#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
امشب به ستارهها بگو کِل بکشند
خورشید به عقد ماه در میآید
دارد به زمین شمایلی میبخشد
بر ماه غرور کاملی میبخشد
این تازه عروس آسمانی دارد
پیراهن خود به سائلی میبخشد
بر هر چه به غیر عشق میتاخت علی
با خوب و بد زمانه میساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمهاش نظر میانداخت علی
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
🔸شاعر:
#ایوب_پرند_آور
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
@shere_aeini
خدا برای علی آستین که بالا زد
ز اوج عرش در خانه ء نبی را زد
بدون واسطه ناز کنیز خویش کشید
تمام کون و مکان را به نام زهرا زد
برای اینکه بخندد عروس؛روی حریر
هرآنچه خواست نوشتند و مهر و امضازد
نوشت حیدر و زهرا همیشه مال همند
کنار صفحه ء این روز را خودش تا زد
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
عرض سلام و ادب
شاعران گرامی باتوجه به فرارسیدن ایام غدیر
اشعار جدیدی که سروده اید و یا اشعاری که قبل تر در کانال اشعار ناب آیینی درج نشده را ارسال کنید
تا آماده بارگذاری و استفاده عموم محبین اهل بیت شود
آیدی ارسال شعر 👇
@ad_shereaeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو منایی دیکر
کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر
غربتت را نسرودم من شاعر آری
راستی تو چقدر شاعر و ذاکر داری؟!
شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر
همه ی سال پی یک شب تقویم توایم
ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا
گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا
باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا
بگذر از ما که برای تو موثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم
کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد
کودکی های تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
طی شده کودکیت گوشه بین الحرمین
گه در آغوش پدر گاه در آغوش حسین
کربلا جلوه غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم
من تو را در همه مرثیه ها می بینم
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضهخوان باش خودت ، روضه او را تو بگو
پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو
بوسه ی تیغ به رگهای گلو را تو بگو
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
من باقر العلم رسول الله هستم
من پنجمین حجت ولی الله هستم
با سن کم من کربلایی گشته بودم
من وارث سجاده و ذکر و سجودم
من دیدهام سقای دشت کربلا را
من دیدهام دست ز تن گشته جدا را
من دیدهام شور قیامت گشته برپا
من دیدهام مشک تهی از آب سقا
دیدم میان خیمه گهواره تکان خورد
دیدم ز بی آبی گل و گلزار پژمرد
دیدم تن غرق به خون اکبرم را
دیدم گلوی شیرخواره اصغرم را
من شاهد زخم لب و گودال بودم
من در کنار عمهام بد حال بودم
من شاهد پای پلیدی روی سینه
دیدم کنار ذوالجناح اشک سکینه
من دیدهام شام غریبان یتیمان
من دیدهام تاریکی و جمع پریشان
پای برهنه سوی صحرا میدویدم
من غارت خلخال را از عمه دیدم
با طعنه و زخم و زبان دیدیم آزار
دیدم به عمه شد جسارت بین بازار
سرهای پر خون را به روی نیزه دیدم
با سن کم در کنج ویرانه خمیدم
بین طبق سر آمد و بر عمه سر زد
داغ رقیه بر دل زارم شرر زد
بر موج دریای بلا من مثل سدم
من اربعین زائر شدم بر قبر جدم
دیدم سکینه بر عمو و مشک سر زد
دیگر کنار قبر عمه شکوه میکرد
شرمنده عمه بود و من هم بودم آنجا
شور عزا بهر رقیه گشت برپا
گر باغبان سرخ لاله عمهام بود
صاحب عزای این سه ساله عمهام بود
با دست لرزان و تن از کین کبودش
تنها به فکر لالههای مانده بودش
میگفت اینها خسته و رنجور راهند
این اختران آسمان مدیون ماهند
راست به روی نیزه چون ماه شبم بود
در مجلس نامحرمان جان بر لبم بود
🔸شاعر:
#مرتضی_محمودپور
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
منم که زنده نمودم خدا پرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشانده ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاری است
شمیم غربت من در دل منا جاری است
