eitaa logo
شعر شیعه
6.7هزار دنبال‌کننده
438 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
المنت لله که من هستم گدای فاطمه شد خانه ی امّید من ، دولت سرای فاطمه شرمنده ام از این همه ،  لطف و عطای فاطمه اسباب زحمت بوده ام عمری برای فاطمه هستیم عمری پشت این ، باب نجات فاطمه ما کیشمان این است که ، باشیم مات فاطمه شکر خدا نان مرا ام ابیها می دهد او آبرو و عزتم در هر دو دنیا می دهد در دین ما با فاطمه هر چیز معنا می دهد من عاشق جنت شدم ، چون بوی زهرا می دهد از قبل میلادم شدم سایه نشین چادرش از من خریده آبرو ، حبل المتين چادرش مثل خدایت برتر از درک همه دنیا تویی آن که حکومت می کند بر عالم بالا تویی آنکه ز نورش دیدنی شد جنت الاعلا تویی حورا ترین انسان تویی ،انسان ترین حورا تویی ای خاکیان را فاطمه ، منصوره افلاکیان تو کیستی که مدح تو اصلا نچرخد در زبان آنکه ز خلق آدم و حوا خبر دارد تویی آن دختری که دست در خلق پدر دارد تویی آن کس که جا روی سر ِ خیر البشر دارد تویی آن آسمان که یازده ، قرص قمر دارد تویی آنکه حسینش عشق را داده است بال و پر تویی رحمت به شیر پاک تو ، شیر جمل پرور تویی آن زن که دارد قبه ای در آسمان هفتمین آن زن که دارد خادمی مانند جبریل امین آن زن که در عالم بُوَد صدیقه کبری ترین باید که باشد شوهرش ، تنها امیرالمومنین مولود کعبه خلق شد تا شوهر زهرا شود هیهات اگر این شیر زن ، سهم فراری ها شود تو هم ستاره گشته ای ، هم مهر و ماه مرتضی تا روز محشر یک تنه ، هستی سپاه مرتضی تکیه گه عالم علی ، تو تکیه‌گاه مرتضی بعد از خدا مثل نبی ، هستی پناه مرتضی در وصف حیدر بس بُوَد ، اینکه هوادارش تویی ماه شب تارش تویی ، گرمی بازارش تویی ای همدم ِ بی همدمی ، ای چاره درد ِ مگو دیدم من از تو معجزه،  منزل به منزل کو به کو من با تو تنها می رسم بر قله های آرزو ای ذکر تسبیحات تو ، بر هر نمازم آبرو سبحانَ سبحان مرا ، حب تو معنا می کند این قطره را الطاف تو ، راهی دریا می کند ای شیر بانوی علی ، ای قهرمان جاودان عمر کم تو آبرو ، برد از سقیفه در جهان از جان گذشتی فاطمه،  تا که نیاید دین به جان تو با مزار بی نشان ، دادی به ما حق را نشان تشییع سوت و کور تو ، فریاد زد حق با علیست ای مردم عالم فقط ، آقای این دنیا علیست #@shia_poem
باران شروع شد، همه جا را صدا گرفت پس کوچه های قلب محمد صفا گرفت نوری وزید در وسط کوچه های شهر عطری شبیه سیب بهشت خدا گرفت گل کرد روی فاطمه بر روی مصطفی جبریل روی دستِ قنوتش دعا گرفت آرامشی به وسعت دریای مادری دامان سبز مادر آئینه را گرفت هر مادری که ام ابیها نمی شود هر دختری که حضرت زهرا نمی شود باران آیه آیه ی کوثر شروع شد اعجاز ذکر ربک وانحر شروع شد از این «لما خلقتکما» می رسم به عشق خلقت به عشق حضرت مادر شروع شد قنبر رسید پشت در بیت فاطمه شاهانه نوکرانه ی قنبر شروع شد وقتی رسید قصه به تفسیر فاطمه آیات دهر و قدر، پس از سر شروع شد هر مادری که ام ابیها نمی شود هر دختری که حضرت زهرا نمی شود آمد بهشت ناب محمد لقب گرفت دار و ندار حضرت احمد لقب گرفت کوثر نزول کرد و به دنیای ما رسید یعنی همینکه فاطمه آمد لقب گرفت از ابتدا به برکت آیات کوثری دریای لطف و رحمت بی حد لقب گرفت شکر خدا که شهرت ما فاطمی شده هر کس ز عشق فاطمه دم زد، لقب گرفت هر مادری که ام ابیها نمی شود هر دختری که حضرت زهرا نمی شود آمد برای شیعه بهشت آرزو کند خود را برای دین خدا آبرو کند ام النبی است فاطمه، چندان عجیب نیست با جبرئیل مثل پدر گفتگو کند او کوثر است و آب وضویش بهشتی است باید ز جام ساقی کوثر وضو کند از مظهر کرامت و ایثار عجیب نیست هفتاد بار چادر خود را رفو کند هر مادری که ام ابیها نمی شود هر دختری که حضرت زهرا نمی شود آمد که عشق و شور و شعف را نشان دهد معنای شعر و شور و شرف را نشان دهد چادر به سر گرفته چنان گوهر وجود تا حکمت وجود صدف را نشان دهد شد مادر تمامی در راه مانده ها تا در مسیر عشق هدف را نشان دهد همپای زائران سفرهای اربعین آمد به شیعه راه نجف را نشان دهد هر دختری که حضرت زهرا نمی شود هر مادری که ام ابیها نمی شود ما تشنه ایم، تشنه ی یک جرعه کوثریم قنبر نه بلکه خاک قدم های قنبریم تا روز حشر نوکر این خانواده ایم حاجت به جز به محضر مادر نمی بریم تا زنده ایم خاک قدوم محمدیم با این حساب از همه ی عالمی سریم ما را چه کار با می و جام و شراب و حور فردای حشر مست تماشای حیدریم هر دختری که حضرت زهرا نمی شود هر مادری که ام ابیها نمی شود #@shia_poem
در شبی که جهان قرار نداشت ماه کعبه دوباره کامل شد شد همه تار و پود پیغمبر سوره کوثری که نازل شد پُر شده خانه از ملائک حق صف کشیدند در یسار و یمین دختر مصطفی خوش آمده ای علت خلق آسمان و زمین .. ای وجودت نیاز اهل دعا پشت این واژه ها تو پنهانی با تو کعبه شکوفه باران شد ای بهار جمادی الثانی... آن همه گریه بین خانه وحی آخرش دید بی نتیجه نبود هم تراز نبی ست مادر تو هر کسی لایق خدیجه نبود پس نرفته ست مصطفی بی شک از حِرا تا به عرش بیهوده .. پدرت قبل از این ولادت تو تا چهل روز معتکف بوده... با چنین رتبه ای ببین که خدا چقدر احترام کرده به تو فاطمه ،از زبان جبرائیل حضرت حق سلام کرده به تو می نویسم که در همه افلاک مثل زهرا نبوده  م‍ُمتحنی.. این قراریست با خدای خودت گاه گاهی به عرش سر بزنی .. مادر آب ...مادر دریا .. مادر ماه ...مادر خورشید .. مادر نور ...مادر باران روز میلاد تو خدا خندید... ای تویی که به قدر پنهانت پی نبردند آسمانی ها بوسه بر چادر نماز تو شد حسرت آخر الزمانی ها... @shia_poem
به نام نامی زهرا به نام مادرها سلام ما به امام تمام مادرها که فاطمه است همیشه امام مادرها به لطف فاطمه هستم غلام مادرها غلام خانه ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری اش انتخابمان کردند هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم گدای خانه ی او تا به آخرش باشیم اجازه داد به ما، حلقه ی درش باشیم به روی شانه ی خود دست رحمتی داریم غلام فاطمه ایم و چه عزتی داریم بهشت زیر قدم های مادرانه ی اوست بهشت گوشه ی دنجی ز آشیانه ی اوست بهشت زمزمه های شب و شبانه ی اوست بهشت گرمی نان و تنور خانه ی اوست قسم به گردش دستاس و گرمی نانش نشسته ایم سر سفره های احسانش تنور عالمیان گرم شد به برکت او شدند خلق، خلائق همه به علت او قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او به عرش و فرش می ارزد فقط دو رکعت او سلام ما به قیام و قعود و یا رب او سلام ما به قنوت و به سجده ی شب او ز نور خنده ی زهرا زمین منور شد ز عطر نان تنورش زمان معطر شد به لطف بردن نامش شراب، کوثر شد به یمن مقدم او حالمان که بهتر شد، خدا به برکت زهرا پناهمان بخشید به حب فاطمه، مولا گناهمان بخشید به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند برات اشک به غم های شاهمان دادند شدیم گریه کن، روضه ی حسین و حسن یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن ... @shia_poem
ایزد تو را که زهرۀ زهرا رقم زده‌ست با نور تو چراغ فلق‌ها رقم زده‌ست شأنت تو را همین نه چراغ دل رسول بل، چلچراغ محفل طاها رقم زده‌ست @shia_poem
دختری آمده تا زن به کمالش برسد تاکه زمزم به تماشای زُلالش برسد تا پیمبر به جوابش به جلالش برسد صلواتی که خدا داده به آلَش برسد تا ببینند همه کار فقط با زهراست @shia_poem
خدا بگو که ز مدحت مرا معاف کند مگس چگونه تواند که فتح قاف کند دوباره مثل تو زن خلق میشود؟ آری اگر رسول چهل سال اعتکاف کند @shia_poem
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک @shia_poem
آب مهریه اش، زمین قُرُقش پرده دارش سماء،ملک بنده‌اش دامنش، پرورش دهنده ی حُسن اِی به قربان پنج فرزندش! @shia_poem
هرگز نشنیدیم خدا را بُوَدی اُم ای اُم اُلوهیین، ای در تو خرد گُم @shia_poem
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت دیدم رسول اُمّ أبیهات خوانده ست گفتم کم ست دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینۀ علی گفتم عجب به‌جاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانۀ شما گفتم رواست بانوی محشر بخوانمت گفتم مفصل ست سخن، مجملش کنم جبریل گفت سورۀ کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ @shia_poem
رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد اندازه‌ی آفاق ورق روی هم آورد می‌خواست که جبریل کمی از تو نویسد جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد صدبار تراشید درختانِ جهان را صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد ما هیچ نبودیم..‌ ولی مادری‌ات بود در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد این جلوه‌ی پُر جذبه بر افلاک مبارک مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست پرسید مکرر و مکرر که علی کیست یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد... یعنی که تو را نیست مقدر  که علی کیست فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست هرکس که علی گفت از امداد علی گفت با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را عالم نشنید از لبِ احمد  لبِ مولا جز فاطمه‌جان ، فاطمه‌جان فاطمه‌جان را پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را تو آمده‌ای قبلِ خودت ، حق بده خاتون سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را هربار که جبریل برای تو غزل گفت می‌گفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است بوسیدن دستان شما واجب عینی است ای رشته‌ی خورشید نخی از ملکوتت ای جاذبه‌ی عمقِ جهان از جبروتت تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت افلاک شگفت است سرِ شاخه‌ی توتت تا که بچکد از سر انگشت  تو فیضی یک عمر نشسته است علی پای قنوتت هرجا که تو هستی همه‌اش باغ بهشت است سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت عشقی ازلی هست اگر هست حجابت پُر جلوه‌تر از پرده‌ی کعبه است حجابت تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم تا سروری گل به چمن را بنویسیم بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم تا دور شود زندگی از اینهمه آفات تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم تو آمده‌ای بر سر یک سفره نشینیم تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم بخشندگی‌ات را به تبارت برسانی تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم با خط تو باید بنویسیم که زن کیست این شأن ولی جای دگر  مطمئنن نیست سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا سوگند به گلخانه به ریحانه  به زهرا هرکس که نمک خورده‌ی زهرا و علی شد هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا این خاک پُر از یاس ، پُر از لاله‌ی سرخ است این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا ویرانه اگر هست فقط خانه‌ی خصم است مائیم همین همتِ مردانه به زهرا این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست مائیم همه مردم یک خانه به زهرا این خاک سراسر همه تسبیح حسین است سوگند که ایران همه بین‌الحرمین است @shia_poem
کاش ما را گدا حساب کنی فارغ از بند نان و آب کنی هیچ کس هیچ کس نخواهد دید سائل از خانه ات جواب کنی جای دوری نمی رود مادر نوکرت را پسر خطاب کنی آمدی زن مقام دیگر یافت آمدی باز انقلاب کنی آمدی جهل را به هم بزنی عاشقی را دوباره باب کنی آمدی عکسِ حیدرِ خود را در دلِ هر چه شیعه قاب کنی آمدی تا تمام عالم را خاکِ پایِ ابوتراب کنی صف به صف پشت خانه مسکین است سفره ی مادر است ،رنگین است فاطمه فاطمه ست روی لبم نام مادر چقدر شیرین است چه نیازی به اسم و رسم مرا نوکری بهترین عناوین است یک دعایش بسنده خواهد کرد محشر کل خلق تضمین است روز محشر سوارِ بر ناقه ست جلوه ی شوکت خدا این است آه ،وقتِ تشرفِ زهرا سرِ جبریل نیز پایین است در دل شعله ها به ما فهماند عشق حیدر اصول هر دین است خانه ی وحی سوخت در آتش این مرامِ کدام آیین است کوچه ها یا خرابه...فرقی نیست دست دشمن همیشه سنگین است @shia_poem
زمین زیارت او را که آرزو میکرد برای پاکیِ خود نیتِ وضو میکرد نسیم آمده بود و غبار راهش را کنارِ آینه با آه شستشو میکرد خدیجه بی کسی ‌اش را به اذنِ حضرت حق همیشه با گلِ نشکفته گفتگو میکرد شکوه و عزَّتِ عالم به دستِ فاطمه بود و کائنات از او کسب آبرو میکرد به غیرِ فاطمه کوثر نداشت این دنیا وگرنه حضرت پروردگار رو میکرد چه عاشقانه همیشه وجودِ پاکش را بهشت در دلِ افلاک جستجو میکرد خوشا به حالِ فقیری که نان از او میخواست خوشا به حالِ یتیمی که رو به او میکرد فدای لحظه ی نابی که با نخی از نور لباس کهنه ی خورشید را رفو میکرد دعای فاطمه پشت و پناه حیدر بود و اِن یکاد نثار پسرعمو میکرد @shia_poem
زمستان دوره اش سر شد ، بهار بی خزان آمد تمام علت خلق ِ کران تا بی کران آمد چه غوغایی شده بر پا ، که دنیا آمد امشب که  سراسیمه جنان بهر زیارت بر جنان آمد ؟! همان که چون شب قدر است قدرش تا ابد پنهان همان که چون خدا دارد نشان در بی نشان آمد نماید نوش جان قرآن ، سه جرعه آیه ی کوثر بگو بر ابتران نسل ِ رسول انس و جان آمد بزن بر طبل شادی شیعه ی اثنی عشر امشب دلیل محکم حق بودن ِ آیینمان آمد مبارک باشد عید سهله ای ها ، جمکرانی ها که امشب الگوی آقای ما صاحب زمان آمد خدا پر کرده از عطر گل یاسش دو دنیا را دهد جور دگر امشب جواب مادری ها را به عشق تو خدا بخشید بر فردوس، کوثر را نمی بیند دو عالم تا قیامت از تو بهتر را تو دنیا آمدی گویی ، فقط کفوت علی باشد نباید با کسی جز تو ، برابر کرد حیدر را برای شرح قدری از ، کتاب قدر تو مادر یقین دارم خدایت آفریده روز محشر را نگاهت نه ، خودت نه ، رشته ای از چادرت کافی است کند تا که مسلمان در شبی ، یک ایل ، کافر را مقام چادر تو نه ،مقام چادر فضه به مِن مِن بی شک اندازد زبان اهل منبر را کسی که خورده شیر پاک ، غیر از روز میلادت نداند روز مادر مطمئنا روز دیگر را سلام ای بهترین چاره ، سلام ای بهترین یاور چه بیچاره است آن کس که ، نمی گوید به تو مادر خوشا بر آنکه یار او ، شود زهرای مرضیه قرار او ، بهار او شود زهرای مرضیه کسی که چون خدیجه ، خرج دین دار و ندارش شد همه دار و ندار او شود زهرای مرضیه و تنها حکمت تنهایی مولای ما این است که تنها بی قرار او ، شود زهرای مرضیه یقین دارم که بر عهده ، بگیرد کل عالم را کسی که عهده دار او ، شود زهرای مرضیه خوشا بر آن شهید ِ مادری ِ بی پلاکی که همه ایل و تبار او ، شود زهرای مرضیه امید ِ زندگی بخشد جهان را جمعه تا جمعه جهانی که مدار او ، شود زهرای مرضیه جهان یک جمعه می بیند امید آخر ما را خدا رسوا نماید قاتلین مادر ما را علی گویان ِ عالم را ، شفاعت می کند زهرا علی گویان ، قیامت را ، قیامت می کند زهرا هزار و چهار صد سال است با این قبر پنهانش ز آن دو دارد اظهار برائت می کند زهرا الا ای شیعه بعد از هر ، نماز خویش لعنت کن همان ها را همان ها را که لعنت می کند زهرا اگر لب تر کند بانو ، علی محشر کند بر پا به سلطان ولایت هم ، ولایت می کند زهرا اگر عیسی سخن گفته است در گهواره ای مردم تکلم روزها قبل از ولادت می کند زهرا خدا هر وقت می نازد به خود گویند عرشی ها یقینا در زمین دارد عبادت می کند زهرا همانند خدایش بی همانند است این بانو نگو فخر زنان ، فخر خداوند است این بانو منم مدیون ِ چشمان ِ حسین و مجتبی مادر مسلمانم مسلمان ِ حسین و مجبی مادر صفایم کربلا گشت و ، مدینه مروه ام باشد منم یک عمر حیران ِ حسین و مجتبی مادر اگرچه دامن آلوده ، اگر چه روسیاه اما بُوَد دستم به دامان حسین و مجتبی مادر گهی یاد حرم گریم ، گهی یاد کفن گریم پریشانم پریشان حسین و مجتبی مادر دوشنبه در مدینه یا ، شب جمعه دم مقتل صدایم کن مرا جان حسین و مجتبی مادر به جان حضرت حیدر ، مرا هم در صف محشر بخوانم دیده گریان ِ حسین و مجتبی مادر زبان از شرح غم های دو آقازاده ات شد لال بمیرم از کدامین غم ، غم آن کوچه یا گودال ؟ @shia_poem
سلام سورهٔ کوثر؛ سلام ای مادر دلیلِ شوقِ پیمبر(ص)؛ سلام ای مادر تویی جوابِ تمام کنایه هایِ مدام به کوریِ بُتِ أبتر؛ سلام ای مادر مقام ِ أمّ أبیها به تو تعلّق یافت تویی هر آینه أطهر؛ سلام ای مادر نشسته حور و ملَک پایِ درس ِ چادرِ تو سلام حوریه پرور؛ سلام ای مادر شدی به إذنِ خدا همسرانه، همراهش تمام ِ هستیِ حیدر؛ سلام ای مادر گمان کنم بنویسد به خطّ ثُلث؛ حسین(ع) در آستانهٔ محشر: سلام ای مادر خبر رسانده خدا و بشارتش زیباست شفاعتِ همهٔ ما به عهدهٔ زهراست(س) عنایتَت همگانی، کرامتَت ازلی ست جواب سائلِ بیچاره تا همیشه "بلی" ست شبِ زفاف، لباسِ عروس می‌بخشی چنین زکات، فقط کارِ نوعروس ِ علی ست(ع) به روی مُهر نمازت نوشته این جمله؛ علی(ع) امام من است و برای شیعه "ولی" ست از آن زمان که نگاهت نشست بر جبرییل میانِ عرش، به دورش عجیب نورِ جلی ست سپرده هر که دلش را به دستِ مادری ات ضرر نکرده و گفته: چه دلنشین-عملی ست هدر نداده دلش را و میزند فریاد: به غیرِ فاطمه(س) عشقِ دیگری بدلی ست بعید نیست به ما رشته کوهِ زر برسد به گَردِ چادر تو دستمان اگر برسد تویی امیدِ زمانِ ممات؛ یازهرا(س) تویی جوازِ عبور از صراط؛ یازهرا(س) تویی دلیل هماهنگیِ همه افلاک تویی مدیرِ همه کائنات؛ یازهرا(س) بنایِ کعبه به نام علیست(ع)! چونکه تویی بنایِ مستحب و واجبات؛ یازهرا(س) امیرِ بی بدلِ مؤمنین فقط حیدر تویی عزیزِ دلِ مؤمنات؛ یازهرا(س) حدیثه، مرضیه، کوثر، فهیمه، مُمتَحَنِه تویی علیمهٔ عالی صفات؛ یازهرا(س) کمالِ شرحِ تو آیاتِ "لیلةُ القَدر" است قسم به سورهٔ "والذاریات" یازهرا(س) شده ست نذرِ تو یک عمر، عشق ِ خالصِ ما به درکِ تو نرسد گرچه عقلِ ناقصِ ما رسیده ای که زنان، صاحبِ حیا بشوند به شأن و منزلت خویش آشنا بشوند برای یاریِ فرزندِ تو قیام کنند شبیه "أمّ وهب" طالبِ بلا بشوند به شوقِ پرورش یار، در سپاهِ امام شوَند مادر و در اصل؛ ناخدا بشوند به زیر بیرقِ تو، بعدِ ذکرِ یازهرا(س) فدای بندگیِ شاهِ کربلا بشوند دچارِ بی طرفی، بی تفاوتی هرگز برایِ حضرتِ منجیِ گره گشا بشوند نشانی از پرِ پرواز میرسد قطعاً به دردِ ناب شهادت که مبتلا بشوند چه خوب میشود از قاسم ِ سلیمانی مرام یاد بگیرند و با وفا بشوند اگر که ندبه بخوانند و مهدوی باشند اگر که منتظرِ صبح ِ جمعه ها بشوند- ظهور میکند آخر امیرِ بی مانند به سیدالشهدایِ مقاومت سوگند! @shia_poem
به واژه‌ای نکشیده‌ست منّت از جوهر خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور کنون مُرکّب من جوهر است و جوهر نیست به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم دوباره پر شده از حرف‌های دردآور دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار دوباره قصۀ احزاب، باز هم خیبر دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی که می‌درید جگر از عموی پیغمبر عصای کینه برآورده باز ابوسفیان دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند عجوزه‌هایِ هوس، مُطربانِ خُنیاگر مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا به قصد مصلحت دینِ مصطفی، کافر چنان مکن که کسان را خیال بردارد که باز هم شده این خانه بی در و پیکر به این خیال که مِرصاد تیر آخر بود مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر زمان زمانۀ بی دردی است، می‌بینی که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر هزار دفعه جهان شاه‌راه ما را بست هزار مرتبه اما گشوده شد معبر خوشا به حال شکوه مدافعان حرم که سربلند می‌آیند یک به یک بی‌سر اگر چه فصل خزان است، سبزپوشانیم برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند تمام مردم ایران سپاه یک لشکر به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک که رستخیز به پا کرده در دل کشور نفس نفس همۀ عمر، مالک دل بود کسی که بود به هنگامه مالک اشتر بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر به باوری که در اعماق چشم اوست قسم هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر؟ چگونه است که خورشید ما زمین افتاد ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر؟ چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر چنین شود که کسی را به آسمان ببرند چنین شود که بگوید به فاطمه مادر قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر شکوهِ عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد چنان که همسر تو در رکوع، انگشتر نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند همین که قافیۀ این قصیده شد، حیدر میان آتشی از کینه، پایمردی تو نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر فقط نه پایۀ مسجد که عرش می‌لرزید از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر یهودیانِ مسلمان ندیده‌اند آری از این سیاهیِ چادر دلیل روشن‌تر کنون به تیرگی ابرها خبر برسد که زیر سایۀ آن چادر است این کشور رسیده است قصیده به بیتِ حُسن ختام امید فاطمه از راه می‌رسد آخر @shia_poem
بر کوثر و طوبای محمد صلوات بر ام ابیهای محمد صلوات یک دختر و این همه جلال نبوی بر فاطمه زهرای محمد صلوات @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت و زخمی شدن جمعی از هموطنان عزیزمان در شهر کرمان در پی حمله تروریستی را به خانواده‌­های این عزیزان و همه مردم ایران تسلیت عرض مینماییم
شبیه کربلا کردند از خون باز کرمان را منافقها به خون آذین نمودنداهل ایمان را هراسانند از نام تو و از زائرانت هم ببین حاجی ز پا افتادن سرو خرامان را به روز سالگرد آسمانی گشتنت اینجا به خونابه نشاندند این چنین چشمان یاران را خبرها حاکی از پرپر شدنها بود یا زهرا به میلادت ببین هنگامه سرخ شهیدان را @shia_poem
تقدیم به شهدای مظلوم کرمان دست شیطانی استکبار آن دست پلید زائران حاج قاسم را به خاک و خون کشید هر که پیمان بست با خون عاقبت خونین شود این بود معنای آن عاشَ سعید ماتَ سعید حاج قاسم خیز از جا زائرانت را ببین ای شهید از عشق تو گشتند ده ها تن شهید حاج قاسم جذبه عشقت چه با ما میکند روسفیدی هر که آمد سوی تو شد روسفید هاتفی فریاد می زد در کنار تربتت زائرانش را خرید آنکس که قاسم را خرید عشق در آن جمعیت شد منفجر خون شد به پا شیعه از گودال طعم این شهادت را چشید خون کند ما را مصمم تر به مقتل پا نهیم این چنین مکتب به عالم کس نه دید و نه شنید این یکی می گفت حاج قاسم به فریادم برس آن یکی فریاد زد برخیز حاج قاسم رسید این ترور دارد پیام واضحی ، دارم یقین می هراسد صهیونیست از زائرانت مثل بید @shia_poem