eitaa logo
شعر و مرثیه
28 دنبال‌کننده
7 عکس
51 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
متن شعرجدید ولادت حضرت زینب -(با ورودت.. خانه ی ساقی چه زیباتر شده) با ورودت.. خانه ی ساقی چه زیباتر شده چشم های پنجتن... انگار.. بیناتر شده کیستی.. ای بهترین آئینه دار معرفت؟ باطلوعت هر دلی شیدا و شیداتر شده نام زینب بی گمان زیبنده ات باشد عزیز ذکر والایت را بنازم.. باز والاتر شده.. خاتم پیغمبران در روز میلادت گریست با نگاهی بر رخت چشمان طاها.. تر شده سرگذشتت منقلب کرده یکا یک اهل بیت کار از باران گذشت و چشم دریاتر شده گریه کردی تا که آرامت کند تنها حسین درد عشق تو یقین دارم مداواتر شده ای بلندآوازه ی دنیا... تماما عزتی.. عزتی که در جهان ما.. معلاتر شده مثل مادر می شوی ام المصایب می شوی هر که می بیند تو را گوید..زهراتر شده می درخشد نام زیبایت میان سینه ها.. بردن اسمت برای ما گواراتر شده... نوکری کردن چه می ارزد در این دارالامان من به چشم خویش دیدم نوکر آقاتر شده @babollharam
هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی‌شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی‌شود فردا به قله‌های سعادت نمی‌رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی‌شود حبل‌المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود می‌افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی‌شود
35.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔻 «مکتب نفاق» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با گفته های مولوی اهل سنت 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بستر بدن بی رمقش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است گر چه در بستر بی حالی خود افتاده مقتل مادر ما بین در و دیوار است فضه یک روز به بابای غریبم می گفت: "به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است" سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخر کار، در آن غسل علی می فهمد به روی بازوی او هم اثر آزار است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❁﷽❁ 🎥 🔺«دوستان نادان» . 💠 سخنرانی حجت الاسلام استاد میرزامحمدی ؛ در ارتباط با وحدت و پاسخگویی به شبهات . 🎙حجةالاسلام • 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم ✔ [ @huddath_al_hussain_ir ]
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم  همه ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم  داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد  تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم  بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود  تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم  ثلث سادات میان در و دیوار افتاد  نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم  گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن  وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم  رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم  دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم  شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در  رویِ آشفته یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم  پشتِ در سینه یِ سنگین شده هم ارثی شد  گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم  مادرش آمده گودال نچرخان بدنش  استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم  با ترک های لبش با نوک پا بازی کرد  همه ی صورت او با کف پا ریخت بهم... 
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها, قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی شود نیرو ز دست داده ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره, مقصر مغیره شد بس ضربه زد به بازوی من نیمه جان شدم
دل که می‌‎گیرد دوچشم تر به دادم می‎رسد در زمان فقر این گوهر به دادم می‎رسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست دست من خالی که باشدسربه دادم می‎رسد دست بردارید مردم از سر من چون که من  دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد از شب قدر تو جا ماندم که امروز آمدم گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد این کریمی را که من دارم گدایی می‏‎کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد حیف, آقای به این خوبی کنارم باشد و فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد من سراغ هرکسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه‎ها مادر به دادم می‎رسد فاطمه مِیلش که باشد وضع برمی‎گردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد اعتباری نیست برتقوای من, این لطف توست لحظه‎ی تشخیص خیروشر به دادم می‎رسد پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ ام فطرسم امروز, بال و پر به دادم می‎رسد حتم دارم قبل حتّى حضرت خیرالنساء دخترى دردانه در محشر به دادم مى رسد خواهری دلخسته پرسیدازخودش بالای تل این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد؟ می‎برند این‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند در سفر این وقت‎ها اکبر به دادم می‎رسد
نه همی سوزد دلم سوخته جان و تن من زآتش سینه گل انداخته پیراهن من گره ی کار مرا دست اجل باز کند هرچه تاخیر کند مرگ بود قاتل من بی صدا شمع صفت سوزم و تن آب کنم نشنود هیچ کسی ناله من شیون من مقصد خصم عیادت نبود از زهرا قاتلم آمده بر دیدن جان کندن من بیم دارم که من از ضعف تحمل نکنم  طفل من سر نگذارد به روی دامن من گرکه بر پای نخیزی به برت معضورم این قدر نیست به جان تو توان در تن من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من سراغ هرکسی رفتم ، دلم را زد شکست غالبا این لحظه ها، مادر به دادم می رسد
اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم . گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم . عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم . در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم . تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم دامان او ز دست تمنا نمی دهم . سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم . گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی دهم . امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم . در سایه ی رضایم و همسایه ی رضا این سایه را به سایه ی طوبی نمی دهم . . .
هر کس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیاد خریده ست ، کم خرید . قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضه ی خود در عدم خرید . اصلا دلیل خلقت ما نوکری اوست این شد که در دل همه ی ما حرم خرید . گفتیم روسیاهی ما را نمی خرد دیدیم از قضا همه را با کرم خرید . قیمت گرفته بود دل رو سیاه ما وقتی حسین میوه گندیده هم خرید . یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فاطمه با این رقم خرید . در استکان ساده چرا چای می خوریم ؟ باید برای مجلس او جام جم خرید . خواهیم دید روز قیامت که فاطمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید . . .
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری هرشب از شدت درد کمرت بیداری استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری جان من سعی نکن با کمر تا شده ات محض آرامش من بستر خود برداری سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری مونس خستگی حیدر خیبر شکنی تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری @marsieha
بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان در پشت در بد زد مرا نامرد ؛ سلمان تو شاهدی من هم کلام جبرئیلم زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی دادِ مرا مسمار ؛ درآورد ؛ سلمان خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!! وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد از پا درآورده مرا این درد سلمان @karimegharib
دلِ تو ، از دلِ آشوبِ من خبردارد مگر حبیبة من نیت سفردارد فلک ندیده علی رو به هیچکس بزند اگر که رو بزنم ؟ خواهشم اثردارد بجایِ من تو به تابوتِ خویش می خندی؟ مریضِ ما چه خیالی مگر به سر دارد چرا وضویِ خودت را جبیره می گیری؟ مگر برایِ تنت آب هم ضرر دارد دمِ تنور نرو فضه هست اسما هست برایِ سوخته این شعله ها خطر دارد حسین گفتنِ تو با تنور یعنی چه؟! مگر زخانة خولی شبی گذر دارد چه آمده سرِ تو فضه هم نمی گوید جوانِ خانه ، چرا دست بر کمر دارد زمانِ حمله به زهرایِ من نگفت کسی : که این صدف به درونِ خودش گوهر دارد پرت به چوبة در خورد ، محسنت افتاد خبر زسینة مجروح، میخِ در دارد تمامِ پیکرِ تو باغلاف زخمی شد نشانِ حداقل ضربِ چِل نفر دارد دوان دوان پیِ تو زینب آمده کوچه به حمله ها وگرفتاری ات نظر دارد به رویِ چادر تو جایِ پاست یعنی که همیشه یاریِ مظلوم درد سر دارد
ای محرم اسرار مادر؛ فضه خانم دراوج غم ؛غمخوارمادر؛فضه خانم جای خدیجه مادری کردی برایش گشتی در آتش یار مادر؛فضه خانم بین درودیوار دیدی که چگونه خورده گره در کار مادر؛فضه خانم ازپشت در بیرون کشیدی باچه زحمت هم مادر و هم بارمادر؛فضه خانم تنها تو دیدی گیسوی آتش گرفته پیشانی تب دار مادر ؛فضه خانم دیدی شیار انداخته در باشتابش برنیمی از رخسار مادر؛فضه خانم چادر گرفتی دور او تاکه نبیند زینب تن خونبار مادر؛فضه خانم تاچندهفته پاک میکردی به گریه خون در و دیوار مادر؛فضه خانم در کربلا هم دور زینب را گرفتند گودال شد تکرار مادر ؛فضه خانم @karimegharib
السلام علیک یا اباصالح المهدی حالا که بی پناه شدم یا ابن فاطمه محتاج یک نگاه شدم یا ابن فاطمه با دست خویش آبروی خویش برده ام بیچاره ی گناه شدم یا ابن فاطمه تا خواستم زمین بخورم با دعای تو هر بار رو به راه شدم یا ابن فاطمه پایان کار من شده اما نیامدی خیره به قبلگاه شدم یا ابن فاطمه ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم بینم چو قرص ماه شدم یا ابن فاطمه اما زمان زمان گریه به غم های مادرت در زمره ی سپاه شدم یا ابن فاطمه قدری غم غریبی مولاست در دلم سر در میان چاه شدم یا ابن فاطمه با که بگویم از غم مظلومی علی دلخون شبیه آه شدم یا ابن فاطمه مادر میان کوچه صدا زد حسن بیا محتاج تکیه گاه شدم یا ابن فاطمه با گریه بر حسین عزیز تو می شوم با آنکه رو سیاه شدم یا ابن فاطمه هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد راهی قتلگاه شدم یا ابن فاطمه ازلطف حاجت دل مارا روا کنید @karimegharib
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو  امروز زنده‌ام به هوایِ دعای تو  همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند  من بودم و همین دو سه تا بچه های تو  خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!  فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو  جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم  از بسکه خالی ست در این خانه جای تو  زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم  یک ختم باشکوه بگیرم برای تو  از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل  شِکوه نمی کنند به من از صدای تو  دیگر به تیغ فتنه‌ی کوفه نیاز نیست  خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو 
دیده‌هایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند ناگهان در چشم‌هایم اشک حرکت می کند اذن این گریه‌نمودن ها به دست فاطمه است چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند هرکه از داغش بگوید..،روضه‌لازم می شوم این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند عرشیان محو تماشای نمازش می شوند تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد وقت سجده کردن او باز حیرت می کند همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست... بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین پشت در می ایستد،از او عیادت می کند فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند تا سلامی وقتِ تلقین‌خواندنم بر او دهید روح این گریه‌کُنَش را غرق رحمت می کند روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است... او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است: کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش... هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است دارد از این روزهای او شکایت می کند آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند آه!بین شعله‌ها مسمار او را ول نکرد... هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
ما گدای فاطمه هستیم عزت را ببین فاطمه دار و ندار ماست ثروت را ببین تا ابد شکر خدا ، شکر خدا ، شکر خدا مادری چون مجتبی گشتیم، نعمت را ببین حضرت زهرا اجازه بر من آلوده داد تا زنم او را صدا مادر ، کرامت را ببین عالم و آدم تماما دست بوس مصطفاست مصطفی شد دست بوس او ، فضیلت را ببین وقت یا رب یا ربش ، ربش ندا می داد که آی جبرائیل، جبرائیل عبادت را ببین گفته بسم الله الرحمن الرحیم و یک تنه با چهل تن او در افتاده ، شجاعت را ببین راه داده قاتلش را به گل روی علی بر امیرالمومنین ، اوج ارادت را ببین کرد با دست شکسته ، لحظه های آخرش بر گنهکاران دعا ، بانوی امت را ببین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد…. به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 eitaa.com/jannatolmahdi