eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
522 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
697 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید طبل بقا کوفتند ملک مُخلَّد رسید روی زمین سبز شد جَیب درید آسمان بار دگر مه شکافت روح مجرد رسید گشت جهان پرشکر بست سعادت کمر خیز که بار دگر آن قمرین خَد رسید دل چو سُطُرلاب شد آیتِ هفت آسمان شرح دل احمدی هفت مجلد رسید عقل معقل شبی شد برِ سلطان عشق گفت به اقبال تو نفس مقید رسید پیک دل عاشقان رفت به سر چون قلم مژده‌ی همچون شکر در دل کاغد رسید چند کند زیر خاک صبر روان‌های پاک؟ هین ز لحد برجهید نصر مؤید رسید طبل قیامت زدند صور حشر می‌دمد وقت شد ای مردگان حشر مجدد رسید بعثر ما فی القبور حصل ما فی الصدور آمد آواز صور روح به مقصد رسید دوش در استارگان غلغله افتاده بود کز سویِ نیک‌اختران اختر اسعد رسید رفت عطارد ز دست لوح و قلم درشکست در پی او زُهره جَست مست به فرقد رسید قرص قمر رنگ ریخت سوی اسد می‌گریخت گفتم خیرست گفت ساقی بیخود رسید عقل در آن غلغله خواست که پیدا شود کودک هم کودکست گو چه به ابجد رسید خیز که دوران ماست شاه جهان آنِ ماست چون نظرش جان ماست عمر مؤبد رسید ساقی بی‌رنگ و لاف ریخت شراب از گزاف رقص جمل کرد قاف عیش ممدد رسید باز سلیمان روح گفت صلای صبوح فتنه بلقیس را صرح ممرد رسید رغم حسودان دین کوری دیو لعین کحل دل و دیده در چشم مرمد رسید از پی نامحرمان قفل زدم بر دهان خیز بگو مطربا عشرتِ سرمد رسید 🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیه‌السلام 🔹صبح صادق🔹 ای كوی تو، كعبۀ خلايق‏ طالع ز رخ تو، صبح صادق ای پایۀ منبرت فراتر از کرسی هفت چرخ اخضر تا نام ز ماه و مهر بوده‌ست خاک در تو، سپهر بوده‌‌‌ست گفته‏‌ست خرد، بس آفرينت صد‌ها چو «هشام»، خوشه‌چينت گردش، ز فلک، اشاره از تو استاد خرد، «زراره» از تو چون «مؤمن طاق» از تو آموخت‏ لب بر لب هر چه مدعی دوخت انديشه هر آنچه بود مُجمَل‏ بشنيد مفصل از «مُفَضّل»... كی مكتب تو، نظير دارد؟ صدها چو «ابوبصير» دارد تا مشعل علم، «جابر» افروخت‏ بس نكته، خرد كه از وی آموخت‏ شد شهره به دهر، مذهب تو «حمران» و «ابان» و مكتب تو... فانی نه، كه جاودانه‌‏ای تو دريايی و بی‌كرانه‌‏ای تو... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی در آن میانه که باران سنگ بود و شکستن نبود پنجره‌ای در امان، اگر تو نبودی هنوز معبر اصحاب فیل بود زمانه شکسته بود دل آسمان، اگر تو نبودی حجاز بود و غم دختران زنده به گورش یکی نداشت ز غیرت نشان، اگر تو نبودی زمین روایت سبزی‌ست از نگاه تو اما چه بود آخر این داستان؟ اگر تو نبودی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نام هشت باب گلستان سعدی باب اول: در سیرت پادشاهان. باب دوم: در اخلاق درویشان. باب سوم: در فضیلت قناعت. باب چهارم: در فواید خاموشی. باب پنجم: در عشق و جوانی. باب ششم: در ضعف و پیری. باب هفتم: در تأثیر تربیت. باب هشتم: در آداب صحبت. درین مدت که ما را وقت خوش بود ز هجرت، ششصد و پنجاه و شش بود مراد ما، نصیحت بود و گفتیم حوالت، با خدا کردیم و رفتیم کلیات سعدی، گلستان، انتهای مقدمه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دختر اشک های یکریز! بارانیِ جذاب غزل خیز! معشوقه‌ی صدهزار شاعر! زیبای هزار رنگ! پاییز! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
33.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود... شعرخوانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
؟ 📚موسیقی شعر 🖌دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی استاد شفیعی کدکنی بر این باور استکه شعر حادثه‌ ایست که در زبان رخ می‌دهد و حقیقت ماجرا این است که بین زبان روزمره و زبان شعر تمایزاتی وجود دارد. که برای بررسی این تمایزات یکسری المانهای شناخته شده و شناخته نشده وجود دارد. در واقع زمانی به شعر حقیقی می‌رسیم که نتوانیم  علتی برای  تحلیلش پیدا کنیم و بگوییم چرا یک‌ نوشته شعر است. مثلاً حافظ یک جایی می‌گوید: «زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده‌ای» دکتر کدکنی به این اشاره می کند که تمایز در این شعر فقط وزن و قافیه نیست، این کلمات چیزی جز زبان روزمره‌ی آن زمان نبوده و آرایه خاصی هم در این بیت به کار نرفته است پس علت تمایز این شعر با زبان روزمر‌ه‌ی ما درچیست؟ قطعاً هیچ‌کس این توانایی را ندارد که بتواند زبان یک شاعر را موشکافی کند و به یک خروجی واحد برسد. پیش زمینه‌ی نوشتن یک شعر المانهای زیادی دارد که در نهایت به آن زبان شعر می‌رسد که وابسته به کل زندگی یک شاعر است. المانهایی مثل سطح فکری شاعر، نوع زندگیش و مطالعات و ... یکی از ابعاد دیگر این تمایز این است که انسان‌ها با همدیگر متفاوت هستند و هر انسانی ممکن است در لحظه به هر چیزی فکر کند. هم ممکن است نویسنده به یک چیز فکر کند ولی مخاطب برداشت دیگری از آن داشته باشد. فاطیما عباسپور 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا