May 11
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#مربع_ترکیب
🔹مادرِ هستی🔹
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی
زیبد که بخوانند تو را مادر هستی
الحق که خدا، هستی خود را به تو داده
ام الّنجبا، فاطمه زهرا به تو داده
اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته
دین در کنف عزّت تو سایه گرفته
توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته
اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته
همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر دوش کشیدی
بر یاری اسلام به هر سوی دویدی
بس زخم زبانها که ز کفّار شنیدی
ای قامت مردان جهان خم به سجودت
ای تکیهگه ختم رسل نخل وجودت
ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد
ای عصمت معبود و امید دل احمد
اسلام به پا خواست و گردید مؤید
از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد
تا حشر خلایق که خدا را بپرستند
مرهون فداکاری و ایثار تو هستند...
تنها نشدی همسر و دلدار محمّد
در سختترین روز شدی یار محمّد
در شدت غم گشتی غمخوار محمّد
پیوسته دلت بود گرفتار محمّد
در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ
باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ
آنروز که افتاد خزان در چمن تو
پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو
تا بوی گل احمدی آید ز تن تو
شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو
با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد
بیمادری فاطمه، تنهایی احمد...
برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه
خانه شده غمخانه، ای بانوی خانه
بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟
بیتو شده از هر مژهاش سیل روانه
بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است
برخیز که بیمادری فاطمه زود است...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/348
✅ @ShereHeyat
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹سرور زنان قریش🔹
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
پس از گذشت چهل سال آن امين خدا
شروع امر رسالت به حکم داور کرد
به گوش هوش چو کس، آيهاى از او بشنيد
خداى را به تمام وجود باور کرد
يتيم مکه گر از مال، بهرهمند نبود
خدا محمد را با خديجه همسر کرد
عفاف و پاکى آن بىنظير مادر دهر
دل رسول خداوند را مسخّر کرد
شگفت واقعهاى بود اين نکو پيوند
خداى عشق مه و مهر را برابر کرد
خديجهاى که در او نور فاطمه تابيد
همو که آمدنش خاک را معطّر کرد
بدان که آمدن فاطمه عنايت بود
که بر تمام جهان کردگار اکبر کرد
خدا به پاس گذشتى که در ره دين داشت
خديجه را به زنان قريش سرور کرد
چه رنجها که به جانش خريد بهر خدا
چه خدمتى که به دين آن بلند اختر کرد
تمام هستى خود را به پاى احمد ريخت
خدا براى خديجه چنين مقدّر کرد
اگر که مهر محمّد نبود در دل او
چگونه آن همه اندوه و درد را سر کرد
به سوى حق شد و سر در نقاب خاک کشيد
دل رسول خدا را بسى مکدّر کرد
همان عبا که پيمبر در آن تهجّد داشت
خديجه موقع لبّيک دوست در بر کرد
درود و رحمت خاصان، «خروش»، بر او باد!
که هر چه داشت فدا در ره پيمبر کرد
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/1426
✅ @ShereHeyat
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#غزل
🔹رسم است خیلی زود...🔹
تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را
در سجدۀ خود شور این آیینهکاری را
یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار
بین یتیمان محمد دست یاری را
بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید
لبخندهای اولین صبح بهاری را
از بخششت با ما نصیبی هست بیپایان
من دیدهام لطفی که اندک میشماری را
چیزی ندارم پیشکش، الا که با اخلاص،
پای غم زهرا بریزم اشک جاری را
با روضهای که دوست داری، بین ابیاتم،
روشن کن امشب آتش این سوگواری را
تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود
مادر به دختر میسپارد خانهداری را
زینب به مادر رفته یعنی خوب میفهمد
درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را
پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر
شاید نبیند چوب را، لبهای قاری را
📝 #سیدابوالفضل_مبارز
🌐 shereheyat.ir/node/2561
✅ @ShereHeyat
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#غزل
🔹سایۀ خورشید🔹
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم
هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است
من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم
روزهایم شب نمیشد چشم او تا باز بود
سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم
عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت
چشمهایش را از اول نیز باور داشتم
راههای آسمان را از زبان همسرم
مثل آواز پر جبریل از بر داشتم
آیهها تکرار او بودند و عمری بر لبم
با طنین نام او قند مکرر داشتم
چشم بر من دوخت در شعب ابیطالب گریست
ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم
جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت
هدیه میدادم اگر صد جان دیگر داشتم
📝 #مهدی_مردانی
🌐 shereheyat.ir/node/341
✅ @ShereHeyat
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#غزل
🔹چشم انتظار🔹
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت
چشم انتظار یوسف غار حرا بودی
آیات كوثر روی دامان تو نازل شد
چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی
وقتی امین مكه را مردم رها كردند
تنها امان جان ختمالانبیا بودی
با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت
بر جای زخم سنگبارانها دوا بودی
مادربزرگ بیكفنها لحظۀ آخر
جای كفن دنبال یک تكه عبا بودی
شعب ابیطالب كجا و طف كجا بانو
ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
📝 #فاطمه_بیرامی
🌐 shereheyat.ir/node/344
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹محض یار🔹
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
🌐 shereheyat.ir/node/1496
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹بهار دل ما🔹
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
از نور محمّد تن این پاک سرشت است
عطر نفسش رایحۀ بال فرشته است
امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه، فلک آینهزار است
امشب نظر ساقی این میکده عام است
آیینه بیارید که این جلوه مدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است
ماه است و تمام است و امیر است و امام است
ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت!
ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت!
بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد
چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟
جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد
تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد
پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد
نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته
تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته
زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته
احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته
کای نور دل و دیدهام ای جان و تن من!
جانم حسن من، حسن من، حسن من!
مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید
در راه وفای حسنم کم مگذارید
نور دل من آمده، آیینه بیارید
گر اهل ولایید، به او دل بسپارید
عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد
در روز شفاعت ز شفیعان شما باد
ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن
ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن
خورشید فلک نیست به مانند تو روشن
عالم شده از صورت دلبند تو روشن
لبخند بزن غنچۀ تو تازهترین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازهترین است
مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود
از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود
دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود
شادی پیمبر، همه جان و دل مولا
روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا
این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است
آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است
بازار دلافروزی عالم ز تو داغ است
تا باد جهان مست میِ جام حسن باد
تا باد، بهارِ دل ما نامِ حسن باد
📝 #محمدسعید_میرزایی
🌐 shereheyat.ir/node/371
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مثنوی
🔹خورشیدِ جان🔹
ای علوی ذات و خدایی صفات
صدرنشین همۀ کائنات
سید سالار شباب بهشت
دست قضا و قلم سرنوشت
زادهٔ طوبی و بهشت برین
نور خدا در ظلمات زمین
علت غائیِ همه ممکنات
عمر ابد داده به آب حیات
پاکترین گوهر نسل بشر
از همه خوبان جهان خوبتر
جدّ تو پیغمبر نوع بشر
جن و ملک بر قدمش سوده سر
آینهٔ پاک که نور خدا
تابد از این آینه بر ماسوا
باب تو سر سلسلۀ اولیاست
چشم پر از نور خدا مرتضاست
مادر تو دخت پیمبر بود
آیهای از سورۀ کوثر بود
پردهنشین حرم کبریا
فاطمه آن زُهرهٔ زهرای ما
عاشق کل، حضرت سلطان عشق
خون خدا شاه شهیدان عشق
با تو ز یک گوهر و یک مادر است
ظلّ خدایی تواَش بر سر است
آینهٔ ذات محمد نما
حُسن خدایی، حسن مجتبی
نام حسن، روی حسن، خو حسن
نور خدا چارمی پنج تن
آیهٔ تطهیر به شأن شماست
حکم شما امر اولیالامر ماست
سینهٔ سینای شما طور وحی
نور شما شاخهای از نور وحی
در رمضان ماه نشاط و سرور
ماه دعا، ماه خدا، ماه نور
نورفشان شد ز دو سو آسمان
در دو افق تافت دو خورشید جان
وحی خدا از افق ایزدی
نور حسن از افق احمدی
مُشک و گلابی به هم آمیختند
در قدح اهل ولا ریختند
این رمضان از تو شرف یافته
نور تو بر جبههٔ او تافته
نیمۀ ماه رمضان عزیز
گیسوی مشکین تو شد مشکبیز
نور خدا تافت در آن روی ماه
خاصه از آن چشم به دشت سیاه
سرخی گل عکس گل روی توست
ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست
روز که خورشید درخشان صبح
سر زند از چاک گریبان صبح
ای رخ تو در رمضان بدر ما
هر سر موی تو شب قدر ما
بعد علی شاخص عترت تویی
وارث میراث نبوت تویی
مصلحت ملت اسلام و دین
کرد تو را گوشهٔ عزلت نشین
ملت اسلام که پاینده باد
مشعل توحید که تابنده باد
هر دو رهین خدمات تواند
شکر گذارندۀ ذات تواند
تا ابد ای خسرو والا مقام
بر تو و بر دین محمد سلام
کلک «ریاضی» که گهر ریز شد
زان نظر مرحمتآمیز شد
📝 #سیدمحمدعلی_ریاضی_یزدی
🌐 shereheyat.ir/node/366
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹آینۀ حُسن🔹
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
تنها نه آسمان و زمین، عالم وجود
در زیر سایۀ علم توست یا حسن
عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع
جان شمع روشن حرم توست یا حسن
عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام
تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن
سرتا به پات حسن خداوند سرمد است
آیینۀ تمامنمای محمّد است...
تو مظهر خدایی و جان پیمبری
قرآن مصطفی به سر دست حیدری
هم دومین وصیِ رسول مکرمی
هم اولین سلالۀ زهرای اطهری
باید سرود مدح تو را با زبان وحی
از وصف جن و انس و ملائک فراتری
حُسن خدا به حُسن تو دیدار میشود
چون حُسن بیحدود خدا را تو مظهری
هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو
در هر دو حال بر همه مولا و رهبری
چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است
چون و چرا به کار خداوند اکبر است
ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن
صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن
صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف
صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن
صلح تو و معاویه؟ باور نمیکنم
دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن
تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر
او تیرگی، تو مهر فروزنده یا حسن
تا بود، بود حق به وجود تو پایدار
تا هست، هست دین ز دمت زنده یا حسن
شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست
«میثم» هماره پیرو صلح و قیام توست
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2610
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹سحرهای اشتیاق🔹
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
خیل ملک مقابلشان سجده میکنند
اینها خدا نیاند ولیکن خداییاند
هرکس که میرسد سر اطعام میبرند
فرقی نمیکند که فقیران کجاییاند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
اینها همان مقدمۀ آشناییاند...
سوگند میخوریم که پروانه زادهایم
همسایۀ قدیمی این خانوادهایم
تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز میکند دل ما تا حریم تو
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
وقتی که میوزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمدهست
آن آشنای کوچهنشین قدیم تو...
سوگند میدهیم خدا را در این سحر
بر پینههای رحمت دست کریم تو
ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...
ای در هوای پاک نگاهت سلامها
نامت نداشت سابقهای بین نامها
ای سبزی بهار خدا سیر میشوند
از عطر سفرههای حضورت مشامها...
در کوچهات کسی به کسی جا نمیدهد
مکثی نما به شوق چنین ازدحامها
سائل شدن کنار نگاه تو واجب است
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
تو سفرهدار شهر خدا، ما گدای تو
مثل کبوتریم و اسیر هوای تو
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود
در خانۀ فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بیصلح تو قیام مُحَرم نمیشود...
تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قالها به فدای سکوت تو
ای از هزار حاتم طائی کریمتر
لطف تو از تمام کریمان قدیمتر...
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
هرکس حسودتر به تو باشد عقیمتر
در این مسیر رو به خدایی ندیدهایم
از رد پای گیوۀ تو مستقیمتر
در کربلا به آینهات سنگ میزنند
هرکس شبیهتر به تو جرمش عظیمتر
آقا تو در کلام خلاصه نمیشوی
در حضرت و امام خلاصه نمیشوی
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
🌐 shereheyat.ir/node/1442
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹تبسمت🔹
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم
شوقی درون سینۀ من جا گرفته است
حسی غریب در دل من پا گرفته است
حسی میان غربت و شادی و شوق و غم
حسی که گاه میچکد از چشم در حرم
ماه مبارک رمضان روی ماه توست
باید سرود شعر که مضمون نگاه توست
من زائر نگاه تواَم از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطرهها میشود مرور
آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من میکند ظهور
من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب
من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور
با تو چقدر ماهیتم فرق میکند
مانند ایستادن شب در حضور نور
در پیشگاه آینه مرد مقرّبی
تو بضعةالرسولی و ریحانةالنبی
ای نور روشنای دل و خانۀ نبی
ای جایگاه عرشی تو شانۀ نبی
روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتدای جهان روح عالم است
از قلب تو ندیدهام آقا رحیمتر
از بخشش و کرامت دستت کریمتر
حاتم به دست بخشش تو بوسهها زدهست
نزد فقیر بر لب تو نه نیامدهست
مضمون بیبدیل غزلها تبسمت
میآورد به وجد غزل را تبسمت
غمگینترین روایت دنیاست اشک تو
شیرینترین حکایت دنیا تبسمت
در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است
غم میچکد ز چشم تو اما تبسمت...
یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد
پاسخ نمیدهی تو مگر با تبسمت
شیرینتر است نزد فقیران کدامیک
خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟
📝 #سیدمحمدرضا_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/389
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟 اشاره امشب رهبرانقلاب به عاقبت گمنامی شهید ابراهیم هادی
⚡ در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
🔻 آقای محمدحسن جمشیدی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را منتشر میکند.
🔸️ در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
🔹️ عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است
🔸️ در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
🔹️ شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سر کند نامآور است۱
🔸️ صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما
مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است
🔹️ گرچه چندی چهرهی خورشید را پوشاندهاند
در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است
🌷 ۱) رهبر انقلاب: مثل شهید ابراهیم هادی؛ میخواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است.
📥 متن کامل اشعار👇
http://farsi.khamenei.ir/others-special?id=42596
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🚩 شعر شما باید پرچم هویت ملت باشد
👈 اشاره رهبر انقلاب به حماسه زیبای مردم در قضیه سیل
🔺️ رهبرانقلاب، ساعاتی پیش در پایان #دیدار_شاعران: در شعرهایتان از زیباییهای رفتار ملت ایران تمجید کنید. ملت ما رفتار زیبا دارد؛ رفتار ملت ما در قضیه #سیل شمال و جنوب بسیار زیبا بود. آنها که مطلع هستند میدانند که چه شکوه و حماسهی زیبایی مردم آفریدند. وقتی اینها را در #شعر میآورید، شعر شما میشود #پرچم_هویت. ۹۸/۲/۳۰
💻 @Khamenei_ir
#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_حسن_مجتبی(علیهالسلام)
اَلْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَكْبَرِ السُّؤْدَدِ
بخشش قبل از تقاضا، از بزرگترین آقاییهاست.
📗 نزهة الناظر، ص۷۱؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۳
🔹بزرگترین آقاییها🔹
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
بیخواهش و دستطلبی بخشش کن
تقدیم زمین تشنه کن باران را
#حسین_ابراهیمی
🌐 shereheyat.ir/node/385
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹صد آسمان درود🔹
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
امشب صدای سبز تو جاریست در فضا
پا در رکاب آمدنت مانده صبح زود
دست نسیم، پنجرهها را گشود و رفت
در خانهای که چشم خدا دیده میگشود
ما پردۀ نگاه، به یکسو زدیم باز
ماندیم، مات خندۀ آیینۀ ودود
این برقِ چشم کیست که در من ترانه ریخت؟
از مشرق کجاست که با من غزل سرود؟
از آن همه شکوه، که در باغ حُسن توست
یک ساغرِ نگاه، عنان از دلم ربود
ای بر بلند سبز شرافت نهاده پا!
چون ذرّه سر به پای تو میآورم فرود
از بس به روی صخرۀ صبر ایستادهای!
گیتی تو را به صبر حسن تا ابد ستود
آن قدر، نازک است دل تو که میتوان
غم را به چشم دید و در آن، ناله را شنود
جز کعبۀ نگاه تو را ای نماز سبز!
بر هیچ قبلهای نگذارم سر سجود!
وقتی که اشک فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/2628
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹بهارتر🔹
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
شبنم ز پاکی تو، به گلبرگها نوشت
گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر
باران کرَم نمود و ترنّمکنان سرود
کز هرچه ابر، دست تو گوهر نثارتر...
شهر مدینه با فقرا جمله واقفاند
آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر
ایّوب دید صبر تو، بیصبر گشت و گفت
چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر
نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی
ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر
بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک
آیینهای نبود ز تو بیغبارتر
باشد یکی، قیام حسین و قعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر...
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/383
✅ @ShereHeyat
❗️امروزه برخی شاعران عزیز و گرامی - که به ولاییسُرایی اشتغال دارند - شعرشان با عیوب اساسی، چه در محتوا و چه در شگردهای بیانی مواجه است.
وقتی اشعار برخی شاعران را میخوانیم واقعا با این کلنجار روبروییم که:
- بهراستی این عزیزان در کجا شعر را آموختهاند و کجا در کدام انجمن شعرشان را نقد میکنند؟
- وقتی برای اهلبیت، این بهترین انسانهای روی زمین اثری میسُرایند، از خود پرسیدهاند شعرشان آیا سنخیتی با مقام معصوم دارد؟ یا خیر؟
- آیا به تعهد فرهنگی و ایمانی خود توجه دارند و میدانند که باید وسواس شعری داشته باشند؟
- آیا به انتظارات مخاطب فهیم توجه دارند؟
- اگر به این نکات توجه دارند، پس چرا گاهی این قدر شعرشان سطحی، عوامانه و ضعیف است؟
شاید بزرگترین عیب این شاعران «سطحینگری و سادهانگاری» است.
یادمان باشد این سخن رهبر فرزانه انقلاب را که فرمود اگر شاعری شعر ضعیفی، ولو با اخلاص سرود آن را عرضه نکند و کنار بگذارد....
آیا به این توصیه عمل میکنیم؟
❗️سادهانگاری -که با سادهسُرایی(صمیمی و بیتکلف سرایی) فرق دارد - زبان شعر را ویران میکند و از شاعر، چهرهای ضعیف، سطحینگر و غیرقابل دفاع نشان میدهد...
📝 متن کامل یادداشت تخصصی استاد #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی با عنوان «نشانههای سادهانگاری و سطحینگری» را در کانال زیر ملاحظه فرمایید:
📢 ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی
✅ https://eitaa.com/smhroknabadi/33
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مسمط
🔹ماهِ شبزندهدار🔹
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
همه انگشتها به دندان است
ماه روی حسن نمایان است
سبز مثل بهار میآید
با فقیران نشسته روی حصیر
برکت میدهد به نان و پنیر
به نگاهش دل یتیم، اسیر
سفره پهن و چه فرق اینکه فقیر
از کدامین دیار میآید
باز تا بخششی دوباره کند
اهل آن نیست استخاره کند
سنگ را مهر او ستاره کند
به همین ابر اگر اشاره کند
ابر پروانهوار میآید
مثل آیینه است آیینش
رمضان الکریم مسکینش
شمس از سکههای زرینش
سائل خندههای شیرینش
به امید انار میآید
دلشکستهست از زمانۀ خود
تکیه داده به نخل خانۀ خود
غرق در شور بیکرانۀ خود
دارد از خلوت شبانۀ خود
ماه شبزندهدار میآید
هرچه دِرهم تَصَدُّق سر او
فتنه برخاست پای منبر او
زرهش هست یکه سنگر او
تک و تنهاست گرچه، لشکر او
به نظر بیشمار میآید
صلح یا جنگ، حکم حکم خداست
دور تا دور او نفاق و ریاست
در خروش نبرد، مرد کجاست؟
لشکرش هاله سیاهیهاست
از میان غبار میآید
خونجگر از کلام بعضیها
ناامید از مرام بعضیها
زهر خورد از طعام بعضیها
زخم خورد از سلام بعضیها
همچنان بردبار میآید
زخم اگر بشکفد به جامه صلح
یا که خونین شود عمامه صلح
مصلحت هست در ادامه صلح
دارد از پای عهدنامه صلح
با شکوه و وقار میآید
سینهاش رازدار سر مگوست
دین دنیاپرست بند به موست
دوست لفظی شبیه لفظ عدوست
از قعودی که صبر ریشه اوست
چه قیامی به بار میآید
حرف حق مرده، حرف نان مانده
در گلو باز استخوان مانده
ولی آن روی داستان مانده
مردی از نسل آسمان مانده
که سرانجام کار میآید
📝 #عباس_همتی
🌐 shereheyat.ir/node/1700
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | رهبرانقلاب، شب گذشته در #دیدار_شاعران:
🚨 نگران #زبان_فارسی هستم
👈 از #صدا_و_سیما گلهمندم؛ زبان بیهویت را ترویج میکند. ۹۸/۲/۳۰
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 متن بیانات شب گذشته رهبرانقلاب در #دیدار_شاعران منتشر شد. ۹۸/۲/۳۰
🔍 بخوانید👇
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42611
هدایت شده از شعر هیأت
💠 به همت دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر برگزار میشود:
🔹کنگره فصلی شعر کوتاه
(ویژهٔ قالبهای دوبیتی و رباعی)
🔹فصل پنجم: رمضانیه
(با محوریت دعاهای ۴۴ و ۴۵ صحیفه سجادیه)
🔹برگزیدگان:
هر اثر برگزیده: سه میلیون ریال
(تعداد برگزیدگان با نظر داوران کنگره تعیین خواهد شد.)
🔹مهلت ارسال آثار:
تا پایان چهارشنبه ۲۹خرداد۱۳۹۸
🔹نحوه ارسال آثار:
ثبت اثر در پایگاه شعر هیأت به نشانی:
🌐 www.shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#مناجات
#غزل
🔹ببخش...🔹
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
دلم زبانهٔ آتش، دلم خرابهٔ شام
مرا به خاطر این خانهٔ خراب ببخش
ببین! خرابی من از حساب بیرون است
مرا بگیر در آغوش و بیحساب ببخش
تمام عمر حواست به حال و روزم بود
تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش
اگر شکسته پر و روسیاه آمدهام
مرا به نور حسین ابن آفتاب ببخش
حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است
مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش
همیشه جانب او گفتم «السلام علیک...»
مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش
شنیدهام که تو با کودکان رفیقتری
مرا به گریهٔ ششماههٔ رباب ببخش
📝 #ناصر_حامدی
🌐 shereheyat.ir/node/1478
✅ @ShereHeyat
#دفاع_مقدس
#فتح_خرمشهر
#غزل
🔹خونینشهر🔹
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شب طوفان نباشد، صبح ساحل از صدف خالیست
که من این روزهای سخت را از عشق میدانم
تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز بارانها
و من چون مشک خالی در کنار رود میمانم
به هرجا ذکر خیر توست با اروند با کارون
به هر موجی روایتهاست از تو ماه تابانم
کدامین صفحۀ قرآن جیبیِ تو ترکش خورد
که عطر یاس و یاسین میدهد امروز قرآنم
من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا
به نورت فتح خواهی کرد خونینشهر چشمانم
و خرمشهرها دیدهست با چشمان خود ایران
و خرمشهرها در پیش دارد باز ایرانم
📝 #زهرا_سپهکار
🌐 shereheyat.ir/node/2575
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#شهدا
#مثنوی
🔹چراغ گریه🔹
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
چراغی مردهام، دل کن دلم را
به بسمالله، بسمل کن دلم را
بگیر این دل، دل ناقابلم را
به امّیدی که بگدازی دلم را
بده حالی که حالی تازه باشد
که هر فصلش وصالی تازه باشد
مدد کن لحظهای از خود گریزم
که تاریک است صبح رستخیزم
تمام فصل من شد برگریزان
بده داد منِ از خود گریزان
الهی سینهای داریم پُر سوز
تبسم کن در این آیینه یک روز
تبسم کن، تبسم کن، الهی!
مرا در عطر خود گم کن، الهی!
من از کوه و درختی کم نبودم
شبی با من تکلم کن، الهی!
همه حیران، چون موساییم در طور
تجلی کن، شبی، یا نور، یا نور!
تجلی کن که ما گمکرده راهیم
ببخشامان که لبریز از گناهیم
الهی سربهزیران تو هستیم
اسیرانیم، اسیران تو هستیم
اسیرانی سراسر دلپریشیم
الهی، ما گرفتاران خویشیم
الهی اَلاَمان از نَفْس بد کیش
اسیر تو گریزان است از خویش
دلم سرگرمِ کارِ هیچکاری
امان از این پریشانروزگاری
نه گفتارم به کار آمد، نه رفتار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار
دلا برخیز، از این بیهوده برخیز
به چشمانم چراغ گریه آویز
از آن ترسم که در روز قیامت
نیاید دل بهکار سوختن نیز
الهی ما نیازیم و تو نازی
غم ما را تو تنها چارهسازی
الهی درد این دل را دوا کن
همین امشب مرا از من جدا کن
دعا کن یک سحر در خود برویم
بگویم آن چه را باید بگویم
دلم را شعلۀ آه سحر کن
مرا در یک دوبیتی مختصر کن
«الهی درد عشقم بیشتر کن
دل ریشم از این غم، ریشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم
به جانم صدهزاران نیشتر کن»...
خوشا آن دل که با روحش بِحِل کرد
بدا دنیا که ما را خون به دل کرد...
خوشا آنان که پیش از مرگ، مُردند
به راز عشق پی بردند و بردند...
به جوش آمد دوباره خون مردی
تو اما ای دلِ غافل، چه کردی؟
بخوان امشب به آهنگ جدایی
«کجایید ای شهیدان خدایی؟»...
به مدهوشان خاکیپوش عاشق
به سوز نوحۀ مردان «صادق»
«سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند»...
📝 #علیرضا_قزوه
🌐 shereheyat.ir/node/1421
✅ @ShereHeyat