پر از آیات عرفان و جهاد است
به دل، سیر و سلوکی تازه دادهاست
هنوز آوای «نجم الدین رازی»
تجلی بخش «مرصاد العباد» است
مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد
#مرصاد_العباد
#نجم_الدین_رازی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶٠.mp3
11.66M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۰
#استاد_شجاعی
#شهید_حسن_باقری
☜ دلیل اینکه خداوند، در قرآن زیاد از این عبارات استفاده میکند؛
إنّ الله یحبُّ / "خدا دوست دارد که...
إن الله لا یُحبُّ/ خدا دوست ندارد که...
- مگه رعایت دین، دلبخواهیه؟
- مگه دین رو برای اینکه خدا دوست داره یا نداره، باید پذیرفت یا نپذیرفت؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک رباعی از حافظ
این گل، ز بَرِ همنفسی میآید
شادی به دلم ازو بسی میآید
پیوسته از آن روی کنم همدمیاش
کز رنگِ ویام، بوی کسی میآید
دیوان کامل حافظ، به کوشش دکتر برزگر خالقی، ص ۳۴۳.
#حافظ
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تو را ای عشق، من شفاف دیدم
تو را چون چشمههای صاف دیدم
به دنبال تو گشتم، پیر گشتم
تو را در پشت کوه قاف دیدم
مجموعهی کامل شعرهای سلمان هراتی، از آسمان سبز، ص ۱۷۸.
#سلمان_هراتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد؟!
چه شد که بینِ تو و من چنین نفاق افتاد؟!
زمان به دستِ تو پایانِ من نوشت آری
مسیرِ واقعه اینبار از این سیاق افتاد
دو رودخانهی عشقِ من و تو شط شده بود
ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد!
خلافِ قاعدهی سرنوشت بود انگار
میانِ ما دو موازی که انطباق افتاد
جهان برای همیشه سیاه بر تن کرد
شبی که ماهِ تمامِ تو در محاق افتاد
شِکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس
مرا که طعمِ دهانِ تو از مذاق افتاد
خزان به لطفِ تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدنِ تو در این فصل اتّفاق افتاد
چه زندگانیِ سختیست زیستن بی عشق
ببین پس از تو که تکلیفِ من چه شاق افتاد!
پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتیِ من
-غریبوارهی تو- تا همیشه تاق افتاد
تو فصلِ مشترکِ عشق و شعرِ من بودی
که با جداییِ تو بینشان طلاق افتاد
هوای تازه تو بودی، نفس تو و بی تو
دوباره بر سرم آوارِ اختناق افتاد
به باورِ دلِ ناباورم نمیگنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد!
#حسین_منزوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم؟
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم؟
ای نور هر دو دیده بیتو چگونه بینم؟
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم؟
ای شش جهت ز نورت، چون آینهست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم؟
دل بود از تو خسته، جان بود از تو رسته
جان نیز گشت خسته، از تو کجا گریزم؟
گر بندم این بصر را، ور بسکلم نظر را
از دل نهای گسسته، از تو کجا گریزم؟
*بُسکَلم، مضارع التزامی از ریشهی سکلیدن، مترادف گسلیدن= بریدن، گسستن
#مولوی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انسان شناسی ۱۶۱.mp3
12.12M
#جهانِ_جان
#انسان_شناسی_۱۶۱
#رهبری
#استاد_شجاعی
- دانشمند بودن من /
- عالِم و عاقل بودن من /
- کمالات معنوی من /
- موفقیتهای جهادی من /
💥در نگاه خدا پشیزی نمیارزد اگر :
قلب من، نسبت به زمان قبل از کسب این کمالات، مهربانتر، خاضعتر، دلسوزتر و رئوفتر و رقیقتر... نشده باشد!
ادا نه ... واقعیِ واقعیِ واقعی
چگونه حفظ چنین حالتی ممکن است؟
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
پدر میخواست مولاوار باشم
رفیق عشق و با حق یار باشم
شبی یک «داستان راستان» را
برایم خواند تا بیدار باشم
#داستان_راستان
#مرتضی_مطهری
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
وصف تو درک «لیلة القدر» است
فهم ما از تبار «ما ادراک»
کوثری، بیکرانه دریایی
ما و ظرف حقیر این کلمات
باید از تو نوشت با آیات
باید از تو سرود با صلوات
آیه در آیه وصف تو جاریست
«فتلقّی...»، «مباهله»، «کوثر»
در دل «انما یرید الله...»
در «فصل لربک و انحر»
از بهشت آمدی به هیئت نور
عطر سیبت وزید در هستی
تو گلِ... نه، تو نوبهارِ... نه
تو بهشت دل پدر هستی
پدر و مادرم فدای شما
مادری کردهای برای پدر
چشم بد دور، چشم شیطان کور
دست تو بود و بوسههای پدر
از بهشت آمدی و روشن شد
سرنوشت دل علی با تو
بیتو کم بود در تمام جهان
نیمۀ دیگرش ولی با تو...
وصف ذات تو و صفات علی
وصف آیینه است و آیینه
غربت و خندۀ تو و دل او
قصۀ گرد و دست و آیینه
خانه میشد بهشتی از احساس
با گل افشانیِ بهاریِ تو
عاطفه با تمام دل میزد
بوسه بر دست خانهداری تو
خانه از زرق و برق خالی بود
از صفا، عاشقی، محبت، پُر
داشتی، ای کلیددار بهشت
پینه بر دست، وصله بر چادر
از بهشت آمدی و آوردی
یازده سورۀ بهشتی را
مصحفِ سرنوشت خود دیدیم
سورههایی که مینوشتی را
نسل تو نوحِ با شکوهِ نجات
نسل تو خضرِ آسمانیِ راه
جلوهای از دم تو را دیدیم
در مسیحی به نام روح الله
روز مادر شده دلم با شوق
پر زده در هوای تو مادر
منم و وسعت بهشت خدا
منم و خاک پای تو مادر
آرزو دارم این که بنشینم
لحظهای در جوار تو اما...
آرزو دارم این که بگذارم
شاخه گل بر مزار تو اما...
آه در حسرت زیارت تو
دل ما آشنای دلتنگیست
حرم دختر کریمۀ تو
شاهد لحظههای دلتنگیست
روز مادر شده به محضر تو
آمدم پا به پای این کلمات
هدیۀ من برای تو اشک است
هدیۀ من برای تو صلوات
#سیدمحمدجواد_شرافت
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🌺🪴🌺🪴🌺🪴🌺🪴🌺🪴🌺
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدّر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک لالایی بیواژۀ مادرها بود
گورِ بیفاتحه گهوارۀ دخترها بود
ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد
«عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
آنکه بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد
سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه
حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست
جلوهای کرد و دلیل زهق الباطل شد
و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوّت زهراست
دختری که لقب اُم اَبیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر وَاعتصموا میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد دَهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز در خانۀ زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد
قُرة العین نبی وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود، ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب فقیران میپخت
بارها خادمهاش گفت: به لطفت شادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست
اَحدی کفو علی بن ابیطالب نیست
عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهشان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعۀ بیتابِ علی، زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود برمیگشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر میگشت..
#مجید_تال
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دوباره قسمتت باید فقط یک لقمه نان باشد
که سهم همسر و فرزندهایت بیش از آن باشد
پر از شوری همیشه، بیشتر اما زمانیکه
صدای پای بابایم بیاید یا اذان باشد
به من آموختی حتی مسیر آشپزخانه
برایم میتواند نردبان آسمان باشد
خودت دست نوازش میشوی بر اشکهای من
نمیخواهی که چشم من به دست دیگران باشد
من از این مهربانیهای بسیار تو فهمیدم
خدا باید چه اندازه صبور و مهربان باشد
بیا و شام را پیشم بمان، بد بگذران یک شب
که دریا میتواند پیش رودی میهمان باشد
#عاطفه_جوشقانیان
#مادر
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دریایی و دل دادی یک روز به دریایی
این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی
هم صاحب آبی تو، هم روح حجابی تو
هم نور دل ساقی، هم مادر سقایی
شیدای شکوه تو تنها دل حیدر نیست
عالم همه مجنونند وقتی که تو لیلایی
از نور تو یا کوثر! تا کور شود ابتر
دارد دل پیغمبر، چه ام ابیهایی!
مرضیه و راضیه، ریحانه و حانیه
منصوره و مستوره، به به! که چه اسمایی
معصومهای و عصمت از نام تو میجوشد
هم کوثر و تسنیمی، هم سدره و طوبایی
باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت
حالا که زمین دارد، انسیه حورایی
آن روز چرا محشر نامش نشود؟ آخر
آن روز تو میآیی، ای جلوهی زیبایی!
هم دختر طاهایی هم همسر مولایی
قدر تو ولی این نیست، اینست که زهرایی
گفتند که پنهانی، اما به خدا دیدم
هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی
در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر!
"ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
#قاسم_صرافان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو به سامان نرسم؛ ای سر و سامان همه تو!
ای به تو زنده همه من؛ ای به تنم جان همه تو…
من همه تو، تو همه تو، او همه تو، ما همه تو…
هر که و هر کس همه تو، این همه تو آن همه تو
من که به دریاش زدم، تا چه کنی با دل من؟!
تخته تو و ورطه تو و ساحل و طوفان، همه تو
ای همه دستان ز تو و مستیِ مستان ز تو هم
رمز میستان همه تو؛ راز نیستان همه تو
شور تو، آواز تویی، بلخ تو، شیراز تویی!
جاذبه شعر تو و جوهرِ عرفان همه تو...
#حسین_منزوی
#تصنیف
#علیرضا_قربانی
#خوشنویسی
#نستعلیق
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تصور میکنی این مرد، راحت حاج قاسم شد؟
نه! چون دل کند از میز ریاست حاج قاسم شد
گرفت آن کس که از نفسش گریبان، حاج قاسم بود
نفسها کم که آمد، مرد میدان حاج قاسم بود
کجا لبخند بر لب داشت؟ با دشمن؟ نه! با ایتام
کجا تسلیم شد؟ در لحظهی تکبیرهالاحرام
بله! خم شد سرش، اما نه هرجا، پای سجاده
بله! افتاده بود، افتادهای از پا نیفتاده
بله! ما اشک او را دیدهایم اما نه با خواری
نه از وحشت، نه با ذلت، نه! هنگام عزاداری
دلش دریای خون بود، از دو چشمش اشک میجوشید
لباس نوکری بود آن چه در پیکار میپوشید
بساط روضه را با دادن جانش فراهم کرد
اگر سردار شد، سر پیش اولاد علی خم کرد
قلم کردند دستش را، دلیلش را کسی پرسید؟
چرا؟ چون که برای فاطمه بر سینه میکوبید!
تنی صدچاک در غربت رها روی زمین دارد
بله! هرکس حسینی ماند، پایانی چنین دارد
نگاهش روضهی باز است، میدانی چه میگویم
وصیت کرد سرباز است، میدانی چه میگویم
همیشه بین شام و کربلا در رفت و آمد بود
ولی جایی که بغضش باز میشد زود، مشهد بود
□
مزارش را ببین! یک لحظه هم تنها نمیماند
بله! ارباب زیر بار نوکرها نمیماند
#محمدحسین_ملکیان
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast