حکایتی از گلستان سعدی 📚📚📚
پسر کودن وزیر
یکی را از وزرا، پسری کودن بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که: مر این را تربیتی میکن؛ مگر که عاقل شود.
روزگاری، تعلیم کردش و مؤثر نبود. پیش پدرش، کس فرستاد که: این عاقل نمیشود و مرا دیوانه کرد.
چون بُوَد اصلِ گوهری قابل
تربیت را درو اثر باشد
هیچ صیقل، نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد
سگ، به دریای هفتگانه بشوی
که چو تر شد، پلیدتر باشد
خر عیسی، گرش به مکه بَرَند
چون بیاید، هنوز خر باشد
گوهر: ذات، سرشت
بدگهر: بدذات
کلیات سعدی، گلستان، باب هفتم در تأثیر تربیت، ص ۱۵۳.
#سعدی
#گلستان_سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۳۹.mp3
12.05M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۳۹
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
ـ تعریف شما از پدیدهای به نام "مرگ" چیست؟
ـ در لحظهی وفات، برای انتقال انسان به جهانِ دیگر چه اتفاقاتی رخ میدهد؟
ـ آیا من بعد از مرگ هم، برای زندگی نیاز به بدن دارم؟
اگر پاسخ مثبت است، جنس آن بدن از چیست؟
اگر پاسخ منفی است، پس زندگیِ در آن جهان، چگونه ممکن است؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل، نه هجرانت
که جانم درجوانی سوخت، ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها، اما
چقدر آخر تحمل، بلکه یادت رفته پیمانت
چوبلبل نغمه خوانم، تاتوچون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست، عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم،نیستم در بند درمانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل، از درد و اندوه فراوانت
#شهریار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تنها نه من به دانه ی خالت مُقیّدم
این دانه، هر که دید، گرفتار دام شد
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از بند غم جهان رهایم کرده
از تلخی بیامان رهایم کرده
مانند کبوترم که «سعدی» با شعر
در خلوت «بوستان» رهایم کرده
#بوستان_سعدی
#سعدی_شیرازی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هر واژه پر از پاکی باران شده است
هر صفحه کلاس درس انسان شده است
«سعدی» فقط از عهده برآمد که دلش
در آتش نمرود «گلستان» شده است
#گلستان_سعدی
#سعدی_شیرازی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از بند غم جهان رهایم کرده
از تلخی بیامان رهایم کرده
مانند کبوترم که «سعدی» با شعر
در خلوت «بوستان» رهایم کرده
#بوستان_سعدی
#سعدی_شیرازی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🌹🌹🌹
عشق آموز اگر گنج سعادت خواهی
دلِ خالی ز محبت، صدف بیگهر است
کلیات رهی معیری، ص ۴۸۷.
#رهی_معیری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سرمست رسیدن☘☘☘
رفت تا دامنش از گَرد زمین، پاک بمانَد
آسمانیتر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکهی شب سر زد و تابید به خورشید
تا دل روشنِ نیلوفریاش، پاک بماند
دل و دامان شب، آن گونه ز سوز دم او سوخت
که گریبان سحر تا به ابد، چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک، رگ و ریشهی این تاک بماند
هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینهی ادراک بماند
جز صدای سخن عشق، صدایی نشنیدم
که در این همهمهی گنبد افلاک بماند
گلها همه آفتابگردانند، دکتر امینپور، ص ۸۷.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۴٠.mp3
10.9M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۴۰
#استاد_شجاعی
#استاد_فرحزادی
💥 مهمترین مسئلهای که انسان بعد از وفات در مورد آن، بسیار جزئی و دقیق، مورد مؤاخذه قرار میگیرد چیست؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
زندهاست هنوز شور و شیون در آن
صد عاشق دل بریده از تن در آن
هرگوشه اگرچه از «نظامی» ردیست
پنهان شده «پنج گنج» روشن در آن
#پنج_گنج_نظامی
#حکیم_نظامی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از مثنوی مولوی
اختلاف در چگونگی و شکل پیل
پیل اندر خانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هُنود
از برای دیدنش، مردم بسی
اندر آن ظلمت، همیشد هر کسی
دیدنش با چشم، چون ممکن نبود
اندر آن تاریکیاش، کف میبَسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت: همچون ناودان است این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت: شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت: خود این پیل، چون تختی بُدهست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهمِ آن میکرد، هر جا میشنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد، این الف
در کف هر یک اگر شمعی بُدی
اختلاف از گفتشان، بیرون شدی
لغات:
هنود: هندیها
همیشد: میرفت
میبسود: لمس میکرد. از مصدر بَسودن: لمس کردن
بادبیزن: بادبزن
عمود: ستون
مثنوی معنوی، تصحیح دکتر محمدرضا برزگر خالقی، ج ۱، ص ۳۸۷ و ۳۸۸.
#مثنوی_مولوی
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از شنبه.pdf
2.47M
#معرفی_کتاب
#از_شنبه
راهنمای عملی برای رهایی از اهمالکاری و تنبلی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تنم تابوت غمگینی که جانم را نمیفهمد
دلِ تنگم حصار استخوانم را نمیفهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست میگرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و میگریم،دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمیفهمد
چنان در آتش غم سوخته جانم که میدانم
پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمیفهمد
#حسین_منزوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast