#امام_سجاد #مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
عشق گاهی میان شب بو هاست
گاه در سینه ی پرستو هاست
عشق گاهی کنار برکه ی آب
عشق گاهی نوازش قو هاست
عشق گاهی شقایق سرخ است
گاه در چشم مستِ آهو هاست
عشق چتری برای باران است
گاه گاهی اسیر گیسو هاست
عشق هرجا که هست قبله نماست
ردّی از خانه ای که آن سو هاست
عشق آری نشانه ی یار است
رو به محراب طاق اَبرو هاست
دل ما شهر عشق آباد است
عشق هم خانه زاد سجاد است
ما که هستیم از موالی تان
از ابوحمزه ی ثمالی تان
یاکریمیم روی این بامیم
لانه داریم در حوالی تان
خوش بحالِ حصیرِ خانه ی تو
کاش بودیم جایِ قالیِ تان
جان ما و جواب ینصرنی
پاسخِ جمله ی سوالی تان
پنج نوبت نماز می خوانیم
به سویِ گنبدِ خیالی تان
کاش می شد بهشت هم باشیم
باز همسایه ی شمالی تان
پُر شدیم از شرابتان داریم
مِنَتِ کوزه ی سفالی تان
همتی که فقیر عباسیم
تا تو را از صحیفه بشناسیم
پَرِ قنداقه ات مسیحا شد
یارِ گهواره ی تو موسیٰ شد
خوش به حالت که بر جمالِ حسین
اولین بار چشمِ تو وا شد
عطرِ گیسوت تا بهشت آمد
یوسف عاشق شد و زلیخا شد
جبرئیل از حضورِ تو سرمست
با اذانِ علیِ اعلا شد
لبت عباس با ادب بوسید
وَ حسن غرقِ در تماشا شد
گره ی کور داشتیم اما
با دعایِ صحیفه ات وا شد
علیِ دیگرِ حسینی تو
دومین حیدرِ حسینی تو
با تو همسایه ی خدا هستیم
سرِ سجاده ی دعا هستیم
بچه های محله ی عشقیم
ما همه اهلِ روستا هستیم
روستای شما بهشت است و
ما به بال فرشته ها هستیم
مادرِ توست مادرِ این خاک
همه ذریه ی شما هستیم
مادر این فلات پهناور
از شمائیم و کیمیا هستیم
شکر در سرزمینِ مادری ات
سال ها زائرِ رضا هستیم
تا به سال هزار و سیصد و عشق
هرکجا یاد توست پا هستیم
شکر ارباب از همین ایل ایم
حضرت عشق ، با تو فامیلیم
خاک ایران به سجده اُفتادش
که حسین است تازه دامادش
بُرد زهرا عروسی از این خاک
تا شد ایران حسین آبادش
می رسد تا حضورِ مادرتان
شجره نامه هایِ اولادَش
آمدی و تمامِ ایران را
کرد زهرا به نامِ سجادَش
پس از این هم به گردنِ من و توست
در بقیع تا بسازیم آزادش
حرمی پنج بار بزرگتر از
صحن هایِ رضا و اجدادش
صحنی آنجا به نام مادرِ تو
آسمانی تر از گوهرشادَش
ما به پَرهای چادرش گیریم
ما برایِ حسین می میریم
مانده ای تا بخون خضاب کنی
تا گلایه از آفتاب کنی
مانده ای تا به علقمه بروی
آب را باز هم جواب کُنی
مانده ای تا که راوی اش باشی
سینه ها را پُر التهاب کُنی
مانده ای تا که نیزه ها بروند
گریه بر محمل رُباب کُنی
خطبه خواندی کنارِ عمه ی خود
خطبه خواندی که انقلاب کُنی
کلماتت شبیه آتش بود
خواستی شام را عذاب کُنی
آبرویِ یزید را بِبَری
کاخ را بَر سرش خراب کنی
عمه ات همرهت قدم برداشت
از روی خاکها علم برداشت
روزگاری رسید و جانت سوخت
روی این خاک آسمانت سوخت
روزگاری رسید در پیشت
نصف یک روز دودمانت سوخت
تو زمین گیر و در دلِ آتش
خیمه ات باغ آشیانت سوخت
چشم تو دید در دل گودال
صحنه ای را که استخوانت سوخت
خواستی تا بخیزی اما حیف
نشد و پای ناتوانت سوخت
خیمه ی شعله ور سرت اُفتاد
سر و دستار و گیسوانت سوخت
زنده ماندی میان آتش و دود
این هم از لطف های زینب بود
🔸شاعر :
#حسن_لطفی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق
درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق
عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق
عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است
آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است
مرد شبهای مناجات علی بن حسین
ای برآورده ی حاجات علی بن حسین
نوه ی مادر سادات علی بن حسین
ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین
ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت
ای علی بن حسین بن علی میخوامت
شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو
اثر خوف خدا هست به پیشانی تو
و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو
عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو
ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است
توچه سوزی وچه حالی به عبادت داری
زینت سجده -به سجاده ارادت داری
به روی شانه ی خود شال سیادت داری
گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری
مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا
ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا
قسمتت بود پیام آور قرآن باشی
دور از معرکه و ورطه ی میدان باشی
با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی
سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی
کربلا بود ولی شام امانت را برد
خنده های سر بازار دلت را آزرد
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_سجاد #مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها... میگفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
@shere_aeini
تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین
با همه بی بندوباری بارها گفتم حسین
دست هایم راگرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خودرا روی پا گفتم حسین
اشک هایم را خریدی،خنده دادی جای آن
در میان خنده ها و گریه ها گفتم حسین
هرکه باهرنیّتی خوانده تورا دادی جواب
گاهی بااخلاص وگاهی با ریاگفتم حسین
گاهی در تنهایی ام نام تو را ناله زدم
گاهی دربزم عزایت بی صدا گفتم حسین
تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست وبی هواگفتم حسین
"ازحرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
اربعین،من از وطن تاکربلا گفتم حسین
حال میخواهی جواب شعرمن را هم نده
ابتدا گفتم "حسین" و انتها گفتم حسین
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
✅ درمذمت توهین کنندگان به مقدسات
__________________________________
@shere_aeini
بغض ما سنگ می شود گاهی
زندگی، ننگ می شود گاهی
از شُکوه خرافه بیزاریم
از سکوت کلافه بیزاریم
قبله آسمان، امام رضا
ضامن آهوان، امام رضا
دل ما چشم خیس آهویت
ما که شرمنده ایم از رویت...
رحمت بی کران، امام رئوف
دلبر مهربان، امام رئوف
بازهم قحط چاره شد انگار
جگری پاره پاره شد انگار
خنجر هرزه، تیز تیز شده ست
شهر ما شهر فتنه خیز شده ست
هرزه های زمانه همدستند
دزدهای شبانه همدستند
ناگهان تیغ زهر داده شدند
بهر هتک تو پُر اراده شدند
دور و بر، قیل و قال می بارد
شبهه، خوش خط و خال می بارد
فتنه ای پشت فتنه می سازند
گرگ و چوپان به گلّه می تازند
من و تو زنده ایم و این خواری!؟
مرگ کو؟ مرگ و آبروداری...
جگر کشته مُرده می جوشد
غیرت زخم خورده می جوشد
باز کابوس به هم خورده ست
حرمله دست بر قلم برده ست!
هرزگان، خاک بر سر آوردند
از سه شعبه، قلم در آوردند!
تیغ اوباش، زهر داده شده ست
نسل مامون حرامزاده شده ست
روضه هامان سیاسی اند همه
درس زینب شناسی اند همه
.
اُف به بی غیرتی که دم نزند
یا در این روضه، ناله هم نزند
پیش چشم من و تو، حق پژمرد
حُرمت یک امام سیلی خورد
باز هم خیمه گاه غارت شد
به امام رضا جسارت شد
کوفیان، چشم بر دِرَم دارند
این قبیله، شُریح هم دارند!
گفته باشیم و بین ما باشد!
وای اگر بی ادب، رها باشد...