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزه ها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسله ها یک به یک قطار شدند
به روی ناقه ی عریان همه سوار شدند
چه زلف ها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرف ها که در این کوچه ها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
داغِ تو روشن می کند شمعِ محرم را
در شعله ی غم می کشاند جانِ عالم را
مثلِ پدر میراث دارِ کربلایی تو
چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را
قلبی شکسته داری و لبریز از آهی
بر گونه ات داری کماکان اشکِ نَم نَم را
درد است طفلِ چار ساله از سرِ بغضی
در قلبِ کوچک جا دهد این حزنِ اعظم را
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_امام_باقر
درخیال خود امشب ، میروم به پابوسی
تامدینه تا قبرِ ، بی چراغ و فانوسی
قبر حضرت باقر ، مرد غربت و گریه
حق بده به او سخت است ، روضه های ناموسی
#محمد_کابلی
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
جهت دسترسی به اشعار جدید و قدیم شهادت امام باقر علیه السلام و ایام مسلمیه روی هشتگ مورد نظر بزنید
#امام_باقر
#مرثیه_امام_باقر
#ایام_مسلمیه
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
پیر شد هر لحظه پای روضه ها، مثل پدر
در نیاورد از تنش رختِ عزا، مثل پدر
حلقه میزد اشک در چشمش؛ به گریه می نشست
از مصیبت های سختِ کربلا، مثل پدر
خشک میشد حنجرش، میسوخت، تا می دید که
طفلِ تشنه، شیرخواره هر کجا، مثل پدر
یاد مشک پاره و دستِ قلم در علقمه
داغدارِ جملۂ «أدرک أخا»، مثل پدر
زیر لب میخواند گریان روضه ها را یک به یک
ضجّه میزد یادِ آن خونین-قفا، مثل پدر
رفت پیش چشم او سرها به روی نیزه و
دید جسم ِ بی کفن بر بوریا، مثل پدر
خیمه ها میسوخت! موهای رقیه(س) همچنین
داشت با خود گریه های بیصدا، مثل پدر
من فدای کودکی هایش که رفت از کربلا
با دو دستِ بسته تا شام ِ بلا، مثل پدر
بر سرِ بازارِ آذین بسته بین هلهله
بر سرش میخورد سنگِ بیهوا، مثل پدر
در خرابه ناتوان افتاد! خوابش برده بود
روی خار و خاک؛ بی آب و غذا، مثل پدر
آخرش مسموم شد با زهر، مظلومانه شد-
در بقیعِ بی حرم قبرش رها مثل پدر!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوة مجتبی توئی آقا
همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا
آنکه دیده گروه گروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا
آنکه دیده به زیرِ چکمة شمر
شاه ، زد دست و پا توئی آقا
آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا
آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بی حیا توئی آقا
آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزه ها توئی آقا
بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا
آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا
سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام ، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
راسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکه های نان دادند
سرِ هر کوچه با سرِ انگشت
دخترِ فاطمه نشان دادند
بوسه گاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
تویی کعبه و ما همه در مطاف
به گرد تو هستیم گرم طواف
به سوی تو باید سرازیر شد
که باید فقط پای تو پیر شد
طواف تو بر مرد و زن واجب است
به وصف تو پرداختن واجب است
تو هستی یدالله در آستین
عزیز دل سیدالسجادین
بنازد به تو هم حسن هم حسین
شود مسندت زانوی زینبین
ندارد همانند تو مادرت
دلیری شبیه عمو اکبرت
کنار تو کی عمه جان خسته بود ؟
رقیه به تو سخت دل بسته بود
گره ها به دستان تو وا شده
به الطاف تو کور بینا شده
حلاوت به بار عنب داده ای
به خشکیده نخلی رطب داده ای
اباجعفر الحاضر الذاکری
ابوالصادق الخاشع الصابری
به هر محفلی صحبت "تذکره" ست
فقط نام تو زینت "تذکره" ست
به دیوان خود گرچه بسیار گفت
کم از قدر و شان تو "عطار" گفت
تجلی فاروق اعظم تویی
شکافنده ی علم عالم تویی
به دست تو دین خدا پا گرفت
فقاهت به لطف تو معنا گرفت
چه علم " حدیث " و چه علم " کلام "
فقط از تو داریم و بس ؛ والسلام
بنازم به آیین حق محورت
که شد کرسی درس تو سنگرت
جهان را هدایتگری کرده ای
تو اسلام را رهبری کرده ای
جهاد تو تبیین دین بوده است
نجات همه مسلمین بوده است
به غیر از تو که پاسخ نغز داد ؟
به هر پرسش " جابربن زیاد"
فقط ذکر حق از لسانت شنید
اسیر دمت "جابر بن یزید "گ
" زراره " زر از گرد راهت گرفت
" اَبان " وام ها از نگاهت گرفت
به فضل " فُضَیل" و " بُرَید " ات قسم
مگر من به کنه شما می رسم ؟؟
" ابوحمزه " ات هم دعایم کند
مرا عاقبت باخدایم کند
رسیدم مرا هم " کمیت" ام کنی
فقط شاعر اهل بیتم کنی
من از قوم "راوندیه" نیستم
من از فرقه ی "زیدیه" نیستم
توجه نکردم به نامی دگر
به جز تو ندارم امامی دگر
تو پنجم امام مبین منی
همه اعتقاد و یقین منی
قلم ذوالفقار قیام تو بود
چه اوازه ای در کلام تو بود
بنازم کمالات ارزنده ات
"هشام بن عبدالملک " بنده ات
سلاح ات روایات کوبنده ای
کلام تو شد تیغ برنده ای
بزرگان دین وامدار تواند
همه نقطه ای بر مدار تو اند
احادیث تو بهترین رهنماست
بدهکار تو "سیدمرتضی "ست
رضای خدا جز رضای تو نیست
پیام تو سرمشق "سیدرضی" ست
کسی تشنه ی پای بوسی شود
به پابوسی ات "شیخ طوسی" شود
به هر مجلسی "مجلسی" مست توست
بحار کرم در کف دست توست
دل رهرو ات را جلا داده ای
به "شیخ بهایی" بها داده ای
به یاری تو فتح شد باب ها
تویی مرشد راه "نواب" ها
تراز اصول "کلینی" تویی
مراد و امام "خمینی" تویی
به تو رو زدم روسپیدم کنی
به محراب مسجد شهیدم کنی
چه گویم از آقایی ات ای جناب؟
گدا را "گدا" هم نکردی خطاب
اراده کنی زشت زیبا شود
گدای تو هرکس شد آقا شود
گدایت رسیده عطا می کنی ؟
مرا راهی کربلا می کنی ؟
همان که بخواهی همان می شوم
شب رفتنت روضه خوان می شوم
شنیدم که در خیمه مضطر شدی
تو گهواره جنبان اصغر شدی
غم و غصه در کودکی دیده ای
به نیزه سر کوچکی دیده ای
لباس اسارت به تن داشتی
رد کعب نی بر بدن داشتی
دو دفعه معطل شدی شهر شام
تو هم سنگ ها خوردی از پشت بام
شنیدی همه حرف بد می زدند
به طفل سه ساله لگد می زدند
به اجبار شمر و سنان رفته ای
تو به بزم نامحرمان رفته ای
فقط ظلم از این و آن دیده ای
رجز خواندن خیزران دیده ای
تو دیدی در آن ساعت واپسین
سر از طشت افتاد روی زمین
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه...
تو طفل روی ناقۀ عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
@shere_aeini
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدی ها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده اینچنین عزت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
کار و بار جهان به شانه ی ماست
در و دیوار آن نشانه ی ماست
نه خدائیم و با خدا مائیم
ذات آیات انّما مائیم
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجه ی کبری
منم آن ابنِ زمزمَ و صَفا
منم آن ابنِ مکهَ(تَ) و مِنا
گرچه ما اهل بیت زهرائیم
آه امّا غریب و تنهائیم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریب تر ابدا(آ)
من غریب مدینه ام، باقر
داغ سختی به سینه ام، حاضر
گرچه از داغ زهر تب دارم
روضه ی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار غم دیدم
به زمین خوردن علم دیدم
دست هایی که شد قلم دیدم
مشک خالی ز آب را دیدم
گریه های رباب را دیدم
بدن پاره پاره را دیدم
گوش بی گوشواره را دیدم
لحظه های غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
لشکر نیزه دارها بودند
ده نفرها ، سوارها بودند
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم ، عجیب کشتندش
روضه های نگفته را دیدم
سر بر نیزه رفته را دیدم
دست بسته من و رقیه و زجر
عمه و التماس و گریه و زجر
روزها گرم بود و قحطی آب
نیمه شب سرد بود و مثل عذاب
مستی نیزه دارها هم بود
کف و رقص سوارها هم بود
دم دروازه ها چه ها دیدیم
ما چهل شهر، کربلا دیدیم
از سر ناقه ها زمین خوردیم
وسط دست و پا زمین خوردیم
شام و بازار شام ما را کشت
آه، بزم حرام ما را کشت
از حسادت، لعینِ بی ادبی
چوب می زد چنان به روی لبی
آن چنان زد که لب پریشان شد
خواهری با نسب، پریشان شد
ماجرای رقیه یادم هست
وضع پای رقیه یادم هست
نه توانی به پا و دستانش
نه رمق مانده بود در جانش
نیمه شب بود عمه ام جان داد
در کنارِ سر پدر افتاد ...
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
جهت دسترسی به اشعار جدید و قدیم شهادت امام باقر علیه السلام و ایام مسلمیه روی هشتگ مورد نظر بزنید
#امام_باقر
#مرثیه_امام_باقر
#ایام_مسلمیه
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
در کوچه وقتی سنگها بر صورتم خورد
خیلی برای خواهر تو گریه کردم
درازدحام کوچه های کوفه ، یادِ
اهل وعیالِ مضطر تو گریه کردم
تا مادران را در بر اطفال دیدم
یاد رباب و اصغر تو گریه کردم
وقت اذان ظهر دلتنگ تو بودم
یاد اذان اکبر تو گریه کردم
گفتم به طوعه که نرو در پشت ان در
با روضه های مادر تو گریه کردم
تا کاخ ان ملعون مرا با زجر بردند
مردانه پای دختر تو گریه کردم
در زیر لب گفتم به قربان سر تو
از بام اینجا بر سرِ تو گریه کردم
اینجا میا که آب هم فکر لبت نیست
لب تشنه یاد حنجر تو گریه کردم
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
آهش زمین کوفه را غم بار می کرد
از فرط غربت تکیه بر دیوار می کرد
_
شرمنده بود و خسته بود و دل شکسته
بهر کسی گوئی دعا بسیار میکرد
_
نامردی و نیرنگ شهر کوفیان را
در غربت پس کوچه ها اقرار میکرد
_
دلواپسی در دیده گانش موج میزد
با نا امیدی زیر لب تکرار میکرد
_
کوفه نیا ،کوفه نیا امروز در شهر
با هر که حرفت را زدم انکار میکرد
_
کوفه نیا من با دو چشم خویش دیدم
آهنگرش هم روز و هم شب کار میکرد
_
بازار تیر و تیغ و نیزه داغ داغ است
هرکس برای کشتنت انبار میکرد
_
آنکه برایت نامه ها میداد دیروز
امروز بر قتل شما اصرار میکرد
_
آقا نیا در کوفه تو یاری نداری
دشمن فقط داری هواداری نداری
_
پیر و جوان این جماعت بی وفایند
عبد زن و فرزند و یه کیسه طلایند
_
دیروز مشتاق وصال یار بودند
امروز هم پیمانه با اهل زنایند
_
کوفه نیا این قوم قصد جنگ دارند
در انتظار کشتن طفل شمایند
_
اهل حرم را باز گردان اهل این شهر
در فکر غارت کردن خلخال هایند
_
من از سر بازار ها فهمیدم اینها
پایش بیفتد بی حیای بی حیایند
_
🔸شاعر:
#حسین_محسنات
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
عشق تو کوچهگرد کرد مرا
این منِ از همیشه تنهاتر
در غمت ای غم تو عاشقسوز!
چشم من کاش هرچه دریاتر
شهر در انتظار رؤیت توست
همه از روی بام چشمبهراه
چون قرار است ماه من روزی
باشی از روی نیزه پیداتر
شهر در انتظار رؤیت توست
همه آمادۀ پذیرایی
همۀ شهر حاضرند ولی
بامها سنگها، مهیاتر
چه کند کاروان اگر کوفه...؟
چه کند کاروان اگر در شام...؟
این همه پرسشِ بدون جواب
و یکی از یکی معماتر
میشود دید هر کجا حتی
بین این کاسهآب، عکس تو را
با لب خشک میشود حالا
آخر قصهام چه زیباتر
🔸شاعر:
#رضا_یزدانی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
به آن غریبترین سربهدار وادی عشق
به «مسلم بن عقیل» و دو نور چشمانش
به عزم شب شکن و همّت علیوارش
به صبر و قوّت قلب و شکوهِ ایمانش...
میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه
ستاده در بَرِ اهریمنان به کف جانش
تمام شهر پر از دشمن است و میبارد
نفاق و فتنه ز بارو و بام و ایوانش
در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید
منای کوفه ببینید و عید قربانش
طلایهدار بزرگ قیام عاشورا
فدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش
🔸شاعر:
#حسین_شمسایی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
طلوع کرده شفق در نگاه شعلهورت
اسیر چشم تو باران، نسیم در به درت
تو از کدام لبِ تشنه قصه میخوانی؟
که رودهای جهان گشتهاند همسفرت
چه بر تو رفت در آن لحظهای که فهمیدی
از آب و رنگ خیانت پُر است دور و برت...
چه داغها که دلت را پر از شرر کردند
چه زخمهای عمیقی که مانده بر جگرت
نه آسمان که شبی بیستاره و تاریک
که تکه ابر سیاهیست در نگاه ترت
تو را چنان که تویی هیچکس نخواهد بود
اگر جدا شود از تن هزار بار سرت
🔸شاعر:
#شیرین_خسروی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
از کعبه رو به کرببلا میکند حسین
وآنجا دوباره کعبه بنا میکند حسین
ـ
گر ساخته است خانهاى از سنگ و گل، خلیل
آن جا بنا ز خون خدا میکند حسین
ـ
روزى که حاجیان به حرم روى مینهند
پشت از حریم کعبه چرا میکند؟ حسین
ـ
آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل
اتمام آن به دشت بلا میکند حسین
ـ
آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است
فریاد معرفت همه جا میکند حسین
ـ
آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود
اینجا هر آن چه هست، فدا میکند حسین
ـ
آنجا که سعى بین صفا در دویدن است
این جا به قتلگاه، صفا میکند حسین
ـ
آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان
اینجا ز خون خویش حنا میکند حسین
ـ
وقتى به خیمهگاه رود از پى وداع
اینجا دوباره حجّ نسا میکند حسین
ـ
بعد از هزار سال به همراه حاجیان
هر سال رو به سوى منا میکند حسین
ـ
از چار سوى کعبه ز گلدستهها هنوز
هر صبح و ظهر و شام ندا میکند حسین
ـ
بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى
با سوز دل هنوز دعا میکند حسین
ـ
سر داده است و حکم شفاعت گرفته است
بر وعدهاى که داده، وفا میکند حسین
ـ
در اوج منزلت که «مؤیّد»! از آن اوست
گاهى نگاه سوى گدا میکند حسین
هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری روزی مهم در تاریخ اسلام است چرا که در این روز امام حسین(ع) پس از انجام اعمال عمره مکه را بسوی عراق ترک کردند و قیام حسینی آغاز شد.
🔸شاعر:
#استاد_سید_رضا_مؤید
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
آستین های قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان آمد
دیر… اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغ داران کوفه هم آن شب
سکّه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شُریح, مثل شمر
همه عالِم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدارِ
سرِ مسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
پس مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهرِ دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتلِ
خود قرآن شدند خیلی زود
اسب, خونْ یال, رفت خیلی دیر
با پر و بال رفت خیلی دیر
شمر آماده گشت خیلی زود
توی گودال رفت خیلی دیر
با حساب دو ساعت و اندی
زینب از حال رفت خیلی دیر
درخودش گیر کرد خیلی دیر
کوفه تغییر کرد خیلی دیر
حلق اصغر بدون شک از آب
تیر را سیر کرد خیلی دیر
با حساب رقیه, داغ حسین
عمه را پیر کرد خیلی دیر
وَ عمو زود رفت خیلی زود
وَ عمو دیر کرد خیلی دیر
آفتاب سر حسین تو را
نیزه تفسیر کرد خیلی دیر
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
جهت دسترسی به اشعار جدید و قدیم ولادت امام هادی علیه السلام و ایام غدیر روی هشتگ مورد نظر بزنید
#امام_هادی
#مدح_امام_هادی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت
#امام_علی
#مدح_امام_علی