eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
311 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از هجر تو یابن فاطمه گریانیم در خیمه به انتظار تو می مانیم در ماه محرم همه دم با امّید عجّل لولیّک الفرج می خوانیم @sher_alghoth
در سینه ی من نشسته آه سردی در کوفه ندیده ام به جز نامردی بر دختر خود وعده ی زیور دادند ای کاش که از مسیر خود برگردی @sher_alghoth
شب گذشت و ماه رفت اما نیامد ماه من جمعه ها رفت و نیامد جمعه دلخواه من آه عاشق در فراق یار بی تاثیر نیست داد اهل آسمانها را در آورد آه من کاش می شد تا به قدر قدمت این غم گریست وای از عمر کم از این فرصت کوتاه من خواستم راهی به سوی خیمه اش پیدا کنم در بیاباتها اگر افتاد گاهی راه من من چه کردم غیبتش اینقدر طولانی شده من چه کردم ای ضمیر نا خودِ آگاه من اشک جای او سحرها میهمان من شده بیت الاحزان فراق اوست خلوتگاه من @sher_alghoth
سلام بر تو که خورشید عالم افروزی که مثل روز تو هرگز نیامده روزی کسی که خلعت خدمت به تو نصیبش شد ردای سلطنتش را به حشر میدوزی نمی خورد به خدا لحظه ای غم نان را کسی که بر سر خوان تو می خورد روزی هنوز داغ غم کهنه پیرهن تازه است تنور داغ تو گرم است بس که جانسوزی در امتداد زمان کربلای تو جاری است در این نبرد ولی همچنان تو پیروزی سر تو رفت ولی پای حرف خود ماندی به شیعه شیوه آزادگی می آموزی @sher_alghoth
برای از تو توشتن غزل عیار ندارد سپید وزن ندارد قصیده بار ندارد چگونه از غم طولانی فراق تو گوید که وقت از تو نوشتن قلم قرار ندارد کسی که منتظر توست در میان بلا هم در انتظار تو هست از تو انتظار ندارد تو آن زمان که بیایی بهار با تو می آید طراوتی که تو داری ولی بهار ندارد چرا به خیمه ی سبزت نمیرسیم چه کردیم چرا زمانه ما ابن مهزیار ندارد تو آن امام غریبی که در سقیفه امروز به قدر شیر خدا یار پای کار ندارد تو آن سوار غریبی که بعد از این همه مدت هنوز سیصد و اندی نفر سوار ندارد @sher_alghoth
گرچه دیدم از همه آزار «أبکی لِلْحسین» سنگ خوردم از در و دیوار «أبکی لِلْحسین» مرد پیش دشمنش از گریه خودداری کند من که چشمم هست گوهربار «أبکی لِلْحسین» من پسر دارم چه غم دارم اگر آواره ام وای این آقاست دختر دار «أبکی لِلْحسین» گرچه دست و پا زدن با دست بسته مشکل است فکر گودالم به روی دار «أبکی لِلْحسین» آنقدر که نی سفارش داده اند این کوفیان قتلگاهش میشود نیزار «أبکی لِلْحسین» آنقدر بغض علی دارند ، بعد از کشتنش باز هم دارند با او کار «أبکی لِلْحسین» کاش میشد می نوشتم با علی اصغر نیا داغ شش ماهه بود دشوار «أبکی لِلْحسین» کاش میشد مینوشتم بیشتر از مشک آب بهر زینب پوشیه بردار «أبکی لِلْحسین» ترس آن دارم که اینجا پای زینب وا شود کنج زندان و سرِ بازار «أبکی لِلْحسین» ترس آن دارم سرش سر دربیارد از تنور عاقبت آن سرور و سالار «أبکی لِلْحسین» وقتی گریه مسلم را دیدند از روی طعنه گفتند کسی که داعیه سلطنت و طمع حکومت دارد این طور گریه نمیکند حضرت مسلم فرمودند وٰلكِن أبكي لِأَهلِيَ‌ المُقبِلينَ‌ إلَيَّ‌، (أبكي للِحُسَين وآلِ‌ الحُسَين) ریاض القدس ج ۱ ص ۵۶۶ @sher_alghoth
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم بس سعی نمودیم که بینیم رخ دوست جان‌ها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم ای بسته به زنجیر تو دل‌های محبان رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم رخسار تو در پرده نهان است و عیان است بر هرچه نظر کردیم رخسار تو دیدیم چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم از شام فراغت چو سحر گه ندمیدیم تا رشته طاعت به تو پیوسته نمودیم هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن کز هجر تو ما پیراهن صبر دریدیم ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم ای دست خدا دست برآور که ز دشمن بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم شمشیر کجت راست کند قامت دین را هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم شاه ز فقیران درت روی مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی @sher_alghoth
12.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جلسه ۹۲ الغوث 🎤 محمود مربوبی 🔸 با قصد فرج صدا بزن آه حسین از حال دل من و تو آگاه ، حسین کشتی نجات هر چه گمراه حسین ای دوست دلت تا وسط روضه شکست با قصد فرج صدا بزن آه حسین @sher_alghoth
عشق است که با همه وجود آورده دلسوخته است و هرچه بود آورده پیش همه ی گریه کنان ارباب قوری سر تعظیم فرود آورده @sher_alghoth
دم  ما  نوحه است و  آه  روضه است تمام روز   سال و ماه  روضه است هزار و نهصد و پنجاه  زخمش هزار و نهصد و پنجاه روضه است @sher_alghoth
هر روز ، سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه ها پرچم به پرچم گریه  کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به قدر بال شبنم گریه کردم چه عالمی دارم در این روضه در این اشک در عالمی فوق دو عالم گریه کردم تا نوحه خوان دم داد ای اهل حرم را با مشک پاره پاره آن دم گریه کردم برآن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم گریه کردم بر عضو عضو پیکر از هم جدایش واژه به واژه در محرم گریه کردم قدر نگینی جای سالم در تنش نیست بر غارت انگشت و خاتم گریه کردم مقتل نوشت از تشنه کامی تار میدید با چشم کوثر چشم زمزم گریه کردم هی با لهوف اش روضه خواندم روضه خواندم هی با مقرم گریه کردم گریه کردم فردا که میفهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم @sher_alghoth
من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم نام این دشت زد آتش به غم‌آباد دلم این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم جلوه ی روی تو در مردمک چشم من است تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم نکند بی تو از این معرکه برگردم من هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم بین اینان که ز صخره دلشان سنگ‌تر است سنگ بر آینه، باب است؛ بیا برگردیم ما همه تشنه‌ی دیدار تو و طرح عطش نقشه‌اش نقش بر آب است؛ بیا یرگردیم دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه! تا عمو پا به رکاب است، بیا برگردیم ▫️به اقتفای دوستم آقا که بیتی جان‌سوز دارد: «طاقت تیر ندارد گلوی اصغر تو تا در آغوش رباب است، بیا برگردیم»  @sher_alghoth