eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائک مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری  قلبی شکننده ، دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آیینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد … با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را یا که به من بسپار شمشیر دو دم را "هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است از کودکی نذر غمت کردم سرم را گلدسته هایت روی چشمم جای دارند دلواپسم این بارگاه محترم را قربانی راهت شدن مرزی ندارد مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده در صحن تو افغانیان با جنم را اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم از من پذیرا باش دستان قلم را من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن هرگز نخواهم داد کاشی حرم را یک صبح جمعه منتقم می اید از راه در دست مهدی میدهد رهبر علم را قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم با اذن او شعر شریف محتشم را 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده مرتبه گفتیم: الهی به رقیه 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا که خدا به بال ملک پر درست کرد در آسمان عشق کبوتر درست کرد با آیه‌های سوره‌ی زیبای قدر خود قدری گریست، سوره‌ی کوثر درست کرد خلقت به حال خویش معلّق نمی‌شود بر آن خدای فاطمه محور درست کرد تا که بهشت پر شود از عطر آشتی با قلب خویش صورت مادر درست کرد بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود مادر گرفت آینه… دختر درست کرد شأن نزول سوره‌ی کوثر بزرگ شد دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد دختر همیشه دلبر باباست شک نکن در اوج دلبریش دلارآست شک نکن این زمزمه شده است سرود ملائکه این نو رسیده دختر مولاست شک نکن هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن صورت شبیه صورت زهراست شک نکن حس می‌کنی تو را به خدا، بعد سال‌ها این عطر مادر است که بر پاست شک نکن او بیشتر از اینکه به من دختری کند نازل شده است تا که به ما مادری کند‌ ای ماهتاب نیمه‌ی شب‌های اهل بیت‌ ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت چادر به سر چو می‌بری و راه می‌روی هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین گلبوسه‌های توست مداوای اهل بیت اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه زهرا شدی و اُمّ ابی‌های اهل بیت در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست کاش‌ای سه ساله قوت پایت نمی‌شکست دستان پر ز. جود و عطایت نمی‌شکست آغوش حور بود بهای وجود تو‌ ای کاش در مسیر بهایت نمی‌شکست‌ ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن در شام و کوفه کاش نوایت نمی‌شکست رفتی به خلوت عمه‌ی خود را دعا کنی از زجرِ زجر کاش دعایت نمی‌شکست کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد با دیدن حسین صدایت نمی‌شکست‌ ای عمه زخم‌های تنم گر چه بستنی ست این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بوی شراب ناب از پیمانه می‌آید وقتی به آغوش عمو دردانه می‌آید زهرا به استقبال زهرا می‌رود امشب ام ابی‌ها دست بابا می‌رود امشب چشم رقیه تا که به ارباب می‌افتد انگار عکس ماه بین آب می‌افتد خورشید در آغوش ماه ایل می‌چرخد دور و بر گهواره اش جبریل می‌چرخد شهزاده‌ای از تیره‌ی شاه آمده مردم هم بازی عباس از راه آمده مردم قنداقه تا در دست اکبر می‌رود، انگار زهرا در آغوش پیمبر میرود هربار احساس خود را همزمان با عمه جان می‌گفت: وقتی که در گوشش علی اکبر اذان می‌گفت: زینب به استهلال قرص ماه می‌آید یعنی دوباره فاطمه از راه می‌آید با خنده هایش دلبری می‌کرد از عمه در خواست‌های بهتری می‌کرد از عمه مهتاب را امشب درون خانه آورده است یعنی برای گریه هایش شانه آورده است ‌ می‌گفت: عمه غصه بی مادری کافیست حالا که من هستم غم بی یاوری کافیست تنها رفیق درد و آهت می‌شوم عمه در اوج تنهایی پناهت می‌شوم عمه پس روی من عمه حساب ویژه‌ای وا کن بنشین و فکری بابت غم‌های بابا کن اصلا بیا و فکر بعد از کربلا باشیم فکر پس از آتش زدن بر خیمه‌ها باشیم تو بچه‌ها را جمع که باقی غم با من تو معجرت را حفظ کن حفظ علم با من تو خطبه هایت را بخوان بی دغدغه عمه پای اصول خود بمان بی دغدغه عمه هر طور که شد پا به پایت راه می‌آیم با تاول پا‌های خسته راه می‌آیم پس قول خواهم داد دردسر نخواهم شد پیگیر آن رخداد تشت زر نخواهم شد غصه نخور که مرد شامی بد نگاهم کرد اصلا خودم فکری به حال زجر خواهم کرد حالا که می‌بینم از این بدتر نخواهم گشت پس احتمالا از خرابه بر نخواهم گشت 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از مَنظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرب بلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه‌ی عمر چگونه ست نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه رفته ست علی اکبر و تا لحظه‌ی آخر‌ ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه‌ی سر مرثیه خوان است رقیه 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهای ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها ناز دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سایل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد او نمازی عارفانه بود و بس لیله القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت ناردانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسکهای او 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نامش چقَدْر در دلم اعجاز میکند پا بر زمین نَهَد ، که زمین ناز میکند عشقش دوباره بندگی آغاز میکند راهِ بهشت را ، نفسش باز میکند رجعت نموده حضرتِ زهرا ، قیام کن برخیز ، بر سُلاله ی او احترام کن بر جنّ و انس و حوریه ، سَرور رقیه است بر خانه ی حسین ، کبوتر رقیه است ساقی عموی اوست ، که کوثر رقیه است واللّه ناجیِ صفِ محشر رقیه است جان میدهم تصدّقِ یک تارِ موی او عالم گرفته روحِ خدایی ، ز روی او سائل تر از همیشه و لبریزِ حاجتم دستم به روی سینه و غرقِ ارادتم مشتاقِ جان سپاری و فیضِ شهادتم من از بزرگواریِ ایشان ، بد عادتم با دست های کوچک و مشکل گشای خود بابُ المراد گشته برای گدای خود لطفش همیشه شاملِ احوالِ عالم است هرچه بگویم از سَرِ الطافِ او کم است آری… رقیه ، بانیِ ماهِ محرّم است بی عشقِ او زمین و زمان سخت درهم است بانوی بی مثالِ مدینه رقیه است نورِ دلِ رباب و سکینه رقیه است چشمش همیشه مثلِ گُلِ یاس بود و بس هر خنده اش تبلورِ احساس بود و بس از کودکی به معجرش حسّاس بود و بس جایش به روی شانه ی عبّاس بود و بس همبازیِ همیشه ی سقّای کربلا «سوزِ جگر کشیده»ی فردای کربلا روزی رسد که ساکنِ ویرانه میشود مویش به دستِ باد …چه بَد ، شانه میشود دیدن برای چشمِ او افسانه میشود دورِ سرِ حسین ، چو پروانه میشود بانو فدای آن جگرِ پاره ات شوم قربان عمه زینبِ آواره ات شَوَم 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آنکه مرا به اشک غمش استحاله کرد دل را به فیض خون جگر دشت لاله کرد با سر سپرده هاش مرا هم پیاله کرد بر آستان خویش سرم را حواله کرد دل از ازل ، اسیر غم و اشک و ناله بود قربانی نگاه نگاری سه ساله بود درهای عشق رو به دلم گر که باز شد از لطف این سه ساله ی سائل نواز شد دستم گدای عشق شد و بی نیاز شد “ذاکر” اگر که صاحب این امتیاز شد از لحظه ی نخست دلش با رقیّه بود یک عمر گرم زمزمه ی یا رقیّه بود این خانمی که در دل سقّا علم زده ست با خنده ای نظام جهان را به هم زده ست هر بار در خیال دو چشمم قدم زده ست فوراً بساط شاعری ام را رقم زده ست او پیر عاشقی ست ؛ نگویید کودک است “انگار فاطمه ست که در قاب کوچک است” جایی که شانه های علمدار جای اوست بی شک حسین فاطمه هم مبتلای اوست استاد حُجب و عفّت و شرم و حیای اوست زینب که عرش ذرّه ای از خاک پای اوست او در جلالت و عظمت بی قرینه شد آیینه ی تمام نمای سکینه شــد در جاودانگیّ خودش ، بیکرانه است حال وهوای هر نفسش شاعرانه است زیباترین بهانه ی هر عاشقانه است لعنت بر آنکه منکر این نازدانه است درد دل همه به نگاهش دوا شده ست حاجات ما کنار ضریحش روا شده ست چشمی به یاد حضرت شیب الخضیب ، تر چشمی ز داغِ گونه ی خدّ التّیب ، تر بود از تمام اهل حـرم بی شکیب تر مثل پدر غریـب ولی نه ، غریب تر گنج حسین بوده و در خاک می رود دارد از این خرابه به افلاک می رود با سر پدر رسیده کنارش ، عجب سری ! در کربلا گذاشته از خود چه پیکری ! صورت بهشتِ زخم ، بمیرم چه منظری ! بالای دست دخترکش ، بر چه منبری … چشمش که بسته بود پُر از شرم اشک شد در دامن سه ساله ی خود گرم اشک شد جایی که سیّدالشّهدا گریه می کند با گریه هاش ارض و سما گریه می کند بر حال شام ؛ کرب و بلا گریه می کند همراه با حسین ؛ خدا گریه می کند او رفت و عشق را به زمین و زمان سپُرد لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپُرد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini حسّی از عشق فراتر متولّد شده است نور در قالب اَختر متولد شده است جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است گفت ارباب پس از بوسه زدن بر دهنش طفل نَه ، قند مکرّر متولّد شده است فاطمه آمده از سلسله ی فاطمیون کوثر از تیره ی کوثر متولّد شده است می شود از حرکات و سکناتش فهمید عشق عبّاس دلاور متولّد شده است آخرین" فاطمه سادات " حسین آباد است این که در خانه ی دلبر متولّد شده است بی سبب نیست اگر حیدریون سرمستند نوه ی حضرت حیدر متولّد شده است دختر زینت دوش نبی آمد ، یعنی زینت دوش برادر متولّد شده است عطر مادر شده از هر نفسش ، استشمام گر چه در کِسْوت خواهر متولّد شده است أمّ اسحاق تو رفتی ولی از دامانت غنچه ای ناز و مُعطّر متولّد شده است توأمان است غم و شادی امروز حسین همسرش رفته و دختر متولّد شده است تا که آماده ی جُنباندن گهواره شود زودتر از علی اصغر متولّد شده است کوچ او مثل پرستوست ، غریبانه و تلخ گر چه مانند کبوتر متولّد شده است بعداً از " أَیتمنی " گفتن او می فهمیم خبره ی روضه ی منبر متولّد شده است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در مکتب ما شاه حسین است وَ لاغیر بیراهه نـرو راه حسین است وَ لاغیر جز کرب وبلا منزل و مقصود نداریم این سِیْر الی الله حسین است ولاغیر هرکس به حرم وصل شده عرش نشین است شیرازه ی درگاه حسین است ولاغیر تو قبله نشین هستی و میعاد تو قبله دلبسته و دلخواه حسین است وَ لاغیر عرش است چنانْ فرش به زیر پَرِسلطان عالـــَم متوسّـل شده بر دخـترِ سلطان دُردانه ی ارباب کرم جلوه ی راز است طـــنّازترین ناز به درگاه نیاز است هرچند سه ساله ملکوتی و خدایی ست حالا نَه نتیجه که خدیجه به نماز است این فاطمه ساداتْ که آئینه ی زهراست مَلموس ترین کوثر دربار حجاز است در گریه ی او خطبه ی مولاست هویدا انگار علی آمده و قافیه ساز است آهی که رسید از سوی قنداق رقیه لرزانده چنان تیغ عمو پشت اُمیّه او آه کشید و بدن توطئه لرزید او آمد وعباس کمی فاطمه را دید ارباب پس از دیدن این جلوه ی محجوب یا فاطر و یافاطمه ای خوانده و بارید باران شد و بوسید گل روی رقیه این غنچه ی یاس حـرم فاطمه بوئید انگار شده قصه ای از فاطمه تصویر با دیدن او روضه تداعی شد و جوشید این کوثر دردانه ی ارباب شهید است صد شکر بَر وُ صورت این یاس سفید است یاس حرم الله کجا؟! طعنه کجا؟!