار بر یک تریلی قرمز رنگ اومده و به من می گه بیا بریم. گفتم کجا بریم؟! مگه تو رانندگی با تریلی بلدی؟ صبح که بلند شدم دیدم تلویزیون داره تابوتهای شهدای تازه تفحص شده را بر روی تریلی نشون میده و درست همون روز، مراسم تشییع پیکر شهدا بود. رنگ قرمز و سبز پرچم های ایران که بر روی تابوت‌ها کشیده بودند منو یاد رنگ تریلی در خوابم انداخت. بعدا شنیدم که مقام معظم رهبری در سخنرانی شون گفتند؛ به ازای هر شهید تفحص، هزار شهید پیدا شده... حالا اینکه سعید چند تا شهید در تفحص پیدا کرده بود نمی دانم ولی به وضوح خوابم تعبیر شد و خیلی زود آن را در بیداری دیدم. راوی؛ _____________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(ایستاده در سمت چپ تصویر) در مراسم تدفین پیکر شهید فردین انصاری (شهیدی که سال ۷۳ استخوان های مطهرش رجعت نموده) ارسالی از آقای فرشید (برادرشهید) @shalamchekojaboodi
یادداشت های سعید پای مباحث قرآنی؛ ۱. سوره فاتحه ۷ آیه دارد و در مکه نازل شده است ۲. سوره بقره به معنی مطلق گاو آمده است نام این سوره از آیه ۶۷ و آیات پس از آن گرفته شده، سوره بقره در مدینه نازل شده و ۲۸۶ آیه دارد ۳. سوره آل عمران به معنی خاندان عمران؛ پدر مریم است که نام او در آیات ۳۳ و ۳۵ آمده. این سوره ۲۰۰ آیه دارد و در مدینه نازل شده است. محکمات آیاتی هستند که معنی‌شان واضح است و مفهوم و مقصود آن‌ها از ظاهرشان آشکار است. به عبارت دیگر در آنها احتمال بیش از یک وجه نمی‌رود. متشابهات بر خلاف محکماتند. ام کتاب، مادرِ کتاب یا اصل کتاب مراد از آیات محکمات است. در آیه ۱۳ این سوره اشاره به جنگ بدر شده است. در آیه ۱۴۰ اشاره است به شکست مسلمانان در جنگ احد و پیروزی آنان در جنگ بدر در ضمن آیه ۱۴۳ خطاب به کسانی است که بعد از جنگ بدر آرزوی شهادت می‌کردند و اینک واقعه احد پیش آمده است. @shalamchekojaboodi
آیه ۱۴۳ سوره مبارکه آل عمران
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
بخشی از کتاب اثری از گروه شهید ابراهیم هادی
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
اگر گناه علنی می دید، بدون هیچ ترس و واهمه‌ای و خیلی راحت و بی دردسر، امر به معروف، نهی از منكر می کرد. اول می رفت تذکر می داد ولی اگر برخورد نامناسبی می دید، جدی تر برخورد می کرد. مثلا یه بوتیكی بود که پشت ویترینش عکسای نامناسبی می گذاشت و یا همسایه‌ای که نوار ترانه می‌گذاشت و صداشو بلند می کرد. سعید وقتی اینها رو می دید به راحتی تذکر می داد. اگر چه این نهی از منکرهاش تهدیدهایی رو هم براش به دنبال داشت. یکبار با هم دیگه داشتیم سر کوچه، ماشین تعمیر می كردیم، همون موقع یه ماشینی اومد که صدای نوار ترانه‌ش بلند بود. سعید بهش گفت آقاجون كمش كن! یارو یه حالت خشم و غضبی به خودش گرفت، سعید گفت آقا كمش كن! اونم كم كرد ولی تهدید كرد كه بعدا می بینمت. یا یک بار صبح که توی محل می رفته، می بینه یه موتوری تو خیابون وقتی می خواسته از کنار سعید رد بشه، موتورش رو خاموش می كنه و به سعید که می رسه، با لگد می زنه بهش، طوری که سعید رفته بود تو دیوار و صدمه دیده بود. اگر چه نفهمیدیم كی بود ولی حدس می زدیم به خاطر همون امر به معروف هاش بود. راوی: شاهدی ________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔖 | اگر تا کنون موفق به مطالعه کامل بیانات اخیر رهبر انقلاب در نخستین دیدار هیئت دولت چهاردهم نشدید، می‌توانید بسته‌ی پیش رو را مرور کنید: 🖼 خبر و بسته خبری khl.ink/f/57420 ✏️ متن کامل بیانات khl.ink/f/57426 🎧 صوت کامل بیانات khl.ink/f/57422 🎥 فیلم کامل بیانات khl.ink/f/57423 📸 گزارش تصویری khl.ink/f/57421 🎙 پادپخش خط دیدار khl.ink/f/57425 💻 farsi.Khamenei.ir