...عشق است و مُفلسی و جوانی و نوبهار
عذرم پذیر و جُرم، به ذیل کرَم بپوش
تا چند همچو شمع، زبانآوری کنی؟
پروانهی مُراد رسید، ای مُحِب، خموش
ای پادشاهِ صورت و معنی که مثل تو
نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش،
چندان بمان که خرقهی اَزرَق کند قبول
بختِ جوانت از فلکِ پیرِ ژندهپوش
نکات:
زبانآوری: کنایه از سخنوری و گستاخی در سخن. زبانآوری شمع، اشاره است به سرکشیِ شعلهی شمع
پروانهی مراد: اجازه و رخصت آرزو
محب: دوستدار و عاشق
ازرق: کبود. مقصود از خرقه قبول کردن، جانشین مرشد شدن است
شاخ نبات حافظ
#حافظ_شیرازی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰ فروردین، سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی🌹
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
الهی! ای بینندهی نمازها،
ای پذیرندهی نیازها،
ای دانندهی رازها
و ای شنوندهی آوازها!
ای مطلع بر حقایق،
و ای مهربان بر خلایق!
عذرهای ما بپذیر،
که تو غنی و ما فقیر،
عیبهای ما مگیر،
که تو قوی و ما حقیر!
اگر بگیری بر ما، حجت نداریم
و اگر بسوزی، طاقت نداریم!
از بنده خطا آید و ذلت،
و از تو عطا آید و رحمت...
#مناجات_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
غم بیانتهایم مانده، ای ماه
فرازی از دعایم مانده، ای ماه
چرا از آسمانم رو گرفتی؟
هنوز از بغضهایم مانده، ای ماه
#حسین_عباسپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
گرچه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتادهام
چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشادهام
چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهادهام
زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زادهام
چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و سادهام
من به شهی رسیدهام زلف خوشش کشیدهام
خانه شه گرفتهام گرچه چنین پیادهام
از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیادهام
غزلیات دیوان شمس
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#وداع
ما بازی بردبرد را باختهایم
خود را عبث از چشم تو انداختهایم
شبهای تو قدر بود و ایّام تو بدر
ما قدر تو را هنوز نشناختهایم
#محمد_رضا_ترکی
#وداع_با_رمضان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#وداع_با_رمضان
🔹ای دل غافل🔹
چشم تا بر هم زدم، یک ماه مهمانی گذشت
لحظههایی مملو از الطاف رحمانی گذشت..
رفت از کوی و خیابان سفرهاش را جمع کرد
ای دل غافل! کجا بودی فراوانی گذشت
تشنگی گاهی برایم روضه میخواند از حسین
ظهر با لبهای تشنه چشم بارانی گذشت
بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس
چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت
شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است
چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت
#محمد_خادم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خدایی که من می شناسم... خدایی که این شب ها در ابوحمزه با او انس گرفته ام... خدایی که در جوشن کبیر صدایش زده ام... خدایی نیست که اگر مهمانی را به خانه اش دعوت کرد، او را بیرون کند...
خدایی نیست که اگر سفره ای پهن کرد آن را جمع کند....
خدایی نیست که اگر دست و پای دشمنی را بست دوباره آن را باز کند...
حتی دوستان او اینگونه نیستند...
سفره ای که این روزها حرف از جمع شدن آن می زنیم حتی در شأن سلیمان نبی نیست...
اصلا مهمانی بهانه بوده...
که مقیم خانه ی او شویم...
که از اینجا به مهمانی دیگری نرویم...
اینکه ما از سر سفره بلند شویم و مهمانی را ترک کنیم حرف دیگری ست...
اینکه ما به دست خودمان دوباره دشمنمان را بر خودمان مسلط کنیم ربطی به تمام شدن یا نشدن ماه مبارک ندارد...
خدایا
تو اهل کبریا و عظمتی
تو اهل جود و جبروتی
تو اهل عفو و رحمتی
تو اهل تقوا و مغفرتی
و این اهلیت، قید زمان و مکان ندارد...
#حسن_بیاتانی
@telkalayyam
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تو رو خدا پیام " استشمام بوی خوش عطر... " دیگه ول کنید!! جمله ای پر از حشو و غلط 😄😄
Hasan Fadaeian - Eyd Amad (320).mp3
7.33M
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون
کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان
کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی
کان خوبی و زیبایی بیمثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش
تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بیاو عیدیم بیا تا ما
بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد
زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد
زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد
برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
غمهاش همه شادی بندش همه آزادی
یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد
من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم
جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد
بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن
رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد
لغات:
حدید: آهن
قدید: گوشت خشک کردۀ گاو، گوسفند، یا ماهی به هر طریق که خشک کنند و نگه دارند.
مزید: افزونی، بسیاری
ثرید: طعامی است که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند،تریت تلیت
#مولانا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از بوستان سعدی
تواضع
جوانی خردمند پاکیزهبوم
ز دریا برآمد به دربندِ روم
درو، فضل دیدند و فقر و تمیز
نهادند رختش به جایی عزیز
سرِ صالحان گفت روزی به مرد
که: خاشاک مسجد بیفشان و گَرد
همان کاین سخن، مردِ رهرو شنید،
برون رفت و بازش کس آن جا ندید
بر آن حمل کردند یاران و پیر
که پروای خدمت، نبودش فقیر
دگر روز، خادم گرفتش به راه
که: ناخوب کردی به رأی تباه
ندانستی ای کودک خودپسند
که مردان، ز خدمت به جایی رسند؟
گِرِستن گرفت از سرِ صِدق و سوز
که: ای یار جانپرورِ دلفروز
نه گَرد اندر آن بُقعه دیدم ، نه خاک
من آلوده بودم در آن جای پاک
گرفتم قدم لاجرم باز پس
که پاکیزه بِه، مسجد از خاک و خس
طریقت، جز این نیست درویش را
که افکنده دارد تنِ خویش را
بلندیت باید، تواضع گزین
که آن بام را، نیست سُلَّم جز این
لغات:
پاکیزهبوم: پاکسرشت
دربند: دروازه
رخت: وسایل
پروا: قصد، میل
گرستن: گریستن، گریه کردن
لاجرم: ناچار
افکنده: حقیر، فروتن
سُلّم: نردبان
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ماهِ من طایفهی روزهبگیران چه کنند
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
#مهدی_فرجی
آرزویِ دیدنت تنها نه اهل ذوق را
شیخِ مسجد را هم این رویا به بام آورده است
#حسین_جنتی
هلالِ ماه اگر دیده شد چه سود
ماهِ تمام عالمیان پشت پرده است
#ناشناس
بگیر فطرهام، اما مخور برادر جان
که من در این رمضان، قوتِ غالبم غم بود
#اخوان_ثالث
بیا که گوشه ابروی ماه را دیدم
به مِیفروش بگو سی شب است منتظرم
#سعید_بیابانکی
بر سَرِ بام بیا، گوشه ابرو بنمای
روزهگیرانِ جهان، منتظر ماه نو اند
#محمدکاظم_کاظمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast