eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
451 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
478 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایتی از گلستان سعدی پابرهنه و بی‌پا هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده؛ مگر وقتی که پایم، برهنه مانده بود و استطاعت پای‌پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق، به جای آوردم و بر بی‌کفشی، صبر کردم. مرغ بریان، به چشم مردم سیر کمتر از برگ تَره بر خوان است وان که را دستگاه و قوّت نیست شلغم پخته، مرغ بریان است لغات: پای‌پوش: کفش. استطاعت: توانایی مالی. جامع: مسجد جامع. خوان: سفره. دستگاه: توان مالی. کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت، ص ۱۰۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آیینه‌ای برای صداها🌹 آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها فریاد آذرخش و گلِ سرخ و شیهه‌ی شهابیِ تُندر در من به رنگ همهمه جاری است. آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها آن جا نگاه کن فریاد کودکان گرسنه در عطر اودکلن آری، شنیدنی است، ببینید: فریاد کودکان. آن سو به سوگِ ساکتِ گلبرگها وَزان خُنیای نایِ حنجره‌ی خونیِ خزان. آیینه‌ای شدم آیینه‌ای برای صداها. آیینه‌ای برای صداها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۴۶۵ و ۴۶۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پویش تک بیت "بیت‌المقدس" 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
حکایت سه ماهی که در آبگیری بودند: آورده اند که در آبگیری (از راه دور و از تعرض گذریان مصون) سه ماهی بود، دو حازم و یکی عاجز. از قضا ، روزی دو صیاد بر آن گذشتند. با یک‌دیگر میعاد نهادند که جال بیارند و هر سه را بگیرند. ماهیان این سخن بشنودند. آن که حزم زیادت داشت و بارها دست‌برد زمانه‌ی جافی دیده بود و شوخ چشمی سپهر غدار معاینه کرده و بر بساط خرد و تجربت ثابت قدم شده، سبک‌، روی به کار آورد و از آن جانب که آب درآمدی‌، برفور بیرون رفت. در این میان صیادان برسیدند و هر دو جانب آبگیر محکم ببستند. دیگری هم غوری داشت‌، نه از پیرایه‌ی خرد عاطل بود و نه از ذخیرت تجربت بی‌بهر. با خود گفت‌: غفلت کردم و فرجام کار غافلان چنین باشد، و اکنون وقت حیلت است؛ هر چند تدبیر در هنگام بلافایده‌ی بیش‌تر ندهد‌، و از ثمرات رای در وقت آفت تمتع زیادت نتوان یافت، و با این همه، عاقل از منافع دانش هرگز نومید نگردد و در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند. وقت ثبات مردان و روز مکر خردمندان است. پس خویشتن مرده ساخت و بر روی آب، سِتان می رفت. صیّاد او را بر داشت و چون صورت شد که مرده است، بینداخت. به حیلت خویشتن در جوی افگند و جان سلامت ببرد. و آن که غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود، حیران و سرگردان و مدهوش و پایکشان چپ و راست می‌رفت و در فراز و نشیب می‌دوید تا گرفتار شد. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
توضیحات: آبگیر: برکه. تعرض: مزاحمت،آزار و اذیت. گذریان: رهگذران، عابران. مصون: محفوظ، ایمن. حازم : دوراندیش. میعاد نهادن: قرار گذاشتن. جال: دام. حزم: دوراندیشی، احتیاط. دستبرد: مالش، ضرب دست. جافی: ستمگر، جفا‌‌‌کننده. شوخ‌چشمی: بی‌شرمی، گستاخی. غدّار: مکّار. معاینه کردن: به چشم دیدن. سبک: سریع، شتابان درآمدی: وارد می‌شد برفور: فوری، بلافاصله غور: تفکر و تدبیر پیرایه: زینت و زیور. عاطل: خالی، بی‌زیور. تمتّع: بهره بردن، برخورداری. مکاید: جمع مَکیدَت، حیله‌ها، بداندیشی‌ها. صواب: مصلحت، درست ثَبات: پایداری، دوام. خویشتن مرده ساختن:خود را به مردن زدن. سِتان: بر پشت خوابیده. صورت شدن: تصوّر شدن، پنداشته شدن. مدهوش: متحیّر، سرگردان. پای‌کشان: رفتن با کُندی، عاجزانه رفتن. شرح کلیله و دمنه، دکتر برزگر خالقی و کرباسی، چاپ سوم، زوّار، ۱۳۹۹، ص ۷۲. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ما لا یُحکی، یُبکی» ‏آن‌چه گفته نمی‌‌شود، اشک می‌شود... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
این متن‌هایی که از شاهکارهای در کانال می‌بینید، زحمت خانم مرادخانی‌ است. و الا این روزها من ابوالمشغله ام!!! ممنون خانم مرادخانی بابت حسن انتخاب‌تون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت سالگرد ستاره درخشان شعر معاصر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت بسم الله الرحمن الرحیم با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانه‌ی انقلاب دكتر قیصر امین‌پور را دریافت كردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همه‌ی اصحاب شعر و ادب، خسارت‌بار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قله‌های این هنر بزرگ پیش می‌رفت. درگذشت او آرزوهائی را خاك كرد، ولی راه فتح قله‌ها را امید است دوستان و یاران نزدیك و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش‌های زیبا و مبارك انقلاب در عرصه‌ی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه‌ی این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. خداوند پاداش خوبی‌های او را امروز كه بیش از گذشته به آن نیازمند است، با كَرَم و فضل به او برگرداند و او را در آغوش رحمت و مغفرت خویش بگیرد. به خاندان و بازماندگان و دوستان و شاگردان آن عزیز صمیمانه تسلیت می‌گویم. سیّدعلی خامنه‌ای 9/ آبان/1386 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با جستجوی تعدادی دیگر از آثار او را در کانال ببینید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی! من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یك دهان شد هم آواز با ما: تو را دوست دارم، تو را دوست دارم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥قرآن به کرّات از گروهی به نام "غافلین" یاد می‌کند! - غافلین چه کسانی هستند؟ - چه ویژگی‌هایی دارند؟ - چقدر این ویژگی‌ها در من نیز وجود دارد؟ - سرانجامِ "غافلین" چیست؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به دوستان عزیز روز پاییزی‌تون به‌خیر الان یادم اومد پارسال همین ایام بود این کانال رو راه انداختم. هدف یک زنگ تفریح ادبی بود در هیاهوی زندگی، برای ادب دوستان و دانشجویان و برای دل خودم. بازخوردهای خوب هم زیاد دیدم و لطف شما نسبت به مطالب و فعالیت‌های کانال، که فراوان بود و هیچ‌وقت منعکس نکردم چون هدفم جمع کردن به اصطلاح "فالوور/ دنبال‌کننده" نبود. در این یکسال نه تبلیغی کردم و نه به درخواست تبلیغات توجه کردم چون شان معلمی را فراتر از این امورات می‌دانم. شخصیت‌های فرهیخته، استادان حوزه و دانشگاه و استادان شعر و نثر و داستان و خوشنویسی در کانال عضو هستند که وجودشون(مثل وجود تک‌تکتون) برام مایه افتخار و مباهاته اما به دلایلی اعلام نکردم. خلاصه اینکه مطالب کانال برآمده از حال و هوای دلم بوده و برای پیوند با مهمترین سرمایه فکری و فرهنگی زبان فارسی یعنی ادبیات (که به شدت معتقدم محتوای شعر و ادب ما انسان ساز و فرهنگ ساز است و مشحون از اخلاقیات) و مکمل بلافصلش خوشنویسی که وجه زیباشناسی خط فارسی است. و ترکیب شعر و خوشنویسی به معجونی روح بخش بدل می‌شود. و این میان به حداقل‌هایی با موضوعات اصلی و اساسی حیات و ممات انسان نیز پرداختم مثل سلسله بحث‌های استاد شجاعی با موضوع انسان شناسی. امیدوارم لحظاتی که صرف این کانال کردید از ساعات هدر رفته‌ی عمرتون نباشه و مدیون زمان و وقت شما نشده باشم. اگر دوست داشتید پیشنهادهاتون رو برام بفرستید. همین‌جا تشکر می‌کنم از دوستان دانشجو که خدا و (شاید)خودشون می‌دونند چقدر برام عزیزند. از حمایت‌هاشون، مطالبی که گاهی برای کانال آماده می‌کنند دکلمه‌هایی که می‌فرستند و ... سپاسگزارم. بیداردل و بیدارجان باشید. حق یارتان.
حکایتی از بوستان سعدی صبر و تحمّل جوانی ز ناسازگاریِ جُفت برِ پیرمردی بنالید و گفت: گران‌باری از دست این خصمِ چیر چنان می‌برم کآسیا سنگِ زیر به سختی بنه، گفتش ای خواجه، دل کس از صبر کردن، نگردد خجل... چو از گُلبُنی دیده باشی خوشی روا باشد ار بار خارش کشی درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن آن گه که خارش خوری لغات: جفت: همسر گران‌باری: زحمت، رنج خصم: دشمن چیر: چیره، مسلط گلبن: بوته‌ی گل. کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت، ص ۳۵۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق وگرنه شرح دهم با تو داستانِ فِراق دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال به سر رسید و نیامد به سر زمانِ فِراق سری که بر سرِ گردون به فخر می‌سودم به راستان که نهادم، بر آستانِ فِراق چگونه باز کنم بال در هوایِ وصال که ریخت مرغِ دلم پَر، در آشیانِ فِراق کنون چه چاره که در بَحرِ غم به گردابی فُتاد زورقِ صبرم ز بادبانِ فِراق بسی نَمانْد که کَشتیِ عمر غرقه شود ز موجِ شوقِ تو در بحرِ بی‌کرانِ فِراق اگر به دستِ من اُفتَد فِراق را بِکُشَم که روزِ هجر سیَه باد و خان و مانِ فِراق رفیقِ خِیلِ خیالیم و همنشینِ شَکیب قَرینِ آتشِ هجران و هم قِرانِ فِراق چگونه دَعویِ وصلت کُنَم به جان؟ که شده‌ست تنم وکیلِ قَضا و دلم ضمانِ فِراق ز سوزِ شوق دلم شد کباب دور از یار مدام خونِ جگر می‌خورم ز خوانِ فِراق فلک چو دید سرم را اسیرِ چَنبَرِ عشق بِبَست گردنِ صبرم به ریسمانِ فِراق به پایِ شوق گر این رَه به سر شدی حافظ به دستِ هجر ندادی کسی عِنانِ فِراق : خانم مرادخانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️بعضی‌ها چطور در اوج خیانت‌ها و خطاهای دیگران، هرگز قلبشان با دیگران درگیر نشده، و رهایِ رها از هر حاشیه‌ای زندگی می‌کنند؟ ▫️چرا بعضی‌ها همیشه باطنِ هر اتفاقی را چه در ظاهر تلخ، چه در ظاهر شیرین "خیر" می‌بینند؟ 🤗چطور بعضی‌ها اینقدر شاد و امیدوارند؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast