eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
531 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
672 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایه‌ای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دوستانی که "ایهام‌"گویان! به صفحه شخصی من تشریف آوردید در جریان باشید ایهام در یک کلمه اتفاق میفته نه دو کلمه! یعنی ایهام یک واژه است با دو معنی(که خودش انواعی داره). پس گفتن "بین واژه ی الف و ب ایهام برقراره" موجب اِدخال سرور فی قلوب ادیبان است !😄
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایه‌ای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ممنون از دوستانی که استقبال کردند و پاسخ دادند.⚘ بین اوباش و او باش جناس مرکب مقرون هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷آن شب جمعه ساعت یک و بیست... آن شب جمعه ساعت یک و بیست جغد آمد قرارمان را برد سردی دی به انجماد رسید شهر خشکش زد و زمین پژمرد مانده بودیم غرق بهت خبر کاش تکذیب می رسید از راه اشک‌ها بی‌صدا که باریدند شعله زد در جگر غمی جانکاه آن شب جمعه ساعت یک و بیست گویی افتاد بر زمان آتش غلیانی شگرف در دل بود چون غم خاص قصه‌ی آرش آن شب جمعه ساعت یک و بیست وقت اسطوره‌های فردا شد مرد میدان عاشقی پر زد راز افسانه ها هویدا شد رد دیوی پلید پیدا بود گل سرخی شکفته پرپر شد گرچه ققنوسمان در آتش رفت وقت ققنوس های دیگر شد آن شب جمعه ساعت یک و بیست دست و انگشتری به خاک افتاد روضه کربلا زبانه کشید در دل کشور حسین‌آباد داغ،کم کم مسیر خشم گرفت راه فریاد مرگ بر دشمن راه ایستاده ایم تا آخر راه جانم فدای تو میهن داغ، کم کم مسیر خشم گرفت بچه‌ها یک‌شبه بزرگ شدند عده ای این وسط مضطربِ خنده‌هاشان کنار گرگ شدند گرده از زخم نارفیق پر است بگذریم از کنارشان به سکوت آن شب جمعه ساعت یک و بیست آدمیت دوید سمت سقوط ناله‌هامان اگرچه بسیارند داغ سردار اگرچه بی حد است با شهادت دوباره زنده شدیم قلبمان داده با ولایت دست نام تو با شهید معرکه شد می‌تپد در تمام حنجره‌ها خون مظلوم آورد به خروش قلب دنیای خواب غم‌زده را هر شب جمعه ساعت یک و بیست وقت صبّار بودن است و شکور زود می‌آیی کنار ما سردار که زیادند مژده‌های ظهور "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
26 Pishe Yeki Az Mashayekh Geleh Kardam.mp3
935.9K
 گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان »حکایت شمارهٔ ۲۴ پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا: به صلاحش خجل کن! تو نیکو روش باش تا بدسگال به نقص تو گفتن نیابد مجال چو آهنگ بربط بود مستقیم کی از دست مطرب خورد گوشمال بدسگال: بد اندیش يعنى : تو خوش‌رفتار باش تا شخص بدانديش، فرصت عيب‌جويى تو را نيابد، چنانكه بربط (يكى از آلات موسيقى شبيه تار) اگر موزون باشد از دست آوازه خوان، گوشمال نمى‌گردد، (براى موزون كردن آهنگ، گوشه هاى بربط را مى‌پيچانند) "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مگو خود را کنار دیگران تنها نمی‌بینی تو تنهایی! فقط تنهایی خود را نمی‌بینی رفیقا! شادمانی‌های عالم جاودانی نیست مگر اندوه را در خندهٔ گل‌ها نمی‌بینی؟ اگر نامی ز خسرو ماند از افسون شیرین بود به غیر از عشق اکسیری در این دنیا نمی‌بینی کجا این حس بی‌اندازه در تصویر می‌گنجد؟ تو از عکس خودت زیباتری اما نمی‌بینی به جای دیدن آیینه‌ها در چشم ما بنگر بدی از چشم خود می‌بینی و از ما نمی‌بینی شدی در چشم‌هایش خیره ای دل! سادگی کردی از این پس هیچ‌کس را غیر از او زیبا نمی‌بینی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باورم نمی‌شود، کی کسی شنیده است زیر خاک گم شوند قله های استوار؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🚩آئینه وقتی بشکند تکثیر خواهد شد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🔹خاتم سلیمانی🔹 به واژه‌ای نکشیده‌ست منّت از جوهر خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم دوباره پر شده از حرف‌های دردآور دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار دوباره قصۀ احزاب، باز هم خیبر دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی که می‌درید جگر از عموی پیغمبر عصای کینه برآورده باز ابوسفیان دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند عجوزه‌هایِ هوس، مُطربانِ خُنیاگر مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا به قصد مصلحت دینِ مصطفی، کافر چنان مکن که کسان را خیال بردارد که باز هم شده این خانه بی در و پیکر به این خیال که مِرصاد تیر آخر بود مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر زمان زمانۀ بی دردی است، می‌بینی که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر هزار دفعه جهان شاه‌راه ما را بست هزار مرتبه اما گشوده شد معبر خوشا به حال شکوه مدافعان حرم که سربلند می‌آیند یک به یک بی‌سر اگر چه فصل خزان است، سبزپوشانیم برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند تمام مردم ایران سپاه یک لشکر به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک که رستخیز به پا کرده در دل کشور نفس نفس همۀ عمر، مالک دل بود کسی که بود به هنگامه مالک اشتر بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر به باوری که در اعماق چشم اوست قسم هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟ چگونه است که خورشید ما زمین افتاد ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟ چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر چنین شود که کسی را به آسمان ببرند چنین شود که بگوید به فاطمه مادر قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر شکوهِ عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد چنان که همسر تو در رکوع، انگشتر نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند همین که قافیۀ این قصیده شد، حیدر میان آتشی از کینه، پایمردی تو نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر فقط نه پایۀ مسجد که عرش می‌لرزید از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر یهودیانِ مسلمان ندیده‌اند آری از این سیاهیِ چادر دلیل روشن‌تر کنون به تیرگی ابرها خبر برسد که زیر سایۀ آن چادر است این کشور رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام امید فاطمه از راه می‌رسد آخر "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ز خرده گیری روز حساب آزادم... ورق سیاه چُنان کرده‌ام که نَتْوان خواند "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هاروکی موراکامی متولد ۱۹۴۹ یک نویسندهٔ ژاپنی است و کتابها و داستانهای او در ژاپن و همچنین در سطح جهانی پرفروش و به ۵۰ زبان دنیا برگردانده شده‌اند. برخی او را از بزرگترین داستان‌نویسان جهان می‌دانند. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابرِ مستی تیره‌گون شد باز بی‌حد گریه کرد با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
از بس‌ که می‌شدیم به حسرت جدا از او خون می‌چکید روز وداع از نگاه ما... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دیریست که آتش از تنم می‌ریزد صد حنجره خون از سخنم می‌ریزد با بار غمی که روی دوشم مانده‌ست بر کوه اگر تکیه کنم، می‌ریزد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر چنان که در شب تاریک پاره نوری "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و گفت: الهی مرا در مقامی مدار که گویم خلق و حق یا گویم من و تو مرا در مقامی دار که در میان نباشم همه تو باشی. "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای دور نشاط بچگی‌ها برقی که به سرعتی سرآیی ای طالع نحس من مگر تو مرگی که به ناگهان درایی ایام گذشته‌ام کجایی ؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی فراغتی و کتابی و گوشه چمنی من این مقام به دنیا و آخرت ندهم اگر چه در پی‌ام افتند هر دم انجمنی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا