#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
چه میکِشد آن پرنده ای که، در آسمانت رها نباشد
در این حرم آشیان نگیرد، به گِرد صحن شما نگردد
رفیق کهنه شرابمان کن، بساز و دائم خرابمان کن
دعا کن و مستحابمان کن، که بی تو حاجت، روا نگردد
نباشد عشقت اگر که در دل، چگونه سالِک رسد به منزل
چگونه کشتی رسد به ساحل، اگر علی ناخدا نگردد
شب آمد و منجلی شدی تو، سکوت کردی، جلی شدی تو
شکوه نادعلی شدی تو، دلم اسیرت، چرا نگردد
خموش گردد دم مسیحا، عصا می افتد ز دست موسی
نمی رهد نوح از آن بلایا، اگر اسیر شما نگردد
چرا که در دل بدون نورت، بدون عشقت، بدون یادت
ضیا نباشد، صفا نباشد، دل آشنا با دعا نگردد
نجف مدینه، نجف خراسان، نجف قم است و نجف گلستان
ز دیدگاه حرم شناسان، نجف چرا کربلا نگردد؟
در این میانه، چه عاشقانه، طواف کردم به دور خانه
قبول حجّ کسی نگردد، که دور ایوان طلا نگردد
علی امیر و علی موحد، علی دلیر و علی مجاهد
چگونه ممکن شود به مسجد،دری از این خانه وا نگردد؟
علیست شمسِ هماره روشن، در آستانِ به جنگ رفتن
به جان مولا قسم که دشمن، حریف نون لنا نگردد
حریف حیدر نبوده مردی،نموده طوفان به هر نبردی
عقیده دارم که هیچ دردی، بدون نامش دوا نگردد
چه خانهای و چه خانواری،چه جایگاهی، چه اعتباری
محیط رشد چنین تباری، چگونه دارالشفا نگردد؟
چگونه مالک از او نگوید؟ قدوم بوذر رهش نپوید
نگاه سلمان علی نجوید، چگونه میثم فدا نگردد؟
الهی از غم جهان بسوزد، زمین بخشکد، قمر بمیرد
ستاره از آسمان بیفتد، اگر علی مقتدا نگردد
غمش چنان مبتلا کند که، مرا اسیر بلا کند که
به خود بگویم خدا کند که، خدا نکرده خدا نگردد
فدای یک جلوه از جمالش، پر است شعر من از خیالش
خدا کند لحظهی وصالش، که بند بندم جدا نگردد
نبیست اول، زکیّه دوم، علیست سوم، حسن چهارم
حسین پنجم، به غیر از اینها کسی شریکِ کسا نگردد
به پای عشقش نشستهام من، سفالیام دل شکسته ام من
اگر چه وصف جناب دریا، میان این کوزه جا نگردد
جنون گرفتم در این هیاهو، به حقّ یا حیّ به حق یا هو
الهی از ریشه دشمن او، چنان بیفتد که پا نگردد
قَسیم نار و قَسیم جنت، زلال سرچشمهی ولایت
امام عشق و امام رحمت، کسی به جز مرتضا نگردد
ابوتراب این کتاب ناطق، ابوتراب این امیر عاشق
به سرزمین دل خلایق، چگونه فرمانروا نگردد؟
منی که عشقی جز او ندارم، به غیر از این آرزو ندارم
برای یک لحظه دستهایم، ز دست مولا جدا نگردد
کسی که با او سفر نکرده، به کهکشانش گذر نکرده
برای وصلش خطر نکرده، به عشق او مبتلا نگردد
اگر مرام علی نباشد، شکوه نام علی نباشد
شهیدی از کربلا نیاید، سری جدا از قفا نگردد
زمان تدفین یاس شب بو، چه ها گذشته به حضرت او
که تا زمان ظهور مهدی، حقیقتش برملا نگردد
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
«این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش، گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بیسر و سامان گذشته بود
اما هنوز آتشِ در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
میدید آیه آیه آن، زیر دست و پا ست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست بر نداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
زینب هزار بار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشته اند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#غزل
چگونه داغ ها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟کی؟میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روز هایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگر سوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش ،چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس"را دیده
ولی با خطبه هایش می کند "شق القمر "زینب
طنین خطبه هایش در دل افلاک می پیچد
و کاخ ظالمان را می کند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازه ی صد ها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر ،از کربلا تا شام
نبوده لحظه ای از حال طفلان بی خبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمه های شعله ور زینب
اگر در علقمه،گودال،در دروازه ی ساعات
گرفته دست ها را مثل مادر بر کمر زینب
سر خود را به محمل ها نکوبیده ست،می دانم
چه دیده چشم هایش غیر زیبایی مگر زینب؟
رباب و ام کلثوم و رقیه،حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب
زمانی که حسین آرام می زد دست و پا در خون
کبوتر وار در گودال می زد بال و پر زینب
شکسته تیر ها و نیزه ها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای ناله ی مادر می آمد از دل گودال
شبیه ناله هایی که شنید از پشت در زینب
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#مدح
#مربع_ترکیب
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه
ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ...
بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه
ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه
عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین
نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ...
وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی
ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی
ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی
صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ...
ای که هردم میچکد از هردمت جوشن کبیر
دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر
لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده
از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده
یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده...
یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده
شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای
بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای
لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد
یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد...
جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد
تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد
نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است
با رشادت های تو دین خدا پاینده است
رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف
در شب موی محمد می نمودی اعتکاف
یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف
سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف
کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود
دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود...
غرق بودی در شکوه قل هوالله احد
مست بودی دائم از صهبای الله الصمد
معنی نورٌ عَلی نورید با بنت اسد
از ازل نور علی با توست تا شام ابد
پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد
تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد
ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد
تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد
بیگمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است
هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
تو سلیمانی و سلطان جهان ، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما
ذره ای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
در به در دنبال خورشیدیم بی نوریم ما
کلهم نورید نور واحد و این نور را
در دل رنگین کمان دیدیم ، منشوریم ما
البلاء للولاء پس دل به دریا میزنیم
هرگز از طوفان نمی ترسیم ، پر شوریم ما
با ولایت زندهی جاوید و بی عشق علی
مردگانی تا قیامت در دل گوریم ما
بی علی مانند کاهی بر زمین افتاده ایم
با علی محکم تر از کوهیم ، مغروریم ما
در هجوم بی کسی هر شب به ما سر میزند
با غمش هم دلخوشی داریم ، مسروریم ما
خاک پای آن شهنشاه بدون تاج و تخت
منزجر از سلطنت های زر و زوریم ما
تا نفس داریم گلبانگ هو الحق می زنیم
در طریق عاشقی بر عکس منصوریم ما
هیچ راهی جز جنون در محضرش پیدا نشد
پس اگر دیوانه و مستیم ، معذوریم ما
با دم لبیک یا حیدر قیامت می کنیم
نسخهی مستانه ای از نفخه ی صوریم ما
از لبان ما فقط ناد علی را بشنوید
تا ابد مانوس با اذکار مذکوریم ما
با خیال آستانش عشق بازی میکنیم
در حقیقت از نجف بازان مشهوریم ما
دانه های اشکمان تسبیح ذکر مرتضی است
بر ضریحش جای مان عالی است ، انگوریم ما
معنی دوزخ چه می باشد, بهشت بی علی
بی خیال جنت و بیگانه با حوریم ما
هرکه دنبال ثواب اینجا بیاید باخته است
در پی پاداش اگر باشیم مزدوریم ما
حیدری و فاطمی هستیم و بر روی زمین
وارثان چشمهی نور علی نوریم ما
نفس را مالک شدند و مالک اشتر شدند
چشمه ی ایمان یاران سلحشوریم ما
بند بند ما اسیر نفس سرکش مانده است
ماهیان خسته ی افتاده در توریم ما
چوب خط توبه هامان پر شده این روز ها
در کتاب زندگی لبریز هاشوریم ما
چون کلاغانیم و در بین کبوتر های صحن
وصله های ناهماهنگیم، ناجوریم ما
بهترین جای مناجات است ایوان طلا
بی نجف تصویری از موسای بی طوریم ما
در گلستان حرم با طعم احلی من عسل
هر گلی را زیر و رو کردیم زنبوریم ما
نسل در نسل از مسافر های راه اربعین
سلسله در سلسله خاک نشابوریم ما
از شروط بندگی در بند حیدر بودن است
پس در این حصن حصین پیوسته محصوریم ما
یک علی در خاک ایران سه علی هم در عراق
هر کجا باشیم با این نام محشوریم ما
در نجف ، دلشوره میگیریم بین کوچه ها
مثل اینکه راهی بازار سرشوریم ما
عشق او دار و ندار ماست تا شام ابد
از دل و جان طالب این گنج مستوریم ما
تا هلال ماتمش بغض هلالی را شکست
بی قرار گردنی در زیر ساطوریم ما
در طواف مرقد او خلق ، حاجی میشوند
در حریم با صفایش سعی مشکوریم ما
تا سگان پاسبان آستان او شدیم
خلق میدانند در این باب ، ماموریم ما
در مضامین فضیلت های او لالیم لال
معجزاتش را نمیبینیم ما ، کوریم ما
سیصد آیه در مقامات علی نازل شده است
سر خوش از پیمانه ی آیات مزبوریم ما
محو در شب های پیشاور شدیم و سال هاست
مات اقبال بلند مرد لاهوریم ما
در قصیده هیچ آدابی و ترتیبی نماند
از همان بیت نخستین مست و مسحوریم ما
نام او ذکر شب قدر تمام انبیا است
قدردان قدر او در حد مقدوریم ما
راهی دار المجانین نجف خواهیم شد
همچنان در زمرهی مرضای منظوریم ما
عاشق مرگیم چون هنگامهی دیدار اوست
چند روزی هم اگر هستیم مجبوریم ما
او قسیم النار و الجنه ست ، جای شبهه نیست
روی سنگ قبر اگر مرحوم مغفوریم ما
در زمان مرگ با ما مهربانی کن علی
پیر و زار و خسته می آییم رنجوریم ما
از شراب کهنه ی خم حسرتی در جان ما است
ساقیا یک جرعه میخواهیم مخموریم ما
آخرین خم باز خواهد شد به زودی یا علی
لب بجنبان ، تشنهی یک جرعه دستوریم ما
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
ای رتبهات فراتر از ادراک، از عقول
آیینهی بصیرت چشمت جهان شمول
حلم تو بی نهایت و علم تو لایزول
یا کاشف الحقایق و یا جامع الاصول
کوچکترم از آنکه بخواهم بخوانمت
یا برترین سرودهی عالم بدانمت
علم اصول و علم قرائت از آن توست
تفسیر و فقه، پلهای از نردبان توست
علم نجوم در رصد کهکشان توست
راز علوم کل جهان بر زبان توست
شیخ الائمه هستی و دریای بی کران
ای باقرالعلومترین صادق جهان
مردان سرزمین تو عاشق نبودهاند
در باب عشق با تو موافق نبودهاند
چون آشنا به کُنه حقایق نبودهاند
در پیشگاه درس تو صادق نبودهاند
تو در علوم عقلی و نقلی سرآمدی
تا روز حشر، صادق آل محمدی
حکام جور خلوتتان را به هم زدند
گردونهی زمین و زمان را به هم زدند
سرچشمههای اشک روان را به هم زدند
باکشتن تو نظم جهان را به هم زدند
ای جای پای غربت تو در دل بقیع
هرکس که گشت دور تو، گردید مستطیع
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
تقدیم به خاک پای #حضرت_نجمه_خاتون_سلام_الله_علیها، مادر #امام_رضا_علیه_السلام
#غزل
ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را
حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را ١
زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده ٢
کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را
همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد
همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را
همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان
برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را ٣
همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است ۴
همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را
علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن
دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را
چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او
دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را
کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش
کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را
عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد
که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را
#احمد_علوی
1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢
2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴
3_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧
4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#مسمط
شاعری با نسیم با باران
در دل صحن ها قرار گذاشت
زیر باران رحمت مولا
چتر را ساعتی کنار گذاشت
عشق بارید و کوچه ها تر شد
علی آیینه پیمبر شد
مرکز ثقل عرش حیدر شد
دست خود را به دست یار گذاشت
دل خورشید و ماه تنها بود
و خدا شاهد قضایا بود
دید کار جهانیان لنگ است
زهره را هم در این مدار گذاشت
و کویری که داشت شوق چمن
لحظه دیدن حسین و حسن
مثل غنچه درید پیراهن
نام پاییز را بهار گذاشت
بیت پنجم مسافر خورشید
تا ابد دور پنج تن چرخید
و نگاه غریبشان بر شعر
اثری ناب و ماندگار گذاشت
این غزل در مسیر بیت ششم
مدتی رفت تا رسید به قم
دختر هفت آسمان ملکوت
در دلش نور هشت و چار گذاشت
سخت مبهوت این فضا شد و رفت
محو معصومه و رضا شد و رفت
هرکسی که از این دیار گذشت
هرکسی پا در این دیار گذاشت
مدتی بعد جمکرانی شد
دل او صاحب الزمانی شد
تک سواری که رد شد از جاده
سهم او را کمی غبار گذاشت
نور خود را به شهر تاباند و
دل من در هوای او ماند و
پدرم بارها فرج خواند و
مادرم آش رشته بار گذاشت
رشته هامان گسسته اند از هم
مردم شهر خسته اند از هم
تا به کی راه دارد ای ساقی
اینهمه مست را خمار گذاشت؟
بی تو جمعه غروب دلگیریست
زود از جاده ها بیا دیریست
که خدا بعد بیت یازدهم
چشمها را در انتظار گذاشت
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
تقدیم به خاک پای #حضرت_نجمه_خاتون_سلام_الله_علیها، مادر #امام_رضا_علیه_السلام
#غزل
ز خاطر برده ماه هفتمِ هفت آسمان، غم را
حمیده مادرش وقتی به او بخشید تکتم را ١
زنی که کنیه ی او حضرت ام البنین بوده ٢
کسی که پرورانده در بغل، سلطانِ عالم را
همان نجمه که عطر حضرت معصومه را دارد
همان که کرده جاری در کویر شور، زمزم را
همان که کودکش قبل از تولد در سحرگاهان
برایش خوانده با صوت جلی، آیاتِ محکم را ٣
همان خورشید هشتم که پناه بی پناهان است ۴
همان که برده بالا تا فراز عرش، پرچم را
علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن
دوباره غصب کردند از علی حق مسلم را
چه فرزندی، همان که ناله ی یابن الشبیب او
دمادم زنده کرده روضه ی باز محرم را
کسی که مادر خورشید شد، فرزندِ فرزندش
کشد بر خاک ذلت بینی یحیی بن اکثم را
عجب شمس الشموسی از نگاه نجمه جاری شد
که روشن کرد تا روز قیامت کل عالم را
#احمد_علوی
1_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٢
2_الوافی بالوفیات جلد ٢٢ ص ١۵۴
3_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ١٧
4_عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد ١ ص ٢٠
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#شهید_جمهور
تو را که با صفایی میشناسند
شهیدان خدایی میشناسند
تو را در جادهی خدمت به مردم
بهشتی و رجایی میشناسند
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
#شهید_جمهور
#غزل
رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد
خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد
میان کوه در مه در هوایی سرد و نا آرام
خدا چشم سحر خیز تورا لبریز باران کرد
تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند
که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد
مدال افتخارت نوکری در آستان اوست
خوشا آن کس که خود را وقف سلطان خراسان کرد
بهشتی می شوی مثل رجایی ها و میدانم
تمام دردها را می شود با عشق درمان کرد
تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی
و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد
شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم
شهادت برتو آتش های دنیا را گلستان کرد
ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب
ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد
وجودت خستگی را لحظه ای نشناخت در دنیا
خدا هم عاشقی های تورا اینگونه جبران کرد
جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است
چگونه می شود این داغ را در سینه پنهان کرد
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem