امشب از آسمان دیدهی تو
روی شعرم، ستاره میبارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجههایم جرقه میکارد
شعر دیوانهی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره میسوزد
عطش جاودان آتشها
آری آغاز، دوست داشتن است
گرچه پایان راه، ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن، زیباست
#فروغ_فرخزاد
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔸 برخی از پرآوازهترین بیتهای الحاقیِ شاهنامهٔ فردوسی:
۱- بیت بسیار پرآوازهای هست که همواره آن را از فردوسی دانستهاند؛ اما بیگمان و بیهیچ تردیدی سرودهی او نیست. آن بیت چنین است:
«چنین گفت پیغمبر راستگوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی»
این بیت را بر سر درِ بسیاری از آموزشگاهها و دانشگاهها مینویسند؛ اما از فردوسی نیست و مصراع دوم آن را کسی به نام «فخر الاسلام ذاکری» در سال ۱۳۱۵ مهی (قمری) به نظم کشیده است. سرایندهی مصراع نخست آن هنوز ناشناخته است.
۲- بیت بسیار آشنای:
«که رستم یَلی بود در سیستان
منش کردهام رستم داستان»
در هیچ کدام از دستنویسهای کهن شاهنامه دیده نمیشود؛ حتی در چاپهای غیرعلمی شاهنامه هم نمیتوان آن را یافت. این بیت در طومارها و مجلسهای نقالی و داستانگویی شفاهی آمده است. کهنترین جایی که من توانستهام نشانی از این بیت بیایم، در نسخه ی «طومار نقالان هفت لشکر» است که در سال ۱۲۹۹ مهی نوشته شده است، بی آن که در آنجا گفتهشده باشد که این بیت از فردوسی است.
۳- بیت بسیار پرآوازهٔ :
«بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی»
در ۴ دست نویس از ۱۵ دست نویسی که پایهی ویرایش آقای خالقی مطلق بوده است، دیده میشود و در ۱۱ نسخهی دیگر و نیز در دست نویس کهن شاهنامهی کتابخانهی «سَنژوزف» نیامده است؛
۵- بیت بسیار گَزاینده و پَست:
«زن و اژدها هر دو در خاک بِهْ
جهان پاک از این هر دو ناپاک بِهْ»
در هیچ دست نویسی از دست نویسهای کهن شاهنامه دیده نمیشود و بیگمان از فردوسی نمیتواند باشد. در برخی از دستنویسهای نزدیک به زمان ما و نیز چاپهای غیرعلمی شاهنامه، این بیت را در «داستان سیاوش» و درباره "سودابه" گنجاندهاند. کهنترین جایی که من توانستهام نشانی از این بیت بیابم، در یکی از دستنویسهای «گرشاسپنامه»ی اسدی توسی است که در سال ۸۶۰ هجری نوشته شده است. حتّی ویرایشگر «گرشاسپنامه» -حبیب یغمایی- هم این بیت را به حاشیه برده و شایسته ندانسته است که در متن کتاب اسدی توسی آورده شود. پیداست که این بیت از سدهی نهم به این سو، زبانزد شده است.
۶- دو بیتِ:
«به روز نبرد آن یَل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گُرز و کمند
بُرید و دَرید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست»،
که آن را یکی از زیباترین نمونههای آرایهی ادبیِ «لفّ و نشر » میدانند و گمان میکنند که از شاهنامه است، سرودهی فردوسی نیست و در هیچ دستنویس کهنی از شاهنامه نیامدهاست.
🔹 دلیل افزوده شدنِ برخی بیتهای الحاقی :
همواره خواست و پسند شاهنامهخوانها چنین بوده است که همهی روایتهای ملی و پهلوانی ایران باید در کتابی به نام «شاهنامه» گردآوری شود و آن کتاب هم به نام و سرودهی فردوسی باشد. بر اثر چنین برداشتی است که گذشتگان ما داستانها و منظومههایی را به شاهنامه میافزودند که سرودهی فردوسی نبود.
نمیتوان ناگفته گذاشت که بسیاری از بیتهای افزوده شده به شاهنامه، از دید ادبی، زیبا و استوارند؛ چون شمار بسیاری از کاتبان شاهنامه، مردمان خوش ذوق و بااستعدادی بودهاند که بر اثر نوشتن چندین و چندبارهی شاهنامه، این توانایی را یافته اند که بیت یا بیتهایی نزدیک به سخن فردوسی، به نظم بکشند و بسیاری را به این گمان بیفکنند که آن بیتها سرودهی فردوسی است.
#مقاله
#سجادآیدنلو
#شاهنامه
#ابیات_الحاقی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌷برای جانبازان شیمیایی🌷
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند
ضمیر مفرد غایب کند، شهید کند
شناسنامۀ درد تو را کند تمدید
تو را اسیر زمین، مدّتی مدید کند
به دستمال نسیم آمدهست این پاییز
که زخمهای اناریت را سپید کند
میان بقچۀ عطرش نشد که دخترِ باد
سپیدهدم گلِ زخمِ تو را خرید کند
زدهست خیمه بر این باغ، ابری از اندوه
که ردّ پای تو را نیز ناپدید کند
زمانه بافت لباس عزا به قامت تو
که خود تهیّۀ اسباب روز عید کند
زمانه خواست که در خانقاه تاولها
تو را مراد کند، درد را مرید کند
کنون زمانۀ شاعر چه از تو بنویسد؟
خدا نصیب غزل، مصرعی جدید کند
حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»
مقام توست اگر وصف «بایزید» کند
خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست
که ذرّهذرّه تمام تو را شهید کند
#محمدسعید_میرزایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از فرزند ایران
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا دهخدا فرد مهمی در تاریخ معاصر ماست؟
🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
صفر تا صد داستان نویسی را در 10 دقیقه آموزش ببینید - ویرگول
https://virgool.io/@amir.abbasi/%D8%B5%D9%81%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%B5%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-10-%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%82%D9%87-ttpnr1wtnofs
نرگس مردم فریبی داشت ماتم میفروخت
با همان چشمی که میزد زخم مرهم میفروخت
زندگی چون بردهداری پیر در بازار عمر
داشت یوسف را به مشتی خاک عالم میفروخت
زندگی-این تاجر طماع ناخنخشک پیر-
مرگ را همچون شراب ناب کمکم میفروخت
در تمام سالهای رفته بر ما، روزگار
شادمانی میخرید از ما و ماتم میفروخت
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچهها
گلفروش ای کاش با آنها مرا هم میفروخت
#فاضل_نظری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود؟
آخر شدی شهید در این کربلا تو هم
آیینهای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من ای بیوفا تو هم
چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم
ای زخم کهنهای که دهان باز کردهای
چون دیگران بخند به غمهای ما تو هم
تاوان عشق را دل ما هرچه بود، داد
چشمانتظار باش در این ماجرا تو هم
#فاضل_نظری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast