اشعار ناب آئينے:
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
شبیه ابر بهاری به ناله می بارم
صدای قافله ات را به گوش دل دارم
شنیده ام که مسیرت عوض شده داری
به سمت کرب و بلا می روی و می باری
کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی
چقدر دل نگران محارمت بودی
به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار
به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار
به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد
صدای ناله و آهی غریب می پیچد
حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد
ببین سکینه و حال رقیه را برگرد
سه شعبه های مهیبی برایت آوردند
چه نیزه های عجیبی برایت آوردند
چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها
برای پیرهن پاره یوسف زهرا
سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا
تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء
زدند بر تن تو با هزار و صد حربه
جدا شده سر تو با دوازده ضربه
چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا
چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا
🔸شاعر:
#مسعود_اکثیری
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
سفیر مملکت دلبرم مرا بکُشید
بجای دلبر مه پیکرم مرا بکُشید
بجرم غیرت اگر قطعه قطعه ام بکنید
بجان بلای جهان میخرم مرا بکُشید
یزید حکم قتالم نوشته مرگش باد
فدای مکتب پیغمبرم مرا بکُشید
من و شکستن پیمان عاشقی، هیهات
به خاندان علی نوکرم مرا بکُشید
در این محاربه مسلم کجا و مرگ کجا
که پیش مرگ علی اصغرم مرا بکُشید
شما که تیغ به کشتار عاشقان بستید
کنون من از همه عاشقترم مرا بکُشید
حسین فاطمه تحسین کند مرامم را
اگر به نیزه ببیند سرم مرا بکُشید
خوشم که سیف بنی هاشمم لقب دادند
که داده شیر شرف مادرم مرا بکُشید
مقام قدس ابوالفضل برتر است از من
غبار مقدم آن سرورم مرا بکُشید
به من گریسته قبل از ولادتم طاها
چو مرغ سوی جنان میپرم مرا بکُشید
غریب شهر بلا قاصد تولّایم
جدا کنید سر از پیکرم مرا بکُشید
منافقان که به دل کینه علی دارید
من آن غلام در حیدرم مرا بکُشید
قسم به دوست مرا خوفی از شهادت نیست
کجاست مرگ دهد ساغرم مرا بکُشید
عطش بریده امانم ولی نخواهم آب
چرا که مشتری کوثرم مرا بکُشید
علی الصّباح امامم به کوفه می آید
به زیر پای همان رهبرم مرا بکُشید
🔸شاعر:
#استاد_ولی_الله_کلامی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
بالای بام از دور میبینم
از اولین غم تا به آخر را
در اشکهایم کاش میدیدی
این صحنههای گریهآور را
از دور میبینم که میآیی
اهل و عیالت حالشان خوب است
دارد رباب از ذوق میخندد
دید اولین دندان اصغر را
سجادهات را پهن کرد و گفت
«بابا رقیه دوستت دارد»
چادر نمازش را سرش کردی
اکبر که گفت اللهاکبر را
دارد سکینه آب مینوشد
اصحاب و اهل خیمهگاهت هم
سیرابها بعدش دعا کردند
در لشکرت سقای لشکر را
دور سرت هر لحظه میگردد
پروانهی شمع وجود تو
میبینم اشک شوق زینب را
تا سیر میبیند برادر را
این دلخوشیها را نگیر از خود
با آمدن در سرزمینی شوم
از خیر کوفه بگذر و برگرد
از اهل خیمه دور کن شر را
اینجا بهارش هم زمستان است
از ساقه میبُرّند گلها را
برگرد، این مردم تبر دارند
بر پیکرِ خود حفظ کن سر را
دلشوره میآید سراغ من
با دیدن چشمِ حرامیها
حالا که میآیی نیاور پس
همراه خود ناموس حیدر را
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا
کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است
بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا
خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد
تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا
لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد
لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا
همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند
نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا
گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند
کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا
پسرانم به فدای پسران تو شوند
حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا
ترس دارم که بیایی و ببیند زینب
ته گودال سر نعش تو دعواست نیا
گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند
که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا
سر من را که بریدند و به میخی بستند
فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا
لااقل دختر خود را تو به همراه نیار
کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا
ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر
حرمله همسفر زینب کبراست نیا
«دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود»
نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا
🔸شاعر:
#محمدعلی_قاسمی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
بی وفایی خاص و عام از من
سر بازار و ازدحام از من
خواهرت را مدینه برگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
بغض مردانه ی صدا از من
مکر این قوم بی وفا از من
به غرور رقیه بر نخورد
کم محلی کوچه ها از من
این شب بی ستاره از مسلم
جگر پاره پاره از مسلم
سر اکبر به نیزه ها نرود
سر دارالاماره از مسلم
آخر کار قائله از من
عطش و درد و سلسله از من
خار در پای دخترت نرود
آن سه تا تیر حرمله از من
بر سر شانه کوه غم از من
زخم خوردن زیاد و کم از من
تو سلامت مدینه برگردی
خنجر کند شمر هم از من
هرچه دارد هزینه از مسلم
پای سنگین کینه از مسلم
زینت شانه های پیغمبر
نفس تنگ سینه از مسلم
بزن آتش که خرمنش با من
از دهن نیزه خوردنش با من
تو نخی از عبات کم نشود
بی کفن ماندن تنش با من
بعد من ناله ی حرم با تو
بی قراری دخترم با تو
به پر بسته ام نگاه نکن
سر دروازه می پرم با تو
بعد من اصل ماجرا با تو
دردها با تو کربلا با تو
سهم من بود گردن کوفه
ته گودال و چکمه ها با تو
بعد من رنج همسفر با تو
سر نی گریه تا سحر با تو
به زمین خوردنم صدایش ماند
انعکاسش به طشت زر با تو
قسمت تلخ داستان با تو
شام غم پس حسین جان با تو
من که چیزی نمانده از لب هام
زحمت چوب خیزران با تو
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
"ای رود جاری"،سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه!
ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی
چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکانده سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم
نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند...
دین خدا را هم به دنیا می فروشند
مانند بابایت علی در هرگذرگاه
بی حرمتی از کوفیان پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم
تا نیزه ای دست سنان مست دیدم
میخانهها از لات های مست پُر شد
دور ازادل های مِیخوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است
تمرین تیراندازها با مشک آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را
کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت..،امروز دیدم
خولی سربازار خُورجینی خریده
به همسران پابه ماه خویش..،مردان
با روسریها..،گاهواره قول دادند
این نامسلمان ها به دختربچه هاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند
فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش
اهل و عیالت نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش
بُغضً لِحِیدر..،این چُنین پیداست گویا
از کینه ی بابات مالامال هستند
این ها برای ذبح تو برنامه دارند
اینها به فکر کندن گودال هستند
آن خنجر کندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم
آن نعل هایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
مرثیه حضرت مسلم (ع)شب اول محرم
با لب پاره ؛ لب بام ؛ سلامم به شما
تا بگيرد دلم آرام ؛ سلامم به شما
آخر از عشق تو راهيّ سر دار شدم
اي علي زاده ببين ميثم تمار شدم
باز هم شكر زن و بچّه نديدند مرا
موقعي كه وسط كوچه كشيدند مرا
هيچ كس نيست دگر دور و بر مسلم تو
بسته شد مثل علي بال و پر مسلم تو
سر عباس و علي هات سلامت آقا
گر شكستند در اين كوچه سر مسلم تو
قسمت اين بود ؛ لبِ تشنه شهيدم بكنند
پيش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو
لب من خشك و دو چشمم تر و قلبم سوزان
زده اند آتش بر خشك و تر مسلم تو
به فداي سر يك موي عزيزان تو باد
جان هر دو پسر دربه در مسلم تو
كاش مي شد بنويسم كه نيايي اينجا
كه مي آيد به سر تو چه بلايي اينجا
حاصل اين سفرت بي علي اصغر شدن است
بي برادر شدن و بي علي اكبر شدن است
همه ي ترسم از اين است كه مضطر بِشَوي
مثل اين نائب دل سوخته ؛ بي سر بِشَوي
واي اگر گَرْد بر آيينه ي تو بنشيند
شمر با چكمه روي سينه ي تو بنشيند
واي اگر كار به توهين و جسارت بكشد
واي اگر خواهرتان بار اسارت بكشد
واي اگر اهل و عيال تو زمين گير شوند
دختركهات پس از رفتن تو پير شوند
بدنم نقش زمين است ميا كوفه حسين
خواهش مسلمت اين است ميا كوفه حسين
🔸شاعر: ؟؟؟
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
در کوفه کسی یاریِ این زار نیامد
یاری ز کسی جز در و دیوار نیامد
دستان زیادی همگی عهد بستند
دستش چو ببستند یکی یار نیامد
تبدار شد از سیلی و شلاق حریفان
از بهر تبش هیچ پرستار نیامد
پایش همه تاول بدنش پر ز جراحت
مرهم به جز از سنگ به بیمار نیامد
بردار کشیدند تنش از رهِ کینه
جز باد صبا کس به سرِ دار نیامد
بر دامن دار از دل هر کوچه رسیدند
حتی نفری جز پیِ دیدار نیامد
کوبیده شد از بام به روی ورق خاک
حرفی به لبش جز غم دلدار نیامد
آماده شو ای دل که دگر بار بگویی
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
در رهگذرهای غریبی بیقرارم
تنهایم ودر فکرتنهاییِ یارم
تنها میان بی وفاییها و خُدعه
بعد ازخدا تنها امیدم هست طوعه
در هر وجب از خاک هرکوچه گذشتم
یک یاحبیبی با سرشک غم نوشتم
در مسلخ عشق عاقبت رسوا شدم من
رسوایِ تو ای زادۀ زهرا شدم من
ای شعرِ عشقم را توتنها استعاره
دارم شده از عشق تو دارالاماره
اسم تو تنها ذکرجاری در سجودم
بی تو گسسته جان زهرا تار و پودم
قدقامتم را درنماز عشقت ای یار
بستم به یاد قدّ رعنای علمدار
من ماندم و نجوای آرامی بر این لب
وای الامان از آه و زاریهای زینب
بازارِ تیغ و تیر در این شهر گرم است
با اینکه زیر حنجر ششماهه نرم است
بالا نمی آید نفس این سینه تنگ است
آقا میا کوفه که رسم کوفه ننگ است
آید در و دیوار هر خانه به جنگم
شادم که بهر دخت زهرا پیش مرگم
درلحظه های آخرم لب تشنه هستم
ظرفی چو جام زهر دشمن داده دستم
افتاده عکس ماه تو در کاسۀ آب
لبهای خونی میزنم بر روی ارباب
🔸شاعر:
#مجتبی_تاجیک
____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین
مینویسم با لبی خونبار واویلا حسین
هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین
مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین
وای از کوفه از این آزار واویلا حسین
من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست
من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست
دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست
آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست
بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین
از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست
از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست
از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست
آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست
میزنم با دستِ بسته زار واویلا حسین
دستگیرم کردهاند از بام میبینم تو را
با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را
میرسی با دختری آرام میبینم تو را
بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را
آه آه از زینب و انظار واویلا حسین
کوفه و در سینهها بُغضِ غدیرش را ببین
وایِ من زنجیرهای سختگیرش را ببین
کوچهها را بامهایش را اسیرش را ببین
بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین
دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین
جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد نه
غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد نه
پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد نه
نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد نه
دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین
هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا
آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا
پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا
کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا
دخترت هست شب است و خار واویلا حسین
یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید
یک نفر با چکمهاش بدجور بر رویم کشید
خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید
حلقهی زنجیر آورد و به بازویم کشید
نالهام شد با تَنی خونبار واویلا حسین
مَردم اما گریهام تقصیرِ تیرِ حرمله است
جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است
بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است
گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است
دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین
جان من حتی برای آب اینجا رو مزن
یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن
شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن
پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن
رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین
آب نه از صبح تا حالا فقط غم خوردهام
آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خوردهام
هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خوردهام
با دو دستِ بسته سیلیهای محکم خوردهام
وای من از کوچه و بازار واویلا حسین
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
سلام شاه کربلا یا حسین
درود ای خون خدا یا حسین
سلام بر پرچم ماه غمت
به گریه کن های شما یا حسین
سرود دل های عزادار چیست؟
بیا نگار آشنا یا حسین
صدایی از کوفه ولی می رسد
جگرخراش و غم فزا یا حسین
مسلمت از بلندی مقتلش
فقط تو را کرده صدا یا حسین
نامه نوشتم که بیا، ای غریب
جان علی کوفه نیا یا حسین
کوفه نیا به اصغرت رحم کن
به قاسم و به اکبرت رحم کن
جماعتی قصد سرت کرده اند
سرور مسلم، به سرت رحم کن
خنجر تیز کوفیان آخته
پسر عمو به حنجرت رحم کن
به اسب خود نعل قوی می زنند
به استخوان پیکرت رحم کن
دختری از پدر طلا خواسته
به گوش های دخترت رحم کن
صحبت شان با اسرا سیلی است
حسین جان، به خواهرت رحم کن
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
_______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
برای دسترسی به اشعار
ایام مسلمیه ، عرفه و شهادت امام باقر (ع)
بر روی هشتگ های زیر بزنید
#ایام_مسلمیه #عرفه #مرثیه_امام_باقر
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
May 11