خیره ام در چشم خیست، حسرتم را درک کن
قبله ام باش، عاشقانه ... نیتم را درک کن
ای که رؤیایت دلیل گنگ عصیانم شده
شعرهایم، گریه هایم، خلوتم را درک کن
عشق را بر شانه ی اسطوره ها باریده ام
ردّ اشک نیمه شب بر صورتم را درک کن
غرق آغوشت شدم، عریانی ام تسلیم توست
تا ابد می خواهمت، این حالتم را درک کن
روزهای بودنم با تو علامت خورده است!
توی تقویم ام بمان و عادتم را درک کن
گر چه نقشِ منفی ام را خوب ایفا کرده ام
در غزل ها؛ جنبه های مثبتم را درک کن
از قرارم با تو، یک عمر است که آواره ام!
لا اقل دلشوره های ساعتم را درک کن
#صنم_میرزاده_نافع
@shearvdastan
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست
#حمید_مصدق
@shearvdastan
هرچند حیا میکند از بوسه ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهره اوست
الفت چه طلسمی است که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یکبار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهوده خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
@shearvdastan
آن مسافر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بی هوشم كرد
معصيت نيست نمازی كه قضا كرد از من
معصيت زمزمه هايی ست كه در گوشم كرد
نيمه شبها پس از اين سجده كنان ياد من است
آن سحرخيز كه آن صبح فراموشم كرد
چه كلاهی به سرم رفت، كبوتر بودم
يك نفر آمد و با شعبده خرگوشم كرد
در عزاداری او رسمِ چهل روز کم است
ياد چشمش همهی عمر، سيه پوشم كرد
#کاظم_بهمنی
@shearvdastan
🎭
امان از داستان عشق و فرجام غم آلودش
نمی دانستم این آتش به چشمم می رود دودش
تو را با دیگری می بینم و با گریه می پرسم
از این دیگرنوازی ها خدایا چیست مقصودش؟
چه دنیایی که وقتی در دل من خانه می کردی
نمی گفتی که بی رحمانه خواهی ساخت
نابودش...
درختی از درون پوسیده ام کی روز ویرانی ست؟
چه فرقی می کند وقتی نباشی دیر یا زودش؟
جوانی دادم و حسرت خریدم، ای دل غافل!
ضرر در عاشقی کم دیده بودم؟ این هم از سودش...
#سجاد_سامانی
@shearvdastan
من عاشق سکوتم و کم حرف می زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم
از تو شنیده ام که حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف می زنم
مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیره ام
وقتی که از نهایت غم حرف می زنم
من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی
با لهجه ی سیاه قلم حرف می زنم
دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر
یک روز می رسیم به هم حرف می زنم
آن وقت در کنار تو آرام می شوم
آن وقت با زبان دلم حرف می زنم
این نامه چند خط غم هر روزه ی من است
من شاعرم...به لحن قلم حرف می زنم
#مریم_سقلاطونی
@shearvdastan
تقدیم به جانبازان عزیز
این صندلی روایت دردی جدید نیست
قد تو سالهاست که دیگر رشید نیست
دیگر به غیر صندلی چرخدار تو
هرگز کسی برای دل تو مرید نیست
یک زخم تازه بر جگرت چنگ میزند
این زخمها برای تو چیزی جدید نیست
طوفان شده زمانه برای دلت ولی
شکر خدا که قامت سرو تو بید نیست
با چشم خود به سمت شهیدان ببر مرا
این کار از نگاه تو اصلاً بعید نیست
چشمت به قطعه شهدا خیره مانده است
چیزی درون چشم تو غیر از امید نیست
ای اسوههای صبر خدا اجرتان دهد
اجر شما که کمتر از اجر شهید نیست
👤ارسالی اعضاء محترم
@shearvdastan
جدا کردند آدم ها مرا از تو، تو را از من
تو دریایی و من ساحل، نخواهی شد جدا از من
تو کاغذبادی و من در نخ زیباییات هستم
مبادا آن که قدر سوزنی باشی رها از من
تو مرز کفر و ایمانی! چگونه بگذرم از تو؟
اگر این گونه باشد نگذرد دیگر خدا از من
شکستم بارها و همچنان خاموش می مانم
صدا از سنگ می آید، نمی آید صدا از من
تو دریایی و من قصر شنی؛ از خود نپرسیدی
که از آن رفت و آمدها چه می ماند به جا از من؟
تو روزی باز خواهی گشت! این خط این نشان !اما...
دریغا چون نخواهی یافت حتی رد پا از من!
#علیرضا_بدیع
@shearvdastan
خودت وقتی نخواهی
کاری از من بر نمی آید😣
تو راضی کن دلت را مال من باشد
خدا با من🙈
#دوکوهه
@shearvdastan
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست
چیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیست
دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان
چیزی که در دریا نباشد در تو قطعا نیست
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم
ای عشق خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست
در عشق باید پر تحمل بود و دور اندیش
پروانه گشتن چاره اش جز پیله کردن نیست
#حسین_زحمتکش