eitaa logo
شعر و مرثیه
28 دنبال‌کننده
7 عکس
51 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب تولد زینب بلند شو مادر بیا بخاطرم امشب بلند شو مادر شب تولد زینب دعای مرگ نکن بیا و خانه مهیا برای مرگ نکن شب تولد زینب پس از دو ماه بخند ببین که خانه مان نیست روبراه بخند شب تولدِ من را بهانه کن مادر بیا و موی مرا باز شانه کن مادر شب تولد زینب به من کفن دادی به جای هدیه به من کهنه پیرهن دادی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آمده زینب شود زهرا شود کوثر شود بین فرزندان عصمت بهترین دختر شود دختر انسیه الحورا چه می دانی که چیست آمده مریم شود حوا شود هاجر شود آمده تا پله ای از هر چه مریم ، بیشتر آمده تا پله ای از فاطمه کمتر شود آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست مثل جدش می تواند صاحب منبر شود خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود آمده تا کوه ها مغرور تر گردن کشند سرو را قامت شود، در استقامت سر شود آمده در روشنای چشم های اهلبیت چشم را روشن کند یک جا چهل اختر شود بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست می تواند سال ها این گونه خوش محضر شود دختر است و در سجایا پا به پای مادر است می تواند پس خطاب سوره ی کوثر شود این چنین با آیه های نور بخش کوثرش می رود در کربلا تا شاهد وانحر شود فصلی از نیلی کبودی های مادر سهم اوست در مدینه یاس بوده شام نیلوفر شود اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند می تواند در رشادت صد علی اکبر شود دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش دست های حضرت عباس را خواهر شود روی تلّ زینبه ایستاده مثل کوه تا اگر لازم شود خواهر شود مادر شود نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت جلوه اش خواهی ببینی باش تا محشر شود زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش جای آن دارد که او فرمانده ی لشکر شود تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین مثل زینب یک نفر باید روایت گر شود مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود جای آن دارد تمام کهکشان های خدا بر زمین آید فدای دختر حیدر شود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب ببخش ما را به احترام زینب با بنده کن مدارا به احترام زینب با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم اما مران گدا را به احترام زینب با دست گیری خود شرمنده کردی عمری این عبد بی حیا را به احترام زینب بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی طعم خوش شفا را به احترام زینب با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم تکمیل کن عطا را به احترام زینب آیا شود ببینم هنگام جان سپردن ارباب با وفا را به احترام زینب بادیده های گریان من آمدم بگیرم امضایِ کربلا را به احترام زینب از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان با پا عزیز ما را به احترام زینب بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه به احترام زهرا به احترام زینب با نعل های تازه کمتر بهم بریزید آقای سر جدا را به احترام زینب جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان یک تکه بوریا را به احترام زینب @karimegharib
✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شعر حضرت زینب(س) هر کس که در این میکده نوکر شده باشد ننگ است که دلواپس محشر شده باشد بی ساغر و می مست شود در همه ی عمر با یار اگر عمر کسی سر شده باشد من معتقدم خوب تر از مرغ بهشت است هر کس که درین بام کبوتر شده باشد این چشم طمع داشتن ما فقرا هست زیر سر لطفی که مکرر شده باشد دنیا و قیامت گره ی کور ندارد هر مرد و زنی سائل این در شده باشد حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است روزی که علی صاحب دختر شده باشد جن و ملک و انس شد آواره زینب عالم همه پروانه ی گهواره ی زینب عشق حسنین و علی و فاطمه زینب هم مومنه هم عارفه هم عالمه زینب از روز ازل دشمن هر ضد ولایت تا روز ابد بانوی بی واهمه زینب هر جا برود ظلم فراری است از آنجا داده است به هر غائله ای خاتمه زینب مردند حسودان و ندیدند شکستش شد خلق حماسه هنر دائم زینب از منظر آنانکه رسیدند به جایی صاحب نفس آن است که شد خادم زینب در مذهب عشاق محال است بمیرد آن کس که شب و روز کند زمزمه زینب خوبان همگی شاعر و مداح حریمش کرده است قیامت نفس گرم سلیمش ای ماه شب حیدر و هم صحبت زهرا ای وارث صبر علی و عفت زهرا هم مریمی هم آسیه هم هاجر و حوا تو زینبی و معجزه حضرت زهرا جز فاطمه کس لایقه بر مادری ات نیست اثبات شده بار دگر عصمت زهرا شد دار و ندارت همگی خرج امامت حقا که تویی حاصل تربیت زهرا بیچاره شد از طاقت تو نسل امیه در روح بلند تو بود همت زهرا در مکتب تو یاد گرفته است محبت هر کس که مسلمان شده با زحمت زهرا هر کس شده شیدای حسین ، عاشق حیدر گشته است نمک گیر شما دختر و مادر فردوس کجا ، حال و هوای حرم تو دیوانه کننده است صفای حرم تو هم بوی نجف آید و هم بوی مدینه هم بوی حسین از همه جای حرم تو چیزی نشود کم ز مقام تو اگر که ما را بنویسند گدای حرم تو ای عمه سادات ! من از دست زمانه دلگیرم و محتاج هوای حرم تو باید که بسوزیم درین آتش حسرت ما که نشدیم از شهدای حرم تو ای وای ازین نفس ازین بی سر و پایی ای وای نمردیم برای حرم تو کن قسمتمان حال و هوای شهدا را لبریز کن از شوق شهادت دل ما را تو زینبی و شمع شبستان حسینی از عالم ذر بی سر و سامان حسینی زهرا سپر جان علی بود همیشه تو نایب زهرا ، سپر جان حسینی هر کس که حسینی است ، نمک گیر وفایت تو واسطه ی لطف فراوان حسینی در مدح تو این بس ز ازل تا ابد الدهر سر سلسله حلقه یاران حسینی لبخند زدی وقت ولادت به برادر شد بر همه اثبات که حیران حسینی از موقع میلاد سرت گرم حسین است هر لحظه تو دلواپس هجران حسینی ای کاش نمی دید دو چشمان تر تو شد نیزه نشین سایه ی بالای سر تو
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تـو لنگر سفینۀ نـوح ولایتـی ناخوانده درس، عالمه علم عالمی مکتب نـرفته، بـحر وسیع روایتی با چادرت بـه دایرۀ حشر، سایبان بـا معجرت بـه معرکۀ صبر، رایتی بودی ز خردسالی خود یاور حسین هم خواهر حسینی و هم مادر حسین فُلک نجات را به خدا ناخدا تویی بال و پر عروج به سوی خدا تویی هم سنگر امام شهیدان قدم قدم از ابتدا تو بودی و تا انتها تویی روز جهاد همره و همگام فاطمه هنگام خطبه هم نفس مرتضی تویی ماهِ دو مهرِ فاطمه و کوکب علی آیینۀ حسین و حسن، زینب علی اعجاز کرده خالق عالم به مدح تو بگشوده لب پیمبر اکرم به مدح تو با رمز کاف و ها که به قرآن نوشته است آغاز گشته سورۀ مریم به مدح تو بعد از چهارده صده با عشق و افتخار گوید سخن هماره مُحرم به مدح تو با آنکه در فراق و غم و رنج زیستی تاریخ کوچک است بگوید تو کیستی تـا روز حشر، خون خدا را پیمبری بازآ بخوان خطابه که شمشیر حیدری هم ذوالفقار خشم علی در خطابـه‌ای هم مصحفِ مـطهرِ زهـرای اطهری عیسی اگر نظر بـه تو و مادرش کند گویـد عزیز فاطمه بالله تـو برتـری عباس اگر چه هست گرامی برادرت حاشا که بی اجازه نشیند به محضرت بر عزم و غیرت تـو خدا گفت آفرین وقتی که خلق کرد تـو را، گفت آفرین وقتی به قتلگاه گشودی زبان بـه شکر زهرا گشود لب بـه دعا، گفت آفـرین تا شد ز خطبۀ تو نفس‌ها به سینه حبس بـر نیـزه سیدالشهدا گفت آفـرین نطقت بـه کوفه معجزۀ ذوالفقار کرد بر چون تو شیر دخت، علی افتخار کرد وحی خدا بـوَد سخن دلـربای تـو انداخت نقش، بوسه محمل به پای تو تاریخ شاهد است که تا صبح روز حشر خون حسین موج زنـد در صدای تـو هر جا بـه یاد کرب و بلا خیمه می زنند آن خیمه گوشه ایست ز صحن و سرای تو بعد از حسین، فاطمه را نـورعین تـو در چشم جان ما تو حسینی،حسین تو کو مرد تـا که مثل تـو سینه سپر کند از دین حق چو فاطمه دفع خطر کند هم شیر روز باشد و هم پارسای شب شب را همه به ذکر و عبادت سحر کند از کربلا بـه کوفه و از کوفه تا به شام بـا رأس غرقِ خون بـرادر سفر کند داغ حسین اگر جگرت را کباب کـرد داغ سه‌ساله جان تو را سوخت، آب کرد ای مانده کوه درد و غمت روی شانه‌ها از کعبِ نی بـه پیکر پـاکت نشانـه‌ها داغت شراره‌ای بـه همه آشیانه‌ها ذکر تـو و حسین تو قرآنِ خانه‌ها تنها ز تـازیـانه تن تـو نشد کبود بـر قلب ماست آن اثـر تازیانه‌ها ایمان و عشق وغیرت ودین را چو آب برد دشمن تو را بـه جانب بـزم شراب بـرد از بس که داغ مانـد روی داغ بـر دلت همچون خیام کرب و بلا سوخت حاصلت در بین خنده و کف و شادی به شام بود هجده سر بـریـده در اطراف محملت روزی بـه روی دامن پـر مهر فاطمه روزی دگر بـه گوشۀ ویـرانـه منزلت در خلوت تو اشک و دعا و انـابـه بود یک شب سر بریـده چراغ خرابـه بود بر غربت تو شمع شب تار گریه کرد در لاله زار آبـله‌ات خار گریـه کرد حتی سه ساله‌ای که به ویرانه دفن شد تا صبح بـا دو دیدۀ خونبار گریه کرد آن شب که روی دامن طفلش گرفت جا رأس بریده بهر تـو بسیار گریـه کرد مانند مادرت که غریبانـه دفن شد دردانه‌ات به گوشۀ ویرانه دفن شد اشک تو سیل چشم همه خلق عالم است بـا آه تـو همیشه جهان مـاه ماتم است وقتی تو در خرابه نهی روی خود به خاک در چشم شیعه، ماه صفر هم محرم است نبوَد عجب بسوزد اگر هست و بود را تا شعله‌های دل ثمر نخل "میثم" است چشمی بده که باز بگریم برای تو آتش بزن که آب شوم در عزای تو
متن شعرجدید ولادت حضرت زینب -(با ورودت.. خانه ی ساقی چه زیباتر شده) با ورودت.. خانه ی ساقی چه زیباتر شده چشم های پنجتن... انگار.. بیناتر شده کیستی.. ای بهترین آئینه دار معرفت؟ باطلوعت هر دلی شیدا و شیداتر شده نام زینب بی گمان زیبنده ات باشد عزیز ذکر والایت را بنازم.. باز والاتر شده.. خاتم پیغمبران در روز میلادت گریست با نگاهی بر رخت چشمان طاها.. تر شده سرگذشتت منقلب کرده یکا یک اهل بیت کار از باران گذشت و چشم دریاتر شده گریه کردی تا که آرامت کند تنها حسین درد عشق تو یقین دارم مداواتر شده ای بلندآوازه ی دنیا... تماما عزتی.. عزتی که در جهان ما.. معلاتر شده مثل مادر می شوی ام المصایب می شوی هر که می بیند تو را گوید..زهراتر شده می درخشد نام زیبایت میان سینه ها.. بردن اسمت برای ما گواراتر شده... نوکری کردن چه می ارزد در این دارالامان من به چشم خویش دیدم نوکر آقاتر شده @babollharam
هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی‌شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی‌شود فردا به قله‌های سعادت نمی‌رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی‌شود حبل‌المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود می‌افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی‌شود
35.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔻 «مکتب نفاق» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با گفته های مولوی اهل سنت 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بستر بدن بی رمقش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است گر چه در بستر بی حالی خود افتاده مقتل مادر ما بین در و دیوار است فضه یک روز به بابای غریبم می گفت: "به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است" سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخر کار، در آن غسل علی می فهمد به روی بازوی او هم اثر آزار است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔺«دوستان نادان» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با وحدت و پاسخگویی به شبهات . 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم  همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم  داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد  تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم  بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود  تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم  ثلث سادات میان در و دیوار افتاد  نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم  گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن  وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم  رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم  دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم  شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در  رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم  پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد  گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم  مادرش آمده گودال نچرخان بدنش  استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم  با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد  همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم... 
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها, قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی شود نیرو ز دست داده ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره, مقصر مغیره شد بس ضربه زد به بازوی من نیمه جان شدم
دل که می‌‎گیرد دوچشم تر به دادم می‎رسد در زمان فقر این گوهر به دادم می‎رسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست دست من خالی که باشدسربه دادم می‎رسد دست بردارید مردم از سر من چون که من  دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد از شب قدر تو جا ماندم که امروز آمدم گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد این کریمی را که من دارم گدایی می‏‎کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد حیف, آقای به این خوبی کنارم باشد و فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد من سراغ هرکسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه‎ها مادر به دادم می‎رسد فاطمه مِیلش که باشد وضع برمی‎گردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد اعتباری نیست برتقوای من, این لطف توست لحظه‎ی تشخیص خیروشر به دادم می‎رسد پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ ام فطرسم امروز, بال و پر به دادم می‎رسد حتم دارم قبل حتّى حضرت خیرالنساء دخترى دردانه در محشر به دادم مى رسد خواهری دلخسته پرسیدازخودش بالای تل این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد؟ می‎برند این‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند در سفر این وقت‎ها اکبر به دادم می‎رسد
نه همی سوزد دلم سوخته جان و تن من زآتش سینه گل انداخته پیراهن من گره ی کار مرا دست اجل باز کند هرچه تاخیر کند مرگ بود قاتل من بی صدا شمع صفت سوزم و تن آب کنم نشنود هیچ کسی ناله من شیون من مقصد خصم عیادت نبود از زهرا قاتلم آمده بر دیدن جان کندن من بیم دارم که من از ضعف تحمل نکنم  طفل من سر نگذارد به روی دامن من گرکه بر پای نخیزی به برت معضورم این قدر نیست به جان تو توان در تن من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سراغ هرکسی رفتم ، دلم را زد شکست غالبا این لحظه ها، مادر به دادم می رسد
اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم . گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم . عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم . در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم . تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم دامان او ز دست تمنا نمی دهم . سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم . گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی دهم . امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم . در سایه ی رضایم و همسایه ی رضا این سایه را به سایه ی طوبی نمی دهم . . .
هر کس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست ، کم خرید . قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید . اصلا دلیل خلقت ما نوکری اوست این شد که در دل همه ی ما حرم خرید . گفتیم روسیاهی ما را نمی خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید . قیمت گرفته بود دل رو سیاه ما وقتی حسین میوه گندیده هم خرید . یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فاطمه با این رقم خرید . در استکان ساده چرا چای می خوریم ؟ باید برای مجلس او جام جم خرید . خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید . . .
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری هرشب از شدت درد کمرت بیداری استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری جان من سعی نکن با کمر تا شده ات محض آرامش من بستر خود برداری سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری مونس خستگی حیدر خیبر شکنی تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری @marsieha
بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان در پشت در بد زد مرا نامرد ؛ سلمان تو شاهدی من هم کلام جبرئیلم زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی دادِ مرا مسمار ؛ درآورد ؛ سلمان خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!! وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد از پا درآورده مرا این درد سلمان @karimegharib
دلِ تو ، از دلِ آشوبِ من خبردارد مگر حبیبة من نیت سفردارد فلک ندیده علی رو به هیچکس بزند اگر که رو بزنم ؟ خواهشم اثردارد بجایِ من تو به تابوتِ خویش می خندی؟ مریضِ ما چه خیالی مگر به سر دارد چرا وضویِ خودت را جبیره می گیری؟ مگر برایِ تنت آب هم ضرر دارد دمِ تنور نرو فضه هست اسما هست برایِ سوخته این شعله ها خطر دارد حسین گفتنِ تو با تنور یعنی چه؟! مگر زخانة خولی شبی گذر دارد چه آمده سرِ تو فضه هم نمی گوید جوانِ خانه ، چرا دست بر کمر دارد زمانِ حمله به زهرایِ من نگفت کسی : که این صدف به درونِ خودش گوهر دارد پرت به چوبة در خورد ، محسنت افتاد خبر زسینة مجروح، میخِ در دارد تمامِ پیکرِ تو باغلاف زخمی شد نشانِ حداقل ضربِ چِل نفر دارد دوان دوان پیِ تو زینب آمده کوچه به حمله ها وگرفتاری ات نظر دارد به رویِ چادر تو جایِ پاست یعنی که همیشه یاریِ مظلوم درد سر دارد
ای محرم اسرار مادر؛ فضه خانم دراوج غم ؛غمخوارمادر؛فضه خانم جای خدیجه مادری کردی برایش گشتی در آتش یار مادر؛فضه خانم بین درودیوار دیدی که چگونه خورده گره در کار مادر؛فضه خانم ازپشت در بیرون کشیدی باچه زحمت هم مادر و هم بارمادر؛فضه خانم تنها تو دیدی گیسوی آتش گرفته پیشانی تب دار مادر ؛فضه خانم دیدی شیار انداخته در باشتابش برنیمی از رخسار مادر؛فضه خانم چادر گرفتی دور او تاکه نبیند زینب تن خونبار مادر؛فضه خانم تاچندهفته پاک میکردی به گریه خون در و دیوار مادر؛فضه خانم در کربلا هم دور زینب را گرفتند گودال شد تکرار مادر ؛فضه خانم @karimegharib
السلام علیک یا اباصالح المهدی حالا که بی پناه شدم یا ابن فاطمه محتاج یک نگاه شدم یا ابن فاطمه با دست خویش آبروی خویش برده ام بیچاره ی گناه شدم یا ابن فاطمه تا خواستم زمین بخورم با دعای تو هر بار رو به راه شدم یا ابن فاطمه پایان کار من شده اما نیامدی خیره به قبلگاه شدم یا ابن فاطمه ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم بینم چو قرص ماه شدم یا ابن فاطمه اما زمان زمان گریه به غم های مادرت در زمره ی سپاه شدم یا ابن فاطمه قدری غم غریبی مولاست در دلم سر در میان چاه شدم یا ابن فاطمه با که بگویم از غم مظلومی علی دلخون شبیه آه شدم یا ابن فاطمه مادر میان کوچه صدا زد حسن بیا محتاج تکیه گاه شدم یا ابن فاطمه با گریه بر حسین عزیز تو می شوم با آنکه رو سیاه شدم یا ابن فاطمه هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد راهی قتلگاه شدم یا ابن فاطمه ازلطف حاجت دل مارا روا کنید @karimegharib