چه رفته است بر این بینوا؟ نمیپرسی؟
کجاست شور و شر من؟ کجا؟ نمیپرسی...
مگو که از غم این سالخورده باخبری
تو سالهاست که حال مرا نمیپرسی...
چنانکه حد وفای تو را شناختهام
غریب نیست که از آشنا نمیپرسی
حکایت ستمی را که رفته بر دل من
از آن دو چشم ستمگر چرا نمی پرسی؟
نوشتمت که هنوز اشکهای من جاریست
ولی دریغ که از ماجرا نمیپرسی...
#سجاد_سامانی
@shearvdastan
از روز من و بخت من ای دوست چه پرسی؟
بی روی تو و موی تو این تیره شد آن تار!
#قاآنی
@shearvdastan
در چشمان تو
مساحتی برای مرگ و عشق است !
آیا به گمشدهای چون من
رخصت میدهی
به بیابانهای تو بیایم
و درِ پلکهایت را پشت سرم ببندم
و با مرگ خود کمی خلوت کنم؟!
هرچه را که دوست دارم،
از آنِ من نیست
مرا چونان صدفی کوچک
میان بازوان خود میگیرد و مینوازد
و به ساحلم پرت میکند ...!
#غاده_السمان
#ارسالی
خانهای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی ؛
چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی!
#سجاد_سامانی
#ارسالی
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صبح را با طپش قلب تو آغاز کنیم
پشت یک پنجره باشیم و تماشا بکنیم
سمت چشمان تو آن پنجره را باز کنیم
#مسعود_محمدپور
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
لحظه اى خواهان وصل و لحظه اى فكر وداع
جزر و مدّ موج هم اينگونه مانند تو نيست
#محمد_شیخی
@shearvdastan
رخسار تو زیباست چنان نو گُل مریم
زیباست چو آن باد بهار بارش نم نم
مشغول تماشای تو بودم،مجری خبر گفت
یک فرد زِ بیکاری دنیا شده است کم
ماه از تو خجل چون شب مهتاب قشنگی
وقتی که تو باشی چه معنا بدهد غم
چشمت بگشا تا که جهان مست تو باشد
ای اَشرف خلق،ای همه زیبایی آدم
با خِشتِ تو آمیخته بشد روح و روانم
یک لحظه نبینمت شود زلزله ی بم
ای عشق، الهی همه اَش پیش تو باشم
هر لحظه و هر ساعت و هر روز دمادَم
من بی تو دلی جنگ زده دارم وپر از غم
چشمان غم آلود دلم پُر شود از نم
#آرمان_طاهری
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایهٔ هیچ
که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند
#خاقانی
@shearvdastan
در پنجه بی جان پلنگانه من نیست
نیروی رسیدن به بلندای تو ای ماه
#زهره_جعفرپناه
#ارسالی
@shearvdastan
من نوشتم عاشقش هستم ولی او در جواب
هی نوشتُ هی نوشتُ و هی نوشت و پاک کرد
#مسلم_رحیمی
#شب_نوشت
یک ثانیه خورشیدم و یک ثانیه ابرم
تلفیق غم و شادی، دلتنگی و صبرم
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
به دنبال کسی جامانده از پرواز میگردم
مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر
#فاضل_نظری
@shearvdastan
نجاتم ده در آغوشت پناهم ده
به تاریکی فتادم نور و ماهَم ده
ز جنگی نابرابر دل شکسته
تنی زخمی دلی حیران رفاهم ده
به هرچه دل سپردم خاطرش ماند
در اندوهی فراوانم نگاهم ده
بدونت راه را گم کرده ام من
دلی بشکسته آوردم تو راهم ده
نشد یک لحظه یادت از دلم غافل
در آن روز قیامت هم گواهم ده
#آرمان_طاهری
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
مهر می ورزم به تو تا رحم بر حالم کنی
مهر ورزیدن ولی انگار سنگت کرده است
#زهره_جعفرپناه
#ارسالی
هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق
دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
#سعدی
@shearvdastan
تو می روی، پس از این، احترام می شکند
تو می روی و دل من مدام می شکند
علی، غریبترین عابر است وقتی که
میان کوچه جواب سلام می شکند
بگو امام جماعت اگر معاویه شد
نماز از اول رکن قیام می شکند
امام اگر که " مُذل" خوانده شد در این کوچه
بگو که معنی قرآن، تمام می شکند
مدینه شهر فروش غدیر اگر بشود
بگو "عقیله" به بازار شام می شکند
هر آن که چشم بدوزد به سکه های طلا
میان برق دو چشمش، امام می شکند
به منفعت طلبی گر خواص رو کردند
حریم شرع، میان عوام می شکند
سر حسین مرا سنگ های کوفی نه
که لقمه؛ لقمه ی شوم حرام می شکند
چه فرق می کند این کوچه یا ته گودال؟
چه فرق می کند این سال یا کدامین سال؟
بگو امام کشی رسم می شود وقتی
که جابه جا بشود سنت حرام و حلال
بگو که شبهه چنان میکند که"ابن زیاد"
"حسین" جلوه کند زیر سبزی یک شال
بگو حرام اگر خورده شد نمی فهمید
امام عصر به خطبه نشسته یا دجال
مشخص است که یک روز خیمه می سوزد
که روشن است مداوم، چراغ بیت المال
دگر به تاک خراسان هم اعتمادی نیست
اگر که پیش رود وضع، بر همین منوال...
گران گرفت فدک را... گرانتر از هر چیز
نخوانده بود به عمرش" مکاسب" این دلّال
دلم گرفته، دلم داغدار رفتن توست
مگر که کارگشایی کند اذان بلال
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#دکترسیده_اعظم_حسینی
#ارسالی
@shearvdastan
شانه هایت ساعتی چند؟ بگو، میخرمش!
گاه خرجِ گریههایم سخت بالا می رود!
#فریدون_فرخزاد
#شب_نوشت
@shearvdastan
♤خانهزاد محنتیم، آسودگی کم دیدهایم
آنچه غیر از زخم بیند، ما ز مرهم دیدهایم
#عرفی_شیرازی
@shearvdastan
نخست آنکسکه شد در بند انکار تو من بودم
ولی آنکسکه گشت اوّل گرفتار تو من بودم
زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری
ولی اوّل کسی کآمد به بازار تو من بودم
به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی
کسی کاو شد به جان و سر خریدار تو من بودم
من اوّل کردم از تو احتراز امّا اسیری هم
که کرد آخِر سرِ خود در سر و کار تو من بودم
به بیماری کشید از حسرتت کار دگر یاران
ولی آنکسکه مرد از شوق دیدار تو من بودم
حریفان جان سپر کردند پیشت لیک جانبازی
که ضربت خورد از شمشیر خونخوار تو من بودم
چو نظم محتشم خوانی، بگو کای بلبل محزون
کجا رفتی؟ چه افتادت؟ نه گلزار تو من بودم؟
#محتشم_کاشانی
@shearvdastan