وای دردانه کجا؟!نیمه شب و حادثه ها وای آغوش حسین و بغل عمه کــجا و … زنجیرکجا؟! سرزنش بی سروپا وای گلواژه ی شیرین شب و روز کجا و… این تشتْ کجا؟!روضه برای اسرا وای دق کردنِ در روضه ی ارباب چه زیباست چشم حرم الله به راه گل زهراست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خورشید به پیش تو به سوسو زدن افتاد حتی قمر از عجز به زانو زدن افتاد جبریل که آمد، فقط از هو زدن افتاد فطرس که سراسیمه به جارو زدن افتاد  جا دارد اگر طفل شبیه است به مادر نازل شود از سوی خدا سوره کوثر ا مردم و ملائک به در خانه ی ارباب پس هم همه شد بر در کاشانه ی ارباب در دست عمو رفته چو دردانه ی ارباب می  آمده انگار به کاشانه ی ارباب ناموس حسینی و دلش تاب ندارد از بعد تو عباس دگر خواب ندارد  چون فاطمه هستی و شبیهی تو به زهرا باید که بخوانند تو را "ام ابیها" تو "بضعه منی .." حسینی و عمو ها در شان تو هم گفته "فداها" و "ابوها"…  ای کاش نباشد به تو دلشوره دنیا ای عاشق و معشوق ترین سوره ی دنیا  ای هم نفس خلوتِ تنهایی بابا رفته است دو چشم تو به زیبایی بابا هم بازی تو موی چلپایی بابا دردانه او دختر بابایی بابا  هرکس جهت سفره تو لقمه نان بست در اصل برای سفر خود چمدان بست  در روضه کبوتر شد و در واقع هوایی با دست تو شد نوکر تو کرب و بلایی ما را بطلب دختر ارباب، خدایی… آییم حریم تو به پابوس، گدایی… ای عشق تو دادی به گدایان چه امیدی ما را تو بخر از کرم خود شب عیدی  گفتند که این صحبت خوب است و بدی نیست گفتند که با نام رقیه ولدی نیست گفتند که در وصف شما مستندی نیست صحبت ز مقام تو، نه کار احدی نیست انکار نمودند تو را محض حماقت آنان که گرفتند زدستان تو حاجت…  هرگز نهراسیم از این سیل خروشان تا خون علی داده به این پیکر ما جان هستیم مدافع ز حرم، عمه سلطان مائیم فدایی تو از لشکر ایران  چون تکیه ی عباس علی بر علم توست پس امن ترین نقطه دنیا حرم توست ای کاش که از زندگیت سیر نبودی تو همسفر نیزه و شمشیر نبودی در اوج طفولیت خود پیر نبودی سر آمد و ای کاش زمینگیر نبودی  چون فاطمه رفتی و گرفتی زهمه رو بی بی شده ای دخترک دست به پهلو… 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini امشب دو چشمانم شبیه دو پیاله ست اصلاٌ نوشتن از رقیّه یک حواله ست شادی کن ای دل شادمانی کن عزیزم امشب شبِ میلادِ زهرایِ سه ساله ست ای عاشقان! آئینه ی خیرات آمد.. عیناً شبیه مادر سادات آمد.. امشب امید و آرزو معنا گرفته هر قطره ای جا در دلِ دریا گرفته این دخترِ پاکِ حسین،حجب و عفافش قطعِ یقین از دامنِ زهرا گرفته بنت الحسین آمد صفایِ قلبِ ارباب نورِ نگاهش می کند هر سینه شاداب حورّیه ها مبهوتِ لبخندِ لبانش ڪوثر شده مدیونِ گل اشکِ روانش او اظهرالشمسِ تمامِ عالمین است شد جلوه گر هر گوشه ای نام و نشانش ما را گدایِ خانه زادِ در نوشتند پایِ رقیّه ..خادم و نوڪر نوشتند جاه و جلالِ دختِ طاها را ببینید آئینه دارِ قابِ زهرا را ببینید در قلبِ عمّه جا گرفته مثلِ عباس پس خواهشاً بانویِ عظما را ببینید این دخترِ باعفّتِ شاه جهان است بر گریه کُن هایِ پدر،او مهربان است قطعاً دوا شد دردِ دل با یا رقیّه یاران! عوض شد آب و گِل با یا رقیّه باید ڪه از دامانِ بانو چنگِ غم زد شاداب ڪن رویِ خجل با یا رقیّه با نامِ زیبایش صداقت می پذیریم در مکتبِ پاکش محبّت می پذیریم 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عابس به روی پیکر مستش سری نداشت فطرس برای بال گشودن پری نداشت خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست در محضر طواف رخش حورالعین نشست درپای گاهواره اش الماس می شکفت ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت با خنده های او بغل عمه زینبش گل از لبان حضرت عباس می شکفت این حوریه که روی لبش ذکر یارب است آیینهء رسالت فردای زینب است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شب شب عشق است و جهان خرم است مهر به دامان بنی آدم است چشمهء چشم همگان زمزم است بر لب اهل دو سرا این دم است دیده گشوده به جهان کوثری زینبی و فاطمهء دیگری قلب و زبان و شریان از تو گفت شاعر خوش لهجه روان از تو گفت ماذنه در وقت اذان از تو گفت خون خدا ، جان جهان از تو گفت گفت که چشمم به تو روشن شده خانهء من با تو چو گلشن شده چرخ ، منیر از رخ تابنده ات شاه و گدا خادمه و بنده ات واژهء خاتون شده زیبنده ات خون خدا محو یکی خنده ات اکبرِ لیلا شده سرمست تو ام بنین بوسه زند دست تو ای که به هر حیث ز عالم سری ماه جمالی و نکو منظری قطره ای از کوثری و کوثری زینبی و فاطمه ای دیگری مدح تو باید بکند جبرئیل ای شرف عرش خدا الدخیل بانوی عشقی و دلم خانه ات لیلیِ لیلا شده دیوانه ات ماه دخیل درِ کاشانه ات قبلهء جان گوشهء ویرانه ات سوی شما دست دعا میبرم خاک درت را به شفا میبرم ای حرمت ملجاء ما السّلام ای ثمر خون خدا السّلام فاطمهء کرببلا السّلام منزل تو شام بلا السّلام روضهء تو روضهء رضوان من نوکری ات فخر دل و جان من از غم تو چشم ترم سوخته آب نخوردی جگرم سوخته سوخته ای بال و پرم سوخته زین دم‌ جانسوز حرم سوخته “عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده” 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نیست کوچک او بزرگ عالم است کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید دلبر عالم در این عمر کم است مُحرم حج حسین بن علیست در حریم کبریایی مَحرم است کسب فیض از دامن عباس کرد پس یقین مانند او صاحب دم است در مسیر جذب عشاق حسین بر سر دوش رقیه پرچم است روز محشر دستگیر ما همه است دست او در دستهای فاطمه است 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه دست خدا برصفحه ی عالم دوباره تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دوره ي غربت دلم سر شد آسمان و زمين منور شد حال و روز خراب ديروزم با کرامات عشق بهتر شد دام و دانه نشان من دادند خود به خود اين دلم کبوتر شد مثل يک آسمان باراني چشمم از شوق مقدمي تر شد بار ديگر حسين بابا شد و عروس مدينه مادر شد دختري را که عمه بوسيده روي دست حسين خوابيده آمده دختري که باباييست خنده هاي پدر تماشاييست چقدر کودکانه تا دم صبح عمه گرم نواي لالاييست بين گهواره ي دو دست عمو چه پري قشنگ زيباييست بي جهت دل نبرده از بابا چقدر خنده هاش روياييست حضرت فاطمه دوباره رسيد قد و بالاي او چه زهراييست بايد اين ناز را عمو بخرد دخترک آمده که دل ببرد ماه شبهاي خانه رويش بود عطر ياسي ميان مويش بود گل سر داشت از ستاره ي شب عالمي مست هاي و هويش بود هر زماني که ميل بازي داشت جاي او شانه ي عمويش بود علي اکبر شبانه مي آمد پيش خواهر و قصه گويش بود چادرش چه ناز سر مي کرد بوسه هاي پدر به رويش بود رشته ي جان عمه گيسويش هديه هاي عمو النگويش دختري که نگار بابا بود در نگاهش هزار دريا بود صورتش را نسيم مي بوسيد صورتي را که مثل زهرا بود گيسوانش به دست شانه ي عشق   هر زماني که پيش بابا بود ساعتي که با عمويش بود چقدر لحظه هاش زيبا بود کس نديدست که زمين بخورد جايگاهش هميشه بالا بود غصه با بي کسي تباني کرد آرزوهاش را خزاني کرد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عجب شبي ست كه يك ماه منظر آوردند براي هاشميان باز مادر آوردند زبس حسين دلش تنگ روي مادر بود شبيه مادرش اينبار دختر آوردند مثال عمه خود كافتخار حيدر بود به دختران جهان دختري سرآوردند درست مثل زمان تولد زهرا سه آيه اي به بلنداي كوثرآوردند براي اينكه بگيرند گاهوارش را هزار مريمُ آسيه از در آوردند عجيب نيست كه عباس ماه هديه كند  شبي كه حضرت زهراي ديگر آوردند براي اينكه غزلهاي حق شود كامل   سه بيت از صدُ چارده غزل درآوردند  اگرچه حضرت زهرا ز نسل احمد بود رقيه را ولي از نسل حيدر آوردند از اين به بعد صفادر قبيله رايج شد رقيه آمد و باب همه حوائج شد      رسيد تاكه شفاعت كند جزا ما را رسيد تا ببرد تا كوير دريارا   نشست در بغل عمه زينبش گويا خديجه دربغلش داشت باز زهرا را    به يوسفي كه ته چاه بود وحي رسيد بگير دامن شيرين زبان آقا را زبس كه آينه فاطمه ست اين دختر        رسيدبانفسش جان دهد مسيحارا به خنده هاي قشنگش كه باغ رضوان است ربوده است دل عمه ها و بابا را به پاي دل برو پشت در امام حسين       كه بشنوي همه دم نغمه هاي لالا را براي اينكه به افلاك هم سري بزند مكان بازي خود كرده دوش سقارا نگاه كن به خودت كشته مرده اش هستي ؟ شب ولادت بي بي ست زين جهت مستی ستاره چون گل سر بود روي گيسويش  حسين فاطمه را مست گرده از بويش ملائكه همه خيل سپاه او هستند      فرشته ها همه هستند خادم كويش      اگركه عشق علي جاري است در رگهاش نشان قدرت مولاست روي بازويش   زبان اوست كه دارد نشان تيغ علی جمال حضرت زهرا نشسته بر رويش رقيه بود كه نامش يزيد را لرزاند هلال ماه محرم هلال ابرويش  دو گوشواره او هديه علي اكبر       و هديه هاي عمو بود هر النگويش  بدور ماه رخش جبرئيل مي گرديد و هركه خورد به چشمش خليل مي گرديد  ميان چشم ترش كوهي از حيا دارد   رقيه است جلالي به ناكجا دارد اگر كه جمله ربند اوست يازهرا براي اينكه لبش عطر مرتضي دارد ز روز اول ميلاد او مشخص بود   شبيه عمه ی خود ميل كربلا دارد        به خاطر گل روي حسين فاطمه است  نگاه مرحمتي هم اگر به ما دارد گدايي در او پادشاهي دلهاست     گدائيش قد باغ جنان بهادارد شبي كه برسرسجاده مي نشيند او   زخاك تادل افلاك رد پادارد   اگر كه خادم اويي بناز برنفست چراكه باغ جنان است قمري قفست   سرحسين سر ني گرفت جانش را گرفت ضربه سيلي همه توانش را كبوترانه رسيد و اسير بابا شد فراق روي پدر سوخت آشيانش را  چه شد كه از سرمركب به روي خاك افتاد گمان كنم كه پليدي بريد امانش را زضرب سيلي دشمن كبود شد اما  شكست كعب ني آنروز استخوانش را  همان كه بين طبق ديد رأس بابا را وهديه كرد به سر،‌قامت كمانش را چه شد كه آن زن غساله در شب دفنش نشُست آن بدن مثل ارغوانش را   🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک آیه ازکوثرچکید و شد رقیه برشاخ سدره گل دمید و شد رقیه آن شب زمان خودشاهداین ماجرابود قلب زمین یک آن تپید و شد رقیه حق،سیب سرخ عشق خودرا درجنان کاشت آن سیب ممنوعه رسید و شد رقیه دست خدا برصفحه ی عالم دوباره تصویری از زهرا کشیدو شد رقیه 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صدای زمزمه‌ی سرو ناز می آید ز گاهواره‌ی او بوی راز می آید نسیم خوش خبری دلنواز می آید صدای فاطمه در خانه باز می آید برای اکبر لیلا سپاه آمده است برای امت حیدر پناه آمده است گره بزن دل خود بر دل مطهّر او شدند کل ملائک غلام،محضر او تمام ارض و سما در اشاره لشکر او حسین معدن مهر و رقیه گوهر او طلایه دار حسین در کرمشه آمده است به ظاهری شبیهِ فرشته آمده است تو وارث همه ی جلوه های فاطمه ای تو معنی سحر و ربنای فاطمه ای تو جزئی از رَحَمات و عطای فاطمه ای نشانمان دادی مقتدای فاطمه ای قمر به نور شب یک ستاره مینازد عمو برای عطش تا کرانه میتازد دلیل خنده ی بابا و ام اسحاقی تو خواهش و طرب دیده های مشتاقی بدون سفسطه و واژه های اغراقی تپش تپش ضربان قلوب عشاقی ''هزار سلطنت دلبری بدان نرسد" محبتی که گدا از طریقتان برسد نیامده سپر عمه ها شدی بانو پناه و دلخوشی بچه ها شدی بانو به کودکی ز غم و غصه تا شدی بانو سه ساله بودی و غرق بلا شدی بانو غمت بس است تو را از پدر جدا کردند تنش به روی زمین،سر به نیزه ها کردن 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عابس به روی پیکر مستش سری نداشت فطرس برای بال گشودن پری نداشت خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست در محضر طواف رخش حورالعین نشست درپای گاهواره اش الماس می شکفت ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت با خنده های او بغل عمه زینبش گل از لبان حضرت عباس می شکفت این حوریه که روی لبش ذکر یارب است آیینهء رسالت فردای زینب است 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف   در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف آمد و رفت و... فقط این بین روی سنّ او با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
اشعار ولادت حضرت رقیه با هشتگ زیر در دسترس است سلام الله علیها این متن در کانال برای سهولت دسترسی پین (سنجاق) میشود 🙏
@shere_aeini از شوق کسی راهی میخانه‌ام امشب تا خط جنون پُر شده پیمانه‌ام امشب “سودا زده‌ی طره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب” آورده خبر قاصدک از خانه‌ی ارباب از عرش خدا آمده ریحانه‌ی ارباب از سوی خدای علی عالی اعلا سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ نیمش به ظهور آمد و شد زهره‌ی زهرا نیم دگرش هم به حسین است حواله حالا متولد شده زهرای سه ساله از غار حرا می‌رسد آوای پیمبر نازل شده یک بار دگر سوره‌ی کوثر بر بال ملائک نوه‌ی حضرت حیدر آرام رسیده است به دست علی اکبر از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل تا عرش خدا می‌رود از دوش ابوالفضل خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب هر آینه می‌آمد و می‌رفت مرتب قنداقه‌ی او دست به دست ِهمه امشب چرخید و رسید آخر سر در بر زینب او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟ انگار که زهراست در آغوش خدیجه خورشید شده دست به دامان رقیه کرده‌ست فلک سجده به ایوان رقیه جمعیت کفر است پریشان رقیه صد شکر که هستیم مسلمان رقیه دیر و حرم و باده و پیمانه رقیه‌ست مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست ایام گذشت و به سوی شام دویدند دور حرمش حرمله‌ها نعره کشیدند یاران علی پیرهن صبر دریدند ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم "در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید" ای کاش که ما را پدرت عفو نماید ** در راه دویدی و دویدی و دویدی اما به سر زخمی بابا نرسیدی از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه “ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه” 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعارن ناب آئینے🔹 @shere_aeini