eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
79 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
مدتی باران و تاریکی را گوش کردم. چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن، گوش به باران دادن، چای درست کردن، پادشاه وقت خود بودن... 📚کتاب روزها در راه @shearvdastan
بیا کمی گناه کن بیا بِبُر سرِ مرا و حال این شکسته را دوباره رو‌به‌راه کن @shearvdastan
لیلایِ من تنها نرو این جاده دلگیر است قلبم میان گیسوانت قفل و زنجیر است لیلای من بارسفر بستی نمیمانی؟ این راه هم با آه و هم با ناله تسخیر است ای بی وفا آخر چرا حالم نمیپرسی تا آخر دنیا خیالت در دلم گیر است بعد از تو من رؤیا نمی خواهم تمامِ من هرخواب دیدم خوانده اَم دردِ تو تعبیر است لیلا شدی مجنون شدم با قلب و احساسم رفتی نماندی این دلم در حال تعمیر است لیلایِ من در حق مجنونش چه ظلمی کرد گفتا تحمل کن همه دردت زِ تقدیر است من از تمام حق خود بگذشته اَم لیلا اما زمین گرد و خداهم همچو شمشیر است @shearvdastan
از خزان دلگیر و از چشم انتظاری خسته ام رخ بده، ای اتفاق تازه در پاییز من....
شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهی نیست اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد...
روزم تو برفروز و شبم را تو نور بخش کاین کار توست، کار مَه و آفتاب نیست @shearvdastan
بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر @shearvdastan
چشم تو شکار کرد جان را ما دیده در آن شکار داریم @shearvdastan
با ارزشیم؛ گوهرِ یک‌دانه‌ایم ما مارا بخر! که اشکِ یتیمانه‌ایم ما با اینکه دل‌شکسته‌ی سنگ ملامتیم باز آمدیم سوی تو؛... دیوانه‌ایم ما! بیهوده خیره‌ای به افق‌های دوردست یادت نرفته است که پروانه‌ایم ما؟! از ما همیشه مردم کوتاه‌بین شهر رنجیده‌اند؛ معنی بیگانه‌ایم ما کوتاه بود شوکتِ این قلعه‌ی شنی دیر آمدی؛ ببخش که ویرانه‌ایم ما! @shearvdastan
این حالِ منِ بی‌توست؛ بغضِ غزلی بی‌لب افتاده‌ترین خورشید، زیرِ سُمِ اسبِ شب @shearvdastan
بار ديگر صبح شد بيدار شد اين زندگی ای تمام حس بودن های من صبحت بخير @shearvdastan
پر رنگ تر شد؛آن گل سرخی که خشک شد ما در فراق بیشتر از وصل،عاشقیم.. @shearvdastan
آمدی؟جانم به قربانت بیا دیگر بمان شرحِ دردی که کشیدم را نمی گوید زبان در کنارم باش من پیرم درآمد خوش سخن بعدِ تو گشتم غریبه،غریبه در وطن خواب دیدم آمدی تعبیرِ خوابم کرده ای؟ دردِ بسیارم چو دیدی،فکرِ حالم کرده ای؟ رنگِ دنیایَم سِیَه،هم رنگِ چشمانت شده من که خوبم یار، اما سینه زندانت شده راستی من بعدِ تو دیگر اُمیدم نا گرفت در دِلم کو شور و شوق؟بسیار غم مأوا گرفت هرچه صحبت شد من گفتم،توهم حرفی بزن از نبودِ من،زمستان، کوچه یِ برفی بزن شالِ آبی اَت بِپوش و دلبری کن باز هم خنده کن جانم بگیر و بعد کن هِی ناز هم من صِدایت میزنم تو زیرِ چشمی خنده کن با لبت جانم جوابم دِه،دل را برده کن این صدایَت نیست اِنگاری سرابَت دیده اَم وای بر من،وای بر من،باز خوابَت دیده اَم شهریارا گفته بودی آمدی،حالا چرا من زِ پا اُفتاده اَم سایِه،بگو دیگر بیا @shearvdastan
ما تهی دستان عاشق پیشه ایم سفره لبخند و نان، ما را بس است @shearvdastan
در کوله بارم ، توشه ی راهی به جز غم نیست الحمدلله آنچه را اندوختم ، کم نیست دنیا خودش روی هوا مانده ست ، این یعنی؛ جاپای من آنقدرها هم سفت و محکم نیست راز دلم را شعرهایم برملا کردند وقتی که حتی یک نفر در خانه محرم نیست خون جگر بر روی هر زخم زبان خوردم درد مرا جز درد های تازه ، مرهم نیست باید بسازم با " گناهی " که نکردم ، چون تغییر این تقدیر ، دیگر دست " آدم " نیست @shearvdastan
تمامِ شب تو را دیدم که همچون ماه می‌تابی من از فکرِ تو بیدارم! تو با فکرِ که می‌خوابی؟
آذر ماهی قشنگم ته تغاری پائیز تولدت مبارک
حیف باشد در وفا کم بودن از رنگ حنا عمر آن بهتر که در پای نگار آخر شود @shearvdastan
من خانه به هر خانه ، دنبال تو می گردم کاشانه به کاشانه ، دنبال تو می گردم می نوشم از آن جامی ، کز دست تو می گیرم پیمانه به پیمانه ، دنبال تو می گردم از لعل لبان تو ، مخمورم و مدهوشم میچرخم و مستانه ، دنبال تو می گردم کفار و مسلمانان ، آواره به دنبالت در مسجد و میخانه ، دنبال تو می گردم از خنجر چشمانت ، من کشته و قربانت ای قاتل فتانه ، دنبال تو می گردم لیلایی و شیرینی ، من چون غم فرهادم مجنونم و دیوانه ، دنبال تو می گردم افسوس نمی یابم ، در شهر نشانت را ویرانه به ویرانه ، دنبال تو می گردم @shearvdastan
آری، آن روز چو می‌رفت کسی داشتم آمدنش را باور من نمی‌دانستم معنیِ هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر؟ @shearvdastan
در دامنه‌ات میل چریدن به دلم هست انگیزه‌ی بی مرز دویدن به دلم هست آن قله‌ی سیمین تو ای کوه بلورم دور است ولی شوق رسیدن به دلم هست ای سیب پر از وسوسه‌ی لذت عصیان مانند پدر خواهش چیدن به دلم هست در محمل قلبم چِقَدر ناز نشستی تا بار تویی عزم کشیدن به دلم هست تا باز پر از قصه شود شهر سکوتم اندیشه‌ی از خانه رمیدن به دلم هست ای باغ بهاری که خزان پیش نداری بر شاخه‌ی تو لانه گزیدن به دلم هست @shearvdastan
مرگ مفهومی عجیب است دختر؛ پرهیزگارت می‌کند، صبورت می‌کند، رامت می‌کند و دستت را می‌گیرد و تو را به جاهایی از اعماق وجود خودت می‌برد که گمان نمی‌کنی شهرِ دلت ممکن است چنین گوشه‌ها و کوچه‌هایی هم داشته باشد. یادِ مرگ عصمت می‌آورد، حانیه. آدم به مرگ فکر کند، خیلی کارها را نمی‌کند. ما حواسمان نیست قرار است همه‌مان بمیریم. به این خیلی فکر کردم که من بمیرم، تو بیشتر اذیت می‌شوی یا تو بمیری، من بیشتر اذیت می‌شوم؟ چه دنیای غریبی داریم، حانیه! من مرگ را دوست دارم، ولی تو را بیشتر. 📚کتاب حانیه @shearvdastan
ای دل، این خون خوردن پنهان مرا دیوانه کرد تاب خاموشی ندارم، بعد ازین فریاد کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک‌ خط روضه دریغا! کشتن شش‌ماهه با تیر سه‌پر درجنگ دل‌ِسنگ و نشان‌ِننگ می‌خواهد، مهارت نه..! @shearvdastan
إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ۗ و شما را برای محبت آفریدیم. هود ۱۱۹ @shearvdastan