eitaa logo
شعر و داستان
2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
90 ویدیو
44 فایل
مدیر کانال @rEzA1996 «ارسال اشعار» «انتقادات و پیشنهادها» ارتباط بدون ذکر نام شما: https://harfeto.timefriend.net/17368038386764
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به یغما برده ای و حس قدرت می کنی؟! من خودم آن را برای بردنت آراستم! @shearvdastn
از هواداری به‌ جان جویم نسیمِ صبح را تا سلامی از منِ بیدل به دلجویی برَد.. @shearvdastan
خوش آن دمی که غمی در دل بهار نباشد کسی دلش نگران از فراق یار نباشد زمان بارش باران و فصل رویش گلها گلی به آفت رویش دمی دچار نباشد پرنده ای که نیازش سفر به اوج بهارست خدا کند به تنش زخم ماندگار نباشد کنار پنجره در خانه ای که نور ندارد دلی شکسته و چشم کسی خمار نباشد برای یاریِ آن کس که نان به سفره ندارد خدا کند که کسی سرد و بی بخار نباشد بنای خانه ی خوبان خراب می شود آخر اگر که اسب ستم گستران مهار نباشد شکوفه می دهند درختان باغ اگر حاکم به اسب سرکش خودکامگی سوار نباشد گلِ نماد درستی به لاله زار نروید اگر نگاه تو بر صبح نوبهار نباشد فروردین ۹۹ چاپ در کتاب سکوت سرد @shearvdastan
رفتم به او بگویم "من عاشقت شدم" را لرزیدم از نگاهش گفتم عجب هوایی @shearvdastan
اگر خاموش هم باشد، زبانی شعله‌ور دارد! یکی پروانه را از شمع گریان برحذر دارد فقط می‌خواست هم بالینِ عشقی آتشین باشد نمی‌دانست در آغوشِ او خفتن خطر دارد دلم چون موجِ ناآرام سر بر صخره می‌کوبد خداوندا ! چه شوری باز این دریا به سر دارد چقدر از لطفِ بی‌اندازه ساقی زمین‌گیرم یکی باید مرا از گوشه میخانه بردارد... کمی آیینه را هنگام بی‌تابی مدارا کن که آهی مختصر بر روح عریانش اثر دارد @shearvdastan
اين قلب ترك خورده ى من بند به مو بود من عاشق او بودم و او عاشق او بود @shearvdastan
خورشیدم و شهاب قبولم نمی‌کند سیمرغم و عقاب قبولم نمی‌کند عریان‌ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار این شهر، بی نقاب قبولم نمی‌کند ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت عکسی شدم که قاب قبولم نمی‌کند این چندمین شب است که بیدار مانده‌ام آنگونه‌ام که خواب قبولم نمی‌کند بیتاب از تو گفتنم آوخ که قرن‌هاست آن لحظه‌های ناب قبولم نمی‌کند گفتم که با خیال دلی خوش کنم ولی با این عطش سراب قبولم نمی‌کند بی سایه‌تر ز خویش حضوری ندیده‌ام حق دارد آفتاب قبولم نمی‌کند @shearvdastan
حالم بد است... با تو فقط خوب می شوم خيلى از آنچه فکر می کنی مبتــلا ترم @shearvdastan
شد صبح دگر خیرِ مرا باز تو بشمار غیراز تو مگر خیرِ دگر هست به تكرار @shearvdastan
در بزم وصالش همه کس طالب دیدار تا یار که را خواهد و میلش به که باشد @shearvdastan
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی کرد به دوست مرگ را اینهمه ناچیز نمی‌دانستم ‌ @shearvdastan
همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست... @shearvdastan