eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند دادم کبود ماند و گلوی صدا گرفت صورت به صورت در صحنش گذاشتم در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل یک پر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی خواند از فضائل تو و بعداً عبا گرفت دیوانه ای که عقل طلب کرد از شما بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت بالای سر نشسته ام و حدس می زنم پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد با بوسه ای که از لب گلدسته ها گرفت سمت زیارتم بشتابید چون که اشک امشب ضریح چهره ی ما را طلا گرفت 🔸شاعر: __________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _______________________ @shere_aeini دل من بر سر این دار، صفایی دارد وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد خانه‌ی پیرزنی، خلوت زاویه‌ی من هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد شب که شد داد زدم: کوفه میا، کوفه میا مرغ حق در دل شب، صوت رسایی دارد پیکرم تا به زمین خورْد، صدا کرد: حسین شیشه از بام که افتاد، صدایی دارد پشت دروازه، مرا فاتحه‌ای مهمان کن تا بدانند که این کشته، خدایی دارد هم سرم، بی‌بدن و هم بدنم، بی‌کفن است حالم از قسمت آینده، نمایی دارد در سر بی‌بدنم هست هزاران نکته سوره‌ی ما نیز «بسم الله» و «با»یی دارد دید خورشید که در بردن این نامه، شدم دست بر دامنِ هر ذرّه که پایی دارد همه از شش جهتم، فیض عظیمی بُردند مسلم این جا، حرم و کرببلایی دارد در جمال تو جلالی است که سر می‌خواهد دلبر آن است که شمشیر و قبایی دارد سر تصویر سلامت! ز شکست غم نیست حُسن تو، بهتر از این، آینه‌هایی دارد گر بریدند پر و بال مرا، شِکوه چرا؟ قله‌ی قاف تو، سیمرغ فدایی دارد 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند دادم کبود ماند و گلوی صدا گرفت صورت به صورت در صحنش گذاشتم در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل یک پر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی خواند از فضائل تو و بعداً عبا گرفت دیوانه ای که عقل طلب کرد از شما بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت بالای سر نشسته ام و حدس می زنم پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد با بوسه ای که از لب گلدسته ها گرفت سمت زیارتم بشتابید چون که اشک امشب ضریح چهره ی ما را طلا گرفت 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini