آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایهای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دوستانی که "ایهام"گویان! به صفحه شخصی من تشریف آوردید
در جریان باشید ایهام در یک کلمه اتفاق میفته نه دو کلمه!
یعنی ایهام یک واژه است با دو معنی(که خودش انواعی داره).
پس گفتن "بین واژه ی الف و ب ایهام برقراره" موجب اِدخال سرور فی قلوب ادیبان است !😄
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایهای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ممنون از دوستانی که استقبال کردند و پاسخ دادند.⚘
بین اوباش و او باش جناس مرکب مقرون هست.
🌷آن شب جمعه ساعت یک و بیست...
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
جغد آمد قرارمان را برد
سردی دی به انجماد رسید
شهر خشکش زد و زمین پژمرد
مانده بودیم غرق بهت خبر
کاش تکذیب می رسید از راه
اشکها بیصدا که باریدند
شعله زد در جگر غمی جانکاه
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
گویی افتاد بر زمان آتش
غلیانی شگرف در دل بود
چون غم خاص قصهی آرش
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت اسطورههای فردا شد
مرد میدان عاشقی پر زد
راز افسانه ها هویدا شد
رد دیوی پلید پیدا بود
گل سرخی شکفته پرپر شد
گرچه ققنوسمان در آتش رفت
وقت ققنوس های دیگر شد
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
دست و انگشتری به خاک افتاد
روضه کربلا زبانه کشید
در دل کشور حسینآباد
داغ،کم کم مسیر خشم گرفت
راه فریاد مرگ بر دشمن
راه ایستاده ایم تا آخر
راه جانم فدای تو میهن
داغ، کم کم مسیر خشم گرفت
بچهها یکشبه بزرگ شدند
عده ای این وسط مضطربِ
خندههاشان کنار گرگ شدند
گرده از زخم نارفیق پر است
بگذریم از کنارشان به سکوت
آن شب جمعه ساعت یک و بیست
آدمیت دوید سمت سقوط
نالههامان اگرچه بسیارند
داغ سردار اگرچه بی حد است
با شهادت دوباره زنده شدیم
قلبمان داده با ولایت دست
نام تو با شهید معرکه شد
میتپد در تمام حنجرهها
خون مظلوم آورد به خروش
قلب دنیای خواب غمزده را
هر شب جمعه ساعت یک و بیست
وقت صبّار بودن است و شکور
زود میآیی کنار ما سردار
که زیادند مژدههای ظهور
#زهرا_آراستهنیا
#جانفدا
#جان_فدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
26 Pishe Yeki Az Mashayekh Geleh Kardam.mp3
935.9K
گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان »حکایت شمارهٔ ۲۴
پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان به فساد من گواهی داده است.
گفتا: به صلاحش خجل کن!
تو نیکو روش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال
چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال
بدسگال: بد اندیش
يعنى : تو خوشرفتار باش تا شخص بدانديش، فرصت عيبجويى تو را نيابد، چنانكه بربط (يكى از آلات موسيقى شبيه تار) اگر موزون باشد از دست آوازه خوان، گوشمال نمىگردد، (براى موزون كردن آهنگ، گوشه هاى بربط را مىپيچانند)
#سعدی_خوانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مگو خود را کنار دیگران تنها نمیبینی
تو تنهایی! فقط تنهایی خود را نمیبینی
رفیقا! شادمانیهای عالم جاودانی نیست
مگر اندوه را در خندهٔ گلها نمیبینی؟
اگر نامی ز خسرو ماند از افسون شیرین بود
به غیر از عشق اکسیری در این دنیا نمیبینی
کجا این حس بیاندازه در تصویر میگنجد؟
تو از عکس خودت زیباتری اما نمیبینی
به جای دیدن آیینهها در چشم ما بنگر
بدی از چشم خود میبینی و از ما نمیبینی
شدی در چشمهایش خیره ای دل! سادگی کردی
از این پس هیچکس را غیر از او زیبا نمیبینی
#فاضل_نظری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
باورم نمیشود، کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند قله های استوار؟
#قیصر_امینپور
#جانفدا
#جان_فدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🚩آئینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد
#جان_فدا
#جانفدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔹خاتم سلیمانی🔹
به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم
دوباره پر شده از حرفهای دردآور
دوباره قصۀ تاریخ میشود تکرار
دوباره قصۀ احزاب، باز هم خیبر
دوباره آمدهاند آن قبیلۀ وحشی
که میدرید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند
عجوزههایِ هوس، مُطربانِ خُنیاگر
مباد اینکه بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحت دینِ مصطفی، کافر
چنان مکن که کسان را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر
به این خیال که مِرصاد تیر آخر بود
مباد اینکه بخوابیم گوشۀ سنگر
زمان زمانۀ بی دردی است، میبینی
که چشمها همه کورند و گوشها همه کر
هزار دفعه جهان شاهراه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سربلند میآیند یک به یک بیسر
اگر چه فصل خزان است، سبزپوشانیم
برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر
به دودمان سیاهی بگو که میباشند
تمام مردم ایران سپاه یک لشکر
به احترام کسی ایستادهایم اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همۀ عمر، مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه مالک اشتر
بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر
به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمیکنم باور
چگونه است که ما کشته دادهایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟
چگونه است که خورشید ما زمین افتاد
ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟
چه رفتنیست که پایان اوست بسم الله
چه آخریست که آغاز میشود از سر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر
خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر
شکوهِ عاطفهات پیرهن به سائل داد
چنان که همسر تو در رکوع، انگشتر
نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند
همین که قافیۀ این قصیده شد، حیدر
میان آتشی از کینه، پایمردی تو
نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
فقط نه پایۀ مسجد که عرش میلرزید
از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر
یهودیانِ مسلمان ندیدهاند آری
از این سیاهیِ چادر دلیل روشنتر
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایۀ آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام
امید فاطمه از راه میرسد آخر
#سیدحمیدرضا_برقعی
#جان_فدا
#جانفدا
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ز خرده گیری روز حساب آزادم...
ورق سیاه چُنان کردهام که نَتْوان خواند
#طالب_آملی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هاروکی موراکامی متولد ۱۹۴۹ یک نویسندهٔ ژاپنی است و کتابها و داستانهای او در ژاپن و همچنین در سطح جهانی پرفروش و به ۵۰ زبان دنیا برگردانده شدهاند. برخی او را از بزرگترین داستاننویسان جهان میدانند.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابرِ مستی تیرهگون شد باز بیحد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد
#کاظم_بهمنی
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
از بس که میشدیم به حسرت جدا از او
خون میچکید روز وداع از نگاه ما...
#نظیری_نيشابورى
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست...
#قیصر_امینپور
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جانفدا
#جان_فدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دیریست که آتش از تنم میریزد
صد حنجره خون از سخنم میریزد
با بار غمی که روی دوشم ماندهست
بر کوه اگر تکیه کنم، میریزد
#ایرج_زبردست
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر
چنان که در شب تاریک پاره نوری
#سعدی
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#جان_فدا
#جانفدا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
و گفت: الهی مرا در مقامی مدار که گویم خلق و حق
یا
گویم من و تو
مرا در مقامی دار که در میان نباشم همه تو باشی.
#تذکرة_الاولیاء
#عطار_نیشابوری
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ای دور نشاط بچگیها
برقی که به سرعتی سرآیی
ای طالع نحس من مگر تو
مرگی که به ناگهان درایی
ایام گذشتهام کجایی ؟
#نیما_یوشیج
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پیام افتند هر دم انجمنی
#حافظ
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast