eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
. . به جرأت مى توان گفت كه بزرگ ترين سعادتى كه نصيب ابوطالب و همسر باوفايش فاطمه بنت اسد (س) گرديد، تولّد اميرالمؤمنين على (ع) بود. . . ماجراى تولّد على (ع)، آن يگانه مولود كعبه، به قدرى زيباست كه بيشتر منابع روايى و تاريخى آن را به شكل واحدى ذكر كرده اند. . . ميلاد اين يگانه مولود عالم هستى به همراه خود، واقعه شگرف شكافتن ديوار كعبه را به همراه داشت. . . اين شكاف در كنار دربى كه به باب المستجار معروف بود، ايجاد شد. . . اين قضيه بعد از واقعه حمله فيل سواران كه منجر به نابودى آنها شد، . مهم ترين واقعه اى بود كه عرب به چشم خود ديده بود. . يكى از كسانى كه اين قضيه را نقل كرده، ابن قعنب است كه از دوستان عباس بن عبدالمطلب بود. . . وى مى گويد: به همراه عباس و جمعى ديگر، در كنار خانه كعبه نشسته بوديم. . ناگاه زنى را ديديم كه با شدّت و اضطراب، نزديك باب المستجار شد. . . وى فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب بود كه در مقابل باب المستجار ايستاده و در حالى كه دست هاى خويش را به سمت كعبه دراز كرده بود، گفت: . . پروردگارا، من به تو و پيامبران و كتاب هاى ايشان و همچنين به كلمات جدّم ابراهيم خليل كه بانى اين خانه است، ايمان دارم . . پس به حقّ جدّم ابراهيم و به حقّ اين خانه اى كه بنا كرد و به حقّ كودكى كه در رحم خويش دارم، اين وضع حمل را بر من آسان گردان. . . ابن قعنب مى گويد: ناگاه همه ديدند كه ديوار كنار باب المستجار شكافته شد و فاطمه بنت اسد (س) به درون كعبه رفت و آن قسمت به طور شگفت انگيزى دوباره به هم وصل شده و فاطمه (س)، داخل كعبه قرار گرفت. . . اين خبر در مكه پيچيد و همگان به سمت كعبه آمده و با توجه به آگاهى اى كه از خاندان عبدالمطلب (ع) و ايمان طايفه حنفا- كه بر آيين حنيف و شريعت فطرى حضرت ابراهيم (ع) عمل مى كردند- داشتند و اينكه به بصيرت و صحّت عمل فاطمه بنت اسد (س) و همسرش ابوطالب (ع) ايمان داشتند . . در كنار كعبه، به انتظار نشستند. يكى از كسانى كه به اين جمع پيوست، حضرت محمد (ص) بود كه در آن هنگام، يعنى رجب سال سى‌ام عام الفيل، در سن سى سالگى به سر مى برد. . . بعدی @sheydayiiiii
مولا . . روز سيزدهم رجب فرا رسيد و فاطمه (س) در حالى كه نوزاد پاكى در آغوش داشت، از خانه خدا بيرون آمد و با بيرون آمدن خود، به نگرانى و انتظار ابوطالب (ع) و عدّه ديگرى كه منتظر بودند، پايان داد. . . وى رو به جمعيت كرد و فرمود: . خداوند متعال، مرا به نعمت بزرگى كه به زنان قبل از من عنايت نكرده بود، . انعام نمود و سه روز در خانه خويش، با طعام بهشتى از من پذيرايى كرد و اين نوزاد را نيز به من . عنايت كرد و به علم غامض خويش آگاه و به نام على كه برگرفته از صفت خاصّ اعلى است . . او را نام گذارى نمود. در آن هنگام، ابوطالب (ع) با فرزندانش طالب و جعفر جلو رفتند و در حالى كه حضرت محمد (ص) همراه ايشان بود، . على (ع) را در آغوش گرفتند. در اين ميان، ابوطالب (ع) از همسرش فاطمه بنت اسد تشكر كرد و پيامبر اسلام به چشمان زيباى على مى نگريست . و با زبان حال، خداوند را بر اين نعمت بزرگ، شاكر بود. ميلاد على (ع) با توجه به رؤياى صادقه اى كه مادرش مدتى قبل از ميلاد وى ديده بود، شادى و گرمى خاصّى به خانه ابوطالب (ع) آورده بود. . از همان آغاز طفوليت على (ع)، علقه ويژه اى بين وى با حضرت محمد (ص) ايجاد شد؛ به نحوى كه بيشتر اوقات، با ايشان بود و اين ارتباط، هر روز بيشتر و بيشتر مى شد. . غروب جانسوز ايام بيمارى فاطمه بنت اسد (س) آغاز شد . چند روز آخر عمرش، توسط نزديكانش به ويژه عروس بزرگوارش زهرا (س) پرستارى شد. . مادر، مونس زمان هاى تنهايى زهرا (س) و فرزند كوچكش حسن كه در آن موقع طفل يك ساله اى بود . مادر در بستر کنار علی و فاطمه جان داد دقايقى بعد، على (ع) به سمت مسجد رفت و پيامبر (ص) با ديدن چشمان گريان او و مطلع شدن از قضيه فرمود: . «فاطمه، مادر من هم بود كه در كودكى از من پرستارى و مراقبت نمود». . آن گاه دستور دادند كه جنازه فاطمه را، غسل دهند؛ سپس يكى از پيراهن هاى خود را به زنان دادند . و فرمودند كه فاطمه بنت اسد را با آن كفن نمايند . شخصاً بر او نماز گزارده وى خودش در قبر فاطمه بنت اسد (س) خوابيد و خود بر او تلقين خواند و در فرازى فرمود: «بگو پسرم على امام و راهنماى من، پس از پيامبر است» . آن گاه كه قبر را مى پوشاندند، دست به دعا برداشت و عرضه داشت: . «خدايا! بعد از مادرم [آمنه]، مادرم [فاطمه بنت اسد] را بيامرز» . @sheydayiiiii
. . پس هنگامی که خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و جایگاه برگزیده برگزیدگانش را انتخاب کرد در بین شما کینه و نفاق آشکار و جامه دین فرسوده گشت، . افراد گمراه خموش به نطق آمدند و فرومایگان پست به صحنه درآمده، . سرکردگان تبهکار نعره کشیدند و در میدانها جولان دادند. . . شیطان سرش را از گریبان برآورد و شما را به سوی خود فرا خواند و شما را اجابت کننده دعوت خود یافت که گول او را خورده‏اید. . . سپس در آزمایش خود، شما را بی‏وزن و ناچیز دید و چون تحریکتان کرد و به خشم آمدید و بر غیر شتر خود داغ زدید (شتر دیگران را به نام خودتان غصب کردید) و به آبشخور دیگری وارد شدید! بله . . . هنوز چیزی از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نیامده و بهبود نیافته بود، . بلکه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود که شما از ترس اینکه فتنه‏ ای به پا شود شتاب کردید ‌. و خلافت را ربودید. ‌. آگاه باشید که با این عمل در فتنه و آشوب سقوط کرده و جهنم را که بر کافران احاطه دارد برای خود برگزیدید. ‌ @sheydayiiiii
. و ثنا پروردگار . ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است . سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. . بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود . بر همه چیز دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و خود چیره است . . همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست . آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست. . اوست آفریننده ها و گستراننده زمین ها و آن ها . دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. . . هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. . به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند. . کریم و بردبار و شکیباست. . رحمت اش جهان شمول و عطایش منّت گذار. . در انتقام بی شتاب و در کیفر سزاواران ، صبور و شکیباست . بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. . پوشیده ها بر او و پنهان ها بر او روشن است . او راست فراگیری و چیرگی بر هر هستی. . نیروی آفریدگان از او و توانایی بر هر پدیده ویژه اوست. . او را همانندی نیست و هموست ایجادگر هر موجود در تاریکستان لاشیء . جاودانه و زنده و گستر . جز او خداوندی نباشد و اوست و حکیم. . دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها . بر پنهانی ها آگاه و بر کارها داناست. . کسی از دیدن به وصف او نرسد و بر چگونگی او از نهان و آشکار دست نیابد . مگر، او خود، راه نماید و بشناساند. . و گواهی می دهم که او «الله» است. . همو که تنزّهش(منزه بودن ) سراسر روزگاران را فراگیر و نورش ابدیت را شامل است . بی مشاور، فرمانش را اجرا . بی شریک تقدیرش را امضا . و بی یاور سامان دهی فرماید. . صورت آفرینش او را الگویی نبوده . و آفریدگان را بدون و رنج و چاره جویی . هستی بخشیده است . جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است . . @sheydayiiiii
. . پس اوست «الله» که معبودی به جز او نیست . همو که صُنعش استوار است و ساختمان آفرینشش زیبا. . دادگری است که ستم روا نمی دارد و کریمی که کارهابه او بازمی گردد . و گواهی می دهم که او «الله» است که آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانایی اش تسلیم و به هیبت و بزرگی اش فروتن اند . . پادشاه هستی ها و چرخاننده سپهرها و رام کننده آفتاب و ماه که هریک تا اَجَل معین جریان یابند. . او پردی شب را به روز و پردی روز را - که شتابان در پی شب است - به شب پیچد. . . اوست شکنندی هر ستمگر سرکش و نابودکنندی هر شیطان رانده شده. . نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانندی. . یکتا و بی نیاز، نه زاده و نه زاییده شده . او را همتایی نبوده، خداوند یگانه و پروردگار بزرگوار است. . بخواهد و به انجام رساند. اراده کند و حکم نماید. بداند و بشمارد. بمیراند و زنده کند. نیازمند و بی نیاز گرداند. بخنداند و بگریاند. نزدیک آورد و دور برد. . بازدارد و عطا کند. او راست پادشاهی و ستایش. به دست توانا اوست تمام نیکی. و هموست بر هر چیز توانا. . . شب را در روز و روز را در شب فرو برد. . معبودی جز او نیست . گران مایه و آمرزنده؛ . اجابت کنندی دعا و افزایندی عطا، بر شمارندی نفَس ها؛ پروردگار پری و انسان . . چیزی بر او مشکل ننماید، . فریاد فریادکنندگان او را آزرده نکند و اصرارِ اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد. . نیکوکاران را نگاهدار، رستگاران را یار، . مؤمنان را صاحب اختیار و جهانیان را پروردگار است؛ . . آن که در همه احوال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است . او را ستایش فراوان و سپاس جاودانه می گویم بر شادی و رنج و بر آسایش و سختی و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هایش ایمان داشته، . . فرمان او را گردن می گذارم و اطاعت می کنم؛ ‌. و به سوی خشنودی او می شتابم و به حکم او تسلیمم؛ . چرا که به فرمانبری او شائق و از کیفر او ترسانم. . زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتیش ترسان نباشد (زیرا او را ستمی نیست) . . @sheydayiiiii
. . ای مردمان! آخرین بار است که در این اجتماع به پا ایستاده ام . پس بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید؛ . چرا که خداوند عزّوجلّ صاحب اختیار و ولی و معبود شماست؛ . و پس از خداوند ولی شما، فرستاده و پیامبر اوست که اکنون در برابر شماست و با شما سخن می گوید. . و پس از من به فرمان پروردگار، علی ولی و صاحب اختیار و امام شماست. . آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علی خواهد بود. . این قانون تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید دوام دارد. . روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ ‌. . و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند. . خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام. . . ای مردمان! . او را برتر بدانید. . چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام . . او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که: . «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم...» . هان مردمان! . از علی رو برنتابید. . و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. . او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید. . او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. . در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد . او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. . و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود. . اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. . از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، . پذیرفت که جان خود را فدای من کند. . @sheydayiiiii
. دوست داشتم در زمان سفر میکردم . دوست داشتم مکان ها و زمان هایی رو تجربه میکردم . مثلا دوست داشتم حاجی حجه الوداع بودم خسته از طی راه طولانی و گرما قربانی کرده و دل بریده از هر انچه غیر او . . کاروانمان کنار برکه ای به دستور رسول الله توقف میکرد دوست داشتم نشسته باشم روی خاک های داغ حجاز و چشمام رو بدوزم به جهاز شترانی که روی هم سوارمیشدن تا منبر شوند . . دوست داشتم در دلم ولوله بود که قراره چه کلامی از این زبان مباارک خارج شود که این طور دستور توقف داده.... . . شاید در حافضه ی چشم هایم مردی هست پر صلابت لبخند به لب و مقتدر ایستاده بر جهاز شتران . . و دست در دست جوانی زیبا و آرام و فریاد میزند که . . هان مردمان من تمام انچه خدا گفت را بی کم‌ و کاست گفتم با شما.... . . شاید وقتی میگفت پس از من پشوایانی خواهند بود که شما را به سوی اتش میبرند.... . دست علی را که در دستش بود محکم تر میفشرد . شاید وقتی میگفت اگر میخواستم نام ان ها را به لب می اوردم . اما به خاطر خدا در کارشان کرامت کردم و لب فرو بستم.... . . چشم گردانده میان انبوه حاجیان و به دنبال دخترش گشته تا بار دیگر سیر نگاهش کند . . چشم هایم را که میبندم تصور لحن نگران مردی که دائماا میگوید . مردمان بعد از من گمراه نشوید مردمان از علی جدا نشید مردمان من حجت بر شما تمام کردم در تمام وجودم میپیچید.... . . لحن این مرد باید بغض داشته باشد از هر آنچه که میداند..... . . شاید وقتی در پایان میگفت که مردمان بدانید آخرین امام شما مهدی است که فاتح دژ هاست.... . . تمام قلب و وجودش غرق در ارامش و عشق میشد... . . به خیالم اگر پای اون منبر بودم ساعت ها اشک میریختم با لحن نگران مردی که از سر دلسوزی نگران عاقب این جماعت است و هی تکرار میکند هی تکرار میکند که مردمان از علی جدا نشوید اونقدر نگران که خدا پادر میانی میکند که خودت را هلاک نکن عزیز من.... . . کاش حاجی ان حج بودم کاش در حافظه چشمانم ثبت میشد بستن ان عمامه مشکی به سر . . همین جا بود که گفت جز علی را با نام نخوانید..... .