🌸 خُرسندی
بدبختی هزار و یک شکل دارد، خوشبختی اما فقط یک شکل دارد: خرسندی.
می توان به سیبی خوشنود بود یا به بوییدن یک بوته بابونه یا به فراغتی و کتابی و گوشه چمنی، یا دلخوش بود به بوسیدن روی ماه خداوند که همه جا هست.
اگر خرسندی نیاموزی اگر خرسندی نَوَرزی، ناگزیر آزمند می شوی و اگر آزمند شوی دیگر هرگز خوشحال نخواهی بود؛ زیرا از پس هر چیزی چیز دیگری هست و از پس هر خوشبختی، خوشبختی دیگری و آزمند ناچار است که از چیزی به چیزی و از آزی به آزی همواره بکوشد و بجوشد تا به خوشبختی برسد اما رسیدنی در کار نیست.
همیشه چیزی کم است. همیشه جای چیزی خالی است. همیشه فقدانی هست و نقصانی. بودها همیشه اندکند و نبودها فراوان. همیشه نیازی ما را می آزارد و همیشه نبودی ما را می رنجاند.
حسرت، موریانه ای است که استخوان های آدم را می خورد و افسوس آهی است که در شُش های زندگی خفقان می دمد.
🔹
قناعت، قدرت است و بسندگی، شادمانی ست.
کوهها قدرتِ قناعت دارند و گنجشکان شادیِ بسندگی.
کوهها از همه جهان، به زمین زیر پا و آسمان بالای سرشان قناعت می کنند و گنجشکان به دانه ای و شاخه ای و قطره آبی...
انسان اما به هیچ چیز....
✍️عرفان نظرآهاری
@shearvdastan
با اشک تو خنده را عوض میکردم!
قانون پرنده را عوض میکردم!
دنیا در دستم بود آن وقتی که -
با دست تو دنده را عوض میکردم!!!
#اصغر_عظیمی_مهر
با سوز و فغان سلام ما را برسان
از صمیم جان سلام ما را برسان
امشب که به کربلا می آید مادر
بر مادرتان سلام ما را برسان ...
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
@shearvdastan
باز هم از تو نوشتم بدنم می لرزد
من نفس می زنم و پیرهنم می لرزد
آمدم فال بگیرم ,مثلا یلدا بود
شعری آمد که همه جان و تنم می لرزد
بعد ِ تو یاس خزان کرد قناری ها مُرد
بغض را می خورم اما دهنم می لرزد
بی تو تهران و من و قصه ی سرگردانی
پای رفتن نه , ولی آمدنم می لرزد
قلبِ من می تپد اما بخدا بعد از تو
هر دلی را که فقط می شکنم می لرزد
مثلِ یک حلقه ی اشکم که بلاتکلیف است
یک نفس مانده به جاری شدنم می لرزد
پِلکِ من می پرد و حادثه ای در راه است
مُژه بر هم بزنم یا نزنم می لرزد
مُرده باشم , تو صدایم بکنی باور کن
بند بندِ من و بندِ کفنم می لرزد
#ساقی_سلیمانی
@shearvdastan
عارفان علـم عاشـق می شوند
بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود
هر که عاشق شد معلم می شود
@shearvdastan
معلم چو كانوني از آتش است
همه كار او سوزش و سازش است
همی سوزد از مهر و گرمی دهد
به سنگین دلان درس نرمی دهد.
چو در مجلس درس آيد دبير
در آنجا است يكسان غني و فقير
به روز معلم كه روزي «نو» است
بر آن ز آفتاب خرد پرتو است.
يكي ديگر از گفتنيهاي من
كه ناگفته مانده است در انجمن،
شكايت بود زين محيط ادب
كه زو گشته روز معلم چو شب.
محيط خرد، آوخ آباد نيست
معلم در اين ملك دلشاد نيست!
معلم در اين محفل تيره راي
چراغي است در بين كوران به پاي.
@shearvdastan
گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه می دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که نا گفته نهاد:
قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد
ایرج_میرزا
@shearvdastan
می توان در سایه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد، یاد آموختیم
پس، سویدای سواد آموختیم
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معـلم جان روشن یافتیم
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
ای تو کشتی نجات روح ما
ای به طوفان جهالت نوح ما
یک پدر بخشنده آب و گل است
یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسی کدامین برترین
آنکه دین آموزد و علم یقین
استاد محمد حسین شهریار
@shearvdastan
بیا ای آخرین موعود و از بالا تماشا کن
به زیر پا علف های معطل بودن ما را
#حسن_قریبی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دانی که عاشق بی ادعا معلم است
شمع همیشه روشن دوران معلم است
پروانه سوخت تا که دهد درس عاشقی
آن کس که سوخت بهر من و تو معلم است
سالروز شهادت #شهیدمرتضےمطهری و #روزمعلم گرامی باد
@ahearvdastan
دست هایت که آیینه تلاش روزگارند پر برکت باد!
توان دست هایت را می ستایم
ای سازنده ترین نقش هستی در قاموس آفرینش
روز کارگر مبارک ...❤️❤️❤️
#سرمایه_واقعی دستان زحمتکش کارگر است.
@shearvdastan
بازآ که در فراقِ تو ، چشمِ امیدوار
چون گوشِ روزه دار ، بر الله اکبر است
_سعدی
@shearvdastan
بودن #تُ
یعنی
بودن من
معادله سختی نیست
بگذار با #تُ حل شوم
مجهول بودن را دوست ندارم
#الهه_مظفریان
@shearvdastan
جمعه يعني دلم از غصه بگيرد امّا
به همين بودنت از دور...
قناعت بكنم
#پویا_جمشیدی
@shearvdastan
تا تو هستی و غزل هست ، دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت
كه در این وصف ، زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزلهاست جهان را اما
غزل توست كه در قولی از آنِ ما نیست
تو چه رازی كه به هر شیوه تو را میجویم
تازه مییابم و بازت اثری پیدا نیست
شب كه آرامتر از پلک تو را میبندم ،
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست
اینكه پیوست به هر رود كه دریا باشد ،
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم كه به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی كه سزاوار تو باز اینها نیست ...
@shearvdastan
مومنی هستم که معروف است بی ایمانی ام!
سویِ دوزخ می روم با سجده ی طولانی ام
دستِ تقدیرِ مرا باید گرفت و بوسه زد
لطفِ او بوده چنین در چنگِ غم زندانی ام
روزگار از من شکایت داشت،من از روزگار...
این چه تقدیری ست خورده بر سر پیشانی ام
رفتم از "آدم" بپرسم نقشه ی ابلیس چیست؟
سر تکان داد و صدا زد: من خودم قربانی ام
آبرویِ رفته ی من باز می گردد مگر؟
من که رسوای جهانم، از چه می ترسانی ام
#احسان_نرگسی_رضاپور
@shearvdastan
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالش
سَحَر بجوید
ز بیکرانها
حضورِ ما را.
به جستوجوی کرانههایی
که راهِ برگشت از آن ندانیم
من و تو بیدار و
محوِ دیدار
سبکتر از ماهتاب و
از خواب
روانه در شطِّ نور و نرما
ترانهای بر لبان بادیم
به تن همه شرموشوخِ ماندن
به جانِ جویان،
روانِ پویانِ بامدادیم.
ندانم از دور و دوردستان
نسیمِ لرزانِ بالِ مرغیست
و یا پیام از ستارهای دور
که میکشاند
بدان دیاران
تمام بود و نبودِ ما را.
درین خموشی و پردهپوشی
به گوشِ آفاق میرساند،
طنینِ شوق و سرودِ ما را.
چه شعرهایی
که واژههای برهنه امشب
نوشته بر خاک و خار و خارا
چه زادِ راهی بِه از رهایی
شبی چنان سرخوش و گوارا!
درین شب پای مانده در قیر
ستاره سنگین و پابهزنجیر
کرانه لرزان در ابرِ خونین
تو دانی آری،
تو دانی آری
دلم ازین تنگنا گرفته.
بگو به باران
ببارد امشب
بشوید از رخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالش سَحَر بجوید
ز بیکرانها
حضورِ ما را.
محمدرضا شفیعی کدکنی
@shearvdastan
✹﷽✹
🌹
🌿
پلکی زدیم و صبحِ نبودن فرا رسید
از دست رفت هرچه که از هرکجا رسید
«تنها صدا صداستکه...» آنهم نماندهاست
نوبت به بخشِ جالبِ این ماجرا رسید
پس معنیِ زمان و مکان، دیر و دور بود؟
از «زندگی»، چه تحفهی طنزی به ما رسید!
ما: هیچ، ما: سکوت و تبسّم، چو دلقکی
اندوهناکِ آنچه ز خلق و خدا رسید
مقصودِ هر کمال، شبِ کالِ نیستیست
شد سهم خاک، میوهی این باغ، تا رسید!
پیش از سپیدهدم، همه را خواب میبَرَد
این کاروان به راه نیفتاد؟ یا رسید؟...
#عبدالحمید_ضیایی
@shearvdastan
همواره با توام مگر از خود برانی ام
رفتن بهانه ای است که شاید بخوانی ام
با من چه کرده ساحرهء چشم تو که من
اینگونه کشته مردهء این زندگانی ام
گوشی برای حرف دلِ خود نیافتم
نامه رسان گمشده در بی نشانی ام
ای آنکه هیچ وقت ندیدم تورا چرا
از تو پر است خاطره های جوانی ام
من کیستم بدون تو از من به من بگو
ای آنِ خفته در غزل ناگهانی ام
ساز تو شور داده به خنیاگری من
سوز تو ناله ریخته در روضه خوانی ام
گاهی لبان فرخی یزدی ام ولی
گاه بداهه فرخی سیستانی ام
وحشیِ بافق، اهلیِ شیرازی توام
از دست تو حزینم و بابا فغانی ام
دورم کن از هرآنچه به غیراز تو در من است
تنها تو رفته رفته به خود می رسانی ام
می خواندم سکوت بیابان به سوی تو
راز رسالت است نهان در شبانی ام
#سید_حمیدرضا_برقعی
مثل خنده نوزادی که غرقِ خواب است،
مثل شربت خنکِ آلبالو در یک روز گرم، مثل اولین گاز از گوجه سبز بعد از یکسال صبر،
مثل میمِ مالکیتِ آخر اسم،
مثل بوی خانه کاهگلی بعد از باران،
یا کشیدنِ نقاشی روی شیشه بخار کرده،
مثل پیدا کردنِ جای خالی در اتوبوس با یک بغل خستگی،
صدای موج دریا در شب، بوسه های ناگهانی،
چای تازه دمِ قند پهلو توی استكانِ کمر باریک،
یا مثل دستانِ گرم ِمادر بزرگ،
دوست داشتنت همین قدر شیرین است...
#شقایق_جلیلی
@shearvdastan
توی دلم ،
جز عشق #تُ ؛
علاقهای روآج نیست ؛
انقدر هوامو داری که ؛
اکسیژن احتیاج نیست ...
#زهرا_میرزایی
@shearvdastan
گر تو شیرینِ زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشقِ تو فرهادِ زمانم ...
#سعدے👌
@shearvdastan