eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
487 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
629 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سلام تسلیت و تعزیت به مناسبت سالگرد عروج شهادت‌گونه بانوی والامقام، سایه‌ی سر اهل قم(بلکه اهل ایران)، زینب ثانی، عالمه‌ و کریمه‌ی اهل بیت‌ع حضرت فاطمه معصومه‌س با مشورت دوستان تغییراتی در دادیم. در واقع از بداهه سرایی به تغییر کرد. فرقش هم این است: با تصویر و بیت مطروحه که می‌گذاریم علاوه بر بداهه می‌توانید ابیاتی که همان موضوع و مضامین را یادآوری می‌کنند هم بگذارید، به شرط این‌که بیش از ۱ یا ۲ بیت نباشد. اگر شعر خودتان بود بیشتر هم مشکلی نیست. اگر از شاعران دیگر بود فقط ۱ یا ۲ بیت و حتما با ذکر نام شاعر. بهترین ها را در کانال می‌گذاریم. یعنی شنبه ها مختص به خروجی گروه محفل ادبی خواهد بود. همچنین فقط جمعه گروه باز است. اما موضوعات و عکس را چهارشنبه یا پنجشنبه می‌گذاریم. از یکی دو نفر از دوستان هم خواهش کردم که به عنوان ادمین(به قول استاد کزازی: سامانگر) کمک کنند و ضیق وقت من را جبران کنند. همین‌جا ازشون تشکر می‌کنم. بقیه قوانین را در گروه خواهم گفت. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
https://eitaa.com/joinchat/1272119614C2928b2a790 ✨لینک گروه محفل‌ادبی‌آن✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
1⃣ اگر چه هم‌قدم گردباد می‌گردم دمی نرفته ز یادم که کمتر از گردم چرا ز سینه من دود آه سرنزند که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم ◇شاعر: ◇وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ◇ قافیه: می‌گردم،گردم، دردم و.....(_َرد+ َم) 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 2⃣ همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد ◇شاعر: ◇وزن: مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل یا مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ◇قافیه: مستدام، التیام،.....( ام ) ◇ردیف: باد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان شناسی ۱۱٠.mp3
11.19M
➖ اهل رعایت واجبات دینی هستید؟ ➖ بشدّت از حرکت خود در چهارچوب شرعیات مراقبت می‌کنید؟ ➖ بر مستحبات تاکید دارید و اهل انجام آنها هستید؟ ✖️ ببخشید اما باید بگوییم : هیچ کدام از موارد بالا دلیل بر آن نیستند که شما "مؤمن" نامیده شوید؟ و یا هیچ کدام از آنها راهِ شما را به بهشت باز نخواهند کرد، ❌ مگر اینکه ..... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش آن رمزی که عشقی را نوید است خوش آن دل کاندران نورِ امید است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
Abdolhossein Mokhtabad - Tamanaye Vesal (320).mp3
12.67M
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی‌جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه نیم من که روم خانه به خانه عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آیین تو جوید تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه بیچاره بهائی که دلش زار غم توست هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر «خیالی» به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بر بوی آن که جرعهٔ جامت به ما رسد در مَصطَبِه دعایِ تو هر صبح و شام رفت در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود می ده که عمر در سرِ سودای خام رفت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
موعود من!‌ ...جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست با من عجیب دغدغۀ گریه‌آوری‌ست جمعه به مهربانی تو فکر می‌کنم به عهد باستانی تو فکر می‌کنم... بی‌صبرم آن‌چنان که به آخر نمی‌رسم حس می‌کنم به جمعۀ دیگر نمی‌رسم... گفتند: دزد آمده باز از هزاره‌ها خالی شده‌ست کاسۀ چشم ستاره‌ها گفتند: آب چشمۀ خورشید کم شده‌ست پاییز حکم داده و گل مُتَّهم شده‌ست شب، شکل دو مثلّث درهم ‌رسیده است اضلاع ناگزیر جهنّم رسیده است... آواز بادهای حرامی رسیده است پاییز، با دو کفش نظامی رسیده است در روزنامه‌ها خبر مرگ برگ‌هاست صحبت ز شکل غیر طبیعی مرگ‌هاست شب در تمام زاویه‌ها پخش می‌شود هی صحبت معاویه‌ها پخش می‌شود... آنان کتاب حق را تحریف می‌کنند هر شعر تازه‌ای را توقیف می‌کنند یک شعر مثل اسلحه‌ای آسمانی است بی‌اعتنا به «نظم نوین جهانی» است... شعری که مثل آدم، فریاد می‌زند شعری که زخم‌های تو را داد می‌زند... شعری که مردگان را بیدار می‌کند تاریخ آدمی را تکرار می‌کند شعری که می‌تواند توفان بیاورد نامه ز سرزمین شهیدان بیاورد... آن‌جا که ظلم را همه واگویه می‌کنند وقتی زنان افغانی مویه می‌کنند... وقتی هراس مرگ به هر ثانیه به‌جاست داغ زنان کُرد «سُلیمانیه» به‌جاست آن‌جا که هست شهر درختان واژگون آن‌جا که پر شده دل «سارایِوو» ز خون آن‌جا که کودکانش محکوم مردنند با چشم‌های آبی، لبخند می‌زنند بمب است بمب! بارش بمب است از آسمان این هدیه‌ها برای شماهاست، کودکان!... آن‌جا که کودکان فلسطین نه کودک‌اند حتّی تمام دخترکان بی‌عروسک‌اند آن‌جا که گاز اشک‌آور، حرف تازه نیست حتّی برای رد شدن از شب، اجازه نیست هر کوچه پر شده‌ست ز فرمان ایست‌ها هر لحظه می‌رسد صفی از صهیونیست‌ها... :: در سرزمین شعله، به رسوایی آمدید همراه تانک‌های مقوّایی آمدید سربازهایتان همه مرد مجازی‌اند توپ و تفنگتان همه اسباب‌بازی‌اند ما حمله می‌بریم به امنیت شما باطل شده‌ست برگۀ رسمیت شما... ما شکل مرگتان را ترسیم می‌کنیم ما ساعت جهان را تنظیم می‌کنیم در خاک ما به جز علف هرزه نیستند آیا در انتظار زمین‌لرزه نیستند؟... ما از کتاب کهنۀ تاریخ، پر زدیم و روی نام‌های شما ضربدر زدیم ما بر دروغ‌های زمان خط کشیده‌ایم بر پیش‌فرض‌های جهان خط کشیده‌ایم بیهوده صلح‌نامه، ارسال کرده‌اند آنان که خاک ما را اشغال کرده‌اند ما هیچ صلح‌نامه‌ای امضا نمی‌کنیم ما اعتنا به نقشۀ دنیا نمی‌کنیم ما نقشۀ جهان را ترسیم می‌کنیم ما ساعت جهان را تنظیم می‌کنیم :: یک برگ از کتاب خدا می‌خورد ورق هر بار اسامی شهدا می‌خورد ورق اسم شهید، مثل کلید است در جهان تنها کلید، اسم شهید است در جهان... خون شهید می‌جوشد، گرم و آتشین آن‌جا که دست‌هایش، روییده از زمین... این دست‌ها چه‌قدر به ما پند می‌دهند ما را به آسمان‌ها پیوند می‌دهند یک دست توی مشت فشرده‌ست سنگ را یعنی که من نیاز ندارم، تفنگ را... امروز هر درخت، چریکی‌ست خشمناک که گرچه تیر خورده، نیفتاده روی خاک... دنیا به فکر کشتن ابن‌زیادهاست هر ابر، چفیه‌ای‌ست که بر دوش بادهاست... آن سوی تپّه، پشت همین سیم خاردار مانده در انتظار درختان خود، بهار... موعود من!‌ به رغم تمام مورّخان تاریخ باستانی این قوم را بخوان در مصحف بهاری تو، گل مقدّس است چون مرکز بهار تو بیت‌المقدّس است امروز، شورش کلمات از صدای توست در روزنامه‌های جهان، ردّ پای توست... تقویم پاره‌پارۀ دنیا، ورق‌ورق نزدیک می‌شود به قیام بزرگ حق او را هزار نام بخوانند اگر، یکی‌ست با صد گزارش متفاوت، خبر یکی‌ست آغاز شد نماز جهان با طلوع دین دنیا رسیده است به «ایّاک نستعین»... باید به ذات حق متمسّک شویم باز گرم دعای «کن لولیّک» شویم باز... با هر غزل نگاه سوی عرش می‌کنم موعود! خاک راه تو را فرش می‌کنم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اللهم العن یهودالخیبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت‌های حساس و نفس‌گیریست دعا و استغاثه فراموش نشود الیس الصبح بقریب؟
امشب شب مهم و حساسی است برای پیروزی مقاومت و مردم غزه همه این دعا را بخوانید👇👇 《 ﷽ 》 *اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ .* 🤲خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و تعدادشان را بیافزا و سلاحشان را تیز و برّا کن و اطراف و جوانبشان را محکم و نفوذناپذیر ساز و جمعشان را به هم پیوند ده و کارشان را رو به راه کن و آذوقه آنان را پی‌درپی برسان و سختی‌هایشان را به تنهایی کارساز باش و به یاری خود نیرومندشان ساز و به شکیبایی مددشان ده و آنان را در چاره‌جویی، دقّت نظر عنایت کن. فرازی از دعای ۲۷ صحیفه سجادیه فاستقم کما امرت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایتی از گلستان سعدی پابرهنه و بی‌پا هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده؛ مگر وقتی که پایم، برهنه مانده بود و استطاعت پای‌پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق، به جای آوردم و بر بی‌کفشی، صبر کردم. مرغ بریان، به چشم مردم سیر کمتر از برگ تَره بر خوان است وان که را دستگاه و قوّت نیست شلغم پخته، مرغ بریان است لغات: پای‌پوش: کفش. استطاعت: توانایی مالی. جامع: مسجد جامع. خوان: سفره. دستگاه: توان مالی. کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت، ص ۱۰۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آیینه‌ای برای صداها🌹 آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها فریاد آذرخش و گلِ سرخ و شیهه‌ی شهابیِ تُندر در من به رنگ همهمه جاری است. آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها آن جا نگاه کن فریاد کودکان گرسنه در عطر اودکلن آری، شنیدنی است، ببینید: فریاد کودکان. آن سو به سوگِ ساکتِ گلبرگها وَزان خُنیای نایِ حنجره‌ی خونیِ خزان. آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها. آیینه‌ای برای صداها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۴۶۵ و ۴۶۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast