#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
سر ِنیزه سرت را دیدم ، آه از چشم گریانت
نگاهی کن به حال و روز من مادر به قربانت
نمی خواهی ببینی مادرت را بین نامحرم
میان پرده اشکی اگر بسته است چشمانت
گریبان چاک کردم تا تو را دیدم به روی نی
به یادم آمد آن روزی که خونین شد گریبانت
مرا آشفته کرده خنده های آخرین تو
پریشانم شبیه زلف بر نیزه پریشانت
گلویت روضه باز است من سربسته می گویم
چه کرده تیر تیز حرمله با کام عطشانت
#حسین_بیدگلی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_رباب_علیها_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#امام_زمان_عجل_الله
کمتر ببار، چشم تو ابر ِبهاره نیست
کمتر ببار، اشک غمت را شماره نیست
قلبم شکسته از غم صحرانشینی ات
حقّم بده که جنس دلم، سنگ خاره نیست
گویم همیشه آخر هر استغاثه ام
آیا برای آمدنت راه چاره نیست؟
ای کاش من صدای تو را بشنوم دمی
حالا که چشم؛ لایق ِیک دم نظاره نیست
با ما بخوان دعای فرج، رد نمی شود
در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست
حق را برای امر ظهورت قسم دهم
بالاتر از قسم به لب شیرخواره نیست
اینجا رسید؛ روضه ی لالایی رباب
اصغر کسی به سنّ تو بر نی سواره نیست
پایین بیا و در بغلم خواب ناز کن
بر روی نی که جای تو با حلق پاره نیست
ای نیزه دار، اصغر من را به نی نبند
بر حنجرش که طاقت زخم ِ دوباره نیست
زحمت نده به خود، چه نیازی به نیزه است
آغوش من که هست اگر گاهواره نیست
از من نگیر فاصله هرچند مضطرم
من را که تاب دوری این ماه پاره نیست
در زیر دست و پا سر طفلم چه می کند؟
روی زمین که یکسره جای ستاره نیست
#علی_مهدوی_نسب
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_رباب_علیها_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
سلام ما به تو ای شرح ربّآب، رباب!
که با رشادت خود کردی انقلاب رباب
جهان حقارت محض است در برابر تو
که در نگاه تو شد کمتر از حباب رباب
چنان عزیز و بزرگی که در سیاهی شام
به احترام تو میتابد آفتاب رباب
به شاهکار بزرگ سلاح گریهی توست
اگر بنای ستم میشود خراب رباب
هزاربار به سعی صفا و مروه شدی
هزارمرتبه دیدی ولی سراب رباب
پس از حسین که بیسایه ماند در دل دشت
در آفتاب نشستی تو بینقاب رباب
غم حسین و علیاصغر تو کشت تو را
خدا کند نروی مجلس شراب رباب!
ولی تو را پی سرهای روی نی بردند
تو تشنه بودی و پیش تو "آب" میخوردند
فقط نه این که کشیده حرم عذاب از آب
که بودهست عذاب دل رباب از آب
به احترام لب تشنهی علیاصغر
تمام عمر خجالت کشیده آب از آب
عجیب نیست اگر سرکشوخروشان است
ربوده العطش اهل خیمه تاب از آب
پس از جنایت آنروز قوم اهل گناه
کسی نداشته انگیزهی ثواب از آب
هنوز هم که هنوز است دلخوری دارند
ستاره و فلک و ماه و آفتاب از آب
در این میانه ندارد اگرچه تقصیری
ولی نمانده بهغیر از دل کباب از آب
مرا ببخش و حلالم کن ای عروس علی
به گوش جان رباب آمد این خطاب از آب
رباب راز دل خسته با خدا میگفت
تمام غصهی خودرا به نیزهها میگفت
همین که دید برای تو انتخاب نشد
دلش گرفت که سرباز تو حساب نشد
هنوز هم که هنوز است ماندهام که چرا
دل فرات برای علی کباب نشد؟
دوجرعه آب برای لب تو کافی بود
بگو چهشد که فرات از غم تو آب نشد؟
هزار بار حرم را طواف کرد رباب
ولی چهسود که سهمش بجز سراب نشد
به احترام حسین و علی به سایه نرفت
که سایهی سر او غیر آفتاب نشد
چه خوابهای قشنگی برای اصغر دید
به گریه گفت ولی؛ کودکم بخواب، نشد.
رباب آب شد از غصهی علی اصغر
اگرچه آب نصیب لب رباب نشد...
به یاد اصغر، حال رباب آشفتهست
که روی نیزه به مادر چهحرفها گفتهست
برای اين که کند ختم ماجرا را تير
بساط مرگ مرا میکند مهيّا تير
چه فکرهای قشنگی، خيال میکردم
که با گلوم کمی میکند مدارا تير
نديد چشم زمين مثل مرگ من مرگی
گلوی ناز مرا کرده ارباًاربا تير
نياز نيست به اين قدرت و به اين شدّت
يواش هم برسد باز میشود جا تير
ولی چگونه دلش آمده که میشکند
عصای پيری بابا و مادری را تير
قرار بود علیاکبری دگر باشم
قرار بود که عباس ديگر... اما تير...
یکی میآید و با قصد انتقام آخر
به سمت حرملهها میزنند فردا تیر
به حرمت تن بیسر بیا امام زمان
بهخون حنجر اصغر بیا امام زمان.
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
از عطش وقتی تب مهتاب بالا رفته بود
آفتاب از دامن محراب بالا رفته بود
هرکسیکه عشقرا میخواست، سر را میگذاشت
قیمت این گوهر نایاب بالا رفته بود
داشت آنجا رونمایی میشد از بابالحسین
هرکه بالا رفت، از این باب بالا رفته بود
تشنهلب افتاد روی خاک هرعاشق، ولی
وقت بالا رفتنش سیراب بالا رفته بود
خونبهای مشک آبی شد عمو عباس ما
خشکسالی بود و نرخ آب بالا رفته بود
اصغر از گهواره با لبیک آمد تا شنید؛
بانگ «هَل مِن ناصِر» ارباب بالا رفته بود
بر زمین افتاده بود از سینه دلهای کباب
تیرها با نیّت پرتاب بالا رفته بود
آسمان کربلا روشنتر از هر شام شد
بر سر نیها سر اصحاب بالا رفته بود
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چهمیشد هردوگل پرپر نمیشد
یکی میشد، یکی دیگر نمیشد
علیاصغر علیاکبر نشد، کاش
علیاکبر علیاصغر نمیشد...
#محمدمعین_پوریلان
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
اگر میشد دمی با رزمجامه روی زین پیدا
همآوردی نمیشد در تمام سرزمین پیدا
«سِقاهُم رَبُّهُم» را تا نمیخواندند در گوشش
برای امر سقایی نمیشد جانشین پیدا
به قصد رزم تا میتاخت در هر معرکه، میشد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا
زمین از زخمهای تازه پر میشد، اگر هربار
نمیشد زیر تیغش شهپر روحالامین پیدا
بهغیر از لحظهای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا
«اَشِدّاءُ عَلَیالکُفّار» دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان یکذره کین پیدا
خجالت میکشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ اماننامه شده شمر لعین پیدا
زد آتش بر دلش آوای «اَینَ عَمّیالعَباس؟»
ازآنساعت کهشد درخیمه اینصوت حزین پیدا
امان از لحظهای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگها شد از کمین پیدا
عمود خیمه را بابا کشید آنجا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا
تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعهای از «عین»و«با»و«آ»و«سین»پیدا
حسین ازخاک دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا
تمام پیکرش بر خاک میلرزید آن دم که
شد از گودی صدای نالهی «هَل مِن مُعین؟» پیدا
بههمراه امام عصر پای روضهاش هستند
پیمبرها -سلاماللهعلیهماجمعین- پیدا
دوایش گفتن یکجملهی «یاکاشِفُالکَرب» است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا
برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرامالکاتبین پیدا
گرفتم در دوعالم دستهایش را، یقین دارم
که در محشر برایم میشود حصنحصین پیدا
دلم تنگ عمود آخر است، آنجا که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
به یاد مشک و دریا روضه ی ماست
غمش امروز و فردا روضه ی ماست
قیامت هم ، دو تا دست بریده
به روی دست زهرا روضه ی ماست
امید خیمه های نا امید است
بریده دست و پای این شهید است
بگو با زائران این قبر کوچک
مزار یک علمدار رشید است
عطش ، آتش به جان خیمه ها زد
بزرگ و کوچک این قوم را زد
بریده دست و پا ، جان داد عباس
علی اصغر به جایش دست و پا زد
سرش با تیغ تا ابرو شکسته
دلش مانند فرق او شکسته
شکسته استخوان بازوی او
شبیه مادر بازو شکسته
چه گرم است این عزا با العطش ها
گرفته خیمه ها را العطش ها
خدایا با دل سقا چه کرده
نوای العطش ها العطش ها
خمیده آسمان در حیرت افتاد
به خاک گرم کوه غیرت افتاد
ندارد دست پیش رو بگیرد
ندارد دست ، پس با صورت افتاد
بیا زائر بیا با اشک و احساس
بپرس از برگ برگ شاخه ی یاس
فدای قد و بالای رشیدت
چرا یک قبر کوچک داری عباس
#میثم_مومنی_نژاد
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکلگشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چهعجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جملهجملهی «یا کاشِفَالکُروب» قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همهچیزش فدا اباالفضل است
شدم اسیر تو و مادرم بهمن آموخت
دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش؟ چه ترس از دوزخ؟
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است میآید
بهمجلسی که درآن ذکر یااباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امامزمان
کههست حضرتصاحبعزا امامزمان
فقط نه گردش چرخ جهان به دستش بود
که اختیار زمین و زمان به دستش بود
فقط نه این که علمدار خیمهگاه حسین
عمود خیمهی هفتآسمان به دستش بود
کریم بود شبیه برادر و پدرش
که چشم خواهش هرناتوان به دستش بود
به تیر اخم اباالفضل در کمین افتاد
سپاه دشمن اگرچه کمان به دستش بود
به قصد جنگ نیامد، ولی اگر میخواست
به ضربهای سر هر پهلوان به دستش بود
دل تمام حرم بود قرصِ بودن ماه
هرآنزمان علم کاروان به دستش بود
تمام آبرویش مشک آب شد، وقتی
نگاه العطش کودکان به دستش بود
از آستانهی هرچشم، اشک را برداشت
خبر رسید اباالفضل مشک را برداشت
شبیه باز شکاری که رو به علقمه رفت
هزار چشم به همراه او به علقمه رفت
سلاح غیرت خود را به تن حمایل کرد
به اشکچشم و به بغضگلو به علقمه رفت
دخیل بست به مشکش نگاه اهل حرم
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت
«وَ إن یَکاد» نشستهست بر لب همه، چون
میان چشمونظرها عمو به علقمه رفت
آهای دشمن اگر ذرهای شرف داری!
بههوشباش که با آبرو به علقمه رفت
چه حکمتیست که هرکس بهجنگ میآمد
برای کشتن او با وضو به علقمه رفت؟
ندای «اَدرِک اَخا» هم حکایتی دارد
اگرکه عاقبت این گفتگو به علقمه رفت
گریز آخر هر روضهخوان همین شد؛ آه...
عمود خیمهی ما نقش بر زمین شد؛ آه...
گذشته است در اين داغ آب از سر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب
دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
چرا که تشنهی لبهای اوست حنجر آب
هنوز مزّهی آن جرعه مانده در دهنش
که ريختهست بهدست خودش بهساغر آب
همین که قطرهی اشکش بهروی آب افتاد
نشست زخم عمیقی به روی پيکر آب
گرفته بود سرش را به روی زانویش
کنار علقمه با اضطراب مادر آب
چه پيش آمده در علقمه مگر؟ که شده است
«خجلکنندهی عباس» نام ديگر آب
به مشک تیر زدند و فرات با خود گفت:
اگر خجل شده عباس، خاک بر سر آب
فرات و مشک و علم نیز روضهخوان شدهاند
شریک داغ غم صاحبالزّمان شدهاند...
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش «وحید و فرید و طرید» خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام شهیدان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
در این حسینیهها لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که دم انتقام سر برسد
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
اتفاقی جالب...۳۱۳ نفر عضو کانال شعر مذهبی هستند...
#امام_زمان_عجل_الله
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعهی میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
#محمد_حسین_ملکیان
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#دهم_محرم #عصر_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
پر از زخم و جراحت شد ... بمیرم
ته گودال اذیت شد ... بمیرم
چنان با حوصله سر را بریدند
که تقریبا سه ساعت شد ... بمیرم
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_زمان_عجل_الله
#مناجات
#دیر_راهب
ای کاش که انتظار، واجب میشد
دلها به ظهورِ عشق، راغب میشد
آن یار سفر کرده به ما سر میزد
این شهر اگر چو دِیْرِ راهب میشد
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عجل_الله
#مناجات
#دیر_راهب
ای وای اگر جای دگر سِیر کنیم
از سمت تو، رو به خانهی غیر کنیم
حتماً تو به مهمانی ما میآیی
دل را اگر از عشقِ تو، چون دِیْر کنیم
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth