eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.7هزار دنبال‌کننده
628 عکس
10 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini از من گرفته همسر من خورد و خواب را زهر جفا زجان ودلم برده تاب را وای از عناد دختر مأمون که از جفا مسموم کرد زاده خیر المئاب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جان رسول و فاطمه بوتراب را ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جان من و هنوز ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را من میکنم به العطش از او سؤال آب او می دهد به هلهله بر من جواب را یارب تو آگهی که برای بقای دین بر جان خریدم این ستم بی حساب را جان می دهم به غربت و عطشان که خون من تضمین کند تداوم اسلام ناب را باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر آسان کند خدا به مؤید حساب را 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش ، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی اثر می ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت برای غربت او چشم هیچ کس نگریست! کبوتر حرمش اشک ذوالجناح نداشت 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خون شد از غم دلِ خدا جويم درد بسيار و نيست دارويم ميفشانم سرشك و ميگويم يا جواد الائمه ادركني سينه اي پُر شرار دارم من دل و جاني فكار دارم من دو جهان با تو كار دارم من يا جواد الائمه ادركني روزگارم ز غم تباه شده قلبم از معصيت سياه شده راهِ من منتهي به چاه شده يا جواد الائمه ادركني خسته و دلشكسته و زارم گره افتاده است در كارم جز به كويت كجا پناه آرم؟ يا جواد الائمه ادركني اي كه روح عبادتي مارا عذر خواهِ قيامتي مارا جانِ زهرا عنايتي مارا يا جواد الائمه ادركني تشنه ام تشنه بر من آب بده گنهم را ببر ثواب بده به گداي درت جواب بده يا جواد الائمه ادركني دردِ من را دوا كني چه شود؟ حاجتم را روا كني چه شود؟ قسمتم كربلا كني چه شود؟ يا جواد الائمه ادركني عزت عالمين ميخواهم نجف و كاظمين ميخواهم طوفِ قبر حسين ميخواهم يا جواد الائمه ادركني من كه چون شمع بر فروخته ام از غم غربت تو سوخته ام چشم بر رحمتِ تو دوخته ام يا جواد الائمه ادركني همسرت كرد نامراد تورا ساخت مسموم از عناد تورا اي كه خوانده پدر جواد تورا يا جواد الائمه ادركني 🔸شاعر: ________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini این­ها به جای اینکه برایت دعا کنند کف می زنند تا نفست را فدا کنند یا جای اینکه آب برایت بیاورند همراه ناله­ی تو چه رقصی به پا کنند باید فرشته ها، همه با بال­های خود فکری برای چشمِ پراشک رضا کنند هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند این قدر پیش چشم همه دست وپا مزن اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند بال فرشته های خدا هست پس چرا؟ این چند تا کنیز تو را جابجا کنند حالا که می­برند تو را روی پشت بام آیا نمی­شود که کمی هم حیا کنند تا بام می­برند که شاید سر تو را در بین راه، با لبه­ای آشنا کنند حالا کبوتران پر خود را گشوده اند یک سایبان برای تنت دست و پا کنند 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini داغ اين ماه كه تنها پسر خورشيد است مثل يك درد به جان جگر خورشيد است دل شب سوخته از شعله زخم جگرش سينه افروخته از آتش آه سحرش از همان كودكي آتش به جگر داشته است كمتر از يك دهه از عمر ، پدر داشته است سالها مي شود از زندگي اش سير شده است اول راه جواني چه قدر پير شده است غمش از طايفه ی آن غم خاكستري است چون دل خاطره ی سوخته اش مادري است خلوتش غلغله از مردم چشمان تر است ميشود گفت كه او كشته ی ديوار و در است نشد آخر دلي آواره دردش بشود مرهم مرگ مگر چاره دردش بشود تا كه آرام شود مرغ دل در قفسش سرمه ی صبر كشيده است به پلك نفسش نه كه با آتش اين زهر كنار آمده است جگرش با نفس سوخته بار آمده است بي سبب نيست اگر اينهمه بي تاب شده است حتم دارم كه تمام جگرش آب شده است حالت خسته چشمش چه ملال انگيز است دهنش نيز كه از خون جگر لبريز است ديده را بست كه از درد بپيچد به خودش ناگزير است كه از درد بپيچد به خودش اي خدا با كه بگوئيم چه آمد به سرش دست و پا زد كه بيايد به كنارش پسرش اي خدا با كه بگوئيم دل حساسش سوخت با توطئه ی يار نمك نشناسش آي زنها به غم بي كسي اش دف نزنيد پاي اين از نفس افتاده چنين كف نزنيد در نبنديد بمانيد جوابش بدهيد جگرش سوخته زنها كمي آبش بدهيد نسبش راه به سر منزل عصمت دارد آي زنها پسر فاطمه حرمت دارد روي اين خاك ، غريبانه تنش را نكشيد گردنش زخم شده پيرهنش را نكشيد اگر اين شد كه سرانجام به بامش ببريد آي زنها كمي آرام به بامش ببريد نکشیدش که تنش لطمه ی دیگر نخورد یا سرش با لبه ی تیز دری بر نخورد كمي آرام كه دارد كمرش ميشكند آخر از تيزي اين پله سرش ميشكند مادرش گرم تماشاست مواظب باشید این جگر گوشه ی زهراست مواظب باشید بر سر بام كه برديد رهايش نكنيد مثل غارتزده كرب و بلايش نكنيد بگذاريد بماند به تنش پيرهنش نكند با تب خورشيد بسوزد بدنش آي زنها كمي آرام ، رسيده پيغام او امام است مبادا كه بيافتد از بام 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک باغ روضه دارد این لاله در شکفتن کی می شود خزان را با یک اشاره گفتن اي جانِ زهر آلود از جامِ زهرِ کینه باید که شرحِ غم را با گوشِ جان شنفتن چون خاطراتِ عمرت در طولِ زندگانی آن هم خلاصه گشته در موسمِ جوانی از دردِ غربتِ تو آخر کسی نپرسید دل مردگان کجا و این روحِ آسمانی بر شانه های کوچک سنگینیِ امامت دردا یکی نبوده از تو کند حمایت مظلومی‌ِ تو این بس حتی میانِ خانه همسر نموده بر تو با زهرِ کین خیانت دردِ تو دردِ کوچه از رنج های مادر آن ماجرای تلخ و ظلم و جفای مادر ديوار و در عذابي ست هر لحظه پيشِ چشمت یک عمر داری بر لب روضه برای مادر با هلهله نشستند آری به این بهانه پای شهادتت ای شاهنشهِ یگانه غربت حکایتی شد در کاظمینِ چشمم بردند جسمِ گل را تا روی بامِ خانه افتاده در دلم تا شورِ غم و عزایت دارم ز دستِ گردون هر لحظه من شکایت یادِ شهیدِ دشتِ کرببلا کنم تا در روضه‌ سیلِ اشکم جاری شود برایت دیدی که شمر آمد در قتلگاهِ جدت رفته به عرش اعلی ای وای آهِ....جدت زینب به مقتل آمد شد قامتش خمیده شیب‌الخضیب دیده تا روی ماهِ جدت! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini   مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود گریه مکن بهانه به دست کسی مده با گریه هات هیچ مدارا نمی شود خسته مکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمی شود این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود گیسو مکش به خاک ؛دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود باور کنم به در نگرفته است صورتت؟ این جای تنگ و این قد و بالا...نمی شود! با ضرب دست و پا زدنت طشت می زنند جز هلهله جواب مهیا نمی شود با غربتی که هست تو غارت نمی شوی نیزه به جای جای تنت جا نمی شود خوبیِ پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینه تو وا نمی شود 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یکبارِ دیگر شد جسارت کنج حجره مزد محبت شد خیانت کنج حجره شاگردِ جعده(لع) کار دستِ شیعه داده فتنه گری کرده سرایت کنج حجره از زهرِ أمّ الفضلِ ملعون شعله ور شد قرانِ سرتاسر فضیلت کنج حجره خیری ندید از همسری که قاتلش بود انداخت او را بد به زحمت کنج حجره دور و برش با عشوه ظرفِ آب در دست کِل می کشید آن بی مروّت کنج حجره لبهایش از فرط عطش از حرکت افتاد بیتاب شد در اوج غربت کنج حجره دلتنگِ بابا بود... دلتنگِ نگاهش دلتنگِ قدری عشق و رأفت کنج حجره یخ کرد دستانش، سرش سنگین شد و سخت- افتاد با پهلو، به صورت کنج حجره بخشنده بود و تا که محکم بر زمین خورد ویران شد ارکانِ سخاوت کنج حجره جان داد در اوج جوانی مثل مادر میرفت مشتاقِ شهادت کنج حجره با پای دل میرفت گریان سمت کوچه با داغ مادر داشت خلوت کنج حجره شد قاتلش آتش، لگد، قنفذ(لع)،مغیره(لع) جان داد پایِ این مصیبت کنج حجره! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اُفتاده است رویِ زمین و برابرش لبخند می زند به تقلاش همسرش اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش قسمت نبود آب بنوشد بجای آن خاکی شده است حیف لبان مطهرش باب الحوائج است ولی می توان شنید از بینِ حُجره ناله یِ موسی بن جعفرش این دفعه می زدند به دَف تا که جان دهد کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش از پا گرفته و بدنش می کشند...وای تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش خون گریه می کند لبه یِ تخته سنگ ها از بَس که خورد بر لبه یِ پله ها سرش این پشت بام گودی گودال نیست شُکر با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش سخت است فکر این غم و سخت است باورش مردی که قاتلش بشود زخمِ همسرش 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا س خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود جان می کند مقابل چشم کنیزها... یک عده پست دور و برش را گرفته بود رقص و صدای هلهله های بلندشان تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود ... در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان فقط. انگشترش ولی نظرش را گرفته بود 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
علی موسیَ الرضا آقا تویی صاحب عزا امشب که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت! 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زیور ببندید آسمان‌ها و زمین را آذین کنید از یاس‌ها عرش برین را از پولک براق و زیبای ستاره برگوش حوران بهشتی گوشواره با بهترین رخت و لباس میهمانی امشب بیایید حوریان آسمانی آری ملائک صف به صف مشغول شادی غم رفته امشب کاملاً در انفرادی شهر مدینه نور باران شد سراسر با چل چراغ ماه و"رقص نور" اختر پُر گشته دنیا بی نهایت از فرشته بر روی بال تک تک آن‌ها نوشته بنوشته با خط خودش حی تبارک پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر گل عروسش کوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره‌ی مولا چه شوق بی قرینی ست لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن این رخت دامادی مولا را نظر کن این ساقی کوثر امیر المومنین است که ساق دوشش حضرت روح الامین است لمس وجود فاطمه معراج حیدر گرمای دست مرتضی جنات کوثر او زیر چشمی شوهر خود را نظر کرد با یک نظر قلب علی زیر و زبر کرد این عشق اوج عشق معنای حضور است نور علی نور است امشب غرق نور است 🔸شاعر: ؟؟؟؟ ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم آیــینه وار هـــر دو یشان بی قرار هم مـعنای اصـلی لغـت خـانـواده انـــد مست نگاه یک دلی و می گسار هم این زندگی بنا شده بر پایه های عشق بی اعـتنا به ثــروت و دار ونـدار هم یک خـــانهٔ محقر و یک قطـعهٔ حصیر سـرمایه های اصلی شان اعتبار هم کانون گـرم پروش غنچه های یاس پیــوندشان وقوع و طــلوع بهار هم در آسـمان عـاطفه این ماه و آفتاب چرخیـده اند تا به ابد در مدار هم عاقد خـدا و مهریه آب و سکوت محض آری شدند هم نــفس روزگار هم 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با بهترین رخت و لباس میهمانی امشب بیایید حوریان آسمانی آری ملائک صف به صف مشغول شادی غم رفته امشب کاملاً در انفرادی شهر مدینه نور باران شد سراسر با چل چراغ ماه و"رقص نور" اختر پُر گشته دنیا بی نهایت از فرشته بر روی بال تک تک آن ها نوشته بنوشته با خط خودش حی تبارک پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر گل عروسش کوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن این رخت دامادی مولا را نظر کن 🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تبریک که روزِ شادمانیست امروز پیوندِ دو نورِ آسمانیست امروز از آینه و آب و گل و قرآن مست در عرش بساطِ گل فشانیست امروز داماد علی است و عروس کوثرِ عشق جبریل نوای خطبه خوانیست امروز الحمد از این نعمتِ عظمی که همی خوشحال رسولِ مهربانیست امروز! تبریک که روز شادمانی آمد پیوند دو نور آسمانی آمد داماد علی و فاطمه گشته عروس داود نبی به خطبه خوانی آمد از آینه و گل و گلاب و قرآن جبریل برای گلفشانی آمد با امرِ خدا بساط شادی جور است دلشاد رسول مهربانی آمد! 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت دیدند خواستگار علی بود ظاهراً یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت الحق علی به خواستگاری خویش رفت زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟ تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار دست خدا نموده به پا کفش وصله دار دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا در اصل خطبه خواند برای شما خدا چون در شب زفاف شما فرش می شود با این دلیل عرش خدا عرش می شود سابیده اند قند ستاره به تور ابر در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر زَوّجتُ عشق، جزوسپاه علی در آ اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ از تو بهشت تا که جوابت بلی شود با تو علی میان خلایق علی شود در بند تو زده پدر خاک را خدا عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا کردند اشک های علی را محاسبه مهریه ی تو آب شد عند المطالبه آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید... 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در آسمان مدینه ستاره‌باران بود ستاره بود وهمه کوچه‌ها چراغان بود خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم عجیب نیست اگر شهر نورافشان بود ملائکه همگی آمدند روی زمین از ازدحام ملک شهر راه‌بندان بود فرشته‌ها هم از آن سفره شام می‌خوردند ولیمه علی و فاطمه فراوان بود شبی که صاحب مجلس خود پیمبر بود چه مجلسی! که در آن جبرئیل مهمان بود چه افتخار بزرگی نصیب ایران شد عنان مرکب زهرا به دست سلمان بود در آسمان وزمین شوروجشن وهمهمه است شب عروسی و عقد علی و فاطمه است شب عروسی و عقد دو دُرّ ناب خداست همه مخارج این جشن با حساب خداست اگر که هردو جهان خواستگار زهرا بود علی میان همه اول انتخاب خداست برای دادن پاسخ اگر تامل کرد رسول منتظر دیدن جواب خداست سزات مهریه فاطمه، علی باشد برای اینکه علی مظهر کتاب خداست ظهور فاطمه را هیچکس نخواهد دید چراکه پیش علی هست ودرحجاب خداست کسی که باعث رنج علی و فاطمه شد همیشه مستحق آتش عذاب خداست به پیشگاه خدا مصطفی ستایش کرد به فاطمه چقدر از علی سفارش کرد از این به بعد تو همخانه علی هستی علیست شمع و تو پروانه علی هستی نبی سپرد به دست وصی نگینش را از این به بعد تو دردانه علی هستی اگر که ساقی کوثر علی شده، کوثر... تویی و صاحب میخانه علی هستی بخاطر تو علی روزیش دوچندان شد تو رزق و روزی روزانه علی هستی اگر که شان تو برتر نباشد از حیدر بدون شک که تو هم شانه علی هستی فرشته آمد و قرآن به دورشان چرخاند خدای عزوجل نیز عقدشان را خواند خدیجه نیست کنارش که مادرش باشد شب عروسی او پیش دخترش باشد خدیجه نیست که یاری کند پیمبر را خدیجه نیست که همراه همسرش باشد چه روسری ولباس عروسیش ساده است خدیجه نیست به فکر گل سرش باشد کنار چادر او می‌کشد به روی زمین خدیجه نیست نگهدار معجرش باشد چقدر جای خدیجه مقابلش خالیست کنار سفره عقدش برابرش باشد خدیجه نیست برایش حنا درست کند برای شام عروسی غذا درست کند 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می‌رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می‌فروشد زِرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد «إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمهء توحید به آن نیمه رسید علی وفاطمه در سایهء هم... فکر کنید شانه درشانه دوتا کعبهء یکدست سفید عشق تاقبلِ همین واقعه مصداق نداشت ساز و آواز خدا گوشهء عشّاق نداشت کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه... فاطمه با رایحهء گُل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد ابر مهریهء او بود که باران آمد نفَس فاطمه فرمود که باران آمد ناگهان پنجره‌ای رو به تماشا وا شد هر کجا قافیه «یا فاطمةالزهرا» شد مثنوی نام تو را برده، تلاطم دارد چادرت را بتکان، قصد تیمّم دارد می‌رود قصهء ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عروس فاطمه داماد فاتح خیبر شد است عاقد این عقدحضرت داور رسید ساقی کوثر به سوره‌ء کوثر اگر تو اهل دلی یک صدا بگو حیدر سحر رسیده به شکرانه‌اش نماز کنید (و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید) ز عرش حضرت جبریل می‌زند فریاد موالیان علی گشته از جهیم آزاد به نام حیدر کرار خانه‌ام آباد خدا به یمن علی مژده بربهشتم داد شب وصال دو عاشق دو دلبر همراز تمام خلقت عالم از این دو شد آغاز دلم خوشست غلام غلامتان هستم کبوتر حرم روی بامتان هستم ز لطف دوست جواب سلامتان هستم همیشه تشنه یک جرعه جامتان هستم خدا محبت هرکس که در میان انداخت (مرا به بندگی خواجه جهان انداخت) 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فرشتگان خدایی به عرش رحمانی همه به حال شعف در پی چراغانی به کف زنی شده مشغول بهر پیوندی و می کنند به سوی زمین گل افشانی در آسمان مدینه زنند بال و پری به دور خانه طاها، حبیب ربانی به روز اول ماهی که هست ذی الحجه مدینه گشت مهیا برای مهمانی مدینه غرق سرور است بهر پیوندی میان دو گل خلقت کمال انسانی یکی بود گل دردانه رسول خدا یکی بود علی، آن شهریار ایمانی بخواند خطبه پیمبر برای این پیوند و دست به دست بداده، دو یار جانانی بسی رضایت پروردگار حاصل شد ز ازدواج پر از سادگی و آسانی ز وصلتی که شود در تمامی اعصار نمونه ای ز بهین شیوه مسلمانی الا تو حضرت صاحب، عطا نما صله ای به شاعری که کند اینچنین ثناخوانی 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
زهرا(س) و علی(ع) دو یارِ عاشق هستند لبخند لبِ گلِ شقایق هستند تفسیرِ دقیق سوره ی انسانند هر دو نفس و نبضِ حقایق هستند! 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر خانه ای حالش به مادر بستگی دارد در این حرم اما به خواهر بستگی دارد وصل است آب ناب سقاخانه بر جنت یعنی شفا اینجا به کوثر بستگی دارد از مرکز ایران به پایین،دادن حاجت حتما به تایید برادر بستگی دارد از بین هرباری که می آیی حرم با اشک گاهی فقط به دیده ی تر بستگی دارد از سر به زیری سربلندت می کند، تنها آقایی عالم به یک سر بستگی دارد هرکس که تو، هرجا که تو، هرجور می خواهی هر گونه تغییری به این هر بستگی دارد دقت بکن گاهی قبول حاجتت حتی به نوع داخل گشتن از در بستگی دارد وقتی شدی مانند آهو بی کس و تنها تازه به توضیح کبوتر بستگی دارد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کبوترای حرمت ، پر می زنن سوی بهشت از حرم تو می رسه ، به عاشقا بوی بهشت مرغ دلا پر می زنه ، بالای گلدسته ی تو همیشه تُو حریمته ، زائر دل خسته ی تو دل حرم یاد توِه، طالب امداده توِه هر کی اسیر تو بشه ، کفتر آزاد توِه توی رواق عشق تو ، کفتر دل پر می کشه تا آسمون ضریحت ، بال می زنه سَر می کِشه تا لب سقا خونه و ، صحن و سرای تو میره میاد تُو ایوون طلات ، ذکر رضا رو می گیره میاد می افته دم در ، رو خاک پای زائرات اینقده پرپر می زنه ، تا این که جون بده برات هر کی برا تو جون بده ، به عشق تو زنده میشه کسی که عاشقت باشه ، نمی میره تا همیشه محبّتِ زندگیه ، معرفتت آب حیات چه خوبه که هستی ما ، همه ش بشه نذر چشات تا گوشه چشمی کنی و ، به سوی ما نگاه کنی نگاه به این گداهای ، غریب و بی پناه کنی آب حیات مهمونه تُو ، پیاله ی سقا خونَه ت قسم به نام مادرت ، نمیرم از در خونَه ت پیچیده تُو هفت آسمون ، صحبت جود و کرمِت بهشت میاد زیارتِ صحن و سرا و حرمِت جبرئیل و جمع ملک ، زائر بارگاهتن ای ضامن آهو همه ، نشسته در پناهتن تویی غریب الغربا ، ماهم غریبیم به خدا به بی کَسا مدد کن ای ، رضا معین الضعفا پنجره فولادت کجاست ، دلم گرفته زمزمه فدای غربتت بِشم ، رضا عزیز فاطمه 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini کاش میشد پر بگیرم تا حرم پیش سلطان،پیش آقای کرم کاش دعوت میشدم با زاءران در حرم  پر میزدم با عاشقان کاش من را هم صدایم میزدی یک زیارت را به نامم میزدی کاش گردد این گدا پا بوس تو بندهء عاشق تر و مخصوص تو تا تو را میبینم آقا هر جهت زد دلم راهی به سوی مزجعت طفل بودم مادر دستم گرفت پیش تو آورد و عشقم را سرشت زنده شد در صحن نوارنی دلم خاطرات  کودکی  هم  با  دلم صد گره در کار دارم یا رضا من دلی  بیمار  دارم یا رضا درد مند هستم دوایم با شما دستگیری کن شفایم با شما من به شوقت اشک دارم مهربان من  ز هجران بی قرارم مهربان یک دل پر درد شد همپای من در زمستان یاد تو گرمای من عکس زیبایت به دلها قاب شد با نگاهت برف این دل آب شد حال  دستم را  به دستت میدهم روی خود بر سنگ فرشت مینهم پا برهنه صحن  تو طی می کنم من جدایت از خودم کی می کنم در شب قبرم کنی من را خطاب میکنی  آقا  قدم ها  را  حساب با تو عاشق تر شدن عشق من است عشق  زیبای  شما  رزق  من  است من گدایی بیکس و درمانده ام اربعین  از  کربلا  جا  مانده ام سال دیگر یا رضا رخصت بده اربعین ، کرببلا  فرصت  بده میکنم احساس چون بد بوده ام از زیارت کرده ها جا مونده ام خاک پایت میشوم کاری بکن نوکر  بیچاره  را  یاری  بکن روزی نوکر فقط در دست توست کربلای  عاشقت در دست توست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست تمام دار و ندار من از دعای رضاست صفای صحن و حیاط و رواق را عشق است کنار پنجره فولاد، کربلای رضاست کجا به غیر سرایش ادب کنم وقتی که پادشاه جهان سائل و گدای رضاست قسم به نغمهٔ نقاره و صدای اذان دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست مریض بستر عشقم، شفا نمی خواهم که مرهم دلم از نسخه و دوای رضاست در این معامله سودِ زیاد بردم من حرم برای دل من، دلم برای رضاست بگو به خادمِ آقا، مرا صدا نکند که خواب راحت من روی فرشهای رضاست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini