eitaa logo
شعر شیعه
8هزار دنبال‌کننده
736 عکس
257 ویدیو
27 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
موسی عصا زده است به دریا ، بلند شو صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو ایران ! غیور باش و فلسطین ! صبور باش طوفان شده است ، مسجدالاقصی  بلند شو تا قدس را ز پنجه ی صهیون درآوری مسجد ! فرو نریز و کلیسا ! بلند شو ای غزّه ! کوه باش که آتشفشان شوی گیرم که اوفتاده ای از پا ، بلند شو زانو نزن که سرو سراپا مقاوم است ای ریشه ی مقاومت از جا بلند شو لبنان ! غرور شیعه تویی ، یا علی بگو ای اقتدا نموده به زهرا ! بلند شو هل مِن معین کیست که ما را صدا زده است لشگر کشیده شمر ، عراقا ! بلند شو آب این طرف محاصره آن سوی کودکان فریاد می زنند که سقّا بلند شو ایران ! یمن ! عراق! مهیّای وصل باش فصل ظهور آمده ، دنیا ! بلند شو #@shia_poem
تقدیم به کودکان مظلوم غزه و همدردی با مردم فلسطین به یاد کودکان غزه باید، غزل‌ها را پریشان‌تر بخوانیم شکوه ردپای سرخ‌شان را، میان خون و خاکستر بخوانیم تمام شهر را آواره دیدیم، چه‌قدر آن‌جا تن صدپاره دیدیم همین تصویرها باعث شد امروز، شهیدان را گل پرپر بخوانیم بیا از پیکر در خون تپیده، بیا از نخل‌های سربریده بیا از دست، از انگشت، از چشم، بیا از پا، بیا از سر بخوانیم بیا از خاطرات دختری که، از اندوه غروب آخرى که از آشوب نگاه آن سری که، جدا گردیده از پیکر بخوانیم کمی از اشک‌های چشم مردم، کمی از روضه‌های پرتألم کمی از روضه‌های روز هفتم، کمی هم از علی‌اصغر بخوانیم پریشان فلسطینم همیشه، به اسرائیل بدبینم همیشه نمانده چاره‌ای جز این که هر شب، فقط از غربت مادر بخوانیم ##### کدامین چشم ناپاک است یارب، که دائم در پی این سرزمین است چه عصیانی‌ست در حال شکفتن، که شیطان پشت درها در کمین است نه اسم این غزل آتش‌فشان نیست، زمین که جای قتل کودکان نیست چنین با غنچه‌ها نامهربان نیست، گمانم این همین نظم نوین است عروسک‌ها اسیر آه هستند، چه‌قدر این عمرها کوتاه هستند! ولی صبر خدا اندازه دارد؛ ولی دست خدا در آستین است عروس غوطه‌ور در حجله‌ی خون، به خون غلتیده‌ای همراه مجنون نباش این روزها دربند مضمون، همیشه درد مضمون‌آفرین است.. @shia_poem
🍃🌺 به نیت آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل وای از، آن ساعتی که عصر غیبت شد شروع سال‌های سختِ بیتابی و غربت شد شروع ظلم همواره به هر جایِ زمین اُتراق کرد زخم بر مظلوم زد! صبرِ جهان را طاق کرد قلبِ تاریخِ زبان بسته کماکان شد حزین بیشتر آنجا که شد آغاز؛ غصبِ سرزمین آنکه دائم کارش انکارِ امام ِ غایب است نامش اسرائیل و فامیلش رژیم غاصب است آمد و از نقشهٔ ابلیس استقبال کرد قبله گاهِ اوّلِ اسلام را اِشغال کرد عشق را با قتلِ عام ِ مستمر؛ محکوم کرد عده ای را از سکونت در وطن محروم کرد با جنایت دم به دم انداخت در خون؛ قدس را با غضب آمد تصاحب کرد صهیون؛ قدس را هست فنّ و حرفهٔ دیرینه اش کودک کشی رو به موت است و پس از این هست حالش ناخوشی میزند آخر به جانش آتشی را شعله ور آن نمازِ خوانده در آوار و در خون غوطه ور ظلم؛ مستأصل شد و در امتداد سنگ ها در طلوعی دلنشین طوفان الاقصی شد به پا دید با چشمانِ خود آخر قیامی سخت را دید صهیونیست آری انتقامی سخت را چونکه حق هرگز نخواهد شد ضعیف و منزوی شد فلسطین؛ مرد میدان و هر آیینه قوی کارشان در اوجِ غم؛ صبر و توکل میشود تا شوند آزاد؛ هنگام توسل میشود در دلم آشوب...بر لب؛ آهِ سرد آورده است بغض ِ باران-زا گلویم را به درد آورده است باز قلبم راهیِ شهر مدینه میشود یادِ لحظاتِ جسارت غرقِ کینه میشود چشم هایم در خودش جا داده، داغ کوچه را اشک می ریزم دوباره اتفاق ِ کوچه را اتفاقِ جانگدازی که گریزِ روضه هاست بانیِ بی منّتِ بزم ِ عزیزِ روضه هاست آسمان، رنگش کبود و خاک، رنگش زرد شد نبض ِ کوچه ایستاد و دستِ مادر سرد شد آمد آنکه با قساوت عُلقه و پیوند داشت آنکه از غصب خلافت بر لبش لبخند داشت در لباس ِ ظلمت و در قالبِ یک راهزن راه را نامردِ پستی؛ بست بر أمّ الحسن(ع) عرش أعلی را گرفت و نُه فلک را غصب کرد ناجوانمردانه با سیلی فدک را غصب کرد خورد بر دیوار مادر! قسمتش شد حالِ زار ضجه زد در هر قدم بر چادرش گرد و غبار سمتِ خانه داشت برمیگشت با چشمانِ تار روزگار ای روزگار ای روزگار ای روزگار خاطراتِ تلخ...حسرت... کاشکی میشد سپر... غربتِ مادر؛ نخواهد رفت از یادِ پسر پیر شد! دنیا برایش ذره ای ارزش نداشت مجتبی(ع) از داغِ مادر یک شب آرامش نداشت هیچ داغی اینچنین سنگین و بی اندازه نیست غصب تکراریست! هرگز اتفاقی تازه نیست! #@shia_poem
گرچه آرامیم ، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم ، سوسو لازم است خِیل قالو ربُّنَااللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن دارد و گیرم از ما بشکند هربار پهلو ، لازم است شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم ، جارو لازم است * قبله ی این رود از اول رو به دریا بود و هست قدس از ما قدس از ما قدس از ما بود و هست ما به سوی خانه ی خود می رویم این روزها ما پر از شوریم و با سر می دویم این روزها روز و شب آماده تر ، هر روز محکم می شویم یک به یک داریم  تهرانی مقدم می شویم نقشه هاتان یک به یک دارند کوچک می شوند سنگهای ما ولی دارند موشک می شوند در کنار یکدگر ماندیم و  چون آهن شدیم ای شب صهیون ! ببین ما احمدی روشن شدیم از خروش غیرت مردان ایرانی بترس قاتل سردار ! از خون سلیمانی بترس چشم وا کن ای سپاه فیل ابابیل آمده جان پناه اصلا نمی  یابی که سجیل آمده چشم وا کن تا ببینی لشکر این راه را بیخ گوش خود ببین شمشیر حزب الله را از یمن تا شام شمشیر شهادت صیقلی است گوش صد لشگر پی فرمانده اش سیدعلی است ماجراجویی نکن جایت بمان ، آگاه باش روز و شب لرزان ز یک فرمان نصرالله باش غیرت لبنان به جوش آمد اگر ، بیچاره ای سرزمین دیگر نمی ماند تو را ، آواره ای هرگز از ایران و لبنان سر نخواهی شد ، بترس تو حریف غزه هم دیگر نخواهی شد ، بترس جای خود بنشین که دنیا را به آتش می کشیم جای خود بنشین که حیفا را به آتش می کشیم از تلاویو شما ویرانه‌می سازیم ما باز در بیت المقدس خانه می سازیم ما دیدن قدس از بلندی های جولان ، دیدنی است اشک شادی گر چکد از چشم لبنان ، دیدنی است می شود این روزها در شوری بازارتان بند پوتین سلیمانی طناب دارتان پای پیمانی که می بندیم ما آماده ایم یک به یک قاسم سلیمانی و فخری زاده ایم پهنه ی دنیای ما را عرصه ی قابیل نیست در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست نعره ی جاءالحقیم این دشت غرشگاه ماست راه ما سرخ است آری پس شهادت راه ماست * گیرم از ما ناقه پی کردی ، فسویها که هست صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی ماند ؟ خدا با ما که هست در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند ، گفتم پا که هست لیله الاسرای ما معراج می خواهد ، چه غم هیبت صهیون شکست  و مسجدالاقصی که هست یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور غم ندارم ، کان امر الله مفعولا که هست #@shia_poem
روزهای غم فزا رد می شود هر طلسمی با دعا رد می شود بی جهت هیئت نمی آیم سحر یار از این دولت سرا رد می شود من بقربان کسی که ناشناس از کنار بینوا رد می شود فضل او دائم به سائل می رسد دائم از کویش گدا رد می شود گاهی آقا در نجف یا سامراست گاهی از صحن رضا رد می شود از میان صد هزاران رود نیل بی عصا موسای ما رد می شود بند پوتین وصالت را ببند سختی این جنگ ها رد می شود او طبیب زخم های غزّه است حال عالم خوب دارد می شود عهد نشکن ای فلسطین! "فَاستَقِم" آتش این اژدها رد می شود "عُسر" ما "یُسر" است و "فتح" ما "قریب" از سر دنیا بلا رد می شود بر سر حرف شهید آوینی ام راه قدس از کربلا رد می شود پشت هم از روی دست مادران طفلِ رفته در "کُما" رد می شود **** ای رباب از گوش تا گوش علی تیر تیزی بی هوا رد می شود زجر دارد می کِشد مقتل نویس! می نویسد از قفا ... رد می شود خیمه ها را یک به یک آتش زدند زینب از آن لابلا رد می شود معجرش رفته خجالت می کشد آشنا، نا آشنا رد می شود از کنارش جای عباس و حسین شمر بی شرم و حیا رد می شود @shia_poem
ای قدس تنت زخمی شلاق یهود است عمریست سراپای تو در آتش و دود است شمشیر بلا یکسره در حال فرود است از ما به تو پیوسته سلام است درود است صهیون پس از این زار و زبون است فلسطین کابین عروسان تو خون است فلسطین. ای کودک آواره‌ی غزه کفنت کو؟ در بزم عزاداری گل سینه زنت کو؟ سرچشمه آتش شده بستان چمنت کو؟ آوای خوش قمری شیرین دهنت کو؟ بتخانه نمرود هراسان خلیل است پیروزی تو وعده ای از رب جلیل است از سمت خدا خیل ابابیل می آید موسی و عصا از طرف نیل می آید بر فرق سر ابرهه سجیل می آید هنگام ظفر بر گله فیل می آید خالی شود از کل جهان شاکله‌ی دیو تا پاک شود از همه جا نام تل‌آویو طوفان شده در گستره‌ی مسجد الاقصی این داغ رسیده ست به سرتا سر دنیا دارد سند نصرتتان می شود امضا خورشید پدیدار شده از دل دریا از همهمه ی لشکر کفار نترسید بی وقفه بجنگید و ز پیکار نترسید. با لطف خداوند ظفر می رسد از راه در بحبوحه‌ی شام سحر می رسد از راه در ظلمت این شهر قمر می رسد از راه شمشیر عدالت به کمر می رسد از راه سید علی خامنه ای رهبر آگاه فرمود که نابود شود دشمن الله @shia_poem
شب چنان چیره گشته بر عالم که فراموش گشته روز خوش ننگ بر بچه های حرمله و مرگ بر این رژیم کودک کش آخرین روزهای صهیون است دلمان گرم ِ قول مردانه روزشان را سیاه گرداند این شفاخانه ی عزاخانه فتنه ها داده باز هم تغییر جای مظلوم و جای ظالم را گریه کن گریه گریه ای دنیا جای خالی حاج قاسم را وای بر این سکوت حوصله بَر چیست فرق خواص با بقیه پسر فاطمه دلش خون از علمای همیشه در تقیه کاشکی مدعی دینداری نکند سجده در عمل بُت را کاش می کرد روضه خوان بیدار هیئتی های بی تفاوت را ظلم محکوم بر فنا باشد دیر یا زود می شوند ذلیل شده رویای هر جوانمردی یک جهان ِ بدون اسرائیل #@shia_poem
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی‌شود که خبر را شنید و ساکت ماند: به گوش زخم برادر، برادر اشهد خواند سکوت کردن یعنی شریک ظلم شدن چگونه می‌شود اخبار را به ناله نخواند زبان قوم ستمدیده باش ای شاعر کنون که ظلم و ستم را جهان به اوج رساند غزل غزل همه دردم، چگونه از دل خویش به سعی واژه توانم غبار غصه تکاند خدا خراب کند کاخ تیره طایفه اش کسی که غزه ما را به خاک تیره نشاند @shia_poem
به پرواز پرستوهای «سُبحانَ الَّذی اَسری» به آواز قناری‌های سرخ مسجدالاقصی.. به بغض گریۀ گهوارۀ بی‌طفل و بی‌مادر به آن طفلی که مدفون است روی سینۀ بابا به بسم الله پروانه، کنار شعلۀ آخر به پرپرهای شمع سوخته در آخرین نجوا به گل‌های کفن‌پوش بنفشه در ردیف هم به لالایی بمب فسفری خواب اقاقی‌ها به متن برگ برگ آیۀ وَالتّین والزیتون به نَص سورۀ والطور و نور سینۀ سینا که قطره قطره خون بی‌گناهان نیل خواهد شد و فرعون زمانه غرق خواهد شد در این دریا @shia_poem
وقتی که نبرد نا برابر باشد ننگ است که بر پیکر ما سر باشد ما فاتح قلعه‌ایم ای اسرائیل هرچند دوباره جنگ خیبر باشد
ایران در این میدان جگر دارد برایت این سرکشی ها دردسر دارد برایت خون ابو مهدی و خون حاج قاسم بیش از اتم هامان خطر دارد برایت هرگز نگو در سینه ها آهی نمانده... وقتِ بزن در روست، خونخواهی نمانده... در کاخ شیطانید یا بین تل آویو؟ تا انتقام سخت ما راهی نمانده دارم کفن برتن! نه دشداشه، بترسید از پادگان های پر از لاشه بترسید از انتقام سخت مان آنجا که خوابید... از دست ها که مانده بر ماشه بترسید
خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم به انگشت اشارت مانده است این روزها چشمم چه کرد این داغ که این گریه‌ها خامم نخواهد کرد که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم میان آن خبرها جاءَ نصرالله می‌گفتیم به روی سینۀ ما نقشی از اندوه را کندند به صدها بمب در یک روز، از جا کوه را کندند.. کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود کسی که آفتاب از سایهٔ او بی‌خبر بوده‌ست چهل سال است هر روزش مهیای سفر بوده‌ست کسی که از همان اول چنین بوده‌ست اقبالش که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود قسم بر قدس که چشمان او طوفان‌الاقصی بود رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش.. به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفته‌ست نباشد باورم از بین ما سیدحسن رفته‌ست ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت ببین یک‌رنگی ما را که با آن یار لبنانی گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی اگرچه رهروان رفتند، اما راه می‌ماند قسم بر وعدۀ قرآن که نصرالله می‌ماند شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید خود سیدحسن گفته‌ست با سیدعلی باشید خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد بنفسی انت یابن فاطمه، یا سیدالقائد شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی‌مرز است دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم شب حمله ز سوی وحی، امر لا تَخَف داریم.. به اذن‌الله شد دیباچۀ نظم جدید آن شب صدای ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ می‌رسید آن شب ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم.. اگر دنیا هم آید پشتتان، ما پنج تن داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست به سوی مسجدالاقصی از اینجا راه می‌خواهیم خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم چگونه از غم پیراهن او دست بردارم... @shia_poem