eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
532 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
682 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را مگو حكايت شادی؛ كه تا به حشر ماييم و سينه‌ای كه در آن ماجرای توست  "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹بهتری مادر؟🔹 رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست چه شعله بود که از شش جهت به باغ افتاد چه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکست ورق ورق نفَسِ آیه‌های قرآن سوخت حریم امن دعاهای مستجاب شکست چقدر غم‌زده پرسید: «بهتری مادر؟» چقدر قلب حسن بعد این جواب شکست برای این‌که سر غم به چاه بگذارد شکست، قامت نخلِ ابوتراب شکست "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
این پاي را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو که نلرزد، این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد. این دل بی‌تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است. اي جلوه‌ي خدا! اي یادگار رسول! زیستن، بی‌تو چه سخت است. ماندن، بی‌تو چه دشوار. این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست. این مرگ، نقطه‌ي ختمی است بر کتاب جهان. زمین با چه دلی ترا در خویش می‌گیرد و متلاشی نمی‌شود؟ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می‌نگرد که از هم نمی‌پاشد و فرونمی‌ریزد؟ خدا اگر نبود من چه می‌کردم با این مصیبت عظمی؟ اِنّا للَّهِ و انّا اِلیْه راجِعُون. کشتی پهلو گرفته "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 صلوات خاصه حضرت زهرا اطهر سلام الله علیها اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفِيائِكَ، الَّتِي انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلَىٰ نِساءِ الْعالَمِينَ . اللّٰهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثَّائِرَ اللّٰهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِها . اللّٰهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدىٰ، وَحَلِيلَةَ صاحِبِ اللَِّواءِ، وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلإِ الْأَعْلىٰ، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلَىٰ أُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أَبِيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّبِها أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ. خدایا درود فرست، بر صدّیقه فاطمه زکیه، محبوبه‌ی حبیبت و پیامبرت و مادر دوستانت و برگزیدگانت که او را انتخاب نمودی و برتری دادی و برگزیدی، بر فراز بانوان جهانیان. خدایا از کسانی که به او ستم کردند و حق او را سبک شمردند، انتقامش را بگیر و خونخواه خون فرزندانش باش. خدایا همچنان که او را مادر امامان هدایت و همسر صاحب پرچم در قیامت و گرامی در انجمن والاتر قرار دادی، پس بر او و مادرش درود فرست، درودی که آبروی محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به آن گرامی بداری و دیده‌ی فرزندانش را روشن کنی و برسان به ایشان از سوی من، در این ساعت برترین درود و سلام را. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹شهید آمد🔹 پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه نگاهش از طراوت خیس‌تر، بال و پرش تازه تنش عطر تشّهد دارد و انگار می‌روید به لب‌ها ورد و تسبیح نماز آخرش تازه نپوسیده به پیشانی او سربند «یازهرا» به روی لب تو گویی ذکر حیدرحیدرش تازه من و تو زندگانِ مرده و پوسیده‌ایم، اما یکی برگشته از میدان که جسم پرپرش تازه چه معصومانه لبخندی‌ست بر لب‌های او، گویی که می‌خندد به روی مادرِ غم‌پرورش تازه و مادر در بغل او را کشیده نوحه می‌خواند به میدان آمده گویی علی‌ِّ اکبرش تازه دل بی‌باورانِ خاک هرگز می‌کند باور پس از چندین و چندین سال مردی باورش تازه؟!... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
احمد عزیزی (زادهٔ ۴ دی ۱۳۳۷ – درگذشتهٔ ۱۶ اسفند ۱۳۹۵) شاعر معاصر کُرد اهل کرمانشاه بود وی بر اثر بروز یک بیماری، ۹ سال پایان عمرش را با سطح هشیاری پایین به سر برد. عزیزی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیت الله مطهری شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت. عزیزی شاعری منحصر به فرد و ارائه دهنده سبک جدید مثنوی در کشور بود. دلیل سرشناسی وی همین سبک متمایز و نو در شعر (مثنوی) و نثر شطح‌گونه بود.  تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بی‌نظیر است. این سبک تأثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشته‌است. او مثنوی‌هایش را غالباً با وصف طبیعت آغاز می‌کند و با تمهیدات گوناگون و با توسل به مناسبات و ترکیبات نو وتجنیسات سنتی، رفته رفته به موضوع اصلی گریز می‌زند. وی در ساختن ترکیبات نو به شیوه شعرای سبک هندی نیز مهارتی خاص دارد. برای نمونه می‌توان به این ترکیب‌ها اشاره کرد: جبرئیل آباد الهام، آب بازی‌های فطرت، تابستان عُزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، کولیان شبنم فروش و .... کفش‌های مکاشفه، شطحیات، یک لیوان شطح داغ، باران پروانه، روستای فطرت، قوس غزل، ترانه‌های ایلیایی از جمله آثار وی است. نمونه ای تلخیص شده از یکی از مثنوی‌های وی تقدیم شما خواهد شد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عشق من! پاييزآمد مثل پار باز هم، ما باز مانديم از بهار احتراق لاله را ديديم ما گل دميد و خون نجوشيديم ما بايد از فقدان گل، خونجوش بود در فراق ياس، مشكي پوش بود ياس بوي مهرباني مي‌دهد  عطر دوران جواني مي‌دهد ياس‌ها يادآور پروانه‌اند ياس‌ها پيغمبران خانه‌اند ياس در هر جا نويد آشتي‌ست ياس دامان سپيد آشتي‌ست ياس بوي حوض كوثر مي‌دهد  عطر اخلاق پيمبر مي‌دهد حضرت زهرا دلش از ياس بود  دانه‌هاي اشكش از الماس بود داغ عطر ياس زهرا زير ماه مي‌چكانيد اشك حيدر را به چاه عشق محزون علي ياس است و بس چشم او يك چشمه الماس است و بس  اشك مي ريزد علي مانند رود بر تن زهرا، گل ياس كبود گريه كن حيدر! كه مقصد مشكل است اين جدايي از محمد مشكل است گريه كن زيرا كه دُخت آفتاب بي‌خبر بايد بخوابد در تراب  گريه كن زيرا كه كوثر خشك شد زمزم از اين ابر ابتر خشك شد ياس خوشبوي محمد داغ ديد صد فدك زخم از گل اين باغ ديد مدفن اين ناله غير از چاه نيست جز تو كس از قبر او آگاه نيست گريه بر فرق عدالت كن كه فاق مي‌شود از زهر شمشير نفاق گريه بر طشت حسن كن تا سحر كه ُپر است از لخته‌ي خون جگر گريه كن چون ابر باراني به چاه بر حسین تشنه لب در قتلگاه خاندانت را به غارت مي‌برند دخترانت را اسارت مي‌برند گريه بر بي دستي احساس كن! گريه بر طفلان بي عباس كن!  باز كن حيدر! تو شطِّ اشك را تا نگيرد با خجالت مشك را گريه كن چون گريه ي ابر بهار گريه كن بر روي گل هاي مزار  مثل نوزادان كه مادر مرده‌اند مثل طفلاني كه آتش خورده‌اند گريه كن در زير تابوت روان گريه كن بر نسترن‌هاي جوان گريه كن زيرا كه گل‌ها ديده‌اند ياس‌هاي مهربان كوچيده‌اند "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این‌روزها مشغول مطالعه‌ی این‌کتابم. به دانشجویان ادبیات فارسی به ویژه تحصیلات تکمیلی پیشنهاد می‌کنم این کتاب را در برنامه‌ی مطالعاتی خود قرار دهند. کلا سعی کنید کتاب‌های دکتر محمود فتوحی را بخوانید. نگاه عمیق و پیشرفته‌ی ایشان به مباحث ادبی، افق نگاه شما را گسترش می‌دهد. خوب است به این بهانه چند کتاب دیگر از ایشان معرفی کنم. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
توضیحات پشت جلد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بلاغت تصویر این کتاب به نظرم شاهکار دکتر فتوحی‌است. نگاهی جدید و بدیع به تصویرسازی در ادب فارسی. با هر آنچه که تا الان درباره‌ی صور خیال خوانده‌اید فرسنگ‌ها تفاوت دارد. چند ترمی منبع درس بلاغت کاربردی کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام‌نور بود و افتخار تدریسش را داشتم ولی شوربختانه این منبع تغییر کرد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آیین نگارش مقالات علمی-پژوهشی این کتاب برای دوستانی که در آغاز راه مقاله‌نویسی هستند یا در آستانه‌ی پایان‌نامه نویسی، بسیار راهگشا و کارگشاست. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سبک شناسی؛ نظریه‌ها، رویکردها و روش‌ها این کتاب هم برای علاقه‌مندان به سبک شناسی حرف‌های تازه زیاد دارد. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نثر ایشان هم نثر پخته و علمی و تاثیرگذاری است که به ارتقاء توان‌مندی‌شما در کمک می‌کند
با پوزش از دوستان غیر ادبیاتی بابت تخصصی بودن این فرسته‌ها.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
و گفت: عبودیت آن است که بنده‌ی او باشی به همه حال، چنان که او خداوند توست به همه حال. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گاهى كِشم سَرى به گريبانِ خويشتن از بس دلم ز تنگىِ دنيا گرفته است "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سربازی دستش گلوله خورده سربازی سینه‌اش من اما گلوله از پوستم گذشته خورده است به گوشه‌ی خیالم برای همین است که در تمام شعرهایم خون جاری‌ست... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چو می بینم کسی از کوی او دلشاد می آید فریبی کز وی اول خورده بودم یاد می آید "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یک شهر... سرما برود، بهار قسمت بشود رزق تو هزار بار قسمت بشود یک شهر گرفت زیر تابوتت را تا بار غمت هزار قسمت بشود "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است «امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است» تا لحظه‌های پیش، دلم گور سرد بود اینک به یُمن یاد شما جان گرفته است "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته‌ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نام‌هایشان جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان درد می‌کند...               "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
کسی می‌خواستم از جنس خودم که او را قبله سازم، و روی بدو آرم که از خود ملول شده بودم! تا تو چه فهم کنی از این سخن که می‌گویم: از خود ملول شده بودم! مقالات شمس تبریزی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تواضع گر چه محبوبست و فضل بیکران دارد نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast