#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین
می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین
می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع
می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین
بسکه بین گریه هایم جلوه کرده اسم تو
اسم عباس خودم را بُردی از یادم حسین
آنقدر از خشکی لبهای تو شرمنده ام
یاد خشکی لب سقا نیفتادم حسین
مشک پاره دیدم و گفتم که بیچاره رباب
می زند بر سر رباب تو که نوزادم...حسین
مادرت زهرا به جایم رفت بین علقمه
ای فدای مادر تو چار اولادم حسین
ذره ذره آب شد عباس و آب مشک ریخت
قطعه قطعه ریخت آنجا شاخ شمشادم حسین
من شنیدم فاطمه تا بین آن گودال رفت...
سوخت از ذکر بُنیَّ عالم و آدم حسین
زیر پا ذکر لبت را بی وضو برهم زدند
ای فدای نالهء جدّ تو اجدادم حسین
روی نی با خواهرت رفتی ز کوفه بین شام
معجرش را پاره دیدی در میان ازدحام
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
پس از زهرا نمیبینی زنی را اینچنین باشد
زنی اینگونه هم شان امیرالمؤمنین باشد
قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه
که مفهومجدیدی از ادب روی زمین باشد
شده بانوی این خانه ولی چشمی ندید اصلا
سر یک سفره با اولاد زهرا همنشین باشد
اگر امالاسد خوانند او را این روا باشد
ولی میخواست نام او فقط امالبنین باشد
شجاعت را به فرزندان خود چون شیر میداده
که ام الغیرت و ام الادب، شیرآفرین باشد
ابالفضلم! همیشه سید و مولا بخوان اورا
کسی را که ز نسل رحمه للعالمین باشد
علمداری که در باران تیر علقمه داده
دو دستش را که دستان خدا در آستین باشد
سروده چارپاره در عزای کربلا اما
هنوز از خیسی چشم عروسش شرمگین باشد
به جای چار فرزندی که در کرببلا داده
بنا شد در کنار چار امامش همنشین باشد
تویی بانو نخستین سفرهدار داغ عاشورا
که تا محشر قیام کربلا با تو عجین باشد
اگرچه مادرم زهرا نشد اما خدارا شکر
برای من همین بس مادرم امالبنین باشد
🔸شاعر:
#عباس_جواهری
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفره ی ام البنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو می آید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنی هاشم به دست توست
فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد
بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا می کنی..،عشق است
در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد
چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساس هایت را
نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه
زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه
شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه
سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد
لبتشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رمل های سرخ،رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند
ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند
جسم حسین تو معما شد..،نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که
بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که
ای وای از اطفال از اطفال از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی
زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی
زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند
با حرمله پیش ربابت آب می خوردند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی
منظومه ی او چند قمر داشته روزی
این مادر بی کس که سر قبر نشسته
در دامن خود چند پسر داشته روزی
دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش
در بیت ولا سینه سپر داشته روزی
هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند
این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی
یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است
آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی
در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت
زهرای جوان درد کمر داشته روزی
جز خدمت اولاد علی مادر عباس
هیهات اگر میل دگر داشته روزی
از شدت اشک عطر گل یاس گرفته
در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته
عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت
در کرببلا حیدر کرار شد و رفت
این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد
ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت
گفتند عمودی به سرش خورد و زمین خورد
گفتند که تیر سپری خار شد و رفت
شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر
با هلهله ی حرمله بیدار شد و رفت
از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه
زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
محرمانِ این حرم هستیم با أُمالْبَنِینَ
معنیِ یافاطمه یعنی که یا أُمالْبَنِینَ
عقل از درکِ مقامات بلندش عاجز است
عشق میگوید سلامالله عَلیٰ أُمالْبَنِینَ
زائرِ زهرا فقط این راز را فهمیده است
مصطفی بالاسر و پایینِ پا أُمالْبَنِینَ
مرقدِ این فاطمه پایینِ پای فاطمه است
نیست از آن قبرِ پنهان راه تا أُمالْبَنِینَ
زندگیات شد علی و بندگیات شد علی
آمدی تا قُرب تا حق تا خدا أُمالْبَنِینَ
با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن
با تو باید خواند ما اَدراک ما أُمالْبَنِینَ
در نجف نقشِ ضریحِ مرتضی یافاطمه است
در حرم دیدم به ایوانِ طلا أُمالْبَنِینَ
ابتدای این غزل از بیتِ زهرا شد شروع
ابتدایی که ندارد انتها أُمالْبَنِینَ
آمدی گفتی به اذنالله عشق آغاز شد
نامِ تو شد مادرِ آیینهها أُمالْبَنِینَ
از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو
از همان روزی که دختر شد تو را أُمالْبَنِینَ
مادری کردی برای تشنگیهای حسین
مادری کردی برای مجتبی أُمالْبَنِینَ
با کنیزان مینشستی و کنیزی کردهای
از خودت حتی زِ نامِ خود رها أُمالْبَنِینَ
"ای تمامِ مادران قربان این نامادری"
ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا أُمالْبَنِینَ
چهار فرزندت فدای چهار فرزندِ علی
زندگی را ساختی با هشت تا أُمالْبَنِینَ
آه از روزی که آمد بِینِ آغوشت حرم
تکیه میدادی پس از آن بر عصا أُمالْبَنِینَ
در میانِ کاروانِ بچههایت رفتی و...
یک نفر اما ندیدی آشنا أُمالْبَنِینَ
تا که گفتی پیرزن دنبالِ زینب آمدم
گفت حق داری که نشناسی مرا أُمالْبَنِینَ
جانِ من داغِ کجا اینقدر پیرت کرده است
گفت رفتم قتلگاهِ کربلا أُمالْبَنِینَ
ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود
گفت : وای از شام از شامِ بلا أُمالْبَنِینَ
کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها
شام بود و ضربههایی بی هوا أُمالْبَنِینَ
کربلا و خندها بر رو زدنهای حسین
شام بود و ناسزا در ناسزا أُمالْبَنِینَ
خواندهای وَیلی عَلیٰ شِبلی علیکَ یاحسین
خواندهای لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ یا أُمالْبَنِینَ
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
او حضرت خاتون عالم ما گدایش
شد دستگیر عالمی دست عطایش
باید بگیرد چادر ام البنین را
هر کس که افتاده عقب کرببلایش
پیر و جوان کربلا را داده حاجت
شنبه به شنبه سفره های بی ریایش
مادربزرگم بچه هایش را سپرده
بر معجزات سفره ی مشکل گشایش
هر سال می گیرند اجر نوکری را
گریه کنان فاطمیه در عزایش
دار و ندار او فدای کربلا شد
دار و ندار کربلایی ها فدایش
عباس در دامان او رب ادب شد
رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش
این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت
مروان کشد آه از جگر با های هایش
تازه نکن داغ دلش را ای مدینه
دیگر نزن ام البنین او را صدایش
ای آسمان خون گریه کن بر غربت او
این پیر زن در علقمه مانده عصایش
اشک بشیر از این همه ایمان در آمد
او نیست اصلا فکر آقازاده هایش
ای کاش او پیری زينب را نمی دید
شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش
ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت
داغ حسین و راس از پیکر جدایش
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
رسید قافلهء عشق از سفر منزل
کبود چشم و تنِ سرورانِ آن محمل
امیر رفته چرا چون اسیر می آید
شکسته بال و پر و بی منیر می آید
از آن شکوه و صلابت فقط همین مانده
رکاب رفته و تنها کمی نگین مانده
به انتظار عزیزان ببین که ام بنین
نشانده عرش را به روی فرش زمین
بشیر بانیِ این شد که پیش تر برود
و از فراق شهیدان کمی خبر بدهد
به نزد ام بنین رفته و رعایت کرد
ز روز حادثه او اندکی روایت کرد
که بود واقعه را یکه تاز عباست
ز معرفت چه بگویم و باز عباست
شبی که سوز غریبی و ساز واهمه بود
مدافعِ حرمِ بچه های فاطمه(س) بود
در آن زمان که عدو وعدهء امان میداد
اگر نبود حسین(ع) او ز غصه جان میداد
چو مادر پسران طعنهء امان بشنید
خروش آمد و غیرت در او زبانه کشید
به من بگو حسین(ع) کو عزیزِ فاطمه(س) کو
سخن خلاصه کن و از امیر قافله گو
بشیر لب ز لب خود گشود و غوغا کرد
شکسته بغض گلو، سفرهء دلش وا کرد
حسینِ فاطمه را تشنه کام پژمردند
یتیمِ قافله را بیشمار آزردند
در آن زمان که زمین سیراز آبِ جاری بود
به تشنه کامیِ اصغر سه شعبه یاری بود
نبود غیرتی از دودمانِ این اسلام
که قبل ذبح عظیمش دهند جرعه به کام
سخن بریده بریده نواست واویلا
دو دوست بر کمر و هم صداست با زهرا
گذشت چندی و خاتون کاروان آمد
چه بی جهاز و چرا اینچنین عیان آمد؟
چه پرجوانه سفر کرد و پیر آمده است
چرا تبارِ علی(ع) چون اسیر آمده است
چو چشم زینب کبری به مادرش افتاد
به یاد غربت چشم برادرش افتاد
امان ز سینهء پر درد زینب کبری
امان ز بی کسیِ او غروب عاشورا
فغان و شیون و زاری دوباره شعله کشید
که باز حجب و حیا را به چشم فاطمه دید
کشید ناله بیا امِ بی بنین گشتی
هنوز روضه نخواندم که اینچنین گشتی
کجاست تا که بگیرد رکاب عباست
کجاست تا که نمیرد رباب عباست
گرفت مشک،کجا رفت،پس کجا مانده؟
کنون که کنج خرابه رقیه جا مانده
ببین که عزت ما رفت همرهِ عباس
جلال و حشمتِ ما رفت همرهِ عباس
بیا بیا که از او نزد تو گله دارم
نگفت خواهر و من هم از او طلبکارم
نه من،فرات هم از او طلبکار است
ز حصرت لب او موج آب تبدار است
دگر بس است خسته شدم جان من رسیده به لب
ادب نکن بغلم کن به من بگو زینب
🔸شاعر:
#محمد_رضا_افشان
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
شنیدم خون ثارالله چون ریخت
شفق هر صبح و شام از دیده خون ریخت
حدیث کربلا شد عافیت سوز
فلک ماتم نشین شد هر شب و روز
به هر سینه ولی غم مبتلا بود
به یاد وقعه کرب و بلا بود
به خاطر خواهی آن دلنوازان
سمند غم بهر سو گشت تازان
مدینه گریه میکردی به حالش
زبان حالش این بود و مقالش
که نام من دگر امّالبنین نیست
سر و کارم دگر با آن و این نیست
دلم بهر خوشی جایی ندارد
که اسم من مسمّایی ندارد
بود پر از شیار غم جبینم
اگر ام بنینم کو بنینم
ز دلبندان خود نادیده کامی
چگونه خوش توان بودن به نامی
شنیدم نوجوانانم سراسر
به جنگ کفر و کین رفتند با سر
به خون غلطیده عونم در ره دوست
در این ره جعفر من نیز با اوست
ز دستم گر چه عبدالله رفته
ولی شادم که در این راه رفته
شنیدم وقت ایثار و گه بذل
کسی همت نکرده چون اباالفضل
شنیدم بوده پرچمدار و ساقی
دو دست از او به حسرت مانده باقی
به گرد خیمه هر شب پاس داده
به زینب تسلیت عباس داده
ز بس شوق شهادت کرده غرقش
عمود آهنین خورده به فرقش
ولی با این همه آشفته حالی
که دل هرگز نشد از غصه خالی
دگر خون گرید از غم هر دو عینم
سیه پوشیدهی سوگ حسینم
حسینی کز فروغ علم و بینش
رخش شد شمع بزم آفرینش
وجودش مایه هر دلخوشی بود
مخالف با مرام حقکشی بود
گرفتم تا از او الهام وایده
حیات من جهاد است و عقیده
به هر بزمی که شمع محفلم من
به جای مادرش خونین دلم من
خداوندا «شفق» عبد است و عاصی
ببخش او را ز قید غم خلاصی
🔸شاعر:
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
این زن که میبینی نگاهی خاص دارد
در چشمهایش معدن الماس دارد
او عاشق شاهیست که جای زر و سیم
تنها دو تا پیراهن کرباس دارد
هنگام گندم آرد کردن، گفتگوها
با خاطراتِ نیلیِ دستاس دارد
با بچههای فاطمه چون همنشین است
بر دامنش عطر گلاب و یاس دارد
فانوس حاجات جهانی روشن است از
لطفی که نور چشم او «عباس» دارد...
🔸شاعر:
#اعظم_سعادتمند
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
اي دلت بند اميرالمؤمنين
رشتههای چادرت حبل المتين
مادر ماهي و خورشيد زمين
ای كنيز فاطمه! ام البنين
يك رباعي داشته ديوان تو
چار گل روييده بر دامان تو
چارقُل خوانديم در قرآن تو
همسر شيری و خود شير آفرين
مثل قطره آمدي، دريا شدي
خاك بودي، تربت اعلي شدي
تا كنيز خانه زهرا شدي
خانهات شد قبلهی عرش برين
اي به روح تو سلام اهل بيت
عارفی تو بر مقام اهل بيت
بچههای تو غلام اهل بيت
ای غلام خانهات روح الامين
تو همه تن بودى و جان شد علی
در كوير تشنه باران شد علي
تو شدی قاری و قرآن شد علي
ای مفاتيح الجنان بی قرين
آنكه حكم صبر از الله داشت
پيش چشمت سر درون چاه داشت
نيمهشبها روضهای كوتاه داشت:
پيش چشمم خورد زهرا بر زمين
وقت رفتن پيش چشم زينبين
گفتهای عباس را: اي نور عين
بر نمیگردی مدينه بی حسين
جان تو جان امام من، همين
* *
حال آورده بشير از ره خبر
كاروان عشق آمد از سفر
نه ستاره مانده ديگر، نه قمر
آه ای ام البنينِ بی بنين
بند قلب دختر زهرا گسست
تا كنار علقمه افتاد دست
با عمودی فرق عباست شكست
خورد با صورت زمين آن مه جبين
تا علمدار حرم از حال رفت
يوسف زهرا سوی گودال رفت
دست دشمن جانب خلخال رفت
حمله كردند از يسار و از يمين
روز، سينهزن شد و شب گريه كرد
شمر تا خنديد، زينب گريه كرد
نعل میرقصيد و مركب گريه كرد
ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين
تو نبودی خيمه را آتش زدند
عشق را در كربلا آتش زدند
بچهها را بي صدا آتش زدند
سوخت آنشب قلب ختم المرسلين
خوب شد مادر! نبودي ناگهان
سرخ شد از خشم، چشم آسمان
تا كه در گودال آمد ساربان
خاتم آل عبا شد بی نگين
خوب شد مادر نبودي، سر شكست
در حرم گهوارهی اصغر شكست
بعد سقا حُرمت معجر شكست
راهي بازار شد پردهنشين
🔸شاعر:
#محسن_عرب_خالقی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
خودت را از هرآنچه غیر عشق او رها کردی
خودت را نذر او کردی و از عالَم جدا کردی
به زهرا قول دادی خادم ایتام او باشی
بلاگردانشان بودی، به قول خود وفا کردی
برای پاسداری از حسینش، بچههایت را
فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی، فدا کردی
بشیر از ماه تو گفت و تو از خورشید پرسیدی
ادب را تربیت کردی، ولا را مبتلا کردی
علمدار عزای زینت دوش نبی بودی
در آغوش مدینه خیمهی ماتم به پا کردی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت بها دادی
تو خاک تیره را با اشک چشمانت طلا کردی
نشستی روضه خواندی در دل تاریک قبرستان
زمینِ مرده را با اشک خود دارالشفا کردی
شبیه فاطمه اشکت چراغ راهِ مردم شد
برای گریه هرجا کربلایی دست و پا کردی
چه مادرها که نور تو چراغ راهشان بوده
چه فصلی در کتاب غیرت و ایثار وا کردی
جهان را خیمهی شیداییِ اصحاب عاشورا...
جهان را مجلس مرثیهی خون خدا کردی...
🔸شاعر:
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُوود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم
* *
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شنیدهام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگیات...، شیر من حلالت باد
بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنهی من!
بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من!
بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست، تو را چید میوهی دل من!
بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟
بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد
همین که نام مرا میبرند میگریم
از این به بعد من و آه و چشم تَرشدهای
چه نامِ مرثیه واریست "مادر پسران"
برای مادر تنهای بی پسر شدهای
🔸شاعر:
#محمد_مهدی_سیار
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
شهادت سردار ســـرافراز
حاج سید رضی موسوی 🏴
خادم الرقیه (س) را به محضر امام زمان (عج) و ملت ایران تسلیت میگوییم
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
به اسمِ فاطمه لطفاً مرا صدا نَکنید
که اسمِ فاطمه زیبنده ی فقط، زهراست
درونِ خانه ی حیدر اگر چه آمده ام
کنیزِ فاطمه ام، چون مقامِ او، والاست
مرا به یُمنِ وجودِ چهار فرزندم
عِجالتاً فقط اُم البَنین صدا بکنید
شده ست حاجتم اینکه فدایتان باشم
برای حاجت من خواهشاً دعا بکنید
خدا کُنَد که در این با شما به سَر بُردَن
به قَدرِ ارزنی از دردتان دَوا بکنَم
میانِ غربتتان در کنارتان باشم
برای غربتتان جانِ خود، فدا بکنَم
پسر بزرگ نکردَم مگر به این علت
که هر چهار، شوَند عاشقانه مستِ شما
نیامده به جهان بی دلیل عباسم
که آمده ست، که باشد، عصای دستِ شما
به بچه های خودم یاد داده ام این را
که دست و سَر بدهند از شما جدا نَشَوَند
به هر چهار پسر گفته ام که مَدیونند
اگر که جزوِ شهیدانِ کربلا نَشَوَند
هر آنچه دارم از این روزگارِ پُر مِحنَت
به کف گرفته ام آری، فقط برای حسین
تمامِ هستیِ اُم البنین ابلفضل است
تمامِ هستیِ اُم البنین فدای حسین
🔸شاعر:
#وحید_اشجع
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار ناب آئینے
شهادت سردار ســـرافراز حاج سید رضی موسوی 🏴 خادم الرقیه (س) را به محضر امام زمان (عج) و ملت ایران تسل
#شهید_سید_رضی_موسوی
که گفته است این آه کوبنده نیست
که گفته است این خون فروزنده نیست
نیفتاده سرو و نیفتاده کوه
که گفته است سید رضی زنده نیست
نمانده است در شهر ما کوچهای
که از روشناییش تابنده نیست
سر دار میگفت سردار ما
که سرباز هرگز سرافکنده نیست
شرف را که سنگینترین گوهر است
سلحشور هرگز فروشنده نیست
در آیین ما مرد را رفتنی
به غیر از شهادت برازنده نیست
رسیده است هنگامهی انتقام
بساط ستمکار پاینده نیست
🔸شاعر:
#سعیده_کرمانی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار ولادت حضرت زهرا (س) با هشتگ های
زیر در دسترس است
#مدح_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#شهدای_کرمان
تقدیم به شهدای کرمان
از ساغر سرمست ها میخانه پُر شد
با باده ی عاشقکُشی پیمانه پُر شد
این قصّه ی دلدادن از افسانه پُر شد
دور مزار شمع ، از پروانه پُر شد
ای خوشبهحال آنکه دنیا را رها کرد
در راه صحن جانفدا جان را فدا کرد
ای کاش در این جانفشانی جای ما بود
بر رویِ میم مرگ ردِّپای ما بود
شوق شهادت مشق هر انشای ما بود
این خطِّ مشی حاجقاسم های ما بود
در خون خود غلتید هرکس ، رو سپید است
آنکه به پای یار می میرد ، شهید است
گرچه وطن آئینه ی آهِ درون است
قالیچهی کرمانی ما غرق خون است
در اصل ، این پایان سرفصل جنون است
کاخ یهودی ها به زودی سرنگون است
باید که مُشتی در دهان غم بکوبیم
باید که اسرائیل را درهم بکوبیم
تصویری از عرش معلیٰ دارد این خاک
در کاسه ی تن ، روح دریا دارد این خاک
عاشقترین سربازها را دارد این خاک
سیّد رضیِ موسوی ها دارد این خاک
در خاک و خون فریاد زد: دشمن بداند!
هیهات پشت رهبرم خالی بماند
در معبد لاهوتیان قدّیسه زهراست
سرچشمه ی توحید ، چشم خیس زهراست
بر سردر هفتآسمان تندیس زهراست
پای ولی ماندن همان تدریس زهراست
در مکتب زهرا ولایت اصل دین است
تنها علیِ او امیرالمومنین است!
با اینکه از داغ عزیزان سربهزیریم
در جنگ با کفتارها مانند شیریم
لبیکگویان مُریدان غدیریم
ما پای کار پاسخِ سخت امیریم
سیّدعلی لب تر کند..،کافیست والله
تا لشکرش محشر کند..،کافیست والله
ما ملت جنگیم..،غیرتدوست هستیم
مرد نبردیم و شهادتدوست هستیم
یکتاپرستانیم ، وحدتدوست هستیم
مشهد نشان داده ولایتدوست هستیم
این بیشه ، جولانگاه شیران نام دارد
این خاکِ سلطان است..،ایران نام دارد
جنگیدن ما ریشه در اعصار دارد
صهیون همیشه بیم از پیکار دارد
این قوم ترس از حیدر کرار دارد
تیغ علی با اهل خیبر کار دارد
دروازهی خیبر ز جا کنده است حیدر
این گنبدِ آهن که چیزی نیست دیگر
در چشم ما نور شعف را می شود دید
رزمندههای جانبهکف را می شود دید
تیری که خورده بر هدف را می شود دید
از مسجد الاقصی،نجف را می شود دید
پای برهنه می توان این جاده را رفت
این اربعین از غزّه باید کربلا رفت
مجنون عاشقپیشهام ، لیلا حسین است
شیرینترین ذکر لب ما یا حسین است
حشر تمامیِّ شهیدان با حسین است
پایان هر شعری گریز ما حسین است
لبتشنه ای که نیزه جای آب ها خورد
پیراهنش را چکمهپوشی بی حیا بُرد
ای کاشکی بال و پرش را جمع می کرد
قومی میامد پیکرش را جمع می کرد
خونابه های حنجرش را جمع می کرد
انگشت بی انگشترش را جمع می کرد
نزدیک جسم درهمش جز روستا نیست
شکر خدا این دِه بدون بوریا نیست
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#شهدای_کرمان
تقدیم به شهدای کرمان
با حالِ خوش، براتِ زیارت گرفت و رفت
پرواز قسمتش شد و حاجت گرفت و رفت
أمن یُجیب هایِ دلش کارساز شد
در سیلِ خون؛ کلیدِ اجابت گرفت و رفت
گلزار، مملو از قطَرَاتِ گلاب شد
گلبرگِ تازه؛ راهِ سعادت گرفت و رفت
رزقی رسید و باز شد آغوش آسمان
یک جرعه از زلالِ بشارت گرفت و رفت
بر دستهای زخمیِ #سردار بوسه زد
با افتخار آمد و رخصت گرفت و رفت
یک عمر با عزیزترین یارِ رهبرم
با جان و دل بنایِ رفاقت گرفت و رفت
بر خاک، جان سپرد و به دیدارِ حق شتافت
کامش عجیب مزّهٔ تربت گرفت و رفت
دنیا به کام ِ هر که از این فیض جا نمانْد
دنیا به کام ِ هر که شهادت گرفت و رفت
فرقی میانِ مقتلِ #کرمان و #فکّه نیست
وقتی شهید اجرِ اطاعت گرفت و رفت
زیباست لحظه ای که از اربابِ تشنه لب
آبِ حیات و برگِ رضایت گرفت و رفت
حتی برای دیدنِ آن جسم ِ بی کفن
از چشم هایِ فاطمه(س) مهلت گرفت و رفت
مهمانِ تازه واردِ شب های جمعه شد
در کربلا جوازِ اقامت گرفت و رفت
چشم دلش به روضهٔ مکشوفه باز شد
آن ساعتی که شمر(لع) غنیمت گرفت و رفت-
از پیکری که نیزه به نیزه توان نداشت
آمد عقیق را؛ به جسارت گرفت و رفت
زینب(س) تمام ِ هستیِ خود را رها گذاشت
با دستِ بسته؛ رنجِ اسارت گرفت و رفت!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)
و شهادت امام هادی (ع) با هشتگ های
زیر در دسترس است
#امام_باقر علیه السلام
#مدح_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_هادی علیه السلام
#امام_هادی علیه السلام
#امام_باقر #مدح_امام_باقر
@shere_aeini
از دامن دو فاطمه و دو علی رسید
جانها به لب رسید به شوقش، ولی رسید
اصلا نه پنجمین که همان اولی رسید
تا دومین محمدِ نوری جلی رسید
در جام مجتبی شده پُر بادهی حسین
قربانت نامت ای حسنی زادهی حسین
خوش آمدی شبیه ترینها به مصطفی
ای رفته در جمال سراپا به مصطفی
ای بهترین هدیهی زهرا به مصطفی
ای خندهی خدای تعالی به مصطفی
شُکر خدا به خاک شما سر رساندهام
من جابرم سلام پیمبر رساندهام
در هر نظر محمد و از هر نظر حسین
نیمی علی و فاطمه نیمی دگر حسین
ای رفته بر امام حسن رفته بر حسین
یعنی رسیده است حسن ضربدر حسین
نوری میان نور، نسب در نسب سلام
حُسن شروعِ روشنِ ماهِ رجب سلام
ای عین و لام و میم و الف لام میمها
حیرانِ موشکافیات عبدالعظیمها
زانو زده به طور کلامت کلیمها
آفاق پُر شد از معارف تو از قدیمها
از آنچنان پدر پسری اینچنین خوش است
از چهارده علی، علیِ پنجمین خوش است
یک نقطه از معانیِ تو آفتاب شد
یک نکته از مباحث تو بی حساب شد
درسی ندادهای و هزاران کتاب شد
تو جلوه کردی و همه جز تو سراب شد
برهان تویی دلیل تویی مدعیٰ تویی
احمد تویی حسین تویی مرتضی تویی
جبریل را دوباره به حیرت کشاندهای
اِدریس را برای کتابت کشاندهای
ما را به پای درس محبت کشاندهای
دل را برای فهم امامت کشاندهای
زهرِ هلائلاند همه جز شما قسم
بی راهه است غیر ره کربلا قسم
فرمودهاید غیر شما جمله باطلاند
دریا فقط تویی همه شنهای ساحلاند
درسی بگو برای قلوبی که مایلاند
تا عالمان شهر بفهمند جاهلاند
این چشم را برای تو ویرانه ساختیم
ما را ببخش صحن شما را نساختیم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مدح_امام_باقر
@shere_aeini
گل، گلاب آورده و عالَم میانِ گل؛ گم است
اولِ ماهِ رجب میلادِ ماهِ پنجم است
تا قیامت خط به خطّ ِ علم، با آن گستره
در میانِ فقه و عرفانِ احادیثَش گم است
از کلامش هست جاری دم به دم آبِ حیات
جرعه جرعه از همین آبِ گوارا در خُم است
هست نامش باقر(ع) و هر کس که شاگردش نشد
تا ابد مثل کلافی کاملا سردرگم است
لایه لایه علم را با معرفت از هم شکافت
موشکافی کرده دین را و امام ِ مردم است
شکرِ حق که شعبه ای از حوزهٔ علمیه اش
در میانِ خاک ایران و در آغوشِ قم است
مادرش زهراست(س) پس خیرِ کثیرش تا ابد
شامل حالِ تمام ِ خوشه هایِ گندم است
یادگار کربلا سنگ صبور است و هنوز
رازدارِ دردِ دل هایِ رقیه(س) خانم است
بی مزار است و به همراهِ پدر کنجِ بقیع
داغدارِ کوچه و ضربِ غلاف و هیزم است!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_باقر #مدح_امام_باقر
@shere_aeini
درختها قلم و هرچه بحر، جوهر تو
نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو
تو گرم بحثی و چون کودکان مشق نویس_
فرشتگان زده زانو به پای منبر تو
حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت
محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو
چه داشت شیعه اگر باقرالعلوم نداشت؟
چه داشت سنی اگر که نبود محضر تو؟
عجیب نیست که انقدرها کریم شدی
که دختر حسن ابن علیست مادر تو
تویی که قبل ولادت توسط جابر
رسانده است سلام تو را پیمبر تو
تو صبح روشنی و جغدهای شبزده را
عجیب نیست نکردند اگر که باور تو
طلوع صبح ظهورست وعده ی عشاق
قرار و وعده ی ما مرقد مطهر تو
.
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
ای بهترین جواهر و ای دُر در صدف
ای رازق عوالم و ای ساکن نجف
می آید عطر شال تو هر دفعه از جنان
خورشید در مدار زند چنگ و ماه دَف
بگذار تا ملائکه حسرت به دل شوند
جامی بریز باز برایم بدون صف
جبریل تا به سوی تو سجاده را کشید
کَروبیانِ عرش معلی زدند کف
بگذار تا به رقص در آییم روی دار
مارا بِکِش چو میثم تمار در کَنف
عیسی مسیح شد چو دم یاعلی گرفت
موسی کلیم شد چو شنید از تو لا تخف
شأن خدایی تو که مارا به شک کشید
نشناختند لات و هبل های معترف
از قوم زور و زر به اباذر بسنده کن
خانه نشین مشو سر یک مشت بی طرف
شاهان بدون عشق تو محکوم ذلتند
خیل غلام های تو هستند با شرف
هم بازی یتیم شدی گرچه مصطفی
مبهوت جایگاه تو گردید آن طرف
انگور در ضریح تو کهنه شراب ماست
زیرا در آفتاب جمال تو دیده تف
شرمنده ایم ازین که نداریم تحفه ای
شرمنده ایم ازین که گرفتیم جان به کف
بر تار و پود وصله روی لباس تو
بستیم ما دخیل خود ای شاه لوکشف
دارم هوای صحن تو در مشهد الرضا
هستم کنار پنجره فولاد در نجف
«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»
گاهی به گریه آمده ام گاه باشعف
مارا کشید عشق تو در کشتی حسین
برعکس نوح و قصه ی فرزند ناخلف
کردم بهشت بی تو تصور برای خود
دیدم جهنمی ست که دارد می و علف
ما با غمت انیس نماندیم بی دلیل
از راه تو عبور نکردیم بی هدف
یک لحظه دیدن تو دم مرگ ای عزیز
بی شک کُند تلافی عمری که شد تلف
در حسرت نگاه تو خوابم نمی رود
اَمْسَیتُ فی اَمانُکَ یا شَحْنه ی نَجَفْ
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
اشعار مناسبت های ماه رجب با هشتگ های
زیر در دسترس است
#ماه_رجب
#لیلة_الرغائب
#امام_باقر علیه السلام
#مدح_امام_باقر علیه السلام
#مرثیه_امام_هادی علیه السلام
#امام_هادی علیه السلام
#امام_جواد علیه السلام
#مدح_امام_جواد علیه السلام
#مدح_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#امام_علی علیه السلام
#مدح_امام_علی علیه السلام
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه_امام_کاظم علیه السلام
#مبعث #رسول_اکرم (ص)
#حضرت_ابوطالب علیه السلام
May 11