وای اگر خون حق، طلب نشود
وای اگر فتنه گر، ادب نشود
داعش از خشم ما خبر دارد
وای اگر شیعه، تیغ بر دارد
هست خالی _ برای حُسن ختام!_
جای «نوّاب» و «طیّب» و «ضرغام»
دل به راه شهید باید زد
به دهان یزید باید زد
سرِ این قصه، زلف حاشا نیست
هر که کوتاه آید از ما نیست
آنچه خالیست جای ضرغام است
حکم «ساب الامام» ، اعدام است
🔸شاعر:
#احمد_بابایی
______________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد
چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا
هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا
این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟
حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر
غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است
هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است
هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است
شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است
هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن
بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن
در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار
دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار
ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار
آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار
صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت
میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت
عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد
ارباب به والله گرفتار تو باشد
آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد
جبریل در افلاک علمدار تو باشد
یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم
در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم
جز دست تو و دست علمدار علم نيست
جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست
فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست
جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست
نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات
جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
آسمان باز پر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه قرص ماه حسین
دومین حیدر سپاه حسین
خلق و خویش پیمبرى دیگر
على اكبر نه،حیدرى دیگر
پهلوان دلاورى دیگر
تو بگو شیر لشكرى دیگر
هست پیغمبرى سراپایش
به عمو رفته قدوبالایش
چهره اش ماه آسمان حرم
سایه اش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سایه ی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بیشتر على باشد
بازهم یك نفر على باشد
چقدر این پسر على باشد!
مثل حیدر قویست او عزمش
چند بیتى بگویم از رزمش
بین گرد و غبار مى آید
روى مركب سوار مى آید
پسر ذوالفقار مى آید
حیدر روزگار مى آید
عشق مى ریزد از سر و رویش
ذوالفقار است تیغ ابرویش
پاش تا در ركاب مى افتد
دشت در پیچ و تاب مى افتد
سر ز تن بى حساب مى افتد
به تلاطم عقاب مى افتد
بهت در چشمهاى این دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خوب فهمیده رزم فن دارد
هنر جنگ تن به تن دارد
فن از روبرو زدن دارد
این شگرد از عمو حسن دارد
آى لشكر ببین جوان این است
پسر شیر نهروان این است
خشم او تیغ و نیزه و تیر است
هرنگاهش دو قبضه شمشیر است
چقدر رزم او نفسگیر است
نوه ی شیر غالبا شیر است
تیغ مى زد همین كه از چپ و راست
ازحرم بانگ یاعلى برخاست
رزم با این جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهان ها زبان گره خورده
ابرویش آنچنان گره خورده
كه همه یاد حیدر افتادند
یاد آن روز خیبر افتادند
رعد و برق است یا كه طوفان است
كه دقیقا میان میدان است
یا جوان حرم رجز خوان است
روى لب هاى عمه ها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مى زند لبخند
مى رود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرف مى روم بزند
دید باید كمى قدم بزند
پیش چشم پدر جوان مى رفت
داشت ازجسم شاه جان مى رفت
رفت در نیزه زارها افتاد
بین گرد و غبارها افتاد
زیر پاى سوارها افتاد
وسط نیزه دارها افتاد
پاى نیزه به پیكرش وا شد
به زمین خورد اربااربا شد
🔸شاعر:
#علی_زمانیان
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
معنی مرد خدارا نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
هیچ دیواری نمی شد مانع راه علی
از شکاف کعبه و دروازه ی خیبر بپرس
نه !فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای«سلونی»زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
گاه برترمی شودیک نوکر ازصد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
درجهنم با علی یا در بهشت بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
جمع خواهد شد محمد با علی در یک بدن؟
ما نمی فهمیم این را از علی اکبر بپرس
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
دریا شُدی حسین گُوهَر در بیاوَرَد
طوبیٰ شدی که عشق ثَمَر در بیاوَرَد
یا آسمان که شمس و قمر در بیاوَرَد
از رازِ چشمهای تو سر در بیاوَرَد
امشب زِ خندههای تو پَر در بیاوَرَد
سر تا به پا حسن شده ، پا تا به سر حُسین
از هر طرف پیمبری از هر نظر حسُین
با برگ و بار و رویِ تو شد باروَر حُسین
شیرینتر از عسل شدهای تا مگر حُسین
با بوسه از لبِ تو شکر در بیاوَرَد
جبریل آمده به سلامِ شما رِسَد
شاید به فیضِ حَضِ کلامِ شما رِسَد
جایی نداشت تا سرِ بامِ شما رِسَد
خواهد اگر به پایِ غلامِ شما رِسَد
باید که چند بالِ دگر در بیاوَرَد
محرابِ اَبروانِ تو شد قتلگاهِ ما
شد مُشتَبه زِ قبله به میخانه راهِ ما
ای بهتر از هزار یقین اشتباهِ ما
در دستِ چشمِ توست تمامِ صَلاحِ ما
تا جانِ ما به نیم نظر در بیاوَرَد
پیغمبرانه خَلقاً و خُلقاً فقط تویی
اعجازِ بیتهای مُطَنطَن فقط تویی
طوفانِ تند بادِ تَهَمتَن فقط تویی
کابوسِ سختِ زَهرهیِ دشمن فقط تویی
تیغت کجاست تا که جگر در بیاوَرَد
تفریح میکنی به همین تار و مارها
بگذار تا کمی بنشیند غُبارها
تا بنگرم که پُر شده خاک از مزارها
پیچیده است نالهی شان اَلفَرارها
حیدر رسیده است پدر در بیاوَرَد
ای در سُرادِقاتِ الٰهی مَحافِلَت
سجّادهیِ حسین شکوهِ نوافِلَت
ای جلوهیِ جمالیاش اخلاقِ کامِلَت
ای جذبهیِ جلالِ خدا در حَمایِلَت
از ما نگاه توست که زَر در بیاوَرَد
از پُشتِ در ببین که گدا سر به شانه است
از پُشتِ در ببین که بهانه اِعانه است
از پشتِ در ببین که گدایی بهانه است
در غیبتِ پدر پسر آقایِ خانه است
ارباب دستِ معجزه گر در بیاوَرَد
عرشی شدیم با نفسِ جاودانهات
با بویِ سیبِ زمزمههایِ شبانهات
از اشکهایِ نیمه شبِ عاشقانهات
تو در دعا و دامنِ تو بینِ خانهات
صدها شکوفه وقتِ سحر در بیاوَرَد
ما را که کُشته کربُبَلایت هنوز هم
ما را به خون نشانده صدایَت هنوز هم
پایینِ پا فقط شده جایَت هنوز هم
ارباب زادهای و گدایَت هنوز هم
سر را گرفته است که بر در بیاوَرَد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری
نور زهرا در نگاه مهربانت منجلی ست
جشن میلاد علی بن حسین بن علی ست
مست گشتم با نوای دلنشین یا علی
غصه و غم را زدودی تو ز سینه یاعلی
با تو هستم فارغ از هرگونه کینه یاعلی
اشبه النّاسی به آقای مدینه یاعلی
خُلق و خویی که تو داری روشنای هر شبی ست
خَلقاً و خُلقاً وَ حتی منطقاً مثل نبی ست
این دل دیوانه ام مست کلامت می شود
این سر شوریده ام مات مقامت می شود
هر که بی تو سر کند قطعا ملامت می شود
عاشق دلخسته مشتاق سلامت می شود
تا سلامت می کنم پاسخ نشانم می دهی
مطمئن هستم که روزی رخ نشانم می دهی
زندگی سامان بگیرد در نهایت با شما
التماسی بی جوابم پس کرامت با شما
اشتیاقش با من و اذن زیارت با شما
چون روا می گردد امشب هر چه حاجت با شما
حضرت بخشنده ای مثل عموجانِ خودت
زنده کردی مرده را با لطف چشمانِ خودت
نام تو می آید و در هر نفس تب می کنم
روز خود را در هوای عشق تو شب می کنم
ذکر زیبای تو را ختم مجرّب می کنم
اقتدا بر تو یل سالار زینب می کنم
نور حق؛ ای مرز بین کفر و ایمانِ جهان
یاعلی ای اسوه ی نیک جوانانِ جهان
آینه در آینه تکثیر هر احساس؛ تو
در نماز عاشقی تکبیر با اخلاص ؛ تو
نوح تو یعقوب تو داوود تو الیاس تو
دانش آموز کلاس غیرت عباس ؛ تو
در شب ظلمتکده مهتاب ما هستی علی
قوّت قلب حسین ؛ ارباب ما هستی علی
علت سرمستی تبدار هر چه خوشه ای
راز و رمز روشن امضای هر چه پوشه ای
بینوایان را همیشه بانی رهتوشه ای
صاحب پایین پای مرقد شش گوشه ای
ما اسیر کربلاییم و هواخواه نجف
کربلایی می شویم اینبار از راه نجف
کشته مارا ماجرای تلخ تنها بودنت
پیش چشمان حرم وقت مهیّا بودنت
خسته و لب تشنه روی خاک صحرا بودنت
می کشد مارا عزای ارباً اربا بودنت
ای عصای پیری بابا زمین خوردی چرا
رفتی و با رفتنت صبر مرا بردی چرا
آه بابا را ببین با قامتی خم آمده
در کنار پیکری پامال و درهم آمده
چشم وا کن تا ببینی عمه ات هم آمده
بسکه پاشیده شدی حتی عبا کم آمده
جعفر و عبدالله و قاسم بیایید از حرم
ای جوانان بنی هاشم بیایید از حرم
قاتل تو پیش چشم خنجرش را تیز کرد
با شکیبایی تنت را ریزِ ریزِ ریز کرد
به دوچشمان تر من خنده هایی نیز کرد
غارت جسم تو را به دیگری تفویض کرد
هر کجا را دیده ام زخم تنت را دیده ام
روی خاک کربلا پاشیدنت را دیده ام
🔸شاعر:
#اسماعیل_شبرنگ
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
بَه چه نورانیست این ماهی که در سرتاسر است
آسمانها و زمین را گیسوانش مِحور است
قامت خورشید خم شد در مصاف تن به تن
برق چشمش یک سروگردن از او بالاتر است
با نگاهش ذره ای تا اوج بالا می رود
دور و اطرافش پُر از حر و ظهیر و قنبر است
شِمّه ای از لحن او لحن موذن زاده هاست
صوت زیبایِ اذانِ او موذن پرور است
مجتبی در جود و احسان و کرم بود اولین
این پسر بعد از عمویش سفره دار دیگر است
با صفات عصمت و اعجاز او اغراق نیست
در حقیقت بعد ختم المرسلین، پیغمبر است
در شجاعت چون علی و در کرامت چون پدر
نیمی از جانش حسین و نیمِ دیگر حیدر است
از تولد چون که استاد علی، عباس بود
پس تمام ضربه هایش مطمئناً محشر است
لشکر دشمن حریف کوچکی بود و شکست
تیغ ابرویش به تنهایی خودش یک لشکر است
قد و بالای علی اکبر ولیکن چشم خورد
بر زمین افتاد، حالا اربن اربا پیکر است
کینه از نام علی دارند سنگش میزنند
نیزه و شمشیرها بدجور چنگش میزنند
🔸شاعر:
#علی_علی_بیگی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
مجنون این قبیله ی خورشید پرورم
شیدای خانواده ی زهرا و حیدرم
ساقی بریز باده که از عشق دلبرم
امشب خمار جرعه ای از حوض کوثرم
تا صبح می بده که گرفتار ساغرم
هی می بده که مست شوم پای فاطمه
جــان میدهم همیشـه بـه سودای فاطمه
عشـق اسـت عاشقـی به تمنـای فاطمه
خورده دلـم گـره به پســر های فاطمه
در بین شان اسیــر مقامــات اکبرم
آن اکبری که یوسف اولاد حیدر است
ٱن اکبری که خَلقاً و خُلقـاً پیمبر است
آن اکبری که فاطمه را روح پیکر است
آن اکبری که در قد و بالا صنوبر است
امشب به شوق اکبـــر لیلا کبوتـــرم
لیلایی از عشیره ی لیلاست این پسر
زیباترین سروده ی دنیاست این پسر
مهتاب زاده ی گل زهراست این پسر
آنقدر معرکه ست که رؤیاست این پسر
از دست ابرویش به کجا شِکوِه آورم
بالا بلندِ خوش قدِ محشرتر از همه
آقـای با کرامــت دلبـــرتر از همه
ارباب زاده ای تو و سَروَرتر از همه
اصلا تویی علی، علی اکبرتر از همه
باید به پای عشق تو از خویش بگذرم
ای یاکریم قومِ خدای کریـم ها
ای مهربانتـریـنِ تمامِ رحیم ها
از روی مأذنه همه ماتت سلیم ها
در انقلاب پیرو تو بوده ایم ها
من انقلابیم، تویی الگوی رهبرم
داری دمــار از دل من در می آوری
هر بار نام حضرت حیدر می آوری
با خود شمیم فاتح خیبر می آوری
در معرکه اگر بروی سر می آوری
پُر از شمیم نغمه ی الله اکبرم
پیغمبــر میانــه ی میدان کربلا
از میمنه به میسره ایوان کربلا
بر لب رسیده از رَجزت جان کربلا
برپا شد از هجوم تو طوفان کربلا
مبهوت ناز شصت تو هستم دلاورم
ناگه در آن میانه پلیدی رسید و بعد…
خاکی بپا شد و تو شدی ناپدید و بعد…
دیگر حسین، رزم پسر را ندید و بعد…
از زنده دیدن تو شده ناامید و بعد…
فریاد زد حسین، که وای از دل حرم
بادی وزید و پیرُهنت را بهم زدند
یکباره کافـران بدنت را بهم زدند
تا تیغ و نیزه کل تنت را بهم زدند
با نعل اسب ها دهنت را بهم زند
گوید پدر کنار تو ای خاک بر سرم
🔸شاعر:
#مصطفی_گودرزی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
شیعه وقتی که امامش شاد است
روحش از سلسله ها آزاد است
تا که شش گوشه ی دل کرببلاست
دل که دل نیست، حسین آباد است
نخل زهرا ثمری آورده
حیدری، شیر نری آورده
از چه رو شیعه چنین مجنون است
ام لیلا پسری آورده
بنویسید که مهتاب آمد
باز خورشید جهان تاب آمد
این خبر مشتلق قیمتی است
پسر اول ارباب آمد
باید امشب همه خوشه خوشه
بستانند ز رویش توشه
این جگرگوشه پسر آمده تا
قبر باباش شود شش گوشه
این پسر کیست که برتر گشته
در علی بودنش اکبر گشته
این امامت و رسالت زاده
گاه علی، گاه پیمبر گشته
لحظه لحظه جلواتش شد وحی
شان تنزییل صفاتش شد وحی
بنویسید که این شبه نبی
آیه آیه کلماتش شد وحی
جلواتش همه پیغمبری است
کارش از اهل حرم دلبری است
چیست در کنه وجودش که حسین
تا دم مرگ علی اکبری است
ای به حق بسته ز خود رسته علی
برو میدان ولی آهسته علی
می دهی جان ولی یادت باشد
جان ارباب به تو بسته علی
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
قدر قدرت قدر شوکت به شیدایی جهان آرا
پیمبر خو پیمبر رو علی سیرت علی سیما
قضادستش که پابستش نفس هاهست درحبسش
نشد از ماه تعریفی بجز سیمای این لیلا
هوای شوق بارانی چه خورشیدی به پیشانی
به لب خنده چه فرخنده شده روی گل بابا
و زینب نزد او ماند نماز شکر میخواند
علی را در بغل بگرفته و گرم است بر لالا
به دلها بند آمد او به لبها قند آمد او
شده مهمان میلاد علی انسیه الحورا
دلی خرسند آورده حسن اسفند آورده
برای عرض تبریکش به بیت حضرت لیلا
قتیل اشقیا آمد دوباره مرتضی آمد
سرسازش ندارد با سر طغیانگر اعدا
نویسم هر چه را بر مصطفی باید بر او آرم
اگر ریگیم او صحرا اگر قطره علی دریا
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده
دوباره چشمه ی نوری منور آورده
نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل
قلم پیاله ای از واژه ی "تر" آورده
زمین و عالم بالا ز بوی او مست انند
گلاب ناب حسینی،معطر آورده
خبر به کنگره ی عرش می رسد کم کم
خبر دهید خبر را کبوتر آورده
نفس نفس زدن "جبرئیل" دیدنی است
خیال می کنی از آسمان سر آورده
به وجد آمده "فطرس" ز خنده های حسین
درست مثل زمانی که پر در آورده
نهاده اسم علی را به روی او اما
برای وصف کمالاتش اکبر آورده
رخش شبیه محمد،گمان کنی که خدا
ز نسل حیدر و زهرا پیمبر آورده
خدا برای شجاعت ز نسخه ی حیدر
علی دیگری اما برابر آورده
برای اینکه لبی تر کند فقط لیلا
"علی" پیاله ای از حوض کوثر آورده
عروس فاطمه ماهی به آسمان بخشید
که از تبار شبِ غم پدر در آورده
پس از ولادت او عمه زیر لب می گفت
خدا برای حرم یار و یاور آورده
اگرچه وقت ظهورش زمان حیدر بود
زمانه شاهد رشد علی دیگر بود
میان معرکه وقتی علی غضب می کرد
تمام لشکر دشمن ز ترس تب می کرد
حساب کار خودش را عدوی کافر کرد
دمی که نام علی را نوای لب می کرد
و سر به روی سر اندازد و به هر ضربه
دل عموی خودش را پر از طرب می کرد
همو که اسوه ی جنگاوری او بود و
همیشه پیش نگاهش علی ادب می کرد
میان معرکه پیکر به روی پیکر ریخت
و باز خون به دل نسل بولهب می کرد
دوباره پشت یلی را به خاک مالید و
نفس گرفت و حریفی ز نو طلب می کرد
دعای خیر حرم پشت اوست می داند
که عمه بین حرم "وَان یَکاد" می خواند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
زمین و تمامی هفت آسمان را
خدا آفریده برایش جهان را
نگاهی به چشمان زیبای او کن
در عمق نگاهش ببین کهکشان را
اذان را نوایش اذان کرده،دیگر
به گوشش نخوانید صوت اذان را
پیمبر در آیینه، ممسوس او شد
که احیا کند ریشه ی دین مان را
کرامات او نو جوان را کُند مرد
هدایت کند با نگاهش جوان را
اگر طالب فهم اسرار حقی
عیان می کند دست او هر نهان را
قدم های او بر خلائق نشان داد
بزرگی رفتار یک قهرمان را
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
صدانزدیک می آید صدای پای پیغمبر
جوانی می رسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت بازگردانده است یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لب هایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
می افتد هرکسی یاد جوانی های پیغمبر
شنیدن ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
به دنیای تو اول راه می یابند و بعد از آن
جوان ها انس می گیرند با دنیای پیغمبر
🔸شاعر:
#عباس_همتی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
@shere_aeini
آن دوست که دارمش چو جان دوست
هر جا نگرم، تجلی اوست
امروز به عشق، کس چو من نیست
از خویش تهی شده، پر از اوست
سرو است قدش، ولی خرامان
ماه است رخش، ولی سخن گوست
ماهی است که در دل منش، جاست
سروی است که دیدهی منش جوست
ای کوی تو کعبهی محبان!
محراب من آن دو طاق ابروست
حیف است به صید اگر زنی تیر
از بس که تو را لطیف بازوست
عمری است که مایل توام من
از بس که شمایل تو نیکوست
تا آن که تواش زنی به چوگان
در پات سرم فتاده چون گوست
باریکی آن میان نوشتم
دیدم به سر قلم، مرا موست!
در کوی تو ز انتظار امروز
هر گوشه ز عاشقان هیاهوست
بازآ که ز دیدنت نگنجم
ای نو گل من! چو غنچه در پوست
از غصه فکارم آخر ای یار!
با غصه دچارم آخر ای دوست!
تا کی به وصل تو، «تجلی»
بدهد دل خویشتن تسلی
🔸شاعر:
مرحوم #استاد_میرزاجواد_تجلی
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
@shere_aeini
صدای بال ملایک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر که موسی عمران ز طور میآید؟
شراب ناب تبلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور میآید
به باغ از غم داغ کدام گل گفتند
که آتش از دل خاک نمور میآید؟
ستارهای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که صبح ظهور میآید
چه قدر شانهی غمبار شهر حوصله کرد
به شوق آن که پگاه سرور میآید؟
مسافری که شتابان به یال حادثه رفت
به باغ سرخ شهادت صبور میآید
به زخمهای شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهار حضور میآید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است
صدای پای سواری ز دور میآید
🔸شاعر:
#ناصر_فیض
________________________________
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini