eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
520 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
698 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
بیت‌هایی از حافظ ای مگس، عرصه‌ی سیمرغ، نه جولانگهِ توست عِرضِ خود می‌بری و زحمتِ ما می‌داری تو به تقصیر خود افتادی از این در، محروم از که می‌نالی و فریاد، چرا می داری؟ حافظ از پادشهان، پایه به خدمت طلبند سعی نابُرده، چه امّیدِ عطا می‌داری؟ نکات: بیت اول - مگس: استعاره از مدّعی و لاف‌زنِ عشق. عرض: آبرو. مرحوم حسین‌علی هروی می‌نویسد: بیت اشاره است به گفتگوی هدهد و مگس در منطق‌الطیر عطار: "هدهد به مگس می‌گوید: تو حشره‌ی کوچکی هستی که باید در ارتفاعات کم، پرواز کنی و بر پلیدی‌ها بنشینی؛ در حالی که سیمرغ، شاه مرغان است و بر بلندترین قله‌های جهان جا دارد. اگر تو هم بخواهی در این سفر، با ما به قله‌ی قاف بیایی، میان راه خسته می‌شوی؛ از حرکت می‌مانی و مایه‌ی دردسرِ هم‌سفران می‌شوی."(شرح غزل‌های حافظ، ۱۸۱۸) بیت ۲ - تقصیر: گناه و کوتاهی کردن. بیت ۳ - پایه: قدر و منزلت، مقام و مرتبه. جهت اطلاع از شرح کامل بیت‌ها و معنی آن‌ها، مراجعه بفرمایید به: شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
غریب در پیراهن هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی این نیز نگاهی است به افتادن سیبی در غلغله‌ی جمعی و تنها شده‌ای باز آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی گریه‌های امپراتور، نظری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک رباعی از نیما یوشیج رازی است که آن نگار می‌داند چیست رنجی است که روزگار می‌داند چیست آنی که چو غنچه در گلو خونم ازوست من دانم و شهریار می‌داند چیست گوشه‌ی تماشا (رباعی از نیما تا بعد)، سید علی میرافضلی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دل‌تنگِ خود اگرچه نزد شما، تشنه‌ی سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم دلم برای خودم تنگ می‌شود، آری همیشه بی‌خبر از حال خویشتن بودم... غریب بودم و گشتم غریب‌تر؛ اما دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم گزینه‌ی اشعار محمدعلی بهمنی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک رباعی از دکتر شفیعی کدکنی با من سخن تو در میان آوردند گلبرگ بهار در خزان آوردند خاموش‌ترین سکوت صحراها را با نام تو باز در فغان آوردند گوشه‌ی تماشا، میرافضلی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سخنی از بوستان سعدی کم‌حرفی کمال است در نفس انسان، سَخُن تو خود را به گفتار، ناقص مَکُن کم‌آواز، هرگز نبینی خجل جُوی مُشک، بهتر که یک توده گِل حذر کن ز نادانِ دَه‌مَرده‌گوی چو دانا، یکی گوی و پرورده گوی صد انداختی تیر و هر صد خطاست اگر هوشمندی، یک انداز و راست لغات: کم‌آواز: کم‌حرف جوی: اندکی مُشک: استعاره از سخن کم و باارزش. توده‌ گل: استعاره از سخن فراوان و بیهوده. دَه‌مرده‌گوی: کسی که به اندازه‌ی ده نفر حرف می‌زند، پرحرف. کلیات سعدی، بوستان، باب هفتم در عالم تربیت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا