نهال تازه رسی گفت با درختی خشک
که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست
چرا بدین صفت از آفتاب سوختهای
مگر به طرف چمن، آب و آبیاری نیست
شکوفههای من از روشنی چو خورشیدند
به برگ و شاخهٔ من، ذرهٔ غباری نیست
چرا ندوخت قبای تو، درزی نوروز
چرا به گوش تو، از ژاله گوشواری نیست
شدی خمیده و بی برگ و بار و دم نزدی
به زیر بار جفا، چون تو بردباری نیست
را چه شد که رفیقی و دوستاری نیست
جواب داد که یاران، رفیق نیم رهند
به روز حادثه، غیر از شکیب، یاری نیست
تو قدر خرمی نوبهار عمر بدان
خزان گلشن ما را دگر بهاری نیست
از ان بسوختن ما دلت نمیسوزد
کازین سموم، هنوزت بجان شراری نیست
شکستگی و درستی تفاوتی نکند
من و ترا چون درین بوستان قراری نیست
ز من بطرف چمن سالها شکوفه شکفت
ز دهر، دیگرم امسال انتظاری نیست
بسی به کارگه چرخ پیر بردم رنج
گه شکستگی آگه شدم که کاری نیست
تو نیز همچون من آخر شکسته خواهی شد
حصاریان قضا را ره فراری نیست
گهی گران بفروشندمان و گه ارزان
به نرخ سود گر دهر، اعتباری نیست
هر آن قماش کزین کارگه برون آید
تام نقش فریب است، پود و تاری نیست
هر آنچه میکند ایام میکند با ما
به دست هیچکس ایدوست اختیاری نیست
به روزگار جوانی، خوش است کوشیدن
چرا که خوشتر ازین، وقت و روزگاری نیست
کدام غنچه که خونش بدل نمیجوشد
کدام گل که گرفتار طعن خاری نیست
کدام شاخته که دست حوادثش نشکست
کدام باغ که یکروز شورهزاری نیست
کدام قصر دل افروز و پایهٔ محکم
که پیش باد قضا خاک رهگذاری نیست
اگر سفینهٔ ما، ساحل نجات ندید
عجب مدار، که این بحر را کناری نیست
#پروین_اعتصامی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
khalili.gif
7.9K
خلیلالله خلیلی مشهور به استاد خلیلی (۱۲۸۶-۱۳۶۶ ه.ش) شاعر معاصر افغان است که به زبان فارسی شعر میسرود. وی فرزند یکی از بزرگان منطقهٔ کوهستان در شمال کابل بود و در کودکی پدرش را از دست داد. پیش از کوتای ۷ ثور وی صاحب مناصب دولتی متعدد در دولت وقت افغانستان بود و پس از آن، ترک وطن نمود و باقی عمر را اکثراً در پاکستان به سر برد. وی در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصههای مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان دارد که بیشترشان در داخل و خارج از افغانستان به چاپ رسیده است.
#معرفی_شاعر #خلیل_الله_خلیلی
📜 @sheraneh_eitaa
دل در همه حال تکیهگاه است مرا
در ملک وجود پادشاه است مرا
از فتنهٔ عقل چون به جان میآیم
ممنون دلم خدا گواه است مرا
#خلیل_الله_خلیلی #شعر #رباعی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ۹/۷۵ را ۱۰ کن! گرچه ۲بوده پیش از آن استاد😅😂
#شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گهگاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را
#خیام #شعر #رباعی
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی هم به خودت سر بزن
حالِ چشمهایت را بپرس
و دستی به سر و روی احساست بکش
رو به روی آیینه بایست
و تمام تنهایی ات را محکم در آغوش بگیر
و با صدای بلند به خودت بگو :
که تو تنها دارایی من هستی
بگو که با همه ی کاستی های جسمی و روحی
تو را بی بهانه و عاشقانه دوست دارم .
برای خودت وقت بگذار
با مهربانی دستت را بگیر
و به هوای آزاد ببر
نگذار احساس تنهایی کنی
نگذار ابرهای سیاه
چشمهایت را از پا دربیاورد
مطمئن باش
هرگز کسی دلسوزتر از تو
نسبت به تو پیدا نخواهی شد .
#مینا_آقازاده #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کار بند
پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد
ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی
مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی
تو را از دو گیتی بر آوردهاند
به چندین میانجی بپروردهاند
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی از این به گزین
به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازوی است و ز اوی است درد
نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی
از او دان فزونی از او هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار
#شعر #فردوسی
📜 @sheraneh_eitaa
شب عاشقت لیلهالقدرست
چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب
به حجاب اندرون شود خورشید
گر تو برداری از دو لاله حجیب
#شعر #رودکی
|شبتون بخیر و شادی🌙✨
📜 @sheraneh_eitaa
زشرق آمد برون صبح دل انگیز
نگار نازنین از خواب برخیز
پیام صبحگاهی این چنین است
شبی بگذشت وعمری می رود نیز
#سید_محمد_موسوی_بارندی #شعر #ارسالی_مخاطب
| صبحتون بخیر و پر برکت❄️☃️
📜 @sheraneh_eitaa
کاش باران بزند...
🌸💐🍁🍂🌨⛈🌧💦💧🌦
دشت در حسرت باران خدا در عطش است
آه و فریاد، خدا کاش که باران بزند
نم نم و کم کم و کم نه ، بخروشد شب و روز
تا شود خشکی ِ پیش آمده جبران بزند
کاش باران خدا مثل دم اسب شود
محکم و متصل و ساده و افشان بزند
برف آید همه جا دشت و دمن تازه کند
بر بیابان و خیابان و فراوان بزند
نشود خسته و سیراب کند کوه و کُتل
رعد و برق آید و ابر آید و جولان بزند
فارس را سبز کند با مدد شاه چراغ
تا به بوشهر و به میناب و به کرمان بزند
بختگان را بنوازد به هواخواهی ِ آب
پشت هم آید و سیوند و سپیدان بزند
درد داریم و دوای دل ما باران است
کاش باران خدا از پی ِ درمان بزند
رفت پائیز و دی و بهمن و ما بی چاره
چاره ای سازد و ابر آید و آسان بزند
سیل جاری شود و سبزه بر آید از خاک
بر سپید و سیه و گبر و مسلمان بزند
این همه فاجعه را با نفسش پاک کند
مُهر ِ تسلیم خداوند به عصیان بزند
همگان شاد و خوش و واله و خوشدل بشوند
برسد شادی و بر هر سر و سامان بزند
ای خدا رحم کن و مهدی ِ ما را برسان
تا به شمشیر علی گردن شیطان بزند
#جعفر_زارع_خوشدل ۹۴۹ #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دوای درد خود خواستن ز نامردان بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها
#چنگیز_انفرادی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
دستاوردهای انقلاب اسلامی(4)🇮🇷
#دستاورد
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
📜 @sheraneh_eitaa
نام تو را
روزی تمام غارنشینان
بر سنگها نوشتند
و سنگها از آن روز
جنگل شدند
امروز هم
از کیمیای نام تو
این واژهای خام
در دستهای خستهٔ من
شعر میشوند
من در ادای نام تو
دم میزنم
شعرم حرام باد
اگر روزی
تا بودهام
جز با طنین نام تو
شعری سرودهام!
#قیصر_امین_پور #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
زکریا اخلاقی سال ۱۳۴۱ در میبد یزد متولد شد. وی پس از گذراندن مقطع دیپلم، به تحصیل در حوزۀ علوم دینی روی آورد. مقدمات را در حوزۀ علمیۀ شهر خود آموخت و برای ادامه تحصیل به یزد و قم سفر کرد. اخلاقی سرودن را از سال ۶۰ آغاز کرد و همنشینی با استاد بهجتی (شفق) اشتیاق او را در ادامه دادن مسیر سرودن بیشتر کرد. وی برگزیدۀ جشنوارۀ بینالمللی شعر فجر در دورۀ اول تا سوم است. او هماکنون از اساتید حوزه و ادبیات به شمار میرود و در کنار فعالیتهای علمی خود، بهعنوان مسئول مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان یزد به تربیت شاعران میپردازد. «تبسمهای شرقی» تنها اثر او است.
#معرفی_شاعر #زکریا_اخلاقی
📜 @sheraneh_eitaa
به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژۀ نارَسا؟
به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا!
همهجا نشان جمال تو، همه سو شکوه جلال تو
همه در ثنای تو نغمهخوان، همه در حریم تو جبههسا
ورقی گشوده در این چمن، صفحات دفتر حُسن تو
که شکفته بر لب هر گلی، به ستایشت غزلی رسا
چه خوش است وقت موحدان، به حدیث قدسی زلف تو
چه خوش است صحبت دوستان، به صفای سایۀ این کسا
نه همین تبسم فطرتم، که هزار آینه حیرتم
به کدام جذبه سفر کنم، به رواق مهر تو ذرّهسا
چو نی از ترنّم حزن خود، چه ترانهها که شنیدهام
همه شب در این غم دلنشین، به صباح میرسم از مسا...
سُبُحات روی تو دلنشان، نفحات کوی تو گلفشان
فَبِنور وَجهِکَ غَشِّنی، لِیَصیرَ لیلیَ شامِسا
بِسَماع ذِکرِکَ لَذّتی وَ اِلی هواکَ صَبابتی
فَلَقد قَصَدتُکَ والهاً و لقد أتیتُکَ آنِسا...
به مدیحۀ تو نمیرسم، نه به تازی و نه به پارسی
مگر آنکه وصف تو بشنوم، به زبان مردم پارسا
سخنم تمام و هنوز هم عطشی نهفته به جان من
کلمات افاقه نمیکند؛ به سکوت میرسم ای بسا!
#زکریا_اخلاقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شاعر خوش لفظ و نکتهسنج یزدی
🔹️ نماهنگی از شعرخوانی و گفتوگوهای حجتالاسلام زکریا اخلاقی با حضرت آیتالله خامنهای، در جریان دیدارهای شاعران
🔹️ ساعتی قبل و در مراسم اختتامیه هجدهمین جشنواره شعر فجر، آیین گرامیداشت و تجلیل از این شاعر گرانقدر برگزار شد.
📜 @sheraneh_eitaa
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
نور تو بینشگداز، حسن تو دانشگسل
فکر تو اندیشهکاه، کُنه تو حیرتفزا...
بر درت اندیشه را شحنۀ غیرت زند
لطمۀ حیرت به روی، سیلی جهل از قفا...
شاهد عرفان توست از همه کس بینیاز
گو همه دلها بسوز، گو همه جانها برآ...
نکتۀ توحید تو آنچه پسند آیدت
عقل نگیرد فرو، کشف نیابد فرا...
علم تو آنجا که شد پردهنشین بُطون
نیست مطالب درست، نیست دلایل رسا...
دانش و بینش به هم، یک به یک آمیخته
ابجد عشق تو را هست نخستین هجا...
سطر بقا را تویی اول و آخر ولی
اولِ بیابتدا، آخرِ بیانتها...
خواسته عدلت به نور نظم جهان وجود
داده به خورشید و مه ملک صباح و مسا...
هر گلی از گلشنت یافته رنگی دگر
خندۀ گل زعفران، گریۀ خونین حنا...
پیش بزرگی تو خُرد، بزرگان همه
چرخ به راه تو خاک، شاه به کویت گدا...
ما همه امیدوار، جود تو امیدبخش
ما همه حاجتطلب، لطف تو حاجتروا...
از همه آزادهام تا به توام پایبند
وز همه بیگانهام تا به توام آشنا...
دور فکن از دلم وز دل من دور به
هر چه نه شوق و شعف، هرچه نه عشق و ولا
صید محبت منم، آرزویم بس همین
کز خَم فتراک شوق باز نگردم رها...
گر ز تو آید غمی بر دل غمپرورم
موی به مویم کشد زمزمۀ مرحبا...
در شب تاریک غم کرده به درماندگی
خاکنشینان جُرم بر کرمت اتّکا...
آنکه تو افراختی بر سر اقبال او
چتر سعادت کشد سایۀ بال هما...
داشت سلیمان به خود نام تو نقش نگین
ورنه چه بندد پری آصِفِ بِن برخیا...
ای که به هر جا ظهور کرده به نام دگر
هم عربی را اله، هم عجمی را خدا...
سجده به هر سو برم، قبله تویی غیر نه
کعبۀ بطحا یکیست با حرم ایلیا...
گمره کوی تو را حرف جبین: قَدْ هَلَک
سالک راه تو را نقش نگین: قَدْ نَجَی
نام مسلمانیام از وَرَقت دور باد
تن به حرم معتکف، دل به صنم مبتلا...
عاجز و درماندهام، بر دل من میکند
نفس ستم بر ستم، حرص جفا بر جفا
بر دل افسردهام حیف که کردم چنین
مشعل قدّوسیان کشتۀ باد هوا
بر من و بر حال من وای کز این نفس شوم
میرودم ناروا، میسزدم ناسزا...
داعیۀ این و آن از دل من دور کن
نیست جز این ملتمس، نیست جز این مدَّعا...
مفتقرم مفتقر، برده به تو افتقار
ملتجیام ملتجی، کرده به تو التجا
تا مگر از نور تو بدر شوم بر سپهر
میطلبم از جهان همچو هلال انزوا...
تشنۀ فیض توام ابر عنایت ببار
دجلۀ بغداد کن بادیۀ کربلا...
از تو کتابی به ماست علم نبوت در او
فاتحۀ آن صفی، خاتمهاش مصطفی
جنبش پرگار صنع شد ز ازل تا ابد
زین دو فراهم رسید دایرۀ انبیا
نور تو پست و بلند کرده احاطت همه
خواه به کوه اُحد، خواه به غار حرا...
خرمن اصحاب شید چون نشود سوخته
برقزنان ذوالفقار در کمر مرتضی
از نظر ما گذشت وز بصر ما نهفت
بسکه بلندی گرفت کوکبۀ اصطفا...
خاتمۀ کار من هم به هدایت رسان
چون تو خود آموختی فاتحۀ إهدنا
بر سر آنم دگر کز سر بیچارگی
نالهکنان درد دل ختم کنم بر دعا
من که و حرف دعا کز ادبم دور باد
علمُک فی کلِّ حال مُشتَملٌ حسبُنا
#فیضی_دکنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خبر داری که سیاحان افلاک
چرا گردند گِرد مرکز خاک
در این محرابگه معبودشان کیست
وزین آمد شدن مقصودشان چیست
چه میخواهند ازین محمل کشیدن
چه میجویند ازین منزل بریدن
چرا این ثابت است آن منقلب نام
که گفت این را بجنب آن را بیارام
قبا بسته چو گل در تازهرویی
پرستش را کمر بستند گویی
مرا حیرت بر آن آورد صدبار
که بندم در چنین بتخانه زنار
ولی چون کرد حیرت تیزگامی
عنایت بانگ بر زد کای نظامی
مشو فتنه برین بتها که هستند
که این بتها نه خود را میپرستند
همه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده خود را طلبکار
تو نیز آخر هم از دست بلندی
چرا بتخانهای را در نبندی
چو ابراهیم با بت عشق میباز
ولی بتخانه را از بت بپرداز
نظر بر بت نهی صورت پرستی
قدم بر بت نهی رفتی و رستی
نموداری که از مه تا به ماهیست
طلسمی بر سر گنج الهی است
طلسم بسته را با رنج یابی
چو بگشایی بزیرش گنج یابی
طبایع را یکایک میل در کش
بدین خوبی خرد را نیل در کش
مبین در نقش گردون کان خیال است
گشودن بند این مشکل محال است
مرا بر سرّ گردون رهبری نیست
جز آن کاین نقش دانم سرسری نیست
اگر دانستنی بودی خود این راز
یکی زین نقشها دردادی آواز
ازین گردنده گنبدهای پرنور
بجز گردش چه شاید دیدن از دور؟
درست آن شد که این گردش به کاریست
درین گردندگی هم اختیاریست
بلی در طبع هر دانندهای هست
که با گردنده گردانندهای هست
از آن چرخه که گردانَد زنِ پیر
قیاس چرخ گردنده همان گیر
اگر چه از خلل یابی درستش
نگردد تا نگردانی نخستش
چو گردانَد ورا دست خردمند
بدان گردش بمانَد ساعتی چند
همیدون دور گردون زین قیاس است
شناسد هر که او گردون شناس است
اگر نارد نمودار خدایی
در اصطرلاب فکرت روشنایی
نه زابرو جستن آید نامه نو
نه از آثار ناخن جامه نو
بدو جویی بیابی از شبه نور
نیابی چون نه زو جویی ز مه نور
ز هر نقشی که بنمود او جمالی
گرفتند اختران زان نقش فالی
یکی ده دانه جو محراب کرده
یکی سنگی دو اصطرلاب کرده
ز گردشهای این چرخ سبکرو
همان آید کزان سنگ و از آن جو
مگو ز ارکان پدید آیند مردم
چنان کهارکان پدید آیند از انجم
که قدرت را حوالت کرده باشی
حوالت را به آلت کرده باشی
اگر تکوین به آلت شد حوالت
چه آلت بود در تکوین آلت
اگر چه آب و خاک و باد و آتش
کنند آمد شدی با یکدیگر خوش
همی تا زو خط فرمان نیاید
به شخص هیچ پیکر جان نیاید
نه هر ایزدپرست ایزد پرستد
چو خود را قبله سازد خود پرستد
ز خود برگشتن است ایزد پرستی
ندارد روز با شب هم نشستی
خدا از عابدان آن را گزیند
که در راه خدا خود را نبیند
نظامی جام وصل آنگه کنی نوش
که بر یادش کنی خود را فراموش
#شعر #نظامی
📜 @sheraneh_eitaa
یا رب به محمد و علی و زهرا
یا رب به حسین و حسن و آلعبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بیمنت خلق یا علی الاعلا
#شعر #ابوسعید_ابوالخیر
📜 @sheraneh_eitaa
شب سیاه بدان زلفکان تو ماند
سپید روز به پاکی رخان تو ماند
عقیق را چو بسایند نیک سودهگران
که آبدار بود، با لبان تو ماند
به بوستان ملوکان هزار گشتم بیش
گل شکفته به رخسارگان تو ماند
دو چشم آهو و دو نرگس شکفته ببار
درست و راست بدان چشمکان تو ماند
کمان بابلیان دیدم و طرازی تیر
که بر کشیده شود، به ابروان تو ماند
ترا به سرو این بالا قیاس نتوان کرد
که سرو را قد و بالا بدان تو ماند
#شعر #دقیقی
| شبتون بخیر و شادی 🌙✨
📜 @sheraneh_eitaa
صبــح شـد بـاز دلم تنگــ تـــو
از دور ســــلاام ...
تـــو نیــاز و ضرباانِ دلمـــــے
ختم ڪلامــ...
#شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت❄️☃️
📜 @sheraneh_eitaa
دروغ، دیواری است
که هر صبح آجرهایش را میچینی
بنّای بیحواس من!
در را فراموش کردهای!
آب تا گردنم بالا آمده
آجرها تا گردنم بالا آمده
آب تا لبهایم بالا آمده
آب بالا آمده…
من، اما نمیمیرم
من، ماهی میشوم.
#گروس_عبدالملکیان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من گفت نیارم که تو ماهی صنما
روشن بتو گشت ماه و ماهی صنما
من شاه جهان مرا تو شاهی صنما
فرمانت روا بهر چه خواهی صنما
#شعر #عنصری
📜 @sheraneh_eitaa
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
دستاوردهای انقلاب اسلامی(5)🇮🇷
#دستاورد
💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠•💠
📜 @sheraneh_eitaa
چشم فروبسته اگر وا کنی
در تو بود هر چه تمنا کنی
عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تو نیست
از تو بُوَد راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی
غیر که غافل ز دل زار تست
بی خبر از مصلحت کار تست
بر حذر از مصلحت اندیش باش
مصلحت اندیشِ دل خویش باش
چشم بصیرت نگشایی چرا؟
بی خبر از خویش چرایی چرا؟
صید که درمانده ز هر سو شده است
غفلت او دام ره او شده است
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه ی مقبل که ز خود غافلی
خواجه نِه ای، بنده ی نا مقبلی
#رهی_معیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa