eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
423 عکس
161 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اول قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟! اینجا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ، که پر داشته باشد تیغ کرمِ تو، بِکُند کار خودش را هر چند گدای تو سپر داشته باشد در فضل تو امّید، برای چه نبندم؟ جایی که شب امّیدِ سحر داشته باشد چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن حیف است که گریان تو سر داشته باشد بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می گریم و امید که آن روز بیاید بنیادِ مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نَزَد روی هرچند که خَلْقِ تو گهر داشته باشد خورشیدِ قیامت چه کند سوختگان را در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست هر چند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سر منزل مقصود هیهات که این خانه دو در داشته باشد عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم گر چند نفر را به نظر  داشته باشد گفتی که بیایید، ولی خَلق نشستند درد است که شه سائل کر داشته باشد @shia_poem
هر گدایی که در این قافله حاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریزه خورِ سفره ی الطافِ توایم سایه ی لطفِ حسین از سَرِ ما کم نشود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمزِ مقبولیتِ توبه، فراهم نشود! جمع عشّاق شما محفل خوبان باشد خوب تر از تو کسی در همه عالم‌ نشود هرچه گشتیم در این جمع ندیدیم چرا؟ غافلی را که در این مدرسه آدم نشود! @shia_poem
ما زیر دین خامس آل عبائیم شکر خدا دیوانه کرببلاییم زیر علامت داد زهرا نان ما را در بهترین نقطه ازین عالم گداییم اصلا خبر از درد بی درمان نداریم تا گرم خدمت بین این دارالشفائیم آن قدر مست از نام شیرین حسینیم که بی نیاز از باده و میخانه هاییم در این دو قطره اشک شد دریای غم ، غرق دیوانه از این معجزات اشک هاییم هر بنده باشد با کسی ، ما با حسینیم دلداده ی پرچم ، سیاه یا حسینیم پر کرده بوی سیب ، امشب کوچه ها را دادند بر شیر خدا ، خون خدا را زرگر شناسد قدر زر را ، پس نداند جز فاطمه کس ، قدر مصباح الهدی را شش ماهه دنیا آمده چون بیش از این ها طاقت ندارد بی کسی مجتبی را این طفل از روز نخست آفرینش دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را این کیست که شد روضه خوان او خدا و با ماجرایش پاک کرده انبیا را نه شیعه ، نه زهرا ، نه حیدر ، نه پیمبر او را خدا هم دوست دارد جور دیگر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عوض اقبال فطرس تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید یک لحظه طی شد ، راه چندین سال فطرس آن حسرت و خانه به دوشی ها می ارزید خوش بود چون حوا و آدم ، فال فطرس دور سرت می گشت و می خوردند حسرت یک عرش در آن لحظه ها ، بر حال فطرس تو بال و پر دادی شکسته بال ها را داری فراوان دور خود ، امثال فطرس باز است بر عالم ، کرامت خانه تو خوش عاقبت شد ، هر که شد دیوانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن ملکی که تسخیر حسین است اصلا ندارد روز محشر گیر و داری هر کس در این عالم دلش گیر حسین است باید شود این گونه مصداق شجاعت وقتی علی مرتضی ، پیر حسین است سر داده و سر پیش ظالم خم نکرده اسلام مدیون دل شیر حسین است چشم زمین و آسمان جمعه به جمعه در انتظار آخرین تیر حسین است یک روز می گردد حسینی کل عالم گیرد تمام این زمین بوی محرم کردند غوغایی مسلمانان دینش پیچیده در عالم صدای اربعینش اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی جا داد دنیا را میان سرزمینش او کیست زرتشتی ، یهودی و مسیحی گشتند مثل شیعیان صحرا نشینش این گریه ها داده نتیجه ، دارد عالم دیوانه می گردد از اسم دلنشینش دنیا گلستان می شود وقتی شود پُر از سینه زن های قیامت آفرینش این عشق پاینده است تا روز قیامت از ماه هم دل برده ، مصباح هدایت او شهریار عالم و خوبان سپاهش با آبروهای دو دنیا در پناهش می خواست دست قاتلش را هم بگیرد آری رسیده بر همه خیر و صلاحش با دست خالی هیچ کس بیرون نیامد! چه سفره ای انداخت او در قتلگاهش خوردند نانش را ، نمکدان را شکستند شد هلهله تنها جواب آه آهش آه ای فرات بی وفا ، آتش بگیری از تشنگی شد دود، عالم در نگاهش گل بود ، تیر و سنگ و نیزه ، پرپرش کرد ای بشکند دست کسی که بی سرش کرد @shia_poem
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می آید تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه ، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان نا امید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که زیر علامت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین انبیا تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت 《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》 @shia_poem
بارانِ رحمتی و خورشیدِ نور و روشنی اَلمِنَّةُ لِلَّه که یک عمر است تو عشقِ منی @shia_poem
ما هرچه خورده ايم به پای تو خورده ايم پس از قضا به دست تو دادم حساب را @shia_poem
آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین @shia_poem
هر کس به ره حسین بشْتافته است آقایی عالمین را یافته است در خلق، حسین بن علی بی‌همتاست این تافته را خدا جدا بافته است @shia_poem
از فطرس ملک به همه پر شکسته ها حَیّ علی کرامت گهواره ی حسین @shia_poem
خورشید در آسمان زهرا آمد کشتی نجات سوی دریا آمد هر کس پیِ دنیای خودش هست ولی دنیای من امروز به دنیا آمد @shia_poem
خدا ز خلقت من یک هدف نشانم داد شوم گدای حسینش که دست پر باشم هزار شکر خدا را که آفریده شدم خدا کند به حسینش شبیه حر باشم @shia_poem