✅ چطور از دست گذشته خود رها شویم؟
ابتدا افکارتان را عادت دهید که روی گذشته تمرکز نکند. از صحبت راجع به آن بپرهیزید. از بخاطر آوردن هرگونه تجربه منفی خودداری کنید. اگر چیزی را از دست داده اید یا رویاهایتان از بین رفته اند، مسلم است که مدت زمانی مشغول غصه خوردن میشوید. اما پس از گذشت این مدت باید برخیزید، گرد و غبار ناراحتی را از تن بزدایید، نگرش تازه ای اتخاذ نموده و شروع به پیشروی در زندگیتان کنید. نگذارید ناامیدی به درون مایه ی اصلی زندگیتان تبدیل گردید. از غصه خوردن برای چیزی که قادر به تغییر آن نیستید، دست بردارید.
🍃🌺خداوند میخواهد شروع تازه ای به شما عطا کند، اما پیش از دیدن هر فرصت تازه ای لازم است که موقعیت قبلی را رها کنید. بگذارید در پشت سرتان بسته شود و بعد به طرف دری که مقابلتان قرار دارد، گام بردارید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#بادکنک_فروش
در یک شهربازی پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از کودکان را که برای خرید بادکنک به والدینشان اصرار می کردند را جذب خود کرد.
سپس یک بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را به تناوب و با فاصله رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.
پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود! تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید: ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت؟
مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت:
پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد.
دوست عزیز من، زندگی هم همین طور است و چیزی که باعث رشد آدمها می شود رنگ و ظاهر آنها نیست. مهم درون آدم هاست که تعیین کننده مرتبه و جایگاهشان است و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشند، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم می شود.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشیاش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن، پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.
رهگذری متوجه شد که نقاش چه میکند. رهگذر میخواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش به خاطر ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و سقوط کند. رهگذر به سرعت یک از قلموهای نقاش را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد. نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند. اما رهگذر تمام جریان را که شاهدش بود برای نقاش تعریف کرد و توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.
براستی گاهی آیندهمان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم، اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب میکند. گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم: خالق هستی همیشه بهترینها را برایمان مهیا کرده است.
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز دوشنبه↯
☀️ ۶آذر ۱۴۰۲
🌙 ۱۳جمادی الاول ۱۴۴۵
🌲 ۲۷نوامبر ۲۰۲۳
📿 ذکر روز :
یاقاضی الحاجات
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا حضرت مـــــادر 🖤
▪️خبر از یک زن بیمار
▪️شود میمیرم
▪️مادری دست به دیوار
▪️شود میمیرم
▪️با زمین خوردن تو
▪️بال و پرم میریزد
▪️چادرت را نتکان
▪️عرش بهم میریزد
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد 🏴
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨✨
بعضى از ما سختمان است یا بلد نیستیم یا تمرین نکردیم واضح حرفمان را بزنیم
استعداد عجیبی در کنایه آمیز حرف زدن داریم!!
که به در بگوییم دیوار بشنود
و وقتی با کسی در رابطه هستیم این ماجرا پیچیده تر میشود
چون معتقدیم
"بعد از این همه سال باید بدونه"
و معلوم نیس وقتی هیچوقت خواسته هایمان را شفاف نگفتیم از کجا باید بدونه؟!
راحت، صریح و شفاف خواسته هایتان را بگویید:
مثلا:
من رو با احترام صدا بزن لطفا
دوست ندارم خانه فلان دوستت برویم
وقتی عصبانی هستم چند ساعت منو تنها بذار
لباس تیره دوست ندارم بپوشی، رنگهای شاد بپوش...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_چهار
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
رضا بقدری عصبانی بود که شروع به کتککاری کرد و بین اونا دعوا شد.یکی گفت:خانم شما تشریف ببرید ،دیگه نمیتونه مزاحمت بشه…اما یه اقایی گفت:مگه شهر هرته….صبر کن مامور بیاد و ازش شکایت کن……باید حساب کار دستش بیاد ،،،مرتیکه تو روز روشن دست روی دختر مردم بلند میکنه،،،فردا زن و بچه ی ماهم از ترس اینا نمیتونند پاشونو توی خیابون بزارند…یکی هم گفت:از قیافه اش معلومه ارازل و اوباشه…باید. اینا از خیابون جمع بشند…همه داشتند نظر میدادند که یه موتور گشت ایستاد و گفت:اینجا چه خبره؟رضا زود گفت:زنمه،،سرخرید بحثمون شد و به سیلی زدم ،،بریم خونه حل میشد اما این اقایون دخالت کردند.مامور ازم پرسید:این اقا راست میگه…؟؟میدونستم اگه با رضا برگردم روزگارم سیاهه،،پس گفتم:نه….من هیچ نسبتی باهاش ندارم…رضا بهم چشم غره ایی رفت که از دید مامور پنهون نموند…..مامور وقتی دید حتی با چشمهاش هم منو داره تهدید میکنه ،بیسیم زد و اروم حرفی زد وبعد گفت:مشکلی نداره،.،.میریم کلانتری تا همه چی معلوم بشه…
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه 🌹👌
✍️ کودکان مهربانترند
🔹معلم از دانشآموزان میخواهد که هر کدام در رابطه با وضعیت خود یک انشا بنویسند و قول میدهد که به بهترین انشا جایزه بدهد.
🔸همه بچهها، انشای خود را مینویسند و معلم بعد از خواندن آنها، از آنجا که همه انشاها را زیبا مییابد نمیتواند یکی را انتخاب کند، پس تصمیم میگیرد به قید قرعه، برنده جایزه (کفش) را مشخص کند!
🔹معلم از دانشآموزان میخواهد اسامی خود را داخل چکمه بگذارند، تا او یک اسم را بیرون بکشد.
🔸همین که میخواست اسم را بخواند همه بچهها دست زدند! و معلم با صدای بلند اسم یکی از بچهها را خواند.
🔹معلم وقتی این جریان را برای همسرش توضیح میداد، اشک میریخت و میگفت:
وقتی بقیه اسمها را نگاه کردم، متوجه شدم تمام بچهها فقط اسم همین دختر را که فقیرترین بچه کلاس است، نوشته بودند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨کمال تعجب
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستان های روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غُلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند.
وارد حیاط بیمارستان که شدیم ، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکت ها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو می کردند.
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری می نشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود.
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دست گذاشت تا پرواز کند و برود.
ما بالاخره نفهمیدیم بیمارستان روانی این وَر دیوار است یا آن ور دیوار؟
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨——🕊️تَلَنْگـُـــرِ مُــثْبَتــــــ♡ــــ
تا زمانی که با زندگی هماهنگ نشده ام، درد و رنج و فشارهای روحی و روانی نیز با من خواهند بود .
هر آنچه که در زندگیم هست ( چه خوب و چه بد ) همه و همه تجربه هایی هستند که زندگی در برابرم قرار می دهد تا مرا به خودش زنده کند،ولی من چه کار میکنم ؟
همش مقاومت ،قضاوت ، نا سپاسی ، تلاش برای تغییر اتفاقات و دور کردن تجربه های بد و همچنین تلاش در جهت نگه داشتن تجربه های خوب .
لحظه ای آرام و قرار ندارم ، هر لحظه در حال برنامه ریزی، فرار ،مقاومت ،قضاوت.
کل زندگیم شده ستیزه با زندگی.
به قول مولانا من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
برای امتحان هم که شده باید برای مدتی خودم و تمام امورات زندگی و روح و روان خودم را به قدرتی که مرا به دنیا آورده است بسپارم و به او اعتماد کنم .
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_پنج
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
رضا تقلا میکرد تا یه جورایی خودشو نجات بده اما منو هم نمیتونست بیخیال بشه…مردم همه میگفتند:مملکت قانون داره و باید این ارازل مجازات بشند..ماشین پلیس اومد و مارو بردند کلانتری.اونجا به رضا دستبند زدند و بردند داخل یکی از اتاقها و یه خانم پلیس هم منو به یه اتاق جداگانه ایی بردم یه برگه قضاییه جلوم گذاشت و گفت:هر چی نیازه بنویس…درمانده مونده بودم….چی باید مینوشتم.؟؟تنها چیزی که به راحتی نوشتم اسم و فامیلم بود.چند خط نوشتم و دیدم با واقعیت خیلی فاصله داره…..چون تردید داشتم خط خطی کردم…..چند دقیقه بعد همون مامور خانم اومد و گفت:این چیه؟؟؟کاغذ دولتی رو که خط خطی نمیکنند..مگه بیسوادی؟بلد نیستی بگو من بنویسم…اصلا تعریف کن تا من بنویسم…من هم دعوای صبح رو همونطوری که مردم دیده بودند رو تعریف کردم….یهو در باز شد و یه ماموری با مامور خانم اروم صحبت کرد و رفت…خانم بازجو اومد و روبروم نشست و گفت:تموم شد؟گفتم:بله…خانم بازجو گفت:ولی اون اقایی که ازش شاکی هستی چیز دیگه ایی میگه…..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
" من که بهت گفته بودم "
از مخرب ترین حرفهاست !!!!
یکی از بدترین، اشتباه ترین، آسیب زننده ترین حرفها در ارتباط با همسر یا فرزندتون این است که بگویید «من که بهت گفته بودم»
این حرف رو به هیچ کسی نگویید ،مخصوصا به فرزندتان
وقتی به کسی میگویید من که گفته بودم یعنی : تو احمقی ، نمی فهمی و این منم که از تو بیشتر می فهمم از این به بعد اگه به حرف من گوش کنی ، اشتباه نداری ، حالا هم خوشحالم به حرف من رسیدی و حقت هست که این بلا به سرت اومد و به دردسر افتادی
این برخورد به مرور زمان فرد رو دچار احساس گناه و سرخوردگی و خشم فرو خورده و تنفر از شما میکند
در حالی که پیام ما باید این باشد :
همه اشتباه میکنند ، هر اتفاقی بیفتد من در کنار توام ، کمکت خواهم کرد نگران نباش ، همه آدما شکست می خورند و اشتباه می کنند و این معنیش آن نیست که تو نمی فهمی یا انسان بدی هستی.باهم درستش میکنیم..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
👌👈افکار منفی،خشم و....ممنوع
👌👈اکثر ما در لحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه میشویم خودمان را
رنجانده ایم و موقعی این را درک میکنیم که خیلی دیر شده... زندگی بیشتر احتیاج دارد که چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ از آدمها؛ از رفتارها؛ گفتارها.
👌👈گفتوگوهای درونیتان را با احساسات خوشبختی، قدرت و موفقیت همراه سازید.
👌👈به افکار منفی اعتنا نکنید. به آرامی از کار کردن به این نوع افکار اجتناب ورزید و آنها را با افکار شادیبخش و سازنده جایگزین سازید.
👌👈از واژههائی که حس توانائی، قدرت خوشحالی و موفقیت را در ذهن آنان برمیانگیزاند، استفاده کنید.
👌👈قبل از شروع هر کاری، بهطور مشخصی در ذهنتان نتایج موفقیتآمیز آن را تجسم کنید. اگر با ایمان تمرکز کنید، مسلماً با نتایج شگرفی روبه رو میشوید. .
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_شش
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
خانم بازجو چشمهاشو ریز کرد و بهم خیره شد.از ترس آب دهنمو قورت دادم….نمیدونستم رضا چی گفته؟از طرفی کیف رو هم جلوی در تحویل گرفته بودند…نکنه داخل کیف رو گشتند.؟؟خانم بازجو گفت:خب…بگو…مجبور شدم دوباره حرفهای قبلی رو تکرار کنم…مامور خانم گفت:چرا دروغ میگی؟؟حرف نزنی به ضررت تموم میشه..اصلا نکنه پسره راست میگه و تو زنشی و داری اذیت میکنی؟؟باز حرفی نزدم….خانم گفت:آدرس خونتو بده تا پدر ت بیاد ببینیم کی راست میگه کی دروغ…چون نمیتونستم آدرس بدم باز حرفی نزدم…خانم بازجو گفت:معلومه که تو یه ریگی به کفش داری،،وقتی امشب مهمون ما شدی مجبور میشی حرف بزنی..با این تهدید هم نتونست ازم حرف بکشه و از اتاق رفت بیرون…در کمال تعجب دیدم به دستم دستبند زدند و بردند بازداشتگاه…..برای من خونه ی رضا و بازداشتگاه یکی بود پس چه بهتر که بازداشت باشم…منو به بازداشتگاه موقت زنان که خارج از کلانتری بود منتقل کردند……
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔅#پندانه
✍️ اگر زندگی بهتر میخواهی، خودت را تغییر بده نه دیگران را
🔸مردی برای مشاوره نزد من آمد. او پسر مؤمنی است.
🔹شروع به تعریف از زندگیاش میکند و میگوید:
یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق میخواهد.
🔸میگویم:
متوجه شدم! کفایت میکند.
🔹در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی میگویند و تسمه بر آن سوار میشود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمهای بخواهد آن را بگرداند، بهمرور رشتهرشته شده و پاره میشود.
🔸اکنون نیز فولی تو ریشریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگیات بر زندگی تو وارد شود، دیر یا زود عاصی شده و طلاق خواهد خواست.
🔹تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگیات اصلاح شود، چراکه تغییر همسر هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش چیزی که هرگز نباید به مردم بگی؛
👈به کسی درباره برنامه هات چیزی نگو
برنامت رو خراب میکنن!
👈نقاط ضعفت رو به کسی نگو
چون بر علیه خودت ازش استفاده میکنن!
👈شکستت رو به کسی نگو
چون همیشه به عنوان یه بازنده میبیننت
و بهت هیچ فرصتی نمیدن!
👈درباره ی قدم بزرگ بعدیت بهشون نگو
در سکوت حرکت کن و کارهات رو انجام بده
و با نتیجه ی کارات متعجبشون کن!
👈رازهات رو به مردم نگو
فقط یه احمق رازهاش رو فاش میکنه!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
در راهِ مشهد، شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!
به شیخ بهایی که اَسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اَسبش دائِم عقب میماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد شیخ بهائی عقب ماند، به میرداماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو میتازد.
میرداماد گفت: اسبِ او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد و میخواهد از شوق، بال در آورد.
در غیابِ یکدیگر حافظِ آبروی هم باشیم
این است "رسم رفاقت
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🍃آیا عادت کرده اید که برای بیان وضع زندگی یا کاری از واژه های منفی یا شوخی استفاده کنید؟ مواظب باشید❕
آنچه که به زبان می آورید به صورت ناخودآگاه روی ذهن شما تاثیر می گذارد.
شاید امروزه استفاده کردن از عبارت های منفی یا طنز مد شده باشد اما به یاد داشته باشید که این عبارت ها می توانند باعث ایجاد ذهنیت منفی در شما شوند. به عنوان مثال از شما در مورد کار جدیدتان سوال پرسیده می شود و شما به شوخی جواب خواهید داد که "کاره خاصی نیست". همین جواب شما روی ذهن شما تاثیر می گذارد و باعث می شود که خودتان نیز این قضیه را باور کنید و از آن به بعد احساس ناخوشایندی نسبت به کارتان داشته باشید.
راه حل چیست؟
زبانتان را پالایش کنید. همیشه پاسخ های واقعی، بدون اغراق و به دور از شوخی و یا مد روز را به زبان بیاورید و سعی کنید همیشه از عبارت های مثبت استفاده کنید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_هفت
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
یه اتاق تقریبا سرد و تاریک بود…چشمهام که به تاریکی عادت کرد یه خانم حدودا ۴۰ساله رو دیدم که گوشه ایی نشسته بود،،با دیدن اون خانم هل شدم و گفتم:سلام…خانم گفت:علیک سلام…واقعا داشتم دق میکردم،،باورم نمیشد که زندونی شده باشم.همیشه تو فیلمها و قصه ها زندان رودیده بودم…از شدت خستگی و استرس یه گوشه نشستم و در همون حالت خوابم برد،،با صدای باز شدن در بیدار شدم و دیدم برامون غذا اوردن….من که نخوردم ولی در عوض اون خانم با ولع سهم منو هم خورد و گفت:خیلی گرسنه بودم…….داشتم ضعف میکردم…غذا خوراک لوبیا بود که رنگ و رو نداشت…دوباره خوابیدم….چند بار در باز و بسته شد اما اهمیت ندادم و خوابیدم…اون شب خواب مامان رو دیدم.خواب دیدم که کنار مامان خوابیدم و مامان منو با ناز بیدار میکنه و حاضر میشم و میرم مدرسه…از خواب پریدم و از گرسنگی دیگه خوابم نبرد.وقت نماز صبح صدای اذان و مناجات از بلندگو پخش شد،….با پخش مناجات بغضم شکست و دلم لرزید و شروع به گریه کردم……
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❣اگر در زندگیتان چیزی وجود دارد که آن را نمیخواهید، دیگر نگران آن نباشید و صحبت کردن در مورد آن را متوقف کنید.
چون انرژی که شما صرف آن میکنید آن را زنده نگه میدارد. انرژیتان را از آن بگیرید به احتمال زیاد از شما دور خواهد شد
زمانی که بخش عمده ای از افکارتون, باورهای مثبت هستش ضمیرناخودآگاه هم ایده های بیشتر و بهتری رو براتون میفرستد
اونقدر جمله تاکیدی مثبت رو برای خودتون تکرار کنید که کاملا باورشون کنید و جای تردیدی نذارید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
توقع را کنار بگذاریم!
توقع چیست؟ چیزی است که همه از تو دارند ولی تو نباید از کسی داشته باشی. اگر دنبال آرامش هستید از کسی توقعی نداشته باشید. حتی از پدر و مادرتان.
همهچیز را از همهکس انتظار داشته باشید. «تکرار میکنم»؛ همهچیز را از همهکس انتظار داشته باشید تا کمتر غافلگیر شوید.
هموطن عزیز! همشهری گرامی! همکار ارجمند! همکلاس بزرگوار!
من از شما هیچ توقعی ندارم. از پدر، مادر، همسر، فرزند، دوست، شاگرد و ... از هیچکس! اگر محبتی میکنید این بزرگواری شماست، اگر نه، گلهمند نیستم و حتما" برایش دلیل قانعکنندهای دارید.
لطفا" شما هم توقعی نداشته باشید. زندگیتان را بکنید، لذتش را ببرید اما سر هم منت نگذاریم و مدام گله و شکایت شخصی نکنیم. گله نکنیم، گله نکنیم...
هروقت به کسی گفتیم "من از تو توقع..." آن لحظه را مرور کنیم که چه دلیلی دارد از کسی توقع داشته باشیم؟
قانون، وجدان و پروردگار بین ما قضاوت خواهد کرد. دست برداریم از گلههای مداوم و کلافهکنندهای که آدم را حقیر میکند!
تمرین کنیم..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_هشت
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
بعداز کلی راز و نیاز با خدا یهو در باز شد و برامون چایی با نون اوردند….بقدری گرسنه بودم که اینبار سهم خودمو سریع با اشتها خوردم…یه کم با اون خانم حرف زدم و اسمشو پرسیدم و گفتم:جرمت چیه؟عصبی گفت:به تو چه؟؟؟مگه من از تو چیزی پرسیدم؟؟معذرت خواهی کردم و دوباره ساکت نشستیم…نزدیک ظهر یه خانمی حدودا سی ساله رو هم اوردند پیش ما…..اصلا ترسی توی چشمهاش دیده نمیشد.تا نشست به من نگاه کرد و گفت:اولین باره که اینجا میایی؟با علامت سر گفتم:بله.با خنده گفت:معلومه…اینقدر که پاستوریزه ایی،اینو که گفت هر دو به من خندیدند.چند دقیقه ایی گذشت و مامور اومد و اسم منو صدا کرد و گفت:آماده شو بریم…با استرس از بازداشتگاه اومدم بیرون و از هولم با اون دوتا خانم خداحافظی هم نکردم…دوباره بازجویی شدم….حس میکردم مامور چیزای بیشتری نسبت به دیروز میدونه…مامور گفت:اهل این شهر نیستی؟؟؟خانواده ات کجا هستند؟؟؟اون پسر میگه از فامیلهای دورش هستی…
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🍃- به افراد عصبی که در خیابان به شما تنه میزنند راه بدهید تا عبور کنند
- به رانندگان عصبانی و بی منطق که میخواهند از هر گوشه ای زودتر به مقصد برسند راه بدهید
- به کسی که در خیابان به شما بی احترامی میکند بی اهمیت باشید
- در برابر کسی که بی محابا به شما ناسزا میگوید سکوت کنید و محیط راه ترک کنید
- در برابر کسی که کارهای وقیحانه خود را به شما نسبت میدهد کوتاه بیایید
چون آنها به راحتی هر کاری که بخواهند را میکنند.
به سادگی شما را وارد بازی های کثیف خود میکنند و با بی حیایی و فریاد و دریدگی شما را تا سطح خودشان پایین میکشند
یادتان باشد آنها همیشه حق به جانب هستند و آدم سالم و باشرف از پس آنها بر نمی آید
ضرب المثل باید با هر کسی مثل خودش بود...
را برای رسیدن به آرامش فراموش کنید و از چنین افرادی فقط دور باشید و یقه تان را دست هر دیوانه ای ندهید چون به قول معرف مردم از دور دیوانه اصلی را تشخیص نمیدهند..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#انگیزشی
🔺 پنج دلیل برای اینکه بدونیم چرا در مسیرِ هدفمون ، نباید به حرف و فکر مردم توجهی داشته باشیم :
1️⃣ شما تنها کسی هستین که به خوبی میدونین که توانایی هاتون چی هست ، نه مَردُم!
2️⃣ شما به خوبی میدونین که این خودتون هستین که مسبب شادی خودتون هستین ، نه مَردُم!
3️⃣ شما از هدف و منظورِ خودتون باخبر هستین ، نه مَردُم!
4️⃣ شما تمایل شدیدی دارین که به هدفِ خودتون برسین ، نه مَردُم!
5️⃣ شما تنها کسی هستین که میتونین خواسته ی خودتون رو عملی کنین ، نه مَردُم!
شجاع باشین و برای جنگیدن، برای خودتون آماده باشین و بدونین که همه چیز به خودِ شما بستگی داره ، نه مَردُم!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❣چه چیز را برای خود تدارک می بینیم؟
از زبان مردم می شنویم:
«باید پولی برای روز بیماری کنار بگذارم.» آن ها با پای خود به استقبال بیماری می روند.
قانون تدارک در هر دو جهت کار می کند. اگر برای آنچه که از آن می ترسید یا نمی پسندید تدارک ببینید، همان را به سوی خود جذب خواهید کرد.
مشیت الهی برای هر انسان، وفور نعمت و فراوانی است.
باید یاد بگیریم که درست بطلبیم.
مثلا این عبارت را تکرار کنید:
«روزی من از جانب خدا است و هم اکنون در پرتو فیض فرو می بارد و انبوه می گردد.»
هر روز هشیاری خود را بیازمایید تا ببینید که برای چه تدارک می بینید.
آیا از تنگدستی می هراسید و به پول خود می چسبید و از این رو، تنگدستی بیشتری را به سوی خود می کشانید؟
یا آنچه را که دارید خردمندانه به کار می گیرید تا راه را برای دارایی هر چه بیشتر بگشایید؟🌿❄️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#تلنگر
حسودهرگزنیاسود
آدمها نه وقتش را دارند، نه حوصلهاش را تا برای تویی که تمام حواس و تمرکزت را روی زندگی آنها گذاشتهای توضیح بدهند که عزیزم! سرت به کار خودت باشد، حسادت از پا درت میآوردها! که آب را به جای اینکه زیر پای آنان بریزی و منتظر باشی زمین خوردنشان را ببینی، بریزی روی آتش حرص خودت تا بیش از اینها نسوزی، که دیگران اکثرا کفشهای آهنین دارند و روانی آرام که با پرتاب هر ریزه سنگی متلاطم نمیشود.
ببین جانم! "حسادت" احساس نفرتانگیز و دردناکیست. اینکه تو از موفقیت و شادی و آرامش دیگران دردت بگیرد، نفرتانگیز است، اینکه تاب دیدن حال خوبِ آدمهای دیگر را نداشته باشی نفرتانگیز است، اینکه چین بالای پیشانیات از شدت حرصی باشد که برای زندگی و رفتار دیگران خوردهای، نفرتانگیز است!
آدمها که اول و آخر، زندگیشان را میکنند، تو روی رفتار و دیدگاهت کمی کار کن، به خاطر خودت میگویم... اینجوری زود از پا در میآیی. خیلی زود!
پ.ن: همهی ما احساس حسادت و خصلتهای ناپسند را به هر نسبتی که شده درون خودمان داریم، میزان انسان بودن ما وابسته به توانایی ما در مهار کردن این خصلتهاست، به همین سادگی...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📝
کسی که ذهن خود را به بخش های تاریک زندگی خویش متمرکز می کند و در فضای همان ناکامی ها و بدبختی های گذشته سیر می کند در آینده نیز همان ناکامی ها و مشکلات را برای خودش به ارمغان می آورد.
اگر دایم به مشکلات زندگی گذشته خود بیندیشید مشکلات و سختی های مشابهی را به زندگی فعلی خود می آورید. بنابراین بهتر است گذشته را فراموش کنید. به خاطر خودتان این کار را بکنید.
اگر از کسی رنجیده خاطر شده اید یا کسی را ملامت می کنید برای آرامش خودتان آنها را ببخشید. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی لایق و سزاوار خود را خلق کنید.
اگر توجه خود را به چیزهایی که می خواهید معطوف کنید احساسات خوب از خود صادر می کنید و قانون جذب به شما واکنش نشان می دهد. فقط کافی است دست به کار شوید و معجزه را آغاز کنید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_شیرین
#بگذار_برگردم_پدر
#پارت_شصت_نه
من شیرین هستم،،،متولد ۱۳۵۴ تهران…..
اینقدر تحت فشار بودم که در نهایت گفتم:بخدا من اونو نمیشناسم و فقط مزاحمم شده بود..مامور از جاش بلند شد گفت:باکره ایی؟؟مات موندم ولی گفتم :نه…تازه متوجه شدم که چه اشتباهی کردم….اومدم درست کنم که بدتر شد…گفتم:با هیچ کسی.مامور گفت:یعنی شوهر داری؟؟گفتم:نه نه….من دخترم…مامور بی درنگ گفت:باید بری پزشک قانونی….اون پسره و تو هر دو دروغ میگید…مامور یکی رو صدا کرد و گفت:پزشک قانونی…داشتم از در بیرون میرفتم که مامور گفت:اون کیف زنونه برای توعه؟؟خیلی ترسیدم و با ترس گفتم:نه مال من نیست…مامور گفت:یعنی چی؟؟؟کیف زنونه رو جلوی در تو تحویل دادی…بقدری هول کرده بودم که گفتم:برای من نیست اون مال رضاست…تا اسم رضا رو به زبون اوردم مامور لبخند مرموزی زد و گفت:پس اون پسر رو نمیشناسی ولی بقدری باهاش صمیمی هستی که با اسم کوچیک صداش میکنی…حالا برو معاینه ،،،وقتی اومدی خیلی باهات کار دارم……به خودم کلی فحش دادم که چرا خودمو باختم و زود لو دادم
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قطع به یقین همه مون دنبال انسانیت هستیم و هر از گاهی آه «انسانم آرزوست !»از نهادمون بلند میشه ....
✍اما من با احترام به همه میگم خودمون چقدر انسانیم !؟ و چقدر تلاش کردیم انسانیت رو به معنا برسونیم !! ...
🔸در عجبم در عصر ارتباطات چرا همچنان انسانیت در خوابه و عصر ما بوی دلتنگی و تنهایی میده .....
و من چیزی ندارم بگم جز اینکه این روزها موافقم با مارک زاکربرگ که میگه : « بعد از کفش بیشترین چیزی که زیر پا گذاشته می شود ، انساااانیت است... »
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
حکایت
آقایی به نام داربی، در کلورادو معدن طلا داشت. این معدن مدت کوتاهی فعال بود و سپس به ظاهر از طلا خالی شد. او بیشتر و عمیق تر حفر کرد، اما فایده ای نداشت.
او از حفر معدن دست کشید و ابزار حفاری و زمین را در ازای چند صد دلار ناقابل به جوینده دیگری واگذار کرد. مالک جدید معدن درست در فاصله ی سه قدمی از محلی که داربی از حفاری دست کشیده بود به رگه ای از طلا رسید که میلیون ها دلار ارزش داشت.
این حادثه زندگی داربی را تغییر داد. او هرگز اشتباه خود را در متوقف کردن حفاری در فاصله سه قدمی تا طلا فراموش نکرد. او سال ها بعد گفت «من این نعمت را به دلیل بی ثباتی خودم از دست دادم و به من آموخت که پیشروی هر چقدر هم که دشوار باشد شکیبایی و پیگیری را ادامه دهم، درسی که برای موفق شدن در هر کاری باید یاد می گرفتم.»
یکی از دلایل شکست، عادت به کنار کشیدن در زمانی است که فرد شکست خورده است.
سه قدم مانده به طلا متوقف نشوید. برگردید و کمی بیشتر حفر کنید.
📗: بنویس تا اتفاق بیفتد
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد