مگو خود را کنار دیگران تنها نمیبینی
تو تنهایی! فقط تنهایی خود را نمیبینی
رفیقا! شادمانیهای عالم جاودانی نیست
مگر اندوه را در خندهٔ گلها نمیبینی؟
اگر نامی ز خسرو ماند از افسون شیرین بود
به غیر از عشق اکسیری در این دنیا نمیبینی
کجا این حس بیاندازه در تصویر میگنجد؟
تو از عکس خودت زیباتری اما نمیبینی
به جای دیدن آیینهها در چشم ما بنگر
بدی از چشم خود میبینی و از ما نمیبینی
شدی در چشمهایش خیره ای دل! سادگی کردی
از این پس هیچکس را غیر از او زیبا نمیبینی
#فاضل_نظری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
باورم نمیشود، کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند قله های استوار؟
#قیصر_امینپور
#جانفدا
#جان_فدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🚩آئینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد
#جان_فدا
#جانفدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹خاتم سلیمانی🔹
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم
دوباره پر شده از حرفهای دردآور
دوباره قصۀ تاریخ میشود تکرار
دوباره قصۀ احزاب، باز هم خیبر
دوباره آمدهاند آن قبیلۀ وحشی
که میدرید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند
عجوزههایِ هوس، مُطربانِ خُنیاگر
مباد اینکه بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحت دینِ مصطفی، کافر
چنان مکن که کسان را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر
به این خیال که مِرصاد تیر آخر بود
مباد اینکه بخوابیم گوشۀ سنگر
زمان زمانۀ بی دردی است، میبینی
که چشمها همه کورند و گوشها همه کر
هزار دفعه جهان شاهراه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سربلند میآیند یک به یک بیسر
اگر چه فصل خزان است، سبزپوشانیم
برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر
به دودمان سیاهی بگو که میباشند
تمام مردم ایران سپاه یک لشکر
به احترام کسی ایستادهایم اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همۀ عمر، مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه مالک اشتر
بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر
به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمیکنم باور
چگونه است که ما کشته دادهایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟
چگونه است که خورشید ما زمین افتاد
ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟
چه رفتنیست که پایان اوست بسم الله
چه آخریست که آغاز میشود از سر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر
خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر
شکوهِ عاطفهات پیرهن به سائل داد
چنان که همسر تو در رکوع، انگشتر
نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند
همین که قافیۀ این قصیده شد، حیدر
میان آتشی از کینه، پایمردی تو
نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
فقط نه پایۀ مسجد که عرش میلرزید
از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر
یهودیانِ مسلمان ندیدهاند آری
از این سیاهیِ چادر دلیل روشنتر
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایۀ آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام
امید فاطمه از راه میرسد آخر
#سیدحمیدرضا_برقعی
#جان_فدا
#جانفدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ز خرده گیری روز حساب آزادم...
ورق سیاه چُنان کردهام که نَتْوان خواند
#طالب_آملی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هاروکی موراکامی متولد ۱۹۴۹ یک نویسندهٔ ژاپنی است و کتابها و داستانهای او در ژاپن و همچنین در سطح جهانی پرفروش و به ۵۰ زبان دنیا برگردانده شدهاند. برخی او را از بزرگترین داستاننویسان جهان میدانند.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابرِ مستی تیرهگون شد باز بیحد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد
#کاظم_بهمنی
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از بس که میشدیم به حسرت جدا از او
خون میچکید روز وداع از نگاه ما...
#نظیری_نيشابورى
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست...
#قیصر_امینپور
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جانفدا
#جان_فدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دیریست که آتش از تنم میریزد
صد حنجره خون از سخنم میریزد
با بار غمی که روی دوشم ماندهست
بر کوه اگر تکیه کنم، میریزد
#ایرج_زبردست
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر
چنان که در شب تاریک پاره نوری
#سعدی
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
و گفت: الهی مرا در مقامی مدار که گویم خلق و حق
یا
گویم من و تو
مرا در مقامی دار که در میان نباشم همه تو باشی.
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای دور نشاط بچگیها
برقی که به سرعتی سرآیی
ای طالع نحس من مگر تو
مرگی که به ناگهان درایی
ایام گذشتهام کجایی ؟
#نیما_یوشیج
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پیام افتند هر دم انجمنی
#حافظ
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از دل و دیده گرامیتر هم آیا هست؟
-دست!
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان
بیگمان دست گرانقدرتر است
هر چه حاصل کنی از دنیا
دستاورد است
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
در فرو بستهترین دشواری
در گرانبارترین نومیدی
بارها بر سر خود بانگ زدم
هیچت ار نیست مخور خون جگر
دست که هست
بیستون را یاد آر
دستهایت را بسپار به کار
کوه را چون پر کاه از سر راهت بردار
وه چه نیروی شگفت انگیزی است
دستهایی که به هم پیوسته است!
#فریدون_مشیری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فریدون_مشیری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
آن جا یک قهوه خانه بود.
اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای.
چرا؟
دنیا خراب می شد اگر دقایقی آن جا مینشستیم
و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله،
همیشه عجله...
کدام گوری میخواستم بروم؟
من به بهانه رسیدن به زندگی،
همیشه زندگی را کشتهام...
📚 از کتاب روزگار سپری شده مردم سالخورده
#محمود_دولتآبادی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
با منِ برنو به دوشِ یاغیِ مشروطهخواه
عشق کاری کرده که تبریز میسوزد در آه
بعدها تاریخ میگوید که چشمانت چه کرد
با من تنهاتر از ستارخانِ بیسپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعدوبرق
کندۀ پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیندازد به چاه
آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم است و سیبخوردن آدم است و اشتباه
سوختم دیدم قدیمیها چه زیبا گفتهاند:
"دانۀ فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
#حامد_عسکری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
Be Jane To (MusicTarin)_۲۰۲۳_۰۱_۰۵_۱۱_۳۶_۵۸_۵۹۲.mp3
3.23M
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
من آن دیوانه بندم که دیوان را همیبندم
زبان مرغ میدانم سلیمانم به جان تو
نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو
چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم
چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو
گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم
وگر یک دم زدم بیتو پشیمانم به جان تو
اگر بیتو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بیتو به گلزارم به زندانم به جان تو
سماع گوش من نامت سماع هوش من جامت
عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو
درون صومعه و مسجد تویی مقصودم ای مرشد
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو
سخن با عشق میگویم که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو
ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان
که سر سرنبشتت را فروخوانم به جان تو
چه خویشی کرد آن بیچون عجب با این دل پرخون
که ببریدهست آن خویشی ز خویشانم به جان تو
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان
بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو
ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره گردان پریشانم به جان تو
#مولانا
#همایون_شجریان
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عبدالحسین زرینکوب ( ۱۳۰۱_۱۳۷۸ بروجرد، لرستان) ادیب، تاریخنگار، منتقد ادبی، نویسنده، و مترجم برجستهٔ ایران معاصر بود. آثار او بهعنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولویشناسی شناخته میشود. وی از تاریخنگاران برجستهٔ ایران است و آثار معروفی در تاریخ ایران و نیز تاریخ اسلام دارد. این آثار بهدلیل بیان ادبی و حماسی تاریخ از آثار پرفروش در میان ایرانیان هستند.
زرینکوب بیش از چهار دهه در دانشگاه تهران، ادبیات فارسی، تاریخ اسلام و تاریخ ایران تدریس کرد و پس از انقلاب، با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری کرد، از جمله این که ۶۵۰۰ کتاب و مجله را به دائرةالمعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد.
#عبدالحسین_زرینکوب
